مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است {عج} والله ندیدم حق را نپذیرند برادران اهل سنت شریف ترین مردم دنیا هستند و درجا کلام حق رامیپذیرند نام شیعه 12بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی 110 + 135 فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169به ابجدبرترین دین 926-541عمر ابوبکر=385 با آل قرآن 385 فلسفه دین الله 385با قانون الهی دین الله 385یا الله وصی بحق محمد 385با آل قرآن385 شیعه 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دبن الله 385 به دین الهی الله محمد علی 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 این عدد نورانی را جلوی آئینه بگیر ابجد 5 تن آل عباء میشود 583 = 385 شیعیان فرزندان اهل بیت میباشند وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم شیعه میباشد 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 از پیامبر سئوال شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 سلام به نام زیبایت یا قائم آل محمد من فقط دانم که مولایم توایی مولاء دیر نشده دیدار مجدد بنظر شما انگار یادت رفته ما را آقا ما شما را میخواهیم آقا هر وقت شما خواستی که نشد بگو ما بیائیم به دیدن شما وقتی روبروی شما قرار میگیرم تمام حاجاتم بر آورده میشود و دلم آرام میگیردشادی واقعی دیدار با شماست افتخار شیعه نام قائم است لطف مولایم بما هم دائم است مولاء منتظرم تا شکایت به مادرم زهرا نکرده ام بیا آقا جمالتو عشق است یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست سرور کائنات محمد استو جمال قائم آل محمد علیست جانشینه حق مولایم علی خیبر کنی بت شکنی یا قائم آل محمدی تو آقایی تو مولایی جمال محمدی کمال علی جمال خدا با رسول توایی جانه شیعه و جانه رسول مگر نام محمد هم علی نیست جانشینه حق پیغمبر علیست همین بس که نام محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست وصی خدا بت شکن به کعبه به دوش نبی ست جمالتو عشق است یاقائم آل محمدی تو چقدر خوبو زیبایی روح علی جانه محمدی جمال رسولو کمال علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بوود نام مولاء الهی عزیزه بتولو جانه مصطفایی مرتضایی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی فرق حیدر کعبه ومحراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مگر نام محمدهم علی هم علی نیست آئینه روی محمد علیست نگینه روی مصطفی بوود علی مرتضی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی بحق 110 محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست بلغ العلی بکمالهی کشف الدجا بجمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و الهی چه جمال با صفایی شده نامت الهی هم ساقی کوثر علی حیدر علی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتایو انما وارث گنجینه سرر قضاء قابل تشریف قوله لا فتا مولاء علیست شا هراره حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفا عجب گلی گل کوثر گل حیدر یا قائم آل محمدی چه جمال با صفایی شه عالمی فدایی که به جای مصطفایی که تو بعداز خدایی شده نامت الهی تو جمال مصطفایی که علی مرتضایی شده بت شکن به کعبه که به دوش مصطفا یی که جمال مرتضایی شده نامت طلایی تو طلای ناب مایی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ائینه روی محمد علیست اگه کسی با هوش باشه که عمری نمیشه ولی مکه لیاقت فرزندان پیامبررا از دست داد همه به عراق و ایران آمدند شما اگر دینتان را از ایرانیها فرزندان پیامبر گرفته اید خوشا به حالتان قرآن 351 فارسی351 رسول خدا فرمود روزی یاران سلمان فارسی در عین دانایی و حقیقت شما را به اسلام دعوت و شمانمیپذیرید پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم کوثر باشد شیعیان فرزندفاطمه میباشند ما ایرانیان افتخارمان این است که نوهای رسول خدائیم یا از مادری یا پدری فرق نمیکند نسل ایران نسل فاطمه سلامه الله علیه میباشداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشنداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند دوست دارم دوباره بنویسم یک بارم برای مولایم مهدی مینویسم مولاء افتخار کن نوکرای خوبی داری اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند یک بار هم برای مادرم حضرت حواء و حضرت فاطمه سلام الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیک بار هم برای شهدای شیعه از حضرت آدم تا حضرت مهدی صلوات الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیگ بار هم برای سنیها که حق را بپذیرند خودشونو مثل عمر به خریت نزنند بخدا اگر حق را نپذیرید روز قیامت بیچاره اید من نوشتم و شما هم خواندید دیگر جای هیچ بهانه ای نیست اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند گمراه دین 310 عمر 310 310کفری 310 دلیل نفاقه جهل عرب 310اباجهل در دین 310منکر310نیرنگ310مار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310310نمرودی 310جاهل منافق310ابله منافقا310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 یا باء دین اسلام 310قاصبان بدین 310عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 فاسق دینه 310وهابی کودن دین اسلامی 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما310 خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 احمق ملحد 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231 یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن کفری عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 ابوبکر+310عمر= 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند 541 گرگ منافقینی 541
JSN-LGRP1-CHN 10.0.0.168 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
خرید عینک آفتابی اصل 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 =5 ضربدر4ضربدر2= 40 و آدرس alialiali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 322
بازدید کل : 96979
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


به ابجد مقصر 430+541 عمر ابوبکر = 971 ظالم به دست می آید به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 به ابجدکبیر ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202ننگین ترین نامردان پلید 74 ابجد صغیر 74 به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 به ابجد فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد 74 فرقه ابجد سه خلیفه میباشد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نادان یا ملحد دینه اسلامی 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467- 541 ابوبکر عمر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته 74نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 از تورات و انجیل و اوستا هم خواستید میآورم خیلی پروئید و نامرد آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر باید از خجالت بمیرید جواب خدا را چه خواهید داد گمراه دین310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310ابله منافقا310جاهل منافق310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310عمر 310 ابله منافقا 310وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد 231عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 عقیده دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 اسلام واقعی الله 385 شیعه385 شیداء 385 شهید الله385اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام385 این عدد شریف را از راست بخوان 385 شیعه میشود 583 عاشوراه 583 اهل بیت فاطمه 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 احد عشر583 اهل دین قلب قرآن 583 شیعه بدین اسلام 583 با آبروی قرآنی 583با کلید دین اسلام اهل محمد علی 583اهل بیت فاطمه583امت اسلامی583 شهید الله بدین اسلام 583 بدین نمونه عالمه قلب دین 583 اسرار عزل بدین الهی 583 نماینده دین الله محمدی 583 اسلام پیامبر بدین الهی583 یا نمایندهای محمد علی 583 فلسفه دین الله بدین اسلام583با اصول مبانی کل دین اسلام583قلب قرآن اهل دین 583 اهل دین قلب قرآن 583با آسمان آبی دین قرآن583محمد علی فاطمه حسن حسین 583
جانبازان و فرزندان شهداء صاحبان اصلی این انقلابند اگر شما درادارات جای آنها را قصب کرده باشی با عمر و ابوبکرمحشورخواهی شد مثل کسانی که عمر و ابوبکررا همراهی کنند در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی.کاش یارب نیافتد به کسی کار کسی

در كتاب معروف زرتشتیان کتابد  زند پس از ذكر مبارزة همیشگی ایزدان و اهریمنان می خوانیم:
آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم كیهان 26به سعادت26 اصلی23 خود رسیده بنی آدم 23بر تخت نیك بختی خواهند نشست.41 به ریاضی قرآن 23بنی آدم 23 مهدی 23  حامی 23 آزادی 23 زمین 23 از آن 23 مهدی خواهد شداینکه سوشیانت اول حضرت عیسی و دوم حضرت محمد است درست است ولی سوشیانت سوم فردی قدر قدرت  است که بر علیه بیداد شورش می کند و جهان را از ستم پاک می کند و او وحی دریافت نمی کند به امر خداوند از همه دنیا آگاه است علمش احاطه به محیط است آیه 12 یاسین که 23 حروف دارد وکل شیی احصیاه فی امام مبین 23 حرف دارد امام آگاه بتمام کره زمین و تمام علم هاست هنگامیکه سخنانی که از خدا به او برسد را به مردم برساند
2- جاماسب در كتاب جاما سبنامه از زرتشت نقل می كند كه می گوید:
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق خیلی خیلی قهرمان و بزرگه جیگر باعشق ما 23  و بر آیین جد خویش و با سپاه ب پ س ر بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی كند و زمین را داد كند.42 ای داد بیداد همه ادیان الله منتظر منجی باشکوه عالمند 42
3- درهمان كتاب پس از بشارت دادن به نبوت حضرت رسول(صل الله علیه و اله) می گوید:
و از فرزندان دختر آن پیامبر كه خورشید جهان منظور دختر خاتم الانبیاء مادر شیعیان حضرت فاطمه کوثر قرآن میباشد  و شام زمان نام دارد، كسی پادشاه شود در دنیا به حكم یزدان كه جانشین آخر آن پیغمبر باشد. در میان دنیا كه مكه باشد و دولت او تا به قیامت متصل شود و ..... از خوبان و پیامبران گروه بسیار را زنده كند.....43 کجایی ای دمت مسیحایی خدا کند که بیایی  مردیم از تنهایی
4- جاماسبنامه صفحه 121:
سوشیانت 23(نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان59 رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه كن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را همفكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.44
5- در كتاب زند و هومن سین صفحه 25 سخن جاماسب را از قول استادش     زرتشت چنین نقل می كند:
پیش از ظهور سوشیانت23 پیمان شكنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج می یابد و مردم از خدا دوری جسته، ظلم و فساد و فرومایگی آشكار می گردد و همینها نیز اوضاع جهان را دگرگون ساخته، زمینه را برای ظهور نجات دهنده مساعد می گرداند. وقایعی كه مصادف با ظهور می شود عبارتست از علامات شگفت انگیزی كه در آسمان پدیدمی آیدودال برآمدن 47خردشهر ایزد47شجره مطهره47 فاطمه محمد 47 می باشد و فرشتگان از مشرق و غرب به 23فرمان23 مهدی 23او فرستاده می شوند و به همه دنیا پیام میفرستد اما اشخاص شرور او را انكارمی كنند وكاذب می شمارندو نگهبانان پیروزگر آسمانها 14  و زمینها در برابر او سر فرود می آورند به ابجد فاطمه 27+26 علی = 53 احمد .محمد20+26 علی=46ماه 46+ لا اله الاالله   46+ علی 26=72 بدینها 72هفتادو دو شهید کربلاء  72 +72= 144 اسلام به ابجد صغیر و کبیر144 ضرب 12 امام در 12 = 144  جانشینان بحق پیامبر را بپذیرد به ریسمان خدا متصل میشود144 رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144  آیه وعتصمو بحبل الله جمیعان و لا تفرقو 144 طناب عشق144 قطره قطره جمع گردد آنگهی دریا شود144 اهل حق 144واقعی پیرو 12 امام بحق 110است

 در تورات و انجیل  فارقلیط و پرکلیتوسه 47به ابجدپرکلیتوسه47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کسی آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت ولایت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف میباشد. حضرت زرتشت فرمود47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده 1محمد 2فاطمه 3چهار علی 4چهارمحمد5دو حسن6 جعفر 7موسی7 که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است در کتب زرتشت سوشیانت 7 حرف میباشددر قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه در قرآن بدون تکرار 7 میباشد  و ابجد23سوشیانت23مهدی23 میباشد47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره47 این آیه تطهیر هم 74 حروف دارد47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا) 47این آیه دارای 47حرف میباشد. 47 شجره مطهره 47در کتب زرتشت 47 خرد شهر ایزد 47 منظور47 شجره مطهره 47 12اهل بیت پیامبر12 اسلام12 حق12 انجمن 12 خجسته12اسلام12 حق12 در12حم12ساعت 12ماههای سال12زرتشت سوشیانت12حروف12 زرتشت سوشیانت12 حروف میباشد اکنون به آیه تطهیر دقت کنید این آیه نورانی در باره اهل بیت پیامبر فرزندانش میباشد که جمع حروف اسمشان 47 حروف به اندازه47حروف آیه تطهیر میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47 این آیه دارای47حرف میباشد47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا) 47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف میباشد. حضرت زرتشت فرمود47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده 1محمد 2فاطمه 3چهار علی 4چهارمحمد5دو حسن6 جعفر 7موسی7 که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است در کتب زرتشت سوشیانت 7 حرف میباشددر قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه در قرآن بدون تکرار 7 میباشد47 شجره مطهره 47+12 امام = 59 مهدی این آیه قرآن هم 59 حرف میباشد بشمار59 و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین 59 مهدی 59 زمین 59 از آن 59 مهدی 59 میباشد این آیه ولایت ائمه هدای هم 59 حرف دارد مهدی 4 حرف مهدی4ضربدر23 =92 محمد 92 آخرین جانشین پیامبر باید نامش محمد همنام پیامبر باشد 92 محمد یعنی چه 2ضربدر9= 18 ذالحجه" غدیر خم محمد علی را جانشین خود نمود 18ضربدر 14 معصوم =252+385= 637-541= 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش 196 اسلامه مهد196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 کلید دین 128 حسین 128

در میان کتب دینی یهود، آیات مربوط به منجی کمتر دستخوش تحریف ودستبرد متخاصمان قرار گرفته است.برخی این امر را ناشی از گرایش شدید یهودیان به منجی دانسته اند آنچنان که "هارامبام" (موشی بن میمون) یکی از بزرگان و اکابر یهود می گوید:"هر فرد یهودی که به 23ماشیح 23معتقد نباشد و یا چشم به راه آمدنش نباشد منکر بیانات موسی و سایر پیامبران بنی اسرائیل است(1) به ریاضی قرآن در کتب یهود ماشیح 23ماشیح23اصلی23بنی آدم23مهدی23 ماشیح همان مهدی 23وارث 23زمین 23حامی 23 آزادی23عقاب ها 23شاهین23بدین شما 23اسدالله23شاد اینه23دین شاها 23حامی 23بمرده 23شاه مردا23 بدینه23ماشیح 23مهدی 23سلطانه 23 بعالم23 تاج قرآن23 الگوی 23 اسد الله23 مهدی23  ماشیح23سوشیانت 23بنی آدم 23 مهدی 23 ماشیح 23 کلام خدا 23 حامی23 آزادی 23 بدین 23 کلام خدا هم در صحيفه آسماني؛درصحیفه آسمانی23لسان صدق23شاه مردا23معروف است مهدی صاحب الزمان23 لسان صدق23 بنی آدم 23سوشیانت 23 مهدی 23 دروگوهر می طراود از لسان من به بقربان کلام  گوهر زیبای تو چکنم که دورم ارباب و لسان صدق علیا «مهمي 23 آخر» در انجيل؛ مهمید همان مهدی میباشد 23 مهمی 23نجیب ها 23اولی23 مهدی23 وارث 23زمین23مهدی 23سلطانه 23بعالم 23حامی 23بدین23کلام خدا 23لسان صدق 23مهدی23بنی آدم23ماشیح 23 بنی آدم 23 ماشیح 23 سوشیانت23 از پیغمبر خاتم پیغمبران پرسیدن شما چه کسی را بیشتر از همه دوست داری فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش فدایی بسیار دارد پیامبر میداند 124 هزار پیامبر و 14 معصوم بخاطروجودذی جود ایشان  بوده است12 یاسین این آیه 23 حروف دارد ابجد امام آگاه به تمام دنیاست 23 و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 مهدی 23 از پیغمبر خاتم پیغمبران پرسیدن شما چه کسی را بیشتر از همه دوست داری فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش فدایی بسیار دارد پیامبر میداند 124 هزار پیامبر و 14 معصوم بخاطروجودذی جود ایشان  بوده است12 یاسین این آیه 23 حروف دارد ابجد امام آگاه به تمام دنیاست 23 و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 مهدی 23

امام زمان مهدی موعود{عج} فرمو د وقال مهدی {عج} : (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.» و به علم ابجد قرآن کهیعص 195+ 278حمعسق = 473 + علی 110 دین الهی = 583  عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 ابج پنج تن آل عباء 583 به ابجد محرم 288+385 شیعه =673-541 عمر ابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد  ابجد 583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583 شبکه نور 583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385دین کبرلاء 385 با آل قرآن 385 شیعه 385 امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریمازامام علی پرسیدندمقام شمابالاتراست یامقام حضرت مریم وعیسی علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست کعبه زایشگاه مولایم علیست دوره مولاء گردیدن عبادت است  ایشان فرمودخداوند دیوار عبادتگاه برترجهان کعبه شکافته شدوخداونددعوت نمود مادرم فاطمه بت اسدمرادرمحراب کعبه به دنیابیاوردوشهید محراب خواهم شدولی به حضرت مریم گفته شدازعبادتگاه خارج شو اینجا زایشگاه نیست محل عبادتگاه ودورشووبه بیابان خشک ولم یضرع بروخودتان قضاوت کنیدتمام کارهایی که عیسی انجام میدادعلی هم انجام میدادهم مرده زنده کردنووووجان خاتم پیغمبران راباکسیکه در عهد عتیق پیامبربوده یکی میباشد تازه بی پدر هم بوده خودتان قضاوت کنید یا حضرت آدم  این آدم بی پدر مادر مگه من دستم بهش نرسه هفتا ماچش کنم تا جای ماچم روی صورتشون بمونه سرخ همینطوری مقام حضرت آدم بالاتراست یامقام حضرت خاتم خاتم خاتم فاطمه کوثرقرآن داشت آدم بی پدر مادر قابیل کشنده هابیل داشت آدم بخاطرنورباعظمت 583 محمدعلی فاطمه حسن وحسین 583 عاشوراه 583 اهل بیت قاطمه 583 با عشق علی 583 بخشیده شد یک آدم بی پدر مادر را با خاتم پیغمبران مقایسه نکن بابای من بی سواد بوده من دکترا دارم و خلبانم بابام الاغ سوار بوده کی بالاتره  آقا من تا این فرقه های کودن و گمراه را هدایت نکنم دست از سرشون بر نخواهم داشت546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به فرقه کودن دینی 546 به ابجد فرقه های کودن دین 546 با کل گمراهان دین اسلام 546 اهل سنت 546 به علم ابجد قرآن اهل سنت 546 کفر کل دین اسلام = 546 کافره پلید دین اسلام 541 مجرمین بدینه اسلام 546 دشمنی اسلامی 546 فتنه ای 546 آفته کلی 546 اهل سنت 546 ابوبکرعمره 546

ظالمی 981 - 435مقصره = 546  اهل سنت 546  ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 +430 مقصر+231 نفاق= 1202 با خائنان امت1216-14 معصوم خانواده پیامبر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 بکافران محض 1202ارتش کفار1202 احمق خائن منافقانی1202احمق پلیدی دشمن خدا 1202

به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم  971 +231 نفاق ابوبکر = 1202 ابجد کبیر ابوبکر عمر عثمان 1202 -971 ظالم = 231 ابوبکر مقصر و ظالم دین اسلام بوده است طبق معادله زیبای ظالم و مقصر عالم با 22 مرحله مشخص شد به ابجد صغیر شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 بدبختی 22 ملحد 22 لعنت 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا  دوسال بیشتر خلافت نکرد و از دنیا رفت همیشه اولین ناحق ها دوسال بیشتر زنده نمی مانند قاتلان سید شهدا ء امام حسین دوسال نشده مختار همه را به درک فرستاد صاحب وبلاگ 92 داستان در باره حضرت آدم و حواء میداند چون حضرت آدم 7 بار به خوابش آمده و فرموده پسرم برای کسی تحریف نکن من دوست ندارم کسی داستان مرا بداند فرزندانم پررو شده و در بهشت حوصله کله زدن با آنها را ندارم و اینقدر پدرت را ناراحت نکن خواهش میکنم از من نپرسید داستانهای عاشقانه حضرت آدم را اگر بشنوید دیگر هیچ کتابی را نخواهید خواند خنده دار ترین کتاب کتاب عشق آدم و حواست از شیرین و فرهاد از لیلی و مجنون ازیوسف زلیخا شیرین تر است داستان زنبور عسل و آدم از همه زیبا تر است اولین شعری که آدم به حوا ء گفت این بود ای زلف مسلست بلای دل من وز لعل لبت گره گشای دل من من دل بتو داده ام برای دل تو تو دل به من  بده برای دل من گوش تو شندیده ام که دردی دارد دردو دل من مگر به گوش تو رسید  زنبور عسل نازل شد و فرمود شهد من بر لب دامادو عروس شد مبارک به داماد عروسو تو ببوس داماد تو را بوسیده غنچه لبتو چیده حالا عروس یالله دامادو ببوس یا الله   قفل کودک یادتون نره سفارشی برای ماشین 206 جیگری پدر و مادران عزیز کودکان را در اتاق مجزا بخابانید بی تربیت نشند مشنگ حیف که اجازه چاپ ندارم  دفعه اول که آدم حوا را دید فرمود عشق من تو کجایی هر چه گشتم نبودی داشتم " امان از تو  از خدا شرم کن ...به جز عشق تو در سر من هوسی نیست جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست نقاش جهان چهره بیاراست زیباتر از آن چهره آدم و حوا نیست 

فرمودابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روايت نموده كه فرمود:

ينزل عيسى بن مريم (ع) فيقول امير هم المهدى تعال صل بنا فيقول : الا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قيام كنند، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، امير قيام كنندگان به عيسى مى گويد بيا تا با تو نماز بگذاريم عيسى مى گويد: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف خدا نسبت به اين امت است .

عبدالله بن عباس از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لن تهلك امة انا فى اولها و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)

 

دین الله 34+25 اصل اسلام = 59 مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام  59 آخرین امام دین اسلام 59 مهدی59یعنی 9+5 = 14 معصوم گل سر سبد 14 معصوم امام مهدی میباشد
 

انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه قاصب = 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 امام 82 الم 82 امام 82 عشق است گل روی مهدی 82هم اکنون امام 82 مهدی 82 به ابجد صغیر وکبیر 82 میباشد این است

علی قرآن=41+41اصل دین اسلام=82 اصل اسلام اصل دین اصل مذهب82 امامت در قرآن اصل دین اسلام82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 امام82+114سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14معصوم درخودش میشود 196دین اسلام 196 اصوله دین 196 کلید اسلام 196 کلید بدین الله 196 امام کل دین خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان یا مولاء یا صاحب الزمان نماینده قرآن511+72=583محمد فاطمه علی حسن حسین 583عاشوراه583با مکتب ها اسلام  583اهل بیت فاطمه583اهل دین بامکتب قرآنی926-541عمر ابوبکر= 385 شیعه
واقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود:
با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم

امام حسين عليه السلام فرمود: حضرت مهدى داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مرتد مى شوندو بهایی بدین نمیدهند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر شما راستگو هستيد؟» ولى كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا صلي الله عليه و آله جهاد كرده است.

امام صادق عليه السلام به زُراره فرمود: اگر زمان غيبت را درك كردى، اين دعا را هميشه داشته باش: خدايا، خودت را به من بشناسان، چون اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت، خدايا رسول خود را به مـن معرّفى كن چون اگر رسول تو را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدايا حجّت خود را به من معّرفى كن زيرا اگر حجّت تو را نشناسم از دين خود گمراه شده ام.خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان 

 امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم و بعد ازسی چهل سال دربستر بیماری بمیری نماینده الله حضرت مهدی ایشان به امر خدا مردگانرازنده و کورمادرزادرا شفاء میدهد قدرتی برتر که خداوند در کره زمین کسی با وقارتر ازایشان ندارد بغیر14معصومخانواده محترم رسول خدا وبه علم ابجدقرآن
کهیعص195+278حمعسق=473+110دین الهی=583 عاشوراه 583شبکه نور583محمدعلی فاطمه حسن حسین 583 نماینده قرآن 511+72 =583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583 ابجد پنج تن آل عباء583 حمعسق ح حسین میم محمد عین علی سین سجده کننده در قرآن از امام باقر در باره کهیعص و حمعسق سوال شد ایشان فرمود در باره عاشورا و حسین است  به ابجدمیگویند امام علی مظلوم بود وبی یاور آقا اجازه بده برای مظلومیت شما من گریه کنم

محرم 288+385 شیعه =673-541 عمرابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد5 تن آل عباء  583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583سرای نور الهی583 عاشقان بمهدی583  شبکه نور583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشداین عدد شریف را از راست بخوان 385 شیعه میشود 583 عاشوراه 583 اهل بیت فاطمه 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 احد عشر583 عاشوراه 583 اهل دین قلب قرآن 583 شیعه بدین اسلام 583 با آبروی قرآنی 583با کلید دین اسلام اهل محمد علی 583اهل بیت فاطمه583امت اسلامی583 شهید الله بدین اسلام 583 بدین نمونه عالمه قلب دین 583 اسرار عزل بدین الهی 583 نماینده دین الله محمدی 583 اسلام پیامبر بدین الهی583 یا نمایندهای محمد علی 583 فلسفه دین الله بدین اسلام583با اصول مبانی کل دین اسلام583قلب قرآن اهل دین 583 اهل دین قلب قرآن 583با آسمان آبی دین قرآن583محمد علی فاطمه حسن حسین 583
به ابجد 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12 هوا 12 سیب 12 حم 12 حامی محمد علی 12 امام میباشند ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن12نجاتبخش12اسلام12ساعت12ماههایسال12جا12نشینان حضرت عیسی و محمد 12 نفرند دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء پادشاه عالم است ولی پادشاه مصر یوسف بودپادشاه عالم یوسف زهراست 
پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 شیعه385شیداء385شهید الله 385دین کربلاء385 ووووبه مقاله های دیگر اگر یک سال بخوانید هم تمام نمیشو د پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام بر مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه سلام الله علیه آخه تا پیامبر و اهل بیتش مانده آدم میره سراغ دشمنان اهل بیت به ابجد با خائنان امت1216-14 معصوم خانواده پیامبر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 بکافران محض 1202ارتش کفار1202 با دشمنها اهل بیت 851-541 عمر ابوبکر = 310 گمراه دین 310 عمر 310 جهل عرب 310 اباجهل در دینمکاره پلید310 یا جاهله سفیه310 با نادانه دین اسلام 310فاسق دینه310گمراه دین310با قاصبه دین الله310 دزدانه فدک فاطمه 310گمراه دین310جهل عرب 310اباجهل در دین 310 گمراه دین 310 منکر310 کفری310 احمقان پلید بدین310 گمراه دین310 عمر310 تنها کافر دینی 851-541 عمر ابوبکر= 310 عمر  310  تهدید پیامبر676- 135 دینه الله = 541 عمر ابوبکر541 
در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست بنده را تا به جگر تیر بلایی نرسد بر لبش از خم هو جام ولایی نرسد این سخن مصرع بیت الغزل عشّاق است(دولت عشق به هر بی سر و پایی نرسد) بدترین درد که گفتند همان بی دردی است

امام صادق عليه السلام به راوى فرمود: آيا ملاك قبولى اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوى گفت: بله، امام فرمود: ملاك قبولى اعمال عبارتند از:
1. شهادت اين كه معبودى بجز خدا نيست و حضرت محمّد صلي الله عليه و آله بنده و رسول اوست.
2. اقرار و اعتراف به دستور الهى.
3. ولايت اهل بيت عليه السلام.
4. برائت از دشمنان اهل بيت عليه السلام.
5. تسليم در مقابل اهل بيت.
6. تقوى
7. كوشش در راه خدا و آرامش.
8. انتظار حضرت مهدى قائم عليه السلام.

 

 نیت قلبی شرط قبولی طاعات است  اگر شما بدون نیت نماز بخوانی باطل است  در هنگام هر کاری نیت شرط اول است و ذکر نام بسم الله واجب اگر در ذبح حیوانی حلال گوشت نیت نکنی و نام خداوند نبری کاری حرام اندر حرام کرده ای و گوشت حرام نخوری نجس است اگر وضوء نگیری نماز باطل است اگر ولایت نداشته باشی و امام زمانت را نشناسی تمام اعمالت تباه ساخته ای

 

  به ریاضی قرآن علم ابجد دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده رسول خدا میباشد اسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام میباشدیعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 اگر دین اسلام شما هستید بفرمائید ثابت کنید و نشانه هایتان را بفرمائید ما مثل شما نامرد نیستیم حق را می پذیریم به ابجد حق12 اسلام 12 حق12 ساعت 12 ماه های سال 12 اسلام 12 حق12

 

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به والله

 

درعرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاءعلی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی 

 

 

 

 

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید نامردان بی دین حرامی پر مدعاء حرامیان 310 ناهنجار310پلیدی بقاصبانی310 کفری310 عمر310ابله منافقا310 جاهل منافق310منکر310حرامیان310عمر310 جهل عرب310اباجهل دردین 310نیرنگ310حرامیان310عمر310جهل عرب310فاسق دینه310 کفری310عمر310فاسق دینه310گمراه دین310با قاصبه دین الله310عمر 310 جهل عرب310 اباجهل دردین 310با دشمن ها اهلبیت 851-541= عمر310 گمراه دین310
بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست ! (1)
انسان عاقل همیشه نزدیکترین راه را انتخاب میکنه وقتی براحتی میشود حق را پذیرفت چرا ناحق خدایی اگه شما به من میگفتی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام اهل وهابی و دیگر فرقه های باطلش یک بارهم در قرآن نیامده من چه جوابی باید میدادم کلمه امام هم 12 بار در قرآن آمده پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 نام آدم هم25والله 25 آل الله 25آل الله 25 والله 25 ناما خداوند25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر بسه گمراهی اینقدر بدبخت و نامرد نباش اگر قرآن با شما هیچی ندارها بود نام شما هم در قرآن لا اقل یک بارمیآمد خداوند به اندازه گوسفند هم خدا برایتان ارزش قائل نشده مثل مرد حق را بپذیرید والله من جای شما بودم در جا شیعه می شدم والله اشتباه کردند پدران شما حق را ندیدند به ریاضی قرآن حق 12 اسلام 12 حق 12 واجب 12 قلب 12 حم 12 حق 12 اسلام 12 انجمن 12 خجسته 12 گل گل 12زبان 12 رگهای مغز انسان 12 رگ میباشد ساعت 12 ماه های سال 12 خجالت بکشید بسه نامردی روز به روز ارزش شما پیش اینجانب کمتر میشود انسان خیلی باید نامرد باشد حق را نپذیرد مرد باش و حق را بپذیر روز قیامت باید هم جواب خدا را بدهی هم جواب من را همه نمازهایتان بی ولایت است باطل است  مثل کس که بدون نیت نماز بخاند یا بدون نیت  وضوء بگیرد یا بدون نام و نیت سر حیوان حلالی را ذبح کند بدون نام و نیت حرام است هر کاری ازدواج مکنی باید خطبه خوانده شود نیت و قصد ازدواج نصف دین است ولی جهاد النکاح باطل و عمل زنا ست و اهل وهابی زنا را ترک کنند پیامبر صیغه را فرمود طبق آیه قرآن سه ماه باید از هر زنی دور باشی بعد  جهاد نکاح صورت بگیرد نه هر دقیقه زن یکی شوی و ایدز بگیری آزمایش برو معلوم میشه ای بدبخت وهابی مثل سگی که ویزو ویز زوزه میکشد تا صاحبش تکه نانی جلویش بندازد بخاطر گمراهی شما دنیا و آخرت شما جهنمیست والله من جای شما بودم در جا شیعه میشدم والله اگر علمای شما بتوانند لا اقل جواب قانع  کننده ای بدهند من مثل شما نامرد نیستم میپذیرم حال بگو جواب مرا بدهند یک مرد در دین اسلام می خواهم جواب مرا علمی بدهد اگر واقعا حق شما هستید در یک کلمه به دروغ هم که شده بنویسید حق 12اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماه های سال 12 نیست

درد از او خواه که بی درد دوایی نرسد گل لبخند اجابت به رویت وا نشود از دلت تا به هدف تیر دعایی نرسد در حقیقت ز گدا زاده گدا زاده تر است پادشاهی که به فریاد گدایی نرسد

همه اين چهل حديثى كه ابونعيم از ميان انبوه احاديث حضرت مهدى جهت كتاب خود برگزيده ، در ساير كتب حديث اهل تسنن نيز نقل شده است و اين احاديث بعضى از آن احاديثى است كه علماى اهل سنت در كتابهاى خود نوشته اند .

يكى از علماى شيعه كتابى تأليف كرده و نام آن را كشف المخفى فى مناقب المهدى ناميده است. (4) و در اين كتاب 110حديث از طريق رجال عامه روايت كرده كه به خاطر اختصار و رعايت حال از نقل آن نيز خوددارى نموديم ، زيرا برخى از روايات گذشته كه نقل كرديم خواننده را از تفضيل بيشتر بى نياز مى كند و همانها براى اهل انصاف و دارنده عقل سليم كافى بود و در اينجا فقط اسامى كسانى  كه اين يكصدو ده حديث را در كتابهاى خود آورده اند، ذكر مى كنيم تا اهل توفيق با تحقيق ازمضامين آن مستحضر گردند:  

امتى كه من در اول آنها و عيسى بن مريم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشيم، هرگز هلاك نمى شوند

 

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان : ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.

ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده

المهدى من ولدك .

مهدی از فرزندان توست على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .

عبدالله بن عمر نقل كرد كه پيغمبر فرمود :

 يخرج المهدى و على رأسه عمامة فيهما مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى كه قطعه ابرى بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد ، در آن وقت گوينده اى اعلام مى دارد كه اين مهدى خليفة الله است از وى پيروى كنيد.

بدالله بن عمر مى گويد : پيامبر (ص) فرمود:

يخرج المهدى و على رأسه ملك ينادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد : مهدى اين است از وى پيروى نمائيد .

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود :

ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فيملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السوية بين الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم كه به هنگام اختلاف زياد و تزلزل مردم ، قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را ميان مردم به طور مساوى قسمت كند.

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود :

 لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى ، يواطى اسمه اسمى يملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً .

پيش از قيامت مردى از اهل بيت من به سلطنت مى رسد كه همنام من باشد زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.

حذيفه از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لبعث الله فيه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى يكنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگيزد كه نامش نام من وخويش چون  خوى من و كنيه اش ابوعبدالله مى باشد .

همچنين فرمود :

لا يذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلاً من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداوند مردى از اهل بيت من برانگيزد كه نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است. (1) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد .

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى حتى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد كه زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بيت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد كند

عبدالله بن عمر روايت نموده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى يملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بيت من خارج مى شود كه نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد كند.

ابوسعيد خدرى گفت رسول اكرم (ص) فرمود:

يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدى يكون عطاؤه هنيئاً .

در آخرالزمان و موقعى كه آشوبها پديد آيد، مردى به قدرت مى رسد كه به او مهدى گفته مى شود كه بخشش او گوارا باشد.

ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى و يعمل سنتى و ينزل الله له البركة من السماء وتخرج الارض بركاتها و تملاء به الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يعمل على هذه الامة سبع سنين و ينزل بيت المقدس .

مردى از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد كه به سنت من (آن طور كه بايد) عمل نمايد و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمين آنچه دارد، بيرون دهد و او زمين را پر از عدل كند چنان كه پراز ظلم و ستم باشد او به بيت المقدس درآيد و هفت سال سلطنت نمايد.

ثوبان از پيامبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

اذا رأيتم الرأيات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فيها خليفةالله المهدى

چون پرچمهاى سياه ببينيد كه ازسوى خراسان مى آيد به استقبال آن بشتابيد هرچند با رفتن از روى برف باشد زيرا كه همراه آن جماعت مهدى خليفة الله است .

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پيامبر (ص) بوديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم بيامدند، از مشاهده آنها ديدگاه پيامبر پر از اشك شد و رنگ مباركش تغيير كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله سيماى مباركتان گرفته است ما نمى توانيم شما را بدين حالت ببينيم فرمود:

انا اهل بيت اختارالله لنا الآخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشريداً و تطريداُ حتى يأتى قوم من قبل المشرق و معهم رايات سود فيسألون الحق فلا يعطونه فيقاتلون و ينصرون فيعطون ماسألوا فلا يقبلون حتى يدفعوه الى رجل من اهل بيتى فيملاء ها قسطاً كما ملاءها جوراً فمن ادرك ذلك منكم فليأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده ، بعد از اين اهل بيت من مصيبتها مى بينند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه كه مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سياه به طلب حق قيام كنند، اين حق را به آنها نمى دهند تا جنگ كنند ، و پيروزى يابند و حق را بگيرند و آن را به مردى از اهل بيت من بسپارند كه دنيا را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده باشد هر كس ، آن زمان را درك كند به آنها بپيوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حذيفه روايت نموده كه از پيغمبر (ص) شنيدم مى فرمود :

واى بر اين امت از سلطه اى كه پادشاهان ستمگر بر آنها پيدا مى كنند و آنها را كشته، و مؤمنين را به وحشت مى اندازند، مگر كسى كه فرمان آنها را گردن نهد شخص با ايمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گريزد و چون خداوند عزوجل اراده نمايد كه عزت اسلام را تجديد كند ، شوكت هر ستمگر جبارى را درهم بشكند زيرا خداى توانا قادر است امتى را كه در ميان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذيفه ، لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام لا يخلف وعده و هو سريع الحساب.

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه با بى دينان جنگها كند تا اسلام را آشكار سازد.

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قطّ يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الارض شيئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معيشت به سر برند كه هيچگاه پيش از آن نديده باشند . آسمان پى در پى بركات خود را براى آنان فرو مى ريزد و زمين آنچه دارد بيرون مى دهد .

انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتيم ، من و برادرم على و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدى .

ابوهريره روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا ليلة لملك فيها رجل من اهل بيتى .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، در همان شب مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد .

ثوبان از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند كه هر سه پسران خليفه مى باشند و پس از آن ديگر هيچ يك از آنها خليفه نمى شود تا آن كه مردمى با پرچمهاى سياه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند.

ثم يجيئى خليفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فيبايعوه فانه خليفة الله المهدى .

سپس خليفه خدا مهدى بيايد ، چون بشنويد كه ظهور نموده به سوى او رو آوريد و با او بيعت كنيد زيرا او مهدى خليفه حقيقى خداوند است .

ثوبان از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود

مردمى با پرچمهاى سياه از جانب شرق پديد آيند كه دلهاى آهنين دارند هر كس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بيعت كند و لو با رفتن از روى برف باشد .

از على (ع) روايت شده كه فرمود: به پيغمبر اكرم (ص) عرض كردم :

 يا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غيرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بيت است يا از غير ما؟

  پيامبر فرمود:

لا،  بل منا يختم الله به الدين كما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن كما انقذوا من الشرك و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا كما ألف بينهم بعد عداوة الشرك اخواناً فى دينهم .   

او از ماست خداوند دين را به وسيله او ختم كند چنان كه توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات يابند چنان كه از منجلاب شرك بيرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پيوند دهد و بعد از دشمنيها آنها را با هم برادر كند، چنان كه بعد از نجات از شرك ، آنها را با هم برادر دينى كرد.

عبدالله بن مسعود مى گويد پيامبر اكرم (ص) فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا ليلة لطول الله تلك الليلة حتى يملك رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء ها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماًً و جوراً و يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فيملك سبعاً او تسعاً لاخير فى العيش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسويه ميان مردم تقسيم كند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نياز گرداند، هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

ابوهريره از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى يفتح القسطنطنية و جبل الديلم و لو لم يبق الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يفتحها.

پيش از آنكه قيامت شود و مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و قسططنطنيه و جبال ديلم (2) را فتح كند اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح كند.

قيس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود:

 سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بيايند آنگاه مردى از اهل بيت من خواهد آمد كه زمين را از عدل و داد پركند چنانكه پراز ظلم باشد.

ابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

مؤلف 

نام كتاب:

احاديث

بخارى

صحيح

 3  حديث 

مسلم

صحيح

11  حديث 

حميدى

جمع بين الصحيحين

حديث 

زيد بن معاويه عبدرى 

بين صحاح سته

11  حديث

عبدالعزيز عكبرى

فصال الصحابة

حديث 

ثعلبى

تفسير

حديث 

ابن قتيبه 

غريب الحديث

حديث

ابن شيرويه ديلمى

الفردوس

حديث

حافظ ابوالحسن دار قطنى

مسند فاطمه (س)

حديث

حافظ ابوالحسن دار قطنى 

مسند علي (ع)

حديث

كسائى

المبتداء

حديث

حسن بن مسعود فراء

المصابيح

حديث

ابوالحسن منارى

الملاحم

36  حديث

حافظ بن مطيق

از كتاب وى

حديث

محمد بن اسماعيل فرغانى

الرعاية لا هل الرواية

حديث 

حميدى (نامبرده )   

در خبر سطيح

حديث

يوسف بن عبدالبر نميرى 

استيعاب

حديث

مرحوم سيد بن طاوس مى نويسد : جلد دوم سنن ابن ماجه قزوينى را كه تاريخ كتابت آن سال 300هجرى يعنى زمان مؤلف است، به دست آورديم ، در كتاب نامبرده روايات بسيارى درباره ملاحم (پيشگوئيها ) از جمله هفت حديث در باب ظهور مهدى با سلسله سند نقل كرده است كه وى از فرزندان فاطمه است و زمين را پر از عدل مى كند چنان كه پر از ظلم شده باشد .

همچنين وى مى گويد : كتابى ديگر به نام المقنص على محدث الاعوام لنبأ ملاحم عابر الايام تلخيص ابوالحسن احمد بن جعفر بن محمد منارى به دست آوردم كه در زمان مؤلفش نوشته شده ، در آخر آن نسخه نوشته شده بود: در سنه 330از تأليف آن فراغت حاصل شد، در آن كتاب ، هيجده روايت با سند از پيغمبر درباره قيام و ظهور حتمى مهدى (ع) و اوصاف آن حضرت و اين كه او از اولاد فاطمه زهرا (س) دختر پيغمبر است و زمين را پر از عدل مى كند ، نقل كرده است .

سپس مرحوم سيد ابن طاوس چهل حديثى را كه حافظ ابونعيم اصفهانى در توصيف مهدى موعود جمع آورى نموده، آورده ، آنگاه نتيجه گرفته است كه احاديث راجع به مهدى كه دانشمندان اهل تسنن روايت كرده اند، يكصدو پنجاه و شش حديث است، و آنچه شيعه در اين باره نقل كرده اند بايد در چندين جلد تدوين شود. (5)آرى در كتابهاى اهل تسنن كه روايات حضرت مهدى آمده است ، به نقل روايات كلى اكتفاء نگرديده بلكه از اوصاف و خصوصيات آن نيز سخن رفته است .

فرقه زيديه جاروديه نيز احاديث بسيارى درباره امام زمان (عج) از پيامبر اكرم (ص) و امام باقر (ع) روايت مى كنند، از علماى بزرگ آنان در كوفه و ابوسعيد عبادبن يعقوب رواجينى عصفرى (متوفى 250هـ ) بود، او كتابى تحت عنوان اخبارالمهدى  نوشت. (6) ذهبى نقل مى كند كه عباد مبلغى رافضى بود، قيام مهدى را در آينده نزديك انتظار مى كشيد، او شمشيرى را با خود حمل مى كرد و مى گفت كه آن را براى جنگ در راه مهدى آماده نگه مى دارد . (7)ذكر اين نكته جالب است كه او اين عقيده را قبل از غيبت امام دوازدهم در سال 260هجرى داشت زيرا وى در سال 250 درگذشت . 

وابستگي به تلويزيون (يعني بدون تلويزيون زندگي برات سخته)
وابستگي به تلفن چه تلفن همراه چه ثابت (يعني اگه تلفن يکماه قطع باشه حالت بد ميشه)
وابستگي به اينترنت (يعني اگه اينترنت نداشته باشي کلافه ميشي)
وابستگي به پدر و مادر (يعني بدون حمايت و حضور اونها زندگيت سخت ميشه)
وابستگي به راحتي (يعني اگه سختي بياد توي زندگيت از هم ميپاشي)
وابستگي به پول ( يعني اگه بي پول بشي به هم ميريزي)
وابستگي به تاييد ديگران (يعني اگه ديگران نظر منفي نسبت به تو داشته باشند حالت بد میشه)
وابستگي به جنس مخالف (يعني بدون حضور جنس مخالف آنگونه که بايد شاد و آرام نيستي)
وابستگي به کتاب (يعني بدون کتاب احساس کمبود و تنهايي ميکني)
وابستگي به جمع ( يعني اگر قرار باشه که يک مدت تنهاي تنها باشي کلافه ميشي)
وابستگي به حرف زدن (يعني سکوت کردن برات سخته)
وابستگي به موسيقي و صدا (يعني بايد گوش شما هميشه يک صداهايي رو بشنوه)
وابستگي به لباسي خاص (يعني هميشه ناخوداگاه دنبال لباسهايي ميگرديد که شمارو خاص جلوه بده)
وابستگي به آرايش (یعنی اگه آرايش نداشته باشيد احساس بدي بهتون دست ميده)
وابستگي به نق زدن و گير دادن (يعني اگه بخواهيد به چيزي گير نديد و نق زنيد اذيت ميشيد)
وابستگي به گروه (يعني اگه قرار باشه در هيچ گروهي نباشيد احساس بدي پيدا ميکنيد)
وابستگي به دوستان (يعني بدون دوستان زندگيتون دچار رکود ميشه)
وابستگي به کار (يعني اگه کار رو تعطيل کنيد انگار گمشده داريد)
وابستگي به گوشت خوردن (يعني نميتونيد گوشت خوردن رو کم يا قطع کنيد)
وابستگي به خاطرات گذشته (يعني نميتونيد خاطرات گذشته رو فراموش کنيد)
وابستگي به درس خوندن (يعني نميتونيد درس نخونيد)
وابستگي به قبيله و طايفه (يعني نميتوني به قبيله و طايفت افتخار نکني)
وابستگي به قضاوت کردن (يعني نميتوني قضاوت نکني)
وابستگي به ماشين (یعنی بدون ماشين حالت بد ميشه)
وابستگي به فکر کردن (يعني ميتوني فکر نکني)
وابستگي به حرص خوردن (يعني ميتوني حرص نخوري)
وابستگي به کنترل اوضاع و کنترل ديگران (ميتوني به ديگران اجازه بدي براي خودشون زندگي کنند نه باب ميل شما)
وابسته به خواب زياد (يعني ميتوني خوابت رو کنترل کني)

اينها نمونه هايي هستند که ما رو به فکر فرو ميبرند که از خودمون سوال کنيم چرا بدون اينها زندگي براي ما سخت ميشه؟ چرا ما به اينها وابسته هستيم

اميدوارم راجع به اين مطلب بسيار عميق فکر کنيد و به جاي ناراحت شدن و سرزنش خودتون دنبال کم کردن اين وابستگيها باشيم. هيچ کاري به اندازه ي خودسازي ارزشمند نيست و هيچ دانشي به اندازه ي خودشناسي مفيد نيست.    

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در یک شنبه 15 فروردين 1396برچسب:,ساعت 10:21 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

با سه کلمه پروردگارت دینت پیامبرت وامامت را ثابت کن به ابجدکلید جانشین الله64قلب کل دین اسلامی 64دین 64کلید اسرار الله64کلید بدین الله 64راه الله منصب الله 64دین الله محمدی64 کلیده سره الله 64دین 64الله محمد علی 64 +132 اسلام = 196دین اسلام 196ضرب 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا میشود 196 دین اسلام 196حجاب رعایت حدود الهی برای خانمهای جوان میباشدکه جامعه اسلامی به فساد کشیده نشود به علم ابجد14 حجاب 14 عشق14چشم دل 14 نبوت 14 امامت 14راه 14 بحق14چشم دل 14 دین هم حجاب دارد بخاطر همین آنها که نورانیت دل و چشم دل ندارند { حجاب دین الله 144 } را نمی شناسند به ابجد صغیر و کبیر اسلام میشود 144 اسلام 144 ضرب 12 امام در خودش میشود 144 {اسلام واقعی الله } {بدین واقعی اسلام} را نمی شناسند و گمراه دین هستند این سی چهل سال ارزش بی بندو باری ندارد بیائیم و خودمان را گول نزنیم و مثل آدمیزاد زندگی کنیم درک فهم شعور می خواهد که قدر هم را بدانیم و حقوق یکدیگر را رعایت کنیم به ابجد64دین64الله محمدعلی 64جانشین محمد علی 64حقیقت دین الله64قلب کل دین اسلامی64 بابرادر رسول الله64 وقتی پیامبر یارانش را برادر هم اعلام کرد پیامبر فرمود اینجانب دردنیا و آخرت برادر علی میباشم علی قرآن=41+41اصل دین اسلام =82امام82+114سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب 14معصوم درخودش میشود196دین اسلام196با دین الله فاطمه 64همسر لایق علی64به ابجد دین 64دین64الله محمدعلی64 +64= 128کلید دین128حسین128 کلید دین128

 

به ابجد64دین64الله محمدعلی 64جانشین محمد علی64حقیقت دین الله64 جانشین محمد علی64راه الله منصب الله64اصل ولایت امامتی64عترت رسول الله 64با جانشین اصلی محمد64دین64 +18 الله= 82 امام صراط علی حقا نمسکه82 امام82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82تولد مولاء علی در کعبه 13+ 5 تن= 18 الله 18 +64 دین 64 الله محمد علی 64 +18= 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 +114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 باجانشین محمده 46 علی محمد46 نماینده الله64محمد علی46کلید اسرار46کلید بدین46 محمد20+26 علی = 46 ماه 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110 حامیان110 دین الهی 110 ولی دین 110 جانشین اصلی بحق حضرت محمده 110«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55)دست بیعت بارسول خدا وعلی کف دست راستت نوشته18ذالحجه" غدیر خم18+64دین=82 امام82 حق با علی ابن ابی طالب است82 جانشین محمد علی64راه الله منصب الله64اصل ولایت امامتی64عترت رسول الله 64با جانشین اصلی محمد64دین64 +18 الله= 82 امام82 صراط علی حقا نمسکه82 امام82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82تولد مولاء علی در کعبه 13+ 5 تن= 18 الله 18 +64 دین 64 الله محمد علی 64 +18= 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 +114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 رهبر اصلی بدین الله 82به ابجدمهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 امام82 انتخاب امام درغدیرخم امام 82{حق با علی ابن ابی طالب است82 رهبر اصلی بدین الله82 امام 82زاده محراب شهیدمحراب 82امام   82+114سوره قرآن=196دین اسلام 196 ضرب14معصوم درخودش میشود196امام کل دین196دین اسلام196 اسلامه مهدی196نماینده الله محمد66 الله66+66علی ولی الله=132اسلام+64دین =196دین اسلام 196محمد92+18ذالحجه"غدیرخم=110علی 110 جانشین اصلی بحق حضرت محمده 110 زاده محراب شهید محراب علیست  پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص 397

یا مهدی ادرکنی ولی نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 ارباب جهان 25 اصل اسلام 25ولی نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ این آیه34 حرف دارد34+25 اصل اسلام شیعه=59مهدی59رکن دین اصل اسلام59 القرآن الکریم59کلید سره الله59 کاملترین دین 59کاملترین مرد59 بزرگ راه دین اسلام59 القرآن الکریم 59 قرآن ناطق ارباب بدین59کلیدسره الله59با زاهد عارف حق59کلمه بدین الله 59راه قرآن اسلام الله 59کلید سره الله59مهدی 59دین و مذهب الهی59 مراتب دین ها الله   59یعنی9+5= 14 معصوم کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیستبه ابجد کعبه 97 مطیع الله محمد علی 97+13 رجب تولد مولاء در محراب کعبه = 110 علی این شکاف کعبه را منظور چیست جانشین خاتم پیغمبران مولاء علیست وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذر

پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25  اصل اسلام 25 کعبه 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 ارباب جهان 25 شیعه 25 اصل اسلام25کربلا25 کعبه 25شیعه 25 به ابجدنماینده الله محمد 66 الله 66+66علی ولی الله=132 اسلام+64 دین=196دین اسلام196ماشیعیان علی برای حقانیت مذهب خود آیه قرآن حدیث و ریاضی قرآن دلیل محکم علمی داریم قرآن میفرمایدنامه اعمال آنهایی را که به دست راستشان میدهندو به آنها اصحاب یمین درسوره مدثر آیه38 و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟یمین به ابجد میشه110 علی 110یمین110ولی دین110دین الهی110 علی110 جلوه الله 110بحق 110منادیه 110حامیان110دین الهی110ماه دین110علی110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی  { قال رسوالله}کتاب الله و عترتی1575+12 امام=1587-1202 سه خلیفه=385شیعه عترت پیامبر میباشد پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد قال رسو الله=من و علی پدران این امتیم= انا و علی ابواه هذاه الامه"275+110دین الهی  علی =385 شیعه
شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت : ای رسول خدا ،چیزی را شنیدم که تا کنون نشنیده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چیزی است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خویش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولایت علی علیه السلام می دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چیز نیکویی را شنیده ای !!
بنا بر این نمی توان و نباید گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت های در اذان دانست .
برای تکمیل بحث ، بحث بدعت های در اذان را نیز ضمیمه مطلب بالا می نماییم :

هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم وارد مدینه شدند بین صحابه برادری و اخوت ایجاد کردند پس امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند در حالیکه چشمانشان پر از اشک بود و عرض کردند: ای رسول خدا!  بین اصحاب خود برادری ایجاد کردی و بین من و هیچ کس دیگر برادری برنگزیدی؟ حضرت فرمودند: ای علی! تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
(المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص14؛ سنن تزمذی، ج5، ص300؛ اسد الغابة، ج4، ص29؛ البدایة و النهایة، ج7؛ ص371؛ مجمع الزوائد، ج9، ص112؛ فتح الباری، ج7، ص211؛ تاریخ بغداد، ج12، ص263؛ نظم دررالسمطین، ص94-95؛ کنزالعمال، ج13، ص140؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص18و53و61؛ انساب الاشراف، ص145؛ ینابیع المودة، ج2، ص392؛ تحفة الاحوذی، ج10، ص152)
این اخوت دلالت بر رفعت مقام امیرالمؤمنین علیه السلام می کند. زیرا خداوند در قرآن می فرماید: «إنما المؤمنون اخموة» «تنها و تنها مؤمنین برادر یکدیگر هستند.» زیرا برادری واخوت به قدر منزلت و مقام آنهاست همانگونه که ابی بکر و عمر برادر یکدیگر بودند و عثمان و عبدالرحمن بن عوف برادر یکدیگر شدند. حال کسی که برادر اشرف ولد آدم و خاتم الانبیاء هست اوست که در تمامی مراتب و مقامات با رسول خدا شریک است چنانکه خداوند متعال در آیه مباهله حضرت امیرالمؤمنین را نفس پیامبر صلی الله علیه واله و سلم معرفی می کند.
از طرفی حضرت رسول الله صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:
أنت أخی فی الدنیا و الاخرة
ای امیرالمؤمنین تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.
باید دید مقامات حضرت رسول در دنیا و آخرت چیست تا بتوان مقام امیرالمؤمنین علیه السلام که برادر و همرتبه ایشان در مقامات هستند مشخص شود. لذا همانگونه که پیامبر صلی الله علیه واله و سلم رسول از جانب خدایند امیرالمؤمنین همرتبه ایشان هستند و وصایت و جانشینی حضرت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم را دارند.
لذا مقام «اخوت» و برادری امیرالمؤمنین علیه السلم دلالت صریحی بر خلافت و جانشینی ایشان بعد از حضرت رسول خدا را دارد چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در روز شوری فرمود:
أفیکم من آخی رسول الله غیری؟!
آیا در بین شما کسی غیر من هست که با رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم برادر شده باشد؟!
(لسان المیزان، ج2، ص157؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص52؛ کنزالعمال، ج5، ص725)
امیرالمؤمنین علیه السلام وصیّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
انس بن مالک گفت به سلمان گفتم از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم سؤال کن که وصی او کیست؟
فقال سلمان: یا رسول الله من وصیک؟ فقال یا سلمان من کان وصی موسی؟ فقال: یوشع بن نون قال: ان وصیی و وارثی دینی و ینجز موعدی علی بن ابی طالب
سلمان گفت: ای رسول خدا! چه کسی وصی شماست؟ پس حضرت فرمودند: ای سلمان وصی موسی  چه کسی بود؟ عرض کرد: یوشع بن نون حضرت فرمودند: همانا وصی من و وارث دین من و کسی که وعده های مرا منجز می کند، علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد.
(ینابیع الموده، ج1، ص235؛ تذکرة الخواص، ص48)
پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند
. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397  عرعر خر هم بوود لعن عمر ابوبکر رکب وبا دوسال خلافت نکرده است دنیا رفت                                                                                                                                             Image result for ‫نماز خواندن شتر‬‎تقليد عجيب اسب از صاحبش                      

 Image result for ‫شتر نماز‬‎ شتری که از بچگی هیچ وقت نمازش ترک نشده وقت نماز او انسانها را دعوت به نماز می کند و تا بحال نمازش ترک نشده  است کی آدم خواهیم شد اسب می فهمه نماز یعنی چه ولی تو یابو خرنفهم نماز نمی خوانی یعنی کمتر ازیه شتری بیشعور تر از اسب خر یابو بی نماز است خداوند می فرماید و ما خلقت الجن و انس الا لیعبدون ما جن و انس را برای عبادت آفریدیم  نه برای کار های خلافت یکی با کفشهای بسیار پاره بسیار شکر خدا وند می کرد یکی به وضع او نگاه کرد و گفت با این سرو وضع و کفشهای پاره باید هم شکر کنی ول کن بابا شکر چی مرد گفت بخدا ندیدی که خدا هر دو پایش را قطع کرده بوده باز خدا راشکر می کرد اینها بهترین خوبان این امتند که روز قیامت خداوند قول دوبال پرواز به آنها داده است وقتی چشم دلت باز بشه حق خدا را خواهی دید

Image result for ‫شتر نماز‬‎Image result for ‫جانبازی دستو پا قطع‬‎Image result for ‫جانبازی دستو پا قطع‬‎                               يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿۱﴾
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏ خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است تسبيح مى‏ گويند (۱) همه موجودات خدای یگانه را با خضوع ستایش می کنند
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲﴾
اوست آن كس كه در ميان بى‏ سوادان فرستاده‏ اى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد و [آنان] قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند (۲)
وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۳﴾
و [نيز بر جماعتهايى] ديگر از ايشان كه هنوز به آنها نپيوسته‏ اند و اوست ارجمند سنجيده‏ كار (۳)
ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۴﴾
اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد عطا مى ‏كند و خدا داراى فضل بسيار است (۴)
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵﴾
مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى ‏كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى ‏نمايد (۵)
قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۶﴾
بگو اى كسانى كه يهودى شده‏ ايد اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر پس اگر راست مى‏ گوييد درخواست مرگ كنيد (۶)
وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۷﴾
و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست ‏خويش كرده‏ اند آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست (۷)
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۸﴾
بگو آن مرگى كه از آن مى‏ گريزيد قطعا به سر وقت‏ شما مى ‏آيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه [در روى زمين] میکرديد آگاهتان خواهد كرد (۸)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است (۹)
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰﴾
و چون نماز گزارده شد در [روى] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه شما رستگار گرديد (۱۰)باسلام همه مسلمانان 74 فرقه ادعا می کنند که فقط آنها بحق می باشند واقعا پیامبر شما حضرت محمد شما را سفارش به کتاب خدا و عترتش نکرد اگر بدانی که در مقابل پیامبر و اهل بیت او شیعیان ایستاده ای نام شیعه 12 بار در قرآن آمده نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 ارباب جهان 25 و هر کسی در مقابل ارباب جهان حضرت مهدی و یارانش بایستد جایگاه او قعر دوزخ است  خدایی خیلی باید احمق باشی که طرفدار بمنافقان دائشی 49 باشی به ابجد صغیر49 جماعت سقیفه 49 عمر ابوبکر49مکر حیله 49 قاصب بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 با رو سیاه دین 49 ابو بلدوزر49 قاتل جلاد دائشه 49 ابن ملجم مرادی 49 جماعت سقیفه 49 نابود گر دینی 49مکر حیله 49 عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49گروهک منافقان 49لعنت شده الله 49 دجال نامرد دین 49 خیانت کاران اسلام 49 بدشمن جنایتکار49نامردا اهل دوزخ49مقصر بیعت شکنانی 49 شجره ملعونه 49 مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 مذهب منافقان اسلام 49 قاصب بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49عمر ابوبکر 49 با کفر و شرک49 مکر حیله49مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 مذهب منافقان اسلام 49 عمر ابوبکر49با کفر و شرک49قاصب بدین الله 49لعنت شده الله 49 دشمن اصلی دین 49مکر حیله49 عمر ابوبکر49 مکر حیله دائشی ها گفتارشان هم مثل قلبهایشان سیاه ست یک هنرمندکور نمی تواند نقاش و خطاط خوبی باشدطبق فرموده پیامبر به چهره های زیبا بنگیردتا فرزندان زیبا داشته باشید به مناظره زیبا بنگریدو عظمت خداوندرا درک کنید دائشی ها همه چیز را سیاه می بینند انسانهای خبیث و مظلوم کش روز قیامت بخاطرگمراهی و نداشتن53 ولایت علی 53 مذهب الله محمد 53 احمد 53 فاطمه علی 53 جان روح کعبه53 سلامتی دین اسلام 53 مراتب دین الله53  کلمه حق الله 53 مذهب الله محمد 53 معنی اسلام قرآن53 ولایت علی53احمد53علی فاطمه 53جانشین پیامبری53 شاه جهانی53 مومن صالح دین 53 ندای آسمانی الله 53 مراد مریدی53پیشوای مسلمین 53اهل بیت پیامبر53 دو قبله مسلمین53 علی فاطمه 53انتخاب جانشین پیامبر53 ستاره آسمان ولایت53 دین واقعی انسان53 احمد53 ناموس قرآن اعظمی53 مذهب الله محمد53 احمد53علی فاطمه 53مرد مقدس اسلام53 یاپیشوای مسلمین53مرد مقدس اسلام53  ابوتراب دین53 مغز دین اسلامی53 رهبر اصلی جهان 53صاحب مقدس ترین53 دین کامل الله 53 کتاب آسمانی الله 53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام 53 ارباب کل مردانی 53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای مسلمین 53 پیشوای انبیاء53 محور اسلام قرآن 53 شاه جهانی علی53 علامت دین اسلام53 حق دین شیعه53 کتاب آسمانی الله 53 اصل اسلام اصل قرآن 53 علی فاطمه 53 احمد53 را خوب درک نکرده و جانشین بحق رسول خاتم راباقاصبان دین اسلام اشتباهی درک نمودندو هم دردنیا و هم در آخرت یا روسیاه اهل عالم49مکرحیله49رو سیاه دین عالم49شجره ملعونه49جماعت سقیفه 49مکر حیله49عمرابوبکر49شجره ملعونه 49کافروهابی 49وهابی مرتده49 دائشی وحشی49 زامبی دائشی49یا جلاد وحشی49به چنگیز خانه مغول49 مکر حیله 49 با رو سیاه دین 49 ابو بلدوزر49 قاتل جلاد دائشه 49 ابن ملجم مرادی 49 جماعت سقیفه 49 نابود گر دینی 49مکر حیله 49 عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49 شجره ملعونه 49 مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 حزب شیطانی مذهب منافقان اسلام 49 عمر ابوبکر 49 با کفر و شرک49 مکر حیله49کافر وهابی 49 وهابی مرتده 49نابود گر دینی 49جهالت بدین اسلام49مجرمین بدین 49شجره ملعونه49مکر آدم پلید 49 عذابی الهی49مشگل مذهب قومی 49مذهب منافقان اسلام 49عمر ابوبکر49 با کفر و شرک49مکرحیله49 مذهب منافقان اسلام49دجال بدین اسلامه49عمرو ابوبکر49حزب شیطانی 49مذهب منافقان اسلام49بدترین گروه49 فضای آلوده 49یاگروه ها فاسد49 یاگروه ها فاسق 49دجال بدین اسلامه49پلید ترینه 49عذابی الهی49ظالما حاکم دین49 مجرمین بدین 49 کرگدن حقه باز49 با خر چران چپلپاسه خور 49مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 مذهب منافقان اسلام 49 عمر ابوبکر 49 با کفر و شرک49 مکر حیله49ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت 49 قعر دوزخی 49عمر ابوبکر49 مکر حیله 49 مجرمین بدین 49 مذهب منافقان اسلام 49 جهالت بدین اسلام 49 میباشند  49مذهب منافقان اسلام 49دجال بدین اسلامه 49عمرو ابوبکر49 حزب شیطانی  49مذهب منافقان اسلام 49بدترین گروه49 فضای آلوده 49یاگروه ها فاسد 49 یاگروه ها فاسق49دجال بدین اسلامه49 پلید ترینه 49عذابی الهی 49 ظالما حاکم دین 49 مجرمین بدین 49 کرگدن حقه باز49با خر چران چپلپاسه خور 49مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49مذهب منافقان اسلام 49 شجره ملعونه 49عمر ابوبکر 49 با کفر و شرک49مذهب منافقان اسلام49 مکر حیله49شجره ملعونه 49عمر ابوبکر49ابوبکردوسال خلافت نکرده از دنیا رفت گناه قصب خلافت الله بزرگترین گناه کبیره میباشدشجره ملعونه49عمر ابوبکر49قصب خلافت علی نمودند74ابجدسه خلیفه کفر 74 میباشدو این سه خلیفه دین اسلام را 74فرقه نمودندابوبکر27+22عمر+25 عثمان=74 منافق دین اسلام  467-541=74 عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام   467-541=74به ابجد صغیر49 جماعت سقیفه 49 عمر ابوبکر49مکر حیله 49 قاصب بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 با رو سیاه دین 49 ابو بلدوزر49 قاتل جلاد دائشه 49 ابن ملجم مرادی 49 جماعت سقیفه 49 نابود گر دینی 49مکر حیله 49 عمر ابوبکرعثمان 74والشجرتها الملعونه 74مقصرا اصلی دین اسلام 74خلفای ظالم دین اسلامی 74دشمن اسلام دشمن اصلی دین 74 خیانت کارها مقصر اسلام 74غیر اولیاء الله74دشمن اصلی کافر دین 74والشجرتها الملعونه74مقصره شجره ملعونه74مقصره قاصب دین محمد74مقصره قاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74مقصره جماعت سقیفه74مقصره دشمن اصلی دین74مقصره مجرمین بدین 74 مقصره مجرمین الله 74شجره ملعون خبیثی74دشمن اصلی دینی 74 عمرابوبکرعثمان74مقصره خلیفه ناحقه 74والشجرتها الملعونه74 کافرقاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74 مقصره شجره ملعونه74دشمن اصلی کافردین 74مقصره شجره ملعونه 74منافق خبیث کافری74 بادشمن اصلی دین اسلامی 74کافر بدبخت عالمی 74کافردشمن اصلی دین 74 ان من المجرمین منتقمون 74شجره ملعون خبیثی74 ان من المجرمین منتقمون 74قرآن میفرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد 74دشمن اصلی کافر دین 74کافر دشمن اصلی دین 74عمرابوبکرعثمان 74مکرحیله کافر74کفتار گرگ کافر اسلام 74به نامرد خبیث دین اسلام 74 کافرقاصب بدین الله 74 کافرقاصب بدین الله 74کافردشمن اصلی دین 74کافردشمن اصلی دین 74ارباب شیطان لعینی 74به نالایق ترین خلفاء 74 با دزده اصلی دین اسلام 74 قاصبان ملعون بدین اسلام 74 کافر منافق بدین اسلام 74 اصراف کاران دین اسلام 74یا دشمن واقعی اسلامی 74مقصرا اصلی دین اسلام 74دشمن خبیث منافق 74منافق فاجر کافری 74کافر دشمن اسلام دشمن خداوند 74دشمن خداوند کافر دشمن اسلام 74دشمن اصلی کافر دین 74 با دزده اصلی دین اسلام 74کافر مکر حیله 74با دزده اصلی دین اسلام74یا دشمن اصلی بدین اسلام74 با فاسد فاجر فاسق 74اربابا کافر باطل دین 74منافق اهل دوزخی  منافق اهل دوزخی 74دشمن دین اسلام اهل وهابی74 کافر منافق فاجری 74اصراف کاران دین اسلام74 سه خلیفه ملعون اسلام74 قاصبان ملعون بدین اسلام74کافر منافق بدین اسلام74بنامرد ترین قاصب دین74قاصب دزد فدک دین اسلام74 به نالایق ترین خلفاء74  مقصرا اصلی دین اسلام 74دشمن اسلام بامکر حیله 74با مکرحیله منافقان 74شراب خاران منافق پلید اسلام 74قمار بازان منافق74شجره خبیث دین اسلامی74 خلفای ظالم دین اسلامی74دشمن پلید خبیث نالایق74 با دزده اصلی دین اسلام 74یا دشمنان اصلی قرآن اسلام 74اصل مانع سد راه مسلمین74بنامرد ترین خلیفه74مردان احمق بی غیرت74دشمن نالایق دین حق اسلام 74سه خلیفه لا مذهب قاصب74یا قاصبان خلافت دین اسلام74مقصرا اصلی دین اسلام 74شجره خبیث دین اسلامی74خلفای ظالم دین اسلامی74با پیمانشکن مقصر دشمن اسلام74به گمراه خبیث منافقی 74والشجرتها الملعونه 74 مقصره لعنت شده الله 74 والشجرتها الملعونه 74 با سه  خلیفه قاصب منافقه 74 با بی حیاء ترینه این ایه قرآن ابجدعمر22ابوبکر27+25 عثمان=74 فرقه شدن دین اسلام توسط این سه قاصب پلیدابجد این آیه قرآن هم 74میباشد74 سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کردابجد این آیه قرآن ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 عمر ابوبکر عثمان 74 والشجرتها الملعونه 74شجره خبیث دین اسلامی 74 عمر ابوبکر عثمان 74بدین نامرد بخبیث نا اهل 74 شجره خبیث دین اسلامی 74عمر ابوبکر عثمان 74 ابجدشان 74 میباشدخداوند برای امتحان امت اسلام دست پیامبر و علی را با گرفتن عهد از ایشان بست و ناکسان خبیث دین بر اسب سرکش خلافت سوار و بسوی جهنم رهسپار شدند ابوبکر دوسال خلافت نکرده آرزوی خلافت را به گور برد تمام ناحق ها دوسال نشده سر نگون میشوند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به درک فرستاد ان من المجرمین منتقمون قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کردابجداین آیه قرآن ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74عمر ابوبکر عثمان 74والشجرتها الملعونه 74شجره خبیث دین اسلامی 74 بدین نامرد بخبیث نا اهل 74 شجره خبیث دین اسلامی 74عمر ابوبکر عثمان 74 ابجدشان 74 مقصرا اصلی دین اسلام 74خلفای ظالم دین اسلامی 74میباشد74 با کفار و فجار دین 74 به کافر ملحد حبیث74 با کافر ملحد منافق 74خلفای ظالم دین اسلامی74وهابی پلید کافر است 74 خلفای ظالم دین اسلامی 74 با وصله ناجور دین اسلام74 منافق دین اسلام  467-541=74 عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام   467-541=74به ابجد صغیر49 جماعت سقیفه 49 عمر ابوبکر49مکر حیله 49 قاصب بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 با رو سیاه دین 49 ابو بلدوزر49 قاتل جلاد دائشه 49 ابن ملجم مرادی 49 جماعت سقیفه 49 نابود گر دینی 49مکر حیله 49 عمر ابوبکر 49جهالت بدین اسلام49 مجرمین بدین 49گروهک منافقان 49لعنت شده الله 49 دجال نامرد دین 49 خیانت کاران اسلام 49 بدشمن جنایتکار49نامردا اهل دوزخ49مقصر بیعت شکنانی 49 شجره ملعونه 49 مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 مذهب منافقان اسلام 49 قاصب بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49عمر ابوبکر 49 با کفر و شرک49 مکر حیله49مکر آدم پلید 49 عذابی الهی 49 مشگل مذهب قومی 49 مذهب منافقان اسلام 49 عمر ابوبکر49با کفر و شرک49قاصب بدین الله 49لعنت شده الله 49 دشمن اصلی دین 49مکر حیله49 عمر ابوبکر49 مکر حیله دائشی ها گفتارشان هم مثل قلبهایشان سیاه ست یک هنرمندکور نمی تواند نقاش و خطاط خوبی باشد74دشمن اهل بیت دین محمد 74عمر ابوبکر عثمان 74 به ابجد کبیر مقصر 430+231 ابوبکر نفاق=661 عثمان 661+310 عمر= 971 ظالم 971+231 ابوبکر=1202 ارتش کفار1202بکافران محض1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت برای امتحان امت شیطان بسیار خطاء کرد یاران شیطان گول دوساله ریاست را خوردند ابوبکر رکب وبا دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت   ابجد سه خلیفه قاصب دین این سه خلیفه قاصب دین اسلام را 74 فرقه نمودند به ابجد ظالم 971-430 مقصر= 541 کافرپلیددین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 با اهل نفاق منافق 541 کافر پلید دین اسلام541ستمگران اهل دین اسلام 851-541 = 310 عمر310منکر310نیرنگ310 ابله منافقا310حرامیان310 گمراه دین310عمر310 جهل عرب310اباجهل در دین310 فاسق دینه310 عمر310 حرامیان310 منکر310

 اولا: سجده صحیح واجب باید حتما بر زمین و چیزهایی که از زمین است (گیاه) باشد پیامبر (ص) نیز بر همین خاک و دیگر اجناس تشکیل دهندۀ زمین مثل خاک، رمل، شن، سنگ، گیاه و... سجده می‌کرد نه بر فرش و موکت و چرم و پلاستیک و.... تربت حسینی که شیعه سجده بر آن را صحیح و افضل از سجده بر خاک‌های دیگر و اشیاء دیگر می‌داند یکی از مصادیق خاک است؛ از این رو سجده بر آن جایز است.

ثانیا: چون در سرزمین کربلا، خون بهترین بندگان خدا به خاطر خدا و حفظ اسلام به زمین ریخته شد، این خاک نسبت به سایر خاک‌ها دارای شرافت است؛ از این رو در مکتب تشییع سجده براین خاک مستحب و افضل است و در این زمینه در بسیاری از منابع اهل سنت این روایت آمده است که: جبرئیل (علیه‌السّلام) خاک کربلا را برای رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد

شیعه و سنی روایت کرده­اند که جبرئیل (ع) خاک کربلا را برای رسول خدا آورد.

در منابع اهل سنت از امٌ سلمه نقل شده است که گفت: «روزی رسول خدا (ص) به من فرمود که دم در بایست و اجازه نده کسی وارد شود» امٌ سلمة می گوید: «من دم در ایستادم. حسین آمد و خواست داخل شود، خواستم جلوگیری کنم؛ ولی نتوانستم. این پسر بچه پیش پدر بزرگش رفت. به رسول خدا گفتم فدایت شوم به من فرموده بودی اجازه ندهم کسی وارد شود؛ ولی فرزند شما از دستم فرار کرد و نتوانستم ممانعت کنم.» امٌ سلمه به پیامبر خدا عرض می­کند: «از کنار در دیدم که در دست شما چیزی است و اشک­هایتان جاری است و این پسر بچه هم بر روی شکم شما نشسته است! پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بله، جبرئیل نزد من آمد و به من خبر آورد که امت من این فرزنم را می­کشند و خاک محل شهادت او را به من داد. این خاکی که در دستم هست همان خاک است.» [8] این روایت عیناً یا با کمی اختلاف در منابع دیگر اهل سنت نیز آمده است. [9]

شیعه هم این روایت را نقل کرده است در روایتی امام باقر (ع) می فرماید: جبرئیل خاکی که حسین (ع) بعدا بر روی آن کشته شد را برای پیامبر (ص) آورد و آن خاک در نزد ما است. [10]

بنا براین از نظر سنی و شیعه سرزمین و خاک کربلا بسیار با اهمیت است و قطعا سجده بر آن هم از سجده بر خاک های دیگر افضل است.             بخاری ، صحیح، ج 1، ص 113، دار الفکر، 1401ه.ق؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 240؛ سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داوود، ج 1، ص 118، چاپ اول؛ دار الفکر، 1410 ه ق. و بسیاری از منابع دیگر.طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 109، چاپ دوم، دار احیاء التراث العربی، 1404ه.ق.   بعد از شهادت امام حسین(ع) سجده بر تربت حضرت نزد شیعیان متداول و مرسوم شد و این را شیعه از امامان خود آموخته است. شیخ طوسى گفته که امام صادق(ع) مقدارى از تربت حضرت امام حسین(ع) را در کیسه ‏اى از دیباى زرد قرار داده بود، و هنگام نماز آن تربت را روى سجاده خود ریخته و بر آن سجده مى کرد و مى فرمود: «سجده کردن بر خاک تربت حضرت ابى عبداللَّه حجاب‏هاى هفتگانه را کنار مى زند». 55حجاب های هفت گانه55+55

=110 دین الهی 110 ولی دین 110 موجب شناخت ولایت ائمه بعد از رسوالله خواهد شد جابر ابن عبدالله انصاری روایت کرده است: با مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، مردی را در حال نماز دید به او فرمود: ای مرد! آیا تأویل نماز را می شناسی؟ در پاسخ گفت: آقای من! آیا نماز تأویلی جز عبادت دارد؟  فرمود: آری سوگند به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله و سلّم را به نبوت مبعوث فرمود خداوند پیامبرش را به کاری از کارها برنینگیخت جز آن که آن کار نمونه،  تأویل و تفسیر دارد و همه این ها نشانه تعبد و بندگی است. مرد گفت: آقای من! این ها را به من بیاموز، فرمود: هنگام تکبیره الاحرام و شروع به نماز،  تأویل نخستین تکبیر تو - از تکبیرهای هفتگانه شروع نماز - این است که وقتی الله اکبر گفتی به ذهنت چنین خطور دهی که خداوند برتر از آن است که به وصف ایستادن یا نشستن آید و در گفتن الله اکبر دوم، برتر بودن او را از حرکت یا ایستایی به خاطر آوری و در تکبیر سوم برتر بودنش از جسم یا تشبیه به مانند، یا سنجیدن به قیاس را به ذهن خطور دهی و در تکبیر چهارم چنین خطور دهی که وی برتر از آن است که اَعراض در او حلول کنند یا بیماری ها او را بیازارند و در تکبیر پنجم از ذهن بگذرانی که او از وصف شدن به جوهر و عرض منزه است و از حلول در چیزی یا حلول چیزی در او مبرّا است و در تکبیر ششم به خاطر آوری چیزهایی که بر پدیده ها رواست از قبیل نابودی، انتقال، تغییر از حالی به حال دیگر، همه بر آن ذات مقدس نارواست و در تکبیر هفتم به ذهنت خطور دهی که حواس پنجگانه در او حلول نکرده است.

نماز عاشقانه ترین و عارفانه ترین ارتباط انسان با معبودش، واجد اسرار و رمز و رازهایی است. اما این رازها برای هر کسی برملا نمی شود آنها که توانسته اند به مقام قرب برسند لذت و حلاوت بی مانند این زیباترین وسیله اتصال با معبود را چشیده اند، پس عجیب و شگفت نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم خطاب به بلال مؤذن می گویند اذان بگو بلال و ما را راحت کن، ما را از این قیل و قال ها و دنیای کثرت ها راحت کن تا دوباره دل و جان در چشمه های نماز تطهیر و دل با خالق یکدله شود.

اما اسرار الصلوه که از موضوعات مورد علاقه علمای ما بوده تلاش می کند به این باغ دلگشا که معراج مؤمن است وارد شود. آنچه در ادامه می آید دیدگاه های عالم فرهیخته آیت الله جوادی آملی درباره رازهای نماز است. این آرا در کتابی به همین نام از سوی ایشان مطرح شده است.

صورت همه نمازها یکی اما سیرت ها متفاوت است

باید دانست صورت نماز همه نمازگزاران یکسان است، لیکن سیرت و سرّ آن تفاوت دارد. از این رو نمازگزاران متفاوت هستند چنان که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم چنین روایت شده است:  "اِنّ الرّجلین من اُمّتی یقومان فی الصّلاه و رکوعهما و سجودهما واجحد، و انّ ما بین صلاتیهما مثل ما بین السّماء و الارض" یعنی دو نفر از امت من به نماز می ایستند و رکوع و سجودشان یکی است حال آن که تفاوت بین نمازشان برابر با  فاصله آسمان و زمین است.

آنچه در این تفاوت اهمیت دارد، تفاوت در آداب نماز است که متفرع بر حکمت نماز، و حکمت نماز نیز برابر با راز و نهان آن است، چون نماز و آداب آن در معراج تشریع شده و نهان نماز در آنجا تجلی یافته است پس هنگام توجه به آنچه در معراج به وقوع پیوسته چندین راز آن روشن می گردد:

گاهی حجاب ها تاریک و گاهی نورانی است

حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام علت تکبیرهای افتتاحی نماز را چنین بیان می کند: " انّ النّبی صلی الله علیه و آله و سلم لمّا اُسری به الی السّماء قطع سبعه حُجُب، فکبّر عند کلّ حجاب تکبیره فاوصله الله عزّوجلّ بذلک الی منتهی الکرامه " نبی گرامی اسلام چون شبانگاه به آسمان برده شد از هفت حجاب گذشت و نزد هر حجاب یک تکبیر گفت، از این رو خداوند عزّوجلّ او را به نهایت بزرگواری رساند.

باید دانست که حجاب گاهی تاریک و گاهی نورانی است؛ حجاب تاریک عبارت است از جهان مادّه و مادّیات و حجاب نوری همان وجود نورانی است که نور چیره آن مانع از ادراک آن یا ادراک فراسوی آن است.

تکبیر دریدن حجاب های نورانی

انسان سالک وقتی از ماده و شئون مادی به فراز آید و برتر از موجود نوری گردد ادراک آن حجاب و دست یازی به فراسوی آن برای وی آسان می گردد و این همان معنای دریدن حجاب است زیرا دریدن هر حجابی متناسب با همان حجاب است. چون معراج در فضای نور و همسایگی نزدیک پروردگار به وقوع پیوسته است پس در آنجا حجابی جز حجاب نوری نبوده و حجاب نوری نیز جز با نور چیره در هم نمی شکند و چون نور مانع در آنجا امری موجود و تکوینی بود ناچار باید چیزی نیز که آن حجاب را در می نوردد موجودی تکوینی باشد که دست جعل اعتباری بدان راه نیافته باشد.

تکبیر در آنجا نقش دریدن حجاب نوری دارد لذا دارای حقیقتی عینی است که بر غیر خود چیره است و چون تعداد این حجاب ها هفت تاست و در طول هم قرار گرفته اند نه در عرض هم، و هرگاه حجابی پاره شود مرتبه ای از تقرب حاصل می آید که پیش از آن نبوده، لاجرم میان تکبیرهای هفتگانه نیز که نقش پاره کردن حجاب ها را دارند تمایز و جدایی طولی وجود دارد نه تمایز عرضی. پس هر گاه نمازگزار تکبیر می گوید درجه ای در مناجات به مولایش نزدیک می شود نزدیکی که پیش از این حاصل نشده بود بنابراین درجات قرب به خداوند متعال نیز طولی است.

راز تکبیر و مراعات آداب نماز

چون حجاب موجودی خارجی و پاره کردن آن نیز خارجی است و روشن شد که نظام هستی همان نظامی است که بر پایه علت و معلول استوار شده  و در جای خود ثابت است که باید علت قوی تر از معلولش باشد از این رو ممکن نیست تلفظ به تکبیری که اعتباری است بتواند اثر بگذارد و یا تصور تکبیر که موجودی ذهنی است بتواند تأثیرگذار در موجود خارجی فراتر باشد بلکه موثر در آن همان راز تکبیر است که خود موجودی خارجی و تکوینی است. به این راز جز با رعایت آداب نماز نمی توان دست یافت، آدابی که فراهم آمده از حضور قلب است و حضور قلب در پی خضوع و فروتنی اعضا و جوارح به دست می آید.

تأویل تکبیرهای هفت گانه نماز چیست؟

آنچه در حدیث معراج آمده ویژه معراج و مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیست بلکه غیر آن وقت و غیر رسول گرامی اسلام را نیز شامل است دلیل این سخن، حدیثی است که جابر ابن عبدالله انصاری روایت کرده است. وی گوید: با مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، مردی را در حال نماز دید به او فرمود: ای مرد! آیا تأویل نماز را می شناسی؟ در پاسخ گفت: آقای من! آیا نماز تأویلی جز عبادت دارد؟  فرمود: آری سوگند به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله و سلّم را به نبوت مبعوث فرمود خداوند پیامبرش را به کاری از کارها برنینگیخت جز آن که آن کار نمونه،  تأویل و تفسیر دارد و همه این ها نشانه تعبد و بندگی است. مرد گفت: آقای من! این ها را به من بیاموز، فرمود: هنگام تکبیره الاحرام و شروع به نماز،  تأویل نخستین تکبیر تو - از تکبیرهای هفتگانه شروع نماز - این است که وقتی الله اکبر گفتی به ذهنت چنین خطور دهی که خداوند برتر از آن است که به وصف ایستادن یا نشستن آید و در گفتن الله اکبر دوم، برتر بودن او را از حرکت یا ایستایی به خاطر آوری و در تکبیر سوم برتر بودنش از جسم یا تشبیه به مانند، یا سنجیدن به قیاس را به ذهن خطور دهی و در تکبیر چهارم چنین خطور دهی که وی برتر از آن است که اَعراض در او حلول کنند یا بیماری ها او را بیازارند و در تکبیر پنجم از ذهن بگذرانی که او از وصف شدن به جوهر و عرض منزه است و از حلول در چیزی یا حلول چیزی در او مبرّا است و در تکبیر ششم به خاطر آوری چیزهایی که بر پدیده ها رواست از قبیل نابودی، انتقال، تغییر از حالی به حال دیگر، همه بر آن ذات مقدس نارواست و در تکبیر هفتم به ذهنت خطور دهی که حواس پنجگانه در او حلول نکرده است.

تأویل رکوع و سجده و تشهد

اما تأویل کشیدن گردن در رکوع آن است که به ذهن خویش چنین خطور دهی: خدایا به تو گرویدم هر چند گردنم را بزنی و تأویل سر بلند کردن از رکوع وقتی گفتی "سمع الله لمن حمده، الحمد لله رب العالمین" این است: آن کسی را سپاس می گویم که مرا از نیستی به هستی آورد و تأویل سجده اول این است که در حال سجده به ذهنت خطور دهی: خدایا مرا از زمین آفریدی. وقتی سر از سجده برداشتی تأویلش آن است که مرا از زمین بیرون آوردی. تأویل سجده دوم آن است که مرا دگر بار به زمین برمی گردانی و تأویل سر برداشتن از سجده دوم آن است که به قلبت خطور دهی بار دیگر - هنگام قیامت - مرا از خاک بیرون می آوری.

تأویل نشستن - هنگام تشهد - بر جانب چپ و بالاتر قرار دادن پای راست و بر نشیمن گاه چپ نشستن آن است که به قلبت بگذرانی: بارخدایا حق را بپا داشتم و باطل را میراندم و تأویل تشهد تو، تجدید ایمان، بازگشت به اسلام و اقرار به برانگیخته شدن پس از مرگ است و تأویل قرائت ذکر تشهد، بزرگوار شمردن پروردگار سبحان و بزرگ تر دانستن اوست از آنچه ستمگران و الحادپیشگان می گویند و تأویل سلام در "السلام علیکم و رحمه الله و برکاته" خواستن رحمت از خدای سبحان است پس معنای سلام چنین است: برای شما از عذاب روز قیامت ایمنی است. امیر مؤمنان علیه السلام سپس فرمود: کسی که تأویل نمازش را این گونه نداند، نمازش کمبود دارد و ناقص است.

در روایتی در خصوص فضیلت زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و زائران آن حضرت چنین آمده است:

معاویة بن وهب گوید: به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ رفتم چون وارد شدم دیدم امام نماز می خواند پس از تمام كردن نماز در حال سجده با خداوند مناجات كرد و گفت: ای خداوند كه كرامت و وصیت را خاص ما گرداندی،‌ و به ما وعده ی شفاعت دادی و علم گذشته و آینده را به ما عطا كردی و قلوب عده ای را متوجه ما نمودی من و برادرانم و زائران قبر حسین ـ علیه السّلام ـ را بیامرز،‌ همه آنان كه اموال خود را صرف این راه نمودند و بدن های خود را به زحمت انداختند به جهت نیكویی كه ما و خشنودی پیغمبر تو در رسیدن به ثواب تو و برای اجابت امر با دشمنی با دشمنان ما و منظور آنان از این عمل رضایت توست و بس....... امام پیوسته در حال سجده برای زائران امام حسین ـ علیه السّلام ـ دعا می نمود.

پس از ختم دعا گفتم: قربانت گردم! اگر این دعاهای تو در حق كسی بود كه خدا را نمی شناخت گمان می كنم خداوند او را از آتش جهنم نجات دهد. پس گفت: ای معاویه! زیارت او را ترك مكن. آیا نمی خواهی تو از كسانی باشی كه پیغمبر و علی و فاطمه و ائمه ـ علیهم السّلام ـ در حق آنان دعا می كند آیا نمی خواهی از كسانی باشی كه چون از زیارت برگردند گناهان گذشته ی آنان آمرزیده باشد؟ آیا نمی خواهی از كسانی باشی كه ملائكه با آنان مصافحه می كنند آیا نمی خواهی از كسانی باشی كه چون از قبر بیرون آیند گناهی نداشته باشند آیا نمی خواهی از كسانی باشی كه فردا با پیغمبر-ص- مصافحه می كنند؟(1)

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: به درستی كه چون شخصی به زیارت حسین ـ علیه السّلام ـ از خانه اش خارج شود در همان اول گناهش آمرزیده می شود پس پیوسته با هر قدم پاك و پیراسته می شود تا نزد قبر برسد.(2)

در همین راستا پیامبر-ص- فرمود: یا علی (در قیامت) دست تو به دامن من است و دست اهل بیت به دامن تو ودست دوستان و شیعیان تو به دامن اهل بیت است و دست من به دامن خداست(3).

این روایت بشارتی است برای دوستان علی ـ علیه السّلام ـ و دوستان اولاد علی ـ علیه السّلام ـ كسی كه ذره ای محبت علی ـ علیه السّلام ـ در دل داشته باشند محال است به آتش جهنم بسوزد. فقط در این جا یك نكته است كه باید به آن توجه كرد اگر دوستان علی ـ علیه السّلام ـ گنه كار باشند و از حد اعتدال تجاوز كرده باشند یقیناً دچار زحمت می شوند در همین دنیا ابتلائات گوناگون در مقابل عمل زشت شان برای شان پیش خواهد آمد همین جا مكافات عمل شان را خواهند دید اگر دست از گناه برداشته و پاك شوند كه بسیار خوب و الاّ فردای قیامت دچار حسرت می شوند و در مواقف مختلف معطل می مانند تا پاك شوند. مولای شان علی ـ علیه السّلام ـ پاك است تا شخصی پاك نشود، نمی شود همنشین علی ـ علیه السّلام ـ شود.

امازیارت همراه بامعرفت امری است كه از روایات فهمیده می شودوتاكید شده است كه برای زیارت «معرفت »لازم است: معرفت الله 52 خداوند سال را 52 جمعه 52+313 روز قرار داد = 365 روز سال

اولاً شخص به مقام و منزلت زیارت شونده در پیشگاه حق تعالی آشنا شود وبداندزیارت شونده نزد خداچه مقامی دارد.

ثانیاً تصمیم بگیرد كه خود را با او هماهنگ و همسو كند یعنی پس از آشنایی با سیره و عقیده صاحبِ بارگاه عقاید و رفتار و گفتار خود را با او هماهنگ كند كه البته یكی از بهترین راه ها برای آشنایی با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ توجه به معرفی هایی است كه در ضمن زیارات و دعاها،‌ حضرات معصومین خودشان بیان نموده اند كه به عنوان نمونه زیارت جامعه كبیره از آن جمله می باشد.

السلام علیكم یا اهل بیت النبوة ... سلام شمابر ای خاندان نبوت و جایگاه امانت رسالت و محلّ نزول ملائكه و محل فرود انوار وحی خدا و معدن رحمت حق و گنجینه های علم و معرفت الهی و صاحبان بالاترین درجه حلم و بردباری و اساس و پایه های صفات كریمانه و بزرگی و پیشوایان امت ها و مالك و ولی نعمت ها،‌ و اركان بزرگواری و نیكوكاری و ستون و پشتوانه نیكوكاران و رهبر بندگان خدا و ستون های محكم و درهای ایمان و امین های اسرار خدای رحمان و فرزندان پیغمبران و برگزیده از رسولان و عترت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه برگزیده خدای جهان است و بر شما باد رحمت و بركات خدا.

سلام بر شما امامان و راهنمایان طریق هدایت و چراغ های تاریكی های امت و پرچم داران علم و تقوی و خردمندان بزرگ و صاحبان عقل كامل و پناه خلق عالم و وارثان پیغمبران حق ... .(4)

در زیارت حضرت فاطمة معصومه ـ سلام الله علیها ـ می خوانیم:

سلام بر تو ای دختر رسول خدا، سلام بر تو ای دختر فاطمه زهرا سلام بر تو ای دختر امیرالمؤمنین، سلام بر تو ای دختر امام حسن و امام حسین، سلام بر تو ای دختر ولی الله، سلام بر تو ای خواهر ولی الله، سلام بر تو ای عمه ولی الله ، سلام بر تو ای دختر امام كاظم ـ علیه السّلام ـ ،‌سلام بر تو باد، خدا میان ما و شما در بهشت رابطه و آشنایی برقرار كند و ما را در زمره شما محشور گرداند .... ای فاطمه معصومه مرا در دخول به بهشت شفاعت كن چرا كه تو نزد خدای متعال مقام و منزلت بلندی داری .... .(5)

1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، ج 4، ص 528، ح11.

2. كامل الزیارات، با تصحیح علامه عبدالحسین امینی، تهران، نشر میقات، چاپ اول،‌ 1365، ص 294.

3. دستغیب، سید محمد مهدی، نغمه های عارفانه، شرح دعای ملكوتی سحر، نشر شیراز، ص 203 ـ 202.

4. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه كبیره

5. همان،زیارت فاطمه معصومه-سلام الله علیها-

خانمی که حجاب ندارد خدا را هم ندارد چون خداوند حجاب را واجب کرده ولی بر خلافت دستور خداوند عمل می کند توی خیابان با چادر می رفتم خانمی گفت نمی پذی با این گرما ناگاه این آیه قرآن یادم آمد به آنان بگو آتش جهنم سوزان تر است سوره توبه آیه 81 آدمه بی حجابه 81حجاب هاي هفت‌گانه اي كه امام خميني (ره) در كتاب آداب الصلوة گفته‌اند كدام است و اگر اين حجابها خرق شود چه اتفاقي مي‌افتد؟
پاسخ را در ضمن چند نكته ارائه دهيم:
1. قبل از هر چيز بايد اشاره شود كه حجاب در اصطلاح عرفاني عبارت است از، مانع ميان عاشق و معشوق، و نيز انقطاع نور در دل انسان، به گونه‌اي كه مانع قبول و پذيرش تجلي حقايق در دل بشود و نگذارد كه فيوضات و تجليات حق در قلب انسان جريان پيدا كند، و در راستاي اين مفهوم از حجاب است كه عُرَفا معتقدند. مال، دوستي، قدرت طلبي تقليد بي جا، معصيت و مانند آن، سبب پيدايش حجاب در قلب انسان مي‌شود و مانع تابش نور حقايق در دل مي‌گردد.(1)
2. در خصوص حجاب‌هاي هفت‌گانه بايد گفت، اين اصطلاح كاربرد وسيع در آثار عرفا دارد، و مراد از آن، مراتب هفت گانه نفس انسان است، كه گاهي از آن به هفت شهر عشق نيز تعبير مي‌شود. از جمله در آن شعر معروف آمده است:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم يك كوچه‌ايم
اما آن مراتب هفتگانه نفس، كه به عنوان حجاب‌هاي هفتگانه مطرح است عبارتند از:
1. مرتبة طبع: نفس انسان در اين مرتبه، در حد قواي طبيعي قرار دارد كه نازل‌ترين مرتبه‌‌ي اوست. يعني تنها از قواي نباتي و آثار و افعال آن مانند خوردن، آشاميدن و امثال آن برخوردار است و بدن انسان وقتي از اين مرتبه از روح برخوردار است، در مقام حيات نباتي به سر مي‌برد.و نفس از درك بسياري از حقايق علمي و عملي عاجز است و اين خود نوعي از حجاب شناخت و درك حقايق الهي و توحيدي محسوب مي‌شود.
2. مرتبه نفس: اين مرتبه كه مقداري از مرتبه‌ي طبع بالاتر است عبارت است از: قواي حيواني و ادراكات حسي، خيالي، وهمي، و خلاصه انسان، در اين مرتبه داراي حيات حيواني است، به طور طبيعي روح انسان در اين مرتبه از درك بسياري از معارف الهي محروم است، و اين خود نوعي حجاب است.
3. مرتبة قلب: روح انسان وقتي به اين مرتبه مي‌رسد كه توجّه به عالم غيب پيدا مي‌نمايد، ولي توجّه او آميخته با نظر به عالم شهادت (عالم طبيعت و جهان مادي) است و به طور كامل از عالم ظاهر بريده نشده و غرق در نشة ملكوت نشده است. اين مرتبه گرچه از مرتبه قبل به مراتب برتر و بهتر است، ولي نفس و روح در اين مرتبه باز هم در حجاب است. چون از عالم طبيعت به طور كامل رهايي نيافته است.
4. مرتبة روح: اين مرتبه را اصطلاحاً مقام نفس ناطقه مي‌گويند و نفس انسان وقتي بر اثر تكامل به اين مرحله رسيد، در واقع از چنگ قواي بدن و آثار طبع و امور مشابه آن به طور كامل رها شده، به روحانيت عالم قدس پيوسته است و اكثر حجاب‌ها را نفس در اين مرحله پاره كرده و به عالم بالاتر رسيده است. ولي باز هم تا رسيدن به درجات برتر، مراتب ديگري در پيش دارد. لذا توقف در اين مرتبه خود نوعي حجاب است.
5. مرتبة سرّ: انسان سالك وقتي بر اثر رياضت‌هاي شرعي نفس خود را به اين مرتبه رسانيد، سرّ الهي را در همه موجودات مي‌تواند تماشا كند و مي‌تواند بگويد: « ما رأيتُ شيأً الّا و رأيت الله فيه» يعني هيچ چيزي را نمي‌بينم، مگر اين كه خدا را در او مشاهده مي‌كنم. اين مقام براي عارف مقام بلندي است. اما هنوز ميانه راه محسوب مي‌شود و در واقع گرفتار نوعي حجاب نوري است.
6. مرتبة خفّي: نفس در اين مرتبه، تنها خدا را مشاهده مي‌كند و اين مرتبه بالاتر از مقام سرّ است كه خدا را در موجودات عالم مي‌ديده. اين مرتبه باز هم پايان راه نيست، لذا باز هم در نوعي حجاب به سر مي‌برد.
7. مرتبه اخفي: نفس در اين مقام، فاني در حق مي‌شود. ولي التفات و توجه به فنا هم در اين مقام براي او نخواهد بود، بر خلاف مقام خفّي، عارف گرچه فاني در حق مي‌شود، ولي التفات و توجه به فناي خود دارد، اما در مرتبه اخفي ، التفات به فنا هم ندارد، و اين بالاترين مقام و منزلت براي سالك عارف محسوب مي‌شود.
گفتني است گرچه سير نهائي ،مرتبه اخفي است. اما چون در همين مقام نيز انسان سالك، خداوند را تنها به اندازة توان و ظرفيت وجودي خود كه يك وجود ممكن الوجود است و به تعبير عرفاني، وجود مقيد است، مي‌تواند شهود قلبي كند، در حقيقت معرفت شهودي و فنايي كه براي عارف، در اين مقام پديد مي‌آيد، باز هم بي حجاب نيست، بلكه حق سبحانه را از وراي حجاب وجود خود مي‌شناسد پس باز هم حجاب مطرح است،(2) بنابراين به طور خلاصه بايد گفت كه انسان در سير معرفتي خود، همواره از وراي حجاب به درك و معرفت حقايق توحيد مي‌رسد، و حتي در مرحله نهائي آن كه مرتبه اخفي است، باز هم حجاب در كار است، در نتيجه معرفت انسان نسبت به خداي سبحانه هر اندازه كامل باشد، باز هم شايستة مقام او نيست، لذا در برخي روايات آمده كه وجود مقدس، مقام ختمي مرتبت فرمود:
« ما عرفناك حق معرفتك»(3) يعني آن گونه حق معرفت توست، ما ترا نشناخته‌ايم.
3. دربارة فراز پايان سؤال بايد گفت: اگر كسي بتواند همه حجاب‌هاي ياد شده را خرق كند، به فناي مطلق دست پيدا مي‌كند، اما نكته بنيادين اين مسئله ( يعني مسئله فناي در حق) كه در عرفان مطرح است، اين است كه هرگز نبايد از فناي در توحيد يا فناي في الله، فاني و معدوم شدن ذات عارف و يا عين ذات معروف شدن را تو هم كرد، زيرا اين برداشت پي آمد منفي فراوان دارد، پس مراد از فناي در حق اين است كه انسان سالك حقيقي، غرق در شهود عظمت و كبرياي حق مي‌شود، به گونه‌اي كه حتي به خود و به هويت خويش نيز التفاتي ندارد.(4)
پاورقی: الله اکبر یا مهدی ادرکنی ولی نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 ارباب جهان 25 اصل اسلام 25ولی نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ این آیه34 حرف دارد34+25 اصل اسلام شیعه=59 مهدی59رکن دین اصل اسلام59 القرآن الکریم 59 کاملترین دین 59 کاملترین مرد59 بزرگ راه دین اسلام 59 القرآن الکریم 59مهدی 59دین و مذهب الهی59 مراتب دینها الله 59یعنی9+5= 14 معصوم کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست
1. سجادي، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفاني، تهران، نشر كتابخانه طهوري، 1370 هـ ش، ص 312.
2. حسن زاده آملي، ممد الهميم، در شرح فصوص الحكم، نشر وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1378 هـ ش، ص55. و فيض، كلمات مكنونه، من علوم اهل الحكمة و المعرفة، تهران، نشر مؤسسه فراهاني، 1360 هـ ش، ص154. و جوادي آملي، عبدالله، معرفت شناسي در قرآن، نشر اسراء، 1378 هـ ش، ص351.
3. مجلسي، محمد باقر، مرآت العقول، ج8، ص 146.
4. زنوزي، ملا عبدالله، لمعات الهية، تهران، نشر مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1361 هـ ش، ص 465.فرق انسان گمراه دین کسی که به فروع دین عمل نمی کند نماز نمی خواند با خوک و سگ چیست درحالی که سگ زوزه می کشدولعن میفرستد برانسان گبرو تارک الصلاه"کسی که نماز نمی خواند از سگ پست تراست دوستی داشتم می خواست یکی از ماشین هایش را به بهترین دوستش ببخشد گفتم چرا به دوست صمیمی خودت نمی هی فرمود کاهل نماز است و به جماعت در مسجد معتقدنیست گمراه میباشدجنس انسانها هم مثل همین پارچه ها می باشدزود رنگ عوض می کنندیا پوسیده می شوندبخاطریک خارخارمی شوند شنیده بودم کسیکه نمازراسبک بشماردخداوندروزیش را کم می کند ثروت مندی می خواست به عروسش خانه و ماشین هدیه کند پرسیدم چرا نکردگفتندشنیده عروسش تابحال نمازنخوانده است ترک نماز روزی راکم میکند خدایی کسی که نماز نمی خواند کسی که به خالقش پشت می کندکسیکه نمک میخوردونمکدان میشکند کسیکه عرضه نداردبلدنیست مثل سگ دربرابر معبودش یک زوزه بکشدازسگ کمتراست سگ مواظب گوسفندان دربرابرگرگ است ولی بی نمازان خود را جای گرگان جا میزنندبرو قبرستان ببین چه جوانانی زیرخاک رفته انداین سی چهل سال ارزش بی دینی و بی نمازی ندارد یه سر برو بیمارستان ببین بچه های کوچک که سرطان گرفتند ببین دوست داری سرتو روی خاک بزاریوتاخدا شفاشون نده سر بلند نکنی بخدا این سی چهل سال ارزش بی نمازی و سرطان را هم نداره هر کس به کسی نازد ما هم به خدا نازیم

Image result for ‫همه موجودات خدا را عبادت می کنند‬‎ خدا یک نقطه با 5 عدد یک پنجم خمس را معین نمود یک پنجم باشد عبودیت الله 558-541 فتنه ها = 17 رکعت نماز واجب هر رکعت یک دقیقه در طول 24 ساعت 24 ساعت 24 دقیقه نماز بخوان خجالت بکش بسه بی نمازی روز قیامت اولین سئوال نماز است فروع دین اول نماز دوم روزه سوم خمس چهارم زکات پنجم حج ششم جهاد هفتم امر به معروف هشتم نهی از منکر نهم تولی دهم تبری دوری جستن از دوستان ناخلف و 74بی نماز اهل جهنم سوزانند74غیر اولیاء الله 74دشمن اصلی کافر دین 74والشجرتها الملعونه74مقصره شجره ملعونه74 مقصره قاصب دین محمد74مقصره قاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74مقصره جماعت سقیفه74مقصره دشمن اصلی دین74مقصره مجرمین بدین 74 مقصره مجرمین الله 74شجره ملعون خبیثی74دشمن اصلی دینی 74 عمرابوبکرعثمان74مقصره خلیفه ناحقه 74والشجرتها الملعونه74 کافرقاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74 مقصره شجره ملعونه74دشمن اصلی کافردین 74مقصره شجره ملعونه 74منافق خبیث کافری74 بادشمن اصلی دین اسلامی 74کافر بدبخت عالمی 74کافردشمن اصلی دین 74 ان من المجرمین منتقمون74شجره ملعون خبیثی74 ان من المجرمین منتقمون 74قرآن میفرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد 74دشمن اصلی کافر دین 74کافر دشمن اصلی دین 74عمرابوبکرعثمان 74مکرحیله کافر74کفتار گرگ کافر اسلام 74به نامرد خبیث دین اسلام 74 کافرقاصب بدین الله 74 کافرقاصب بدین الله 74کافردشمن اصلی دین 74کافردشمن اصلی دین دشمن اصلی کافر دین 74والشجرتها الملعونه74مقصره شجره ملعونه74 کسانی که نماز نمی خوانند جزو شجره ملعونه محسوب می شوند که حق خداوند را ضایع نموده و خداوند آنها را در دوزخ ناجور ضایع خواهد کرد ان من المجرمین منتقمون74شجره ملعون خبیثی74مقصره لعنت شده الله74 والشجرتها الملعونه 74 عمر ابوبکر عثمان74 کافر شجره ملعونه74

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1396برچسب:,ساعت 11:46 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان یا مولاء یا صاحب الزمان نماینده قرآن511+72=583نماینده قرآن بدینها 583 محمد فاطمه علی حسن حسین 583عاشوراه583با مکتب ها اسلام  583اهل بیت فاطمه583

امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم  اهل دین بامکتب قرآنی926-541 عمر ابوبکر= 385 شیعه
واقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود:
با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم

امام حسين عليه السلام فرمود: حضرت مهدى داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مرتد مى شوندو بهایی بدین نمیدهند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر شما راستگو هستيد؟» ولى كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا صلي الله عليه و آله جهاد كرده است.

امام صادق عليه السلام به زُراره فرمود: اگر زمان غيبت را درك كردى، اين دعا را هميشه داشته باش: خدايا، خودت را به من بشناسان، چون اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت، خدايا رسول خود را به مـن معرّفى كن چون اگر رسول تو را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدايا حجّت خود را به من معّرفى كن زيرا اگر حجّت تو را نشناسم از دين خود گمراه شده ام.خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان 

 امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم و بعد ازسی چهل سال دربستر بیماری بمیری نماینده الله حضرت مهدی ایشان به امر خدا مردگانرازنده و کورمادرزادرا شفاء میدهد قدرتی برتر که خداوند در کره زمین کسی با وقارتر ازایشان ندارد بغیر14معصومخانواده محترم رسول خدا وبه علم ابجدقرآن
کهیعص195+278حمعسق=473+110دین الهی=583عاشوراه583شبکه نور583محمدعلی فاطمه حسن حسین 583 نماینده قرآن 511+72 =583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583 ابجد پنج تن آل عباء583 حمعسق ح حسین میم محمد عین علی سین سجده کننده در قرآن از امام باقر در باره کهیعص و حمعسق سوال شد ایشان فرمود در باره عاشورا و حسین است  به ابجدمیگویند امام علی مظلوم بود وبی یاور آقا اجازه بده برای مظلومیت شما من گریه کنم
محرم 288+385 شیعه =673-541 عمرابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد5 تن آل عباء  583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583سرای نور الهی583 عاشقان بمهدی583  شبکه نور583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد به ابجد 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12 هوا 12 سیب 12 حم 12 حامی محمد علی 12 امام میباشند ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن12نجاتبخش12اسلام12ساعت12ماههایسال12جا12نشینان حضرت عیسی و محمد 12 نفرند دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء پادشاه عالم است ولی پادشاه مصر یوسف بودپادشاه عالم یوسف زهراست از پیغمبر خاتم پیغمبران پرسیدن شما چه کسی را بیشتر از همه دوست داری فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش فدایی بسیار دارد پیامبر میداند 124 هزار پیامبر و 14 معصوم بخاطروجودذی جود ایشان  بوده است12 یاسین این آیه 23 حروف دارد ابجد امام آگاه به تمام دنیاست 23 و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 مهدی 23زمین23 آزادی23 مهدی23  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 ووووبه مقاله های دیگر اگر یک سال بخوانید هم تمام نمیشو د پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام بر مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه سلام الله علیه آخه تا پیامبر و اهل بیتش مانده آدم میره سراغ دشمنان اهل بیت به ابجد با دشمنها اهل بیت 851-541 عمر ابوبکر = 310 گمراه دین 310 عمر 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310  تهدید پیامبر676- 135 دینه الله = 541 عمر ابوبکر541 در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست بنده را تا به جگر تیر بلایی نرسد بر لبش از خم هو جام ولایی نرسد این سخن مصرع بیت الغزل عشّاق است(دولت عشق به هر بی سر و پایی نرسد) بدترین درد که گفتند همان بی دردی است

امام صادق عليه السلام به راوى فرمود: آيا ملاك قبولى اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوى گفت: بله، امام فرمود: ملاك قبولى اعمال عبارتند از:
1. شهادت اين كه معبودى بجز خدا نيست و حضرت محمّد صلي الله عليه و آله بنده و رسول اوست.
2. اقرار و اعتراف به دستور الهى.
3. ولايت اهل بيت عليه السلام.
4. برائت از دشمنان اهل بيت عليه السلام.
5. تسليم در مقابل اهل بيت.
6. تقوى
7. كوشش در راه خدا و آرامش.
8. انتظار حضرت مهدى قائم عليه السلام.

 نیت قلبی شرط قبولی طاعات است  اگر شما بدون نیت نماز بخوانی باطل است  در هنگام هر کاری نیت شرط اول است و ذکر نام بسم الله واجب اگر در ذبح حیوانی حلال گوشت نیت نکنی و نام خداوند نبری کاری حرام اندر حرام کرده ای و گوشت حرام نخوری نجس است اگر وضوء نگیری نماز باطل است اگر ولایت نداشته باشی و امام زمانت را نشناسی تمام اعمالت تباه ساخته ای

  به ریاضی قرآن علم ابجد دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده رسول خدا میباشد اسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام میباشدیعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 اگر دین اسلام شما هستید بفرمائید ثابت کنید و نشانه هایتان را بفرمائید ما مثل شما نامرد نیستیم حق را می پذیریم به ابجد حق12 اسلام 12 حق12 ساعت 12 ماه های سال 12 اسلام 12 حق12

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به والله

درعرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاءعلی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی 

 

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید نامردان بی دین حرامی پر مدعاء حرامیان 310 ناهنجار310پلیدی بقاصبانی310 کفری310عمر310ابله منافقا310 جاهل منافق310منکر310حرامیان310عمر310جهل عرب310اباجهل دردین310نیرنگ310حرامیان310عمر310جهل عرب310فاسق دینه310 کفری310عمر310فاسق دینه310گمراه دین310با قاصبه دین الله310عمر 310 جهل عرب310 اباجهل دردین 310با دشمن ها اهلبیت 851-541= عمر310 گمراه دین310 آقا من تا این فرقه های کون و گمراه را هدایت نکنم دست از سرشون بر نخواهم داشت546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به فرقه کودن دینی 546 به ابجد فرقه های کودن دین 546 با کل گمراهان دین اسلام 546 اهل سنت 546 به علم ابجد قرآن اهل سنت 546
بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست ! (1)
انسان عاقل همیشه نزدیکترین راه را انتخاب میکنه وقتی براحتی میشود حق را پذیرفت چرا ناحق خدایی اگه شما به من میگفتی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام اهل وهابی و دیگر فرقه های باطلش یک بارهم در قرآن نیامده من چه جوابی باید میدادم کلمه امام هم 12 بار در قرآن آمده پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 نام آدم هم25والله 25 آل الله 25آل الله 25 والله 25 ناما خداوند25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر بسه گمراهی اینقدر بدبخت و نامرد نباش اگر قرآن با شما هیچی ندارها بود نام شما هم در قرآن لا اقل یک بارمیآمد خداوند به اندازه گوسفند هم خدا برایتان ارزش قائل نشده مثل مرد حق را بپذیرید والله من جای شما بودم در جا شیعه می شدم والله اشتباه کردند پدران شما حق را ندیدند به ریاضی قرآن حق 12 اسلام 12 حق 12 واجب 12 قلب 12 حم 12 حق 12 اسلام 12 انجمن 12 خجسته 12 گل گل 12زبان 12 رگهای مغز انسان 12 رگ میباشد ساعت 12 ماه های سال 12 خجالت بکشید بسه نامردی روز به روز ارزش شما پیش اینجانب کمتر میشود انسان خیلی باید نامرد باشد حق را نپذیرد مرد باش و حق را بپذیر روز قیامت باید هم جواب خدا را بدهی هم جواب من را همه نمازهایتان بی ولایت است باطل است  مثل کس که بدون نیت نماز بخاند یا بدون نیت  وضوء بگیرد یا بدون نام و نیت سر حیوان حلالی را ذبح کند بدون نام و نیت حرام است هر کاری ازدواج مکنی باید خطبه خوانده شود نیت و قصد ازدواج نصف دین است ولی جهاد النکاح باطل و عمل زنا ست و اهل وهابی زنا را ترک کنند پیامبر صیغه را فرمود طبق آیه قرآن سه ماه باید از هر زنی دور باشی بعد  جهاد نکاح صورت بگیرد نه هر دقیقه زن یکی شوی و ایدز بگیری آزمایش برو معلوم میشه ای بدبخت وهابی مثل سگی که ویزو ویز زوزه میکشد تا صاحبش تکه نانی جلویش بندازد بخاطر گمراهی شما دنیا و آخرت شما جهنمیست والله من جای شما بودم در جا شیعه میشدم والله اگر علمای شما بتوانند لا اقل جواب قانع  کننده ای بدهند من مثل شما نامرد نیستم میپذیرم حال بگو جواب مرا بدهند یک مرد در دین اسلام می خواهم جواب مرا علمی بدهد اگر واقعا حق شما هستید در یک کلمه به دروغ هم که شده بنویسید حق 12اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماه های سال 12 نیست

درد از او خواه که بی درد دوایی نرسد گل لبخند اجابت به رویت وا نشود از دلت تا به هدف تیر دعایی نرسد در حقیقت ز گدا زاده گدا زاده تر است پادشاهی که به فریاد گدایی نرسد
بانگ ادعونی معبود، جهان را پر کرد چه شده کز تو به لبّیک صدایی نرسد
طرفه بیتی است از آن شاعر شیرین سخنم که به جانش ابدالدّهر بلایی نرسد
(تا که از جانب معشوق نباشد کششی  کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد)
ای نوای دل بی برگ و نوایم تو بگو چه کند گر دل مسکین به نوایی نرسد
یا رب از لطف مرا چشم و دل پاکی ده کز نگاهم به کسی تیر خطایی نرسد
این دل سوخته آرام نگیرد “میثم” تا که از جانب دلدار ندایی نرسد

ماجرا از این قرار است که حضرت زکریا از پروردگارش درخواست کرد که «اسماء خمسه طیبه‏» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد.
حضرت زکریا هنگامی که نام‏های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می‏کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‏شد و گرفتاریش از بین می‏رفت. امام هنگامی که از حسین (ع) یاد می‏کرد، بغض گلویش را می‏فشرد و مبهوت می‏شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‏کنم، آرامش می‏یابم و اندوهم بر طرف می‏شود، اما وقتی حسین را یاد می‏کنم، اشکم جاری و ناله‏ام بلند می‏شود؟ با خدا خواهی شوی نزدیک از خود دور باش
قهر کن با تیرگی آنگه رفیق نور باش هر کجا رو آوری طور است موسایی بجو
بی خبر موسی تو خود هستی مقیم طور باش حور زیبایی ندارد پیش زیبایی دوست
محو روی دوست شود کمتر به فکر حور باش  گر چه در خود از خدا مامورها داری به کوش
خود برای خود به دفع هر خطر مأمور باش الله وکیلی آدم همسر و فرزندش از دنیا برود برایش گریه میکند یا نه تا بحال گریه کردی خداوند گریه را مایه محبت ودوستی قرار داد گریه با حزن و اندوه فرقه میکندگریه برای محبت ودوستی انواع گریه وجود دارد گریه اشگ شوق گریه اشگ تمساح  وپیامبر فرمود فقط کسانی که برای مظلومیت اهل بیت من گریه میکنند اهل بهشتند385گریه برای کل اهل بیت 926-541 فتنه ها عمر ابوبکر= 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385 شیعه 385پیامبر فرمود بعد ازمن فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها541 کافر پلید دین اسلام 541 آفت کلی 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 مرگ کافر541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 آفت کلی 541 عمر ابوبکر541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541بچه تا گریه نکنه مادر بهش شیر نمیده اصلا" بز خورده عمر همیشه میگفت بز خورده هر چی ازش می پرسیدند 90 درصد بلد نبود تیمم بلد نبود وضوء نمیگرفت اصلا" بلد نبود همیشه بی وضوع شنبه میرفت نماز جمعه ابوبکردوسال خلافت نکرده خارو ذلیل از دنیا رفت عمر هم 10 سال بعد از مقعد شهید شد ابولولو ابولولو بچه های عمری تا قرنها از ابولولو میترسیدند
دل بحر خون در ماتمت،جان تشنه اشک غمت باشد که درامواج غم، ازگریه مسرورش کنم ذکرت کلام الله من، عشقت کلیم الله من خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم دارم دل دیوانه ای، در سیل خون ویرانه ای با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم
حضرت زکریا خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص‏»! «ک» نام کربلا و «ه» اشاره به کشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ی» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (ع) ظلم کرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «ص» نیز نشان صبر و مقاومت ایشان است.
امام رضا (ع) در روایتی به «ریان بن شبیب» فرموده است که در شادی ما، شاد باش و در اندوه ما، اندوهگین باش که این کار بهشت را تضمین می‌کند.* شیعیان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است که ما را یارى مى‏کنند، با خوشحالى ما خوشحال میشوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحکم،ج 1، ص235)

شیعه و پیروی واقعی ائمه اطهار (ع) هرگز در عزا و خاموشی آن ستارگان درخشان بی‌تفاوت نبوده و چه اشک‌ها که در سوگ آنان بر گونه جاری ساخته‌اند. قیمت آبهای بهشت است اشگ خود جاری نسازی بر حسین تشنه کام در عرصه محشر شوی
در ادامه 40 حدیث از احادیث اهل‌بیت (ع) که به عزاداری، به‌ویژه عزاداری سید و سالار شهیدان می‌پردازد را مرور می‌کنیم.

* آتش عشق حسینى
قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسین (ع) حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.
پیامبراکرم (ص) فرمود: براى شهادت حسین (ع)، حرارت و گرمایى در دل‌هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)

* عاشورا، روز غم
قال الرضا (ع): من کان یوم عاشورا یوم مصیبته و حزنه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامة یوم فرحه و سروره.
امام رضا (ع) فرمود: هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‏اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد. (بحارالانوار، ج 44، ص284)

* محرم، ماه سوگوارى
قال الرضا (ع): کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام، فاذا کان الیوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه...
امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسید، پدرم (موسى بن‏ جعفر) دیگر خندان دیده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏یافت تا آن که ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم که مى‏شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)

* دیده‏هاى خندان
قال رسول الله (ص): یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة.
پیامبراکرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. (بحارالانوار،ج 44، ص293)

* سالگرد سوگ حسین (ع)
عن الصادق (ع): نیح على الحسین بن على سنة فى کل یوم و لیلة و ثلاث سنین من الیوم الذى اصیب فیه.
حضرت صادق (ع) فرمود: یک سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن على (ع) نوحه‌خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)

* وقف برای عزادارى
قال الصادق (ع): قال لى ابى: یا جعفر! اوقف لى من منالى کذا و کذا النوادب تندبنى عشر سنین بمنى ایام منى.
امام صادق (ع) مى‏فرماید: پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه‌خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه‌خوانى و سوگوارى کنند. (بحارالانوار، ج 46، ص220)

* نوحه‌خوانى سنتى
عن ابى هارون المکفوف قال: دخلت على ابى عبد الله (ع) فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره...
ابوهارون مکفوف مى‏گوید: خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». پس برایش اشعارى خواندم. فرمود: اینطور نه، همان طور که (براى خودتان) شعر خوانى مى‏کنید و همانگونه که نزد قبر حضرت سید الشهداء مرثیه مى‏خوانى. (بحارالانوار، ج 44، ص287)

* پاداش شعر گفتن براى حسین (ع) این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که عالم همه پروانه اوست
قال الصادق (ع): ما من احد قال فى الحسین شعرا فبکى و ابکى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
امام صادق (ع) به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین (ع) شعرى بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏کند و او را مى‏آمرزد. (رجال شیخ طوسى، ص289) کی گفت حسین بر سر خویش بزن با تیغ به فرق خویشتن نیش بزن تیغی که زنی بر سر خود ای غافل بر فرق ستمگران بد کیش بزن  حجامت  حج امت  حجامت کن سکته نکن  حجامت فاتح است مابقی فاتحه مگر علم پزشگی پیش نرفته چه باشد علت سرطان و سکته مسللم  چون حجامت بوده باشد دوا بازی دکترها بپاچد روشن است بی مریضو بیماری دکتران را نبوده است کاری اگر داری مریض لا اعلاجی ببر نزد علی مولای مهدی یا حسین ابن علی

* سرودن براى اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): من قال فینا بیت شعر بنى الله له بیتا فى الجنة.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس در راه ما و براى ما یک بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏کند. (وسائل الشیعه،ج 10، ص467)

* اصحاب مدح و مرثیه
قال الصادق (ع): الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى لنا.
امام صادق (ع) فرمود: خدا را سپاس که در میان مردم، کسانى را قرار داد که به سوى ما مى‏آیند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثیه مى‏گویند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص469)

* شعرخوانى در ایام عزا
قال الرضا (ع): یا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن کانت علینا اهل البیت (ع).
امام رضا (ع) به دعبل (شاعر اهل بیت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم که برایم شعرى بسرایى و بخوانى، چرا که این روزها (ایام عاشوراه583 ) اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص567)

* مرثیه، نصرت اهل بیت (ع)
عن الرضا (ع): یا دعبل! ارث الحسین (ع) فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت.
امام رضا (ع) فرمود: اى دعبل! براى حسین بن على (ع) مرثیه بگو، تو تا زنده‏اى، یاور و ستایشگر مایى، تا می‏توانى، از یارى ما کوتاهى مکن. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص567)

* شیعیان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است که ما را یارى مى‏کنند، با خوشحالى ما خوشحال میشوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحکم،ج 1، ص235)

* کشته اشک
قال الحسین (ع): انا قتیل العبرة لا یذکرنى مؤمن الا بکى.
حسین بن على (ع) فرمود: من کشته اشکم. هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند مگر آن که ـ به خاطر مصیبتهایمـ گریه مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص279)

* یک قطره اشک
قال الحسین (ع): من دمعت عیناه فینا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة.
حسین بن على (ع) فرمود: چشمان هر کس که در مصیبتهاى ما قطره‏اى اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق، ج 5، ص523)

* بهشت، پاداش عزادارى
قال على بن الحسین السجاد (ع): ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین و من معه حتى یسیل على خدیه بوأه الله فى الجنة غرفا.
امام سجاد (ع) فرمود: هر مؤمنى که چشمانش براى کشته‌شدن حسین بن على (ع) و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهد. (ینابیع المودّه، ص429)

* به یاد فرزندان فاطمه (س)
قال السجاد (ع): انى لم اذکر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلک عبرة.
امام سجاد (ع) فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه را به یاد نیاوردم، مگر آن که به خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحارالانوار، ج 46، ص109)

* سوگوارى در خانه‏‌ها
قال الباقر (ع): ثم لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فى داره بالبکاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء بعضهم بعضا فى البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین (ع).
امام باقر(ع) نسبت به کسانى که در روز عاشورا نمى‏توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسین (ع) ندبه و عزادارى و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله بر حسین (ع)، مراسم عزادارى بر پا کند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین (ع) در خانه‏هایشان ملاقات کنند. (کامل الزیارات، ص175)

* اشک على (ع) در سوگ شهداى کربلا
قال الباقر (ع): مر على بکربلا فى اثنین من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عیناه للبکاء ثم قال: هذا مناخ رکابهم و هذا ملقى رحالهم و هیهنا تهراق دماؤهم، طوبى لک من تربة علیک تهراق دماء الأحبة.
امام باقر (ع) فرمود: امیرالمؤمنین (ع) با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشک‌آلود شد، سپس فرمود: اینجا مرکب‌هایشان بر زمین مى‏خوابد، اینجا محل بار افکندنشان است و اینجا خون‌هایشان ریخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاکى که خون دوستان بر روى تو ریخته مى‏شود! (بحارالانوار، ج 44، ص 258)

* اشک، حجاب دوزخ
قال الباقر (ع): ما من رجل ذکرنا او ذکرنا عنده یخرج من عینیه ماء و لو مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بیتا فى الجنة و جعل ذلک الدمع حجابا بینه و بین النار.
امام باقر (ع) پس از شنیدن سروده‏هاى «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: هیچ کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه‏اى‏ اشک آید، مگر آن که خداوند برایش در بهشت، خانه‏اى بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (الغدیر، ج 2، ص202)

* بیست سال گریه
قال الصادق (ع): بکى على بن الحسین (ع) عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الا بکى.
امام صادق (ع) فرمود: امام زین‌العابدین (ع) بیست سال (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى‏گذاشتند، مگر این که گریه مى‏کرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 108)

* ادب سوگوارى
قال الصادق (ع): لما مات ابراهیم بن رسول الله (ص) حملت عین رسول الله بالدموع ثم قال النبى (ص): تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب و انا بک یا ابراهیم لمحزونون.
امام صادق (ع) فرمود: چون ابراهیم پسر رسول خدا از دنیا رفت، چشم پیامبر پر از اشک شد. سپس پیامبرفرمود: چشم، اشکبار مى‏شود و دل غمگین مى‏‌شود، ولى چیزى نمى‏گوییم که خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو اى ابراهیم اندوهناک هستیم. (بحارالانوار، ج 22، ص157)

* چشم‌هاى اشکبار
قال الصادق (ع): من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه على النار.
امام صادق (ع) فرمود: نزد هر کس که از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره‏اش را بر آتش دوزخ حرام مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص285)

* احیاء خط اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا و احیوا امرنا.
امام صادق (ع) فرمود: به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را ـ کنایه از حکومت و رهبرى ـ زنده کنید. (بحارالانوار، ج 71، ص352)

* مجالس حسینى
قال الصادق (ع) للفضیل: تجلسون و تحدثون؟ فقال: نعم، قال: ان تلک المجالس احبها فأحیوا امرنا، فرحم الله من احیى امرنا.
امام صادق (ع) از «فضیل» پرسید: آیا (دور هم) مى‏نشینید و حدیث و سخن مى‏گویید؟ گفت: آرى ‏فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امر(امامت) ما را زنده بدارید. خداى رحمت کند کسى را که امر و راه ما را احیا کند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص392)

* اشک‌هاى ارزشمند
قال الصادق (ع): ...رحم الله دمعتک، اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا، اما انک سترى عند موتک حضور آبائى لک...
امام صادق (ع) به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزاى حسینى بود، فرمود: خداى، اشک تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش، تو از آنانى که از دلسوختگان ما به شمار مى‏آیند، و از آنانى که با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگین مى‏گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود. (وسائل الشیعه، ج 10، ص397)

* دل‌هاى سوخته
قال الصادق (ع): اللهم...و ارحم تلک الأعین التى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلک القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى کانت لنا.
امام صادق (ع) بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت، چنین دعا مى‏کرد و مى‏فرمود: خدایا...آن دیدگان را که اشک‌هایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جارى شده و دل‌هایى را که به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله‏هایى را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار، ج 98، ص8)

* گریه بر مظلومیت شیعه
قال الصادق (ع): من دمعت عینه فینا دمعة لدم سفک لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا او لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که چشمش در راه ما گریان شود، به خاطر خونى که از ما ریخته شده است، یا حقى که از ما گرفته‏اند، یا آبرویى که از ما یا یکى از شیعیان ما برده وهتک حرمت کرده‏اند، خداى متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى مى‏دهد. (امالى شیخ مفید، ص175)

* ثواب بى حساب
قال الصادق (ع): لکل شیى‏ء ثواب الا الدمعة فینا.
امام صادق (ع) فرمود: هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود ـ که چیزى با آن برابرى نمى‏کند و مزد بى اندازه داردـ .(جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص548)


کوثر و اشک
قال الصادق (ع): ما من عین بکت لنا الا نعمت بالنظر الى الکوثر و سقیت منه.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر این که برخوردار از نعمت نگاه به «کوثر» مى‏شود و از آن سیرابش مى‏کنند. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص554)

* گریه آسمان
عن الصادق (ع): یا زرارة! ان السماء بکت على الحسین اربعین صباحا.
امام صادق (ع) فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على (ع) گریه کرد. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص552)

* گریه و اندوه مطلوب
قال الصادق (ع):کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین (ع).
امام صادق (ع) فرمود: هر نالیدن و گریه‏اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین (ع). (بحارالانوار، ج 45، ص313)

* پیامبر (ص) و گریه بر شهید
قال الصادق (ع):ان النبى لما جائته وفاة جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثة کان اذا دخل بیته کثر بکائه علیهما جدا و یقول: کانا یحدثانى و یؤانسانى فذهبا جمیعا.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هر گاه وارد خانه‏ مى‏شد، بر آن دو شهید به شدت مى‏گریست و مى‏فرمود : آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص177)

* نفس هاى تسبیح
قال الصادق (ع):نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرنا جهاد فى سبیل الله. ثم قال ابو عبد الله (ع): یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب.
امام صادق (ع) فرمود: نفس کسى که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق (ع) افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! (امالى شیخ مفید، ص 338)

* فرشتگان سوگوار
قال الصادق (ع): اربعة الاف ملک عند قبر الحسین (ع) شعث غبر یبکونه الى یوم القیامة.
امام صادق (ع) فرمود: 4 هزار فرشته نزد قبر سید الشهدا (ع) ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى‏گریند. (کامل الزیارات، ص 119)

* گریه بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): یا ابن شبیب! ان کنت باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن ابى طالب (ع) فانه ذبح کما یذبح الکبش.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على بن ابى طالب (ع) گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند. (بحارالانوار، ج 44، ص 286)

* مجالسى به یاد ائمه
قال الرضا (ع):من جلس مجلسا یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب.
امام رضا (ع) فرمود: هر کس در مجلسى بنشیند که در آن، امر (و خط و مرام ما) احیا مى‏شود، دلش در روزى که دلها مى‏میرند، نمى‏میرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)

* آثار گریستن بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام.
امام رضا (ع) فرمود: گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند، چرا که گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد. ( بحارالانوار، ج 44، ص284)

* اشک و آمرزش گناه
قال الرضا (ع): یابن شبیب! ان بکیت على الحسین (ع) حتى تصیر دموعک على خدیک غفر الله لک کل ذنب اذنبته صغیرا کان او کبیرا قلیلا کان او کثیرا.
امام رضا (ع) فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر، حسین (ع) آن قدر گریه کنى که اشک‌هایت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شده‏اى مى‏آمرزد، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد. (امالى صدوق، ص112)

* همدلى با عترت
قال الرضا (ع): ان سرک ان تکون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اگر تو را خوشحال مى‏کند که در درجات والاى بهشت با ما باشى، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادى ما خوشحال باش. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص549)

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله بهجت
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809291060

2 سال از ولادت امام حسین (ع) سپری شده بود که سفری برای پیامبر اکرم (ص) پیش آمد. در بین راه بود که حضرت ایستاد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و شروع به گریستن کرد. همراهان حضرت، از او علت گریه را پرسیدند. پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل هم اینک نزد من بود و به من این‌گونه خبر داد که فرزندم (حسین) را در سرزمینی که کنار رود فرات است و آن را کربلا می‌گویند، به شهادت می‌رسانند.»
از ایشان ‌پرسیدند: یا رسول‌الله! چه کسی او را می‌کشد؟
پیامبر (ص) فرمود: «شخصی به نام یزید که خداوند او را لعنت کند و گویی که اکنون قتلگاه حسینم و مدفن او را می‌بینم.»
رسول خدا (ص) با حزن فراوان از این سفر بازگشت، بالای منبر رفت و در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز در پای منبر آن حضرت بودند، خطبه‌ای خواند که در آن خطبه مردم را پند و موعظه داد. پس از آنکه حضرت خطبه را به پایان رساند، دست راست خویش را بر سر امام حسن (ع) گذاشت و دست چپ خود را بر سر امام حسین (ع) نهاده، سر مبارک آن دو را به سوی آسمان بلند کرد و این‌گونه فرمود: « پروردگارا! به درستی که محمد (ص) بنده و پیغمبر توست و این 2 تن از پاکان خاندان من، فرزندان برگزیده من و خانواده من هستند. من اینان را پس از خود در میان امتم به جای می‌گذارم. پروردگارا! جبرئیل این‌گونه به من خبر داده است که این فرزندم (حسین) را به خواری خواهند کشت. بارالها! این شهادت را بر وی مبارک کن و او را سرور و سیدالشهداء قرار ده. خدایا! برکت خود را از قاتل و ذلیل کننده او بردار.»

منبع: ترجمه لهوف سید بن طاووس
.......................

بر اساس روایت مشهوری از امام زمان (عج)، ایشان آیه «کهیعص» را مرتبط با واقعه کربلا عنوان می‌کنند و «ک» را از نام کربلا، «هـ» را از هلاکت، «ی» را نشانه یزید، «ع» را نشانه عطش و «ص» را نشانه صبر دانسته‌اند.

به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه فارس، بسیاری از مفسّران قرآن کریم معتقدند که آیه «کهیعص» که از حروف رمزی و مقطّعه در قرآن است به ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) اشاره کرد.
دلیل این مفسران بر ارتباط آیه «کهیعص» با ماجرای کربلا، روایتی از «سعد بن عبدالله قمی» است که در کتب روایی از جمله «کمال‌الدین وتمام النعمة» شیخ صدوق (متولد نیمه اول قرن چهارم هجری) و «احتجاج» مرحوم طبرسی (متولد نیمه اول قرن ششم هجری) آمده است.
از کتاب‌های متأخر نیز می‌توان به «تفسیر البرهان» سیدهاشم بحرانى و «بحار الانوار» علامه مجلسی اشاره کرد که این روایت در آن‌ها ذکر شده است.
بر پایه این گزارش،‌ سعد بن عبدالله قمی نقل می‌کند که در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»
ماجرا از این قرار است که حضرت زکریا از پروردگارش درخواست کرد که «اسماء خمسه طیبه‏» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد.
حضرت زکریا هنگامی که نام‏های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می‏کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‏شد و گرفتاریش از بین می‏رفت. امام هنگامی که از حسین (ع) یاد می‏کرد، بغض گلویش را می‏فشرد و مبهوت می‏شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‏کنم، آرامش می‏یابم و اندوهم بر طرف می‏شود، اما وقتی حسین را یاد می‏کنم، اشکم جاری و ناله‏ام بلند می‏شود؟
خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص‏»! «ک» نام کربلا و «ه» اشاره به کشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ی» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (ع) ظلم کرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «ص» نیز نشان صبر و مقاومت ایشان است.
............................

حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهرُ الْمُحرَّم لایُری ضاحِکاً» یعنی وقتی پدرم به ماه محرم وارد می‌شد، دیگر خنده بر چهره‌اش دیده نمی‌شد.
مرحوم آیت‌الله ملکی تبریزی (ره) در مراقبات ماه محرم می‌گوید: «سزاوار است حال دوستان آل‌محمد (ص) در دهه اول محرم تغییر کرده و در دل و سیمای خود آثار اندوه و درد این مصیبت‌های بزرگ و دردناک را آشکار کنند.» و در ادامه مطالب خود اضافه می‌کند: «و نیز در دهه اول هر روز امام حسین(ع) را با زیارت عاشورا زیارت کند و اگر می‌تواند مراسم عزاداری آن حضرت را در منزل خود با نیتی خالص برپا نماید و اگر نمی‌تواند در مساجد یا منازل دوستانش به برپایی این مراسم کمک کند و هر روز مقداری از اوقات خود را در مکان‌‌های عمومی به عزاداری بپردازد.»
عزاداری و گریه بر سیدالشهداء از افضل قربات و دارای اجری بس عظیم و مورد سفارش اکید ائمه اطهار (ع) است که نوشتاری جدا می‌طلبد و درباره آن کتاب‌ها نوشته شده است، اما ماه محرم و حتی دهه اول محرم خود دارای موضوعیتی جدی است که مورد بحث ماست.
ائمه اطهار (ع) به زنده نگاه داشتن مصائب سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) اهتمام جدی داشته‌اند. نقل است که ایّان بن شبیب به امام رضا (ع) وارد شد و ایشان از او پرسیدند که آیا روزه‌ای؟ ابن شبیب می‌گوید: گفتم: خیر، حضرت فرمودند: امروز روزی است که زکریا (ع) دعا کرد و خداوند دعایش را مستجاب فرمود و ملائکه خدا او را به یحیی (ع) بشارت دادند. آنگاه فرمود: این ماه، ماهی است که در زمان جاهلیت هم، اهل جاهلیت آن را حرام دانسته و در آن از ظلم و قتال دوری می‌کردند، اما این امت نه احترام این ماه را نگه داشتند و نه احترام پیامبر خود را و در این ماه، ذریه پیامبرشان را کشتند و زنان او را اسیر کردند و اموال آنها را به غارت بردند. ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن ...»
از روایت فوق، اهمیت ماه محرم و گریه کردن بر سیدالشهداء (ع) در ایام این ماه معلوم می‌شود.
در روایات دیگر آمده است که حضرت امام رضا (ع) در ایام دهه اول محرم، خودشان برمی‌خاستند و برای نشستن بانوان پرده‌ای می‌افراشتند. آنگاه به دعبل، شاعر معروف اهل‌بیت(ع) دستور خواندن شعر و ذکر مصیبت می‌ دادند و می‌فرمو‌دند: «ای دعبل! کسی که دیدگانش در سوگ حسین (ع) اشک‌آلود شود یا دیگران را به خاطر مصائب ما بگریاند، خداوند او را در زمره ما محشور می‌کند.»
پس اقامه عزا و برپایی جلسه‌های ذکر مصیبت ریشه در روایات و تاریخ اهل‌بیت (ع) دارد و یک مسأله اجتماعی صرف نیست و قطعاً اگر آن سفارش‌ها و اهتمامی که حضرات معصومین (ع) در برپایی جلسات عزاداری امام حسین (ع) داشتند، نبود هم‌اکنون ما شاهد چنین شکوهی در جلسات امام حسین (ع) نبودیم.
با وجود روایات مأثور از ائمه هدی (ع) با مراجعه به حالات علماء در طول تاریخ نیز می‌توانیم به این مسأله پی‌ ببریم که دهه اول محرم دهه عزای امام حسین (ع) است.
غالب علمای بزرگ متقدم و متأخّر در ده روز اول محرم و حتی گاهی تا آخر ماه صفر، روضه داشته و دارند و اهتمام آنها بر این مسأله بر کسی پوشیده نیست.
برای روز اول ماه محرم هم آداب و اعمال ذکر شده است که با مراجعه به مفاتیح‌الجنان می‌توان از آنها اطلاع پیدا کرد.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809270605
...............................
ز قول «قطب‌الدّین راوندی» در کتاب خود موسوم به «خرائج و جرائح» نقل کرده است: روزی پیامبر اسلام (ص) در محلّی نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علی، حضرت فاطمه، حسن و حسین (علیهاالسلام) گرد آمده بودند.
در این هنگام، رسول خدا (ص) به ایشان خطاب کرد و فرمود: در آن هنگامی که هر یک از شما از یکدیگر جدا و پراکنده شود و قبر هریک در گوشه‌ای از زمین قرار گیرد، چه حالی خواهید داشت؟
حسین (ع) لب به سخن گشود و اظهار داشت: یا رسول‌اللّه! آیا به مرگ طبیعی می‌میریم یا آن که کشته خواهیم شد؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: پسرم! همانا شما مظلومانه کشته خواهید شد.
و سپس افزود: و تکه‌تکه‌های بدن شما در روی زمین پراکنده خواهند شد.
حسین (ع) سئوال کرد: یا رسول‌اللّه! چه کسی ما را خواهد کشت؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: شرورترین افراد، شما را به قتل می‌رسانند.
حسین (ع) همچنین سئوال کرد: آیا کسی به زیارت قبور ما خواهد آمد؟
رسول خدا (ص) فرمود: آری، عدّه‌ای از ـ مردان و زنان ـ امّت برای زیارت شما بر سر قبور شما می‌آیند و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال می‌کنند و چون قیامت برپا شود، من در صحرای محشر حاضر خواهم شد و کسانی را که به زیارت قبور شما آمده باشند، شفاعت می‌کنم و از شداید و سختی‌های قیامت نجاتشان خواهم داد.
..............................
امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها جز گریه بر امام حسین (ع) مکروه است» و مفسران بر این باورند که منظور از این نوع گریه، مویه‌کردن و گریه همراه با جزع است.
عزاداری و تشکیل مجالس عزا به‌ویژه برای شهدا، در روایات شیعه امری جایز، بلکه پرفضیلت و مستحب است. این موضوع در بسیاری از منابع شیعی از جمله «وسائل الشیعه» شیخ حرّ عاملی و «بحار الانوار» علامه مجلسی بیان شده است.
در این مطلب سعی شده، رویاتی از منابع شیعه که از طریق اهل‌بیت (ع) نقل شده است، جمع‌آوری و ارایه شود.
* گریه بر امام حسین (ع) اسلام را از نابودی نجات داد
ـ امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الارض التی کان یعبدالله علیها و ابواب السماء التی کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فی الاسلام لا یسدها شیئی لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینة لها» (بحار الانوار، باب استحباب البکاء لموت المیّت)
هرگاه مؤمنی از دنیا برود، فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی از آن بالا رفته است، بر او می‌گریند و شکافی در اسلام پدیدار می‌شود که چیزی نمی‌تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبان اسلام هستند.
ـ امام صادق (ع) فرمود: «انّما تحتاج المرأة فی الماتم الی النوح لتسیل دمعتها و لا ینبغی لها ان تقول هجراً فاذا جائها اللیل فلاتوذی الملائکة بالنوح» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحة بالحق لا بالباطل ... ویکره النوح لیلا)
هنگام ماتم و عزا، بانوان برای اشک ریختن ـ برای کاستن بار مصیبت ـ نیاز به شیون و زاری دارند، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب، نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند.
ـ امام باقر (ع) فرمود: «ان ام سلمه ندبت ابن عمها المغیرة بین یدی رسول الله (ص) بعد ان استأذنت منه للمضی الی اهله لانهم اقاموا مناحة قال فما عاب ذلک علیها النبی (ص) و لا قال شیئاً» (جلد 12 بحار الانوار و جلد اول فروع کافی)
ولید بن مغیره، پسر عموی امّ‌سلمه از دنیا رفت. ام‌ّسلمه از پیامبر (ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت کند. آن حضرت اجازه داد، آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعاری برای مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیری نکرده و چیزی نفرمودند.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «البکائون خمسة: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد (ص) و علی بن الحسین ...» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
گریه‌کنندگان معروف پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص) و علی بن حسین (ع). گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دوری از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایی از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (ص) و گریه امام سجاد (ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدرش امام حسین (ع) بود که مدت آن در بعضی از روایات ده سال و در برخی دیگر، 40 سال عنوان شده است.
ـ امام صادق (ع) به فرزند بزرگوارش فرمود: «أوقف لی من مالی کذا وکذا لنوادب تند بنی عشر سنین بمنی أیام منی» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحه بالحق لا بالباطل)
مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و دارایی‌ام، مجالس سوگواری برگزار کن تا گریه‌کنندگان گریه کنند.
ـ امام صادق (ع) در روایت دیگری فرمود: «من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی عشرة فله و لهم الجنة و من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی تسعة فله و لهم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین (ع) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند، جایگاه آنان بهشت است.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها مکروه است، مگر گریه بر امام حسین (ع).
در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و بی‌قراری در مصیبت‌ها، اجر و پاداش انسان را از بین می‌برد. از این رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده است اما در اینجا امام صادق( ع) عزاداری و گریه بر امام حسین (ع) را استثناء دانسته‌اند، زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین (ع) و انسان‌های مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده، بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر و ممدوح و پسندیده است. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «لا یُحِبُّ اللهُ الجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَن ظُلِمْ».
از این روایت چنین به دست می‌آید که عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای بزرگواری که در راه خدا مظلومانه جان باخته‌اند با دیگر سوگواری‌هایی که برای افراد معمولی است، تفاوت دارد.
نکته دیگری که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام (ع) مکروه دانسته شده در صورتی که از روایات فراوانی جواز و بلکه استحباب آن مشخص می‌شود. در این جا احتمالاتی وجود دارد. یکی از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده، گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
ـ پیامبر (ص) به دخترشان فاطمه (س) فرمودند: «کل عین باکیة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
هر دیده‌ای ـ در قیامت ـ گریان است، جز دیده‌ای که بر حسین (ع) گریه کند. آن چشم همیشه خندان است و به نعمت‌های بهشتی بشارت داده می‌شود.
ـ «ابن‌قولویه» از «مسمع بن مالک کردین» روایت کرده است که می‌گوید امام صادق (ع)به من فرمود: «ای مسمع! تو که از اهالی عراق هستی، آیا قبر جدّم حسین (ع) را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم خیر، زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگی ما یکی از طرفداران خلیفه است که تابع هوا و هوس‌های نفسانی اوست. گذشته از این، دشمنان ما خواه ناصبی و غیر آن، زیاد هستند، ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد».
آنگاه امام فرمود: «آیا مصایب شهدای کربلا را به یاد نمی‌آوری؟»، عرض کردم: «آری». فرمود: «آیا جزع و اظهار ناراحتی نمی‌کنی؟»، گفتم: «آری، سوگند به خدا که گریه می‌کنم». فرمودند: «خدا گریه‌ات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانی هستی که برای مصایب ما اظهار ناراحتی و جزع می‌کنند. تو از کسانی هستی که در خوشحالی ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناک‌اند».
سپس فرمود: «فقال الحمدالله الذی فضلنا علی خلقه بالرحمة و خصنا اهل البیت بالرحمة یا مسمع ان الارض و السماء تبکی منذ قتل امیرالمؤمنین رحمة لنا و ما بکی لنا من الملائکة اکثر و ما رقات دموع الملائکة منذ قتلنا»، سپاس خدایی را که ما ـ اهل‌بیت ـ را به رحمت خاصه‌اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برتری بخشید. ای مسمع! از زمان کشته‌شدن امیرمؤمنان (ع) زمین و آسمان می‌گریند و گریه فرشتگان خشک نشده است». (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است، می‌فرماید: «ای فرزند شبیب! محرَّم، ماهی است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام می‌دانستند، اما گروهی از مسلمانان حرمت این ماه و حرمت پیامبر(ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند».
آنگاه فرمود: «ان کنت باک فابک للحسین بن علی (ع) فانّه ذبح کما یذبح الکبش» اگر خواستی بر کسی گریه کنی، برای حسین بن علی (ع)گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند.
سپس ادامه داد: «ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلا و اَورثنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام» روز عاشورا، چشم های ما را زخمی کرد، دل‌های ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز قیامت برای ما سختی و بلا به جای گذاشت، پس بایستی گریه‌کنندگان بر مثل حسین گریه کنند. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) در روایت دیگری می‌فرماید: «من تذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منا، کان معنا فی درجتنا یوم القیامة، و من ذکر بمصابنا فبکی و أبکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلساً یحیی فیه أمرنا لم یمت قلبه یم تموت القلوب» کسی که مصیبت‌هایی را که بر ما وارد شده است به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود.
کسی که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزی که همه چشم‌ها گریانند، گریان نخواهد بود و کسی که در جلسه‌ای بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و بر پا داشته می‌شود، دل او در روزی که دل‌ها می میرد، زنده می‌شود و نمی‌میرد. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء لعی مصیبة الحسین)

* روایات استحباب عزاداری برای حسین امام (ع) منحصر به مکان و زمان نیست
ـ این احادیث به صورت مستفیض و بلکه متواتر از طریق اهل بیت (ع) روایت شده‌اند، به گونه‌ای که جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی‌ماند. بدون تردید ائمه اهل بیت (ع) در این دستورات اهداف مهمی را در نظر داشته‌اند که از مهم‌ترین آن‌ها، مبارزه با ستمگران بنی‌امیه و بنی‌عباس است. از این رو همه مسلمانان و به‌ویژه پیروان خود را به شرکت در این جهاد مقدس ترغیب فرموده‌اند.
کیفیت این جهاد نیز چیزی نیست جز مرثیه، مدیحه، زیارت و گریه بر مصایب اهل‌بیت (ع) برای خنثی‌کردن تلاش بنی‌امیه که سعی می‌کردند نام امام حسین (ع) را از بین ببرند و از رثا و زیارت و بیان فضایل و مناقب آن حضرت جلوگیری می‌کردند.
در این راستا گریه و عزاداری، مرثیه و زیارت قبور آنان نه فقط از باب حسرت و تسلیت است، بلکه محاربه با دشمنان خدا و جهاد فی‌سبیل‌الله به شمار می‌آید و هر کس در این جهاد مقدس شرکت کند، خداوند بزرگ او را از مجاهدان در راه خود شمرده و ان‌شاءالله بهشت را نصیب او می‌کند.
ـ نکته دیگر آن است که این احادیث، منحصر به زمان و مکان خاصی نیست تا گفته شود، چون بنی‌امیه و بنی‌عباس امروز نیستند، پس عنوان جهاد و مبارزه صدق نمی‌کند. زیرا نخست، از دستورات ائمه (ع) در صورتی که قرینه خاصی مبنی بر انحصار به مورد خاصی وجود نداشته باشد، استفاده اطلاق و شمول می‌شود، چنان که در دستورات دیگر اخلاقی و فقهی چنین است.
ـ هر چند امروز خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس نیستند، اما درست همان دو جبهه حق و باطل که در آن زمان صف‌آرایی داشته‌اند، امروز بیشتر از آن زمان به چشم می‌خورند. آن زمان، باطل در چهره بنی‌امیه و بنی‌عباس ظهور کرده بودند و امروز در چهره کسانی که راه آنان را ادامه می‌دهند.
ـ با توجه به این که عقیده به لزوم محبت اهل‌بیت (ع) از اساس و ارکان دین اسلام است و هر عصر و نسلی باید بدان ملتزم باشد، و همچنین آثار بسیار مثبت مجالس عزاداری امروز، از مصادیق جهاد و احیای دین اسلام به شمار می‌آید و به عبارت دیگر، بر مبنای همان معیار و ملاکی که در زمان ائمه (ع) عزاداری نوعی جهاد قلمداد می‌شد، امروز نیز عزاداری در زمره جهاد به شمار می‌آید و وقوع آثار آن در پیدایش انقلاب اسلامی و پیروزی آن بهترین گواه این مدعاست.
منبع: با اندکی دخل و تصرف و تلخیص، «پاسخ به شبهات عزاداری»   به ابجد قرآن351+14 معصوم = 365 روز سال365 ابرانسان365 روزسال365طیب ها راه اسلام365اهل دین اهل قلم مهدی365راه های اسلامی365شاه جهان365حجاب قرآن365قرآن طه365آبروی آدما365براهی اسلامیه 365اصل اهل بدین اسلامی 365شاه جهان365 ابرانسان365حجاب قرآن 365 قرآن طه 365آبروی آدما365 روز سال365=5+6+3=14 معصوم ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب این سه عدد نو رانی هر کدام در خودش جمع سه ضرب میشود 365روز سال365 ابرانسان 365  قال رسول الله 1587 کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان =385شیعه 385 فقط دین اسلام 385فرقه 385 اسلام پیامبر 385به ابجد مکتب حق قرآن 92- 541 عمر ابوبکر = 385 قال رسول الله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 نام شیعه چندین بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامدهپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 جان مسلمانان جهان 385با شهاب دینی 385 شیعه 385حاکم بدین حق اسلامی 385باامامامهدی صاحب الزمانی385 یاباامام مهدی صاحب الزمان385 مرد عالم 385با اصوله حق اسلامی 385پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه385شیعه385جان مسلمانان جهان385با شهاب دینی385شیعه385 حاکم بدین حق اسلامی385مردعالم385باآل قرآن 385قرآن 4 حرف با سه نقطه 4ضربدر 3=12حم 12 +14 معصوم = 26 علی 26 راه حق26 +26 +26 = 52 هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز 313+52= 365 روز سال ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ 14 حرف قرآن ناطق اهل بیت پیامبرند ﴿۱﴾قاف سوگند به قرآن باشكوه ش شیداء385شیعه385شیداء385شهید الله 385مرد عالم385اسلام واقعی الله 385یا مومن ها راه الله 385مومن های راه الله 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 مرد عالم 385 اسلام پیامبر385با آل قرآن385 اسلام واقعی الله385فلسفه دین الله 385یا دین رسمی385پیامبر بدین الله 385 اسلام پیامبر385عقیده دین اسلام385 اسلام واقعی الله385فقط دین اسلام385اسلام پیامبر385به ابجد خانواده محترم پیامبر583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583 به قرارداد الله 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583 با عشق علی 583به ابجد  اهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام = 583شبکه نور 583 این عددنورانی راازراست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندشیعه385نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم در قرآن نیامده علم ریاضی قرآن هم که نمیفهمی ابجد خانواده محترم پیامبر583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583به قرارداد الله 583 امت اسلامی 583 اهل دین قرآن اسلام 583 این عددنورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندشیعه385 نام شیعه 12بار در قرآن آمده

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: قرآن را که قبول داری نام شیعه5بارمستقیم درقرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25باحقی 25خدایی25 اصل حق25 قرآن را قبول داری نام آدم هم25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر مرد باش و حق را بپذیرشیعه 25 والله 25دین آدم 25 آل خدا25نام الله25والله 25آدم خوبی25اصل حق25فان حزب‌الله هم الغالبون و الا ان حزب‌الله هم المفلحونقرآن نون ن والقلم و ما یسطرون قرآن قرارداد الله نامداران جهان 

 


وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشدقرآن قله راه الله نام الله  25شیعه 25نام الله25  

قرآن 4 حرف با سه نقطه 4ضربدر 3=12حم 12 +14 معصوم = 26 علی 26 راه حق 26 ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ 14 حرف قرآن ناطق اهل بیت پیامبرند ﴿۱﴾قاف سوگند به قرآن باشكوه ش شیداء385شیعه385شیداء385شهید الله 385مرد عالم385اسلام واقعی الله 385  قرآن 4 حرف با سه نقطه 4ضربدر 3=12حم 12آل خدا12به خدا 12حق12اسلام 12  ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ 14 حرف قرآن ناطق اهل بیت پیامبرند ﴿۱﴾قاف سوگند به قرآن باشكوه ش شیداء385شیعه385شیداء385شهید الله 385مرد عالم385اسلام واقعی الله385مومن های راه الله 385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 مرد عالم 385 اسلام پیامبر385با آل قرآن385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله385یا دین رسمی 385 پیامبر بدین الله 385 اسلام پیامبر385عقیده دین اسلام 385 اسلام واقعی الله385 فقط دین اسلام 385اسلام پیامبر  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:قرآن ر ا که قبول داری نام شیعه5بارمستقیم درقرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25باحقی 25خدایی25 اصل حق25 قرآن را قبول داری نام آدم هم25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر مرد باش و حق را بپذیرشیعه 25 والله 25دین آدم25آل الله  25 باآل خدای25نام الله25والله 25آدم خوبی25اصل حق25 بی باک 25 بپدیده25 زوایا25کعبه25 خدایی 25باحقی25 با نامه آدما 25نام آدم هم 25 کعبه25والله25نام آدم25 باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیربدبخت ونامردنباش چشمهایت راباز کن دارم با آیه قرآن باشما صحبت میکنم سمن بکمن عمیون فهم لا یعقلون اگر خدا کور و کرت گنگت نکرده باشه ان شاء الله حق را می پذیری و مثل یک مرد حق را میپذیری به ابجد حق 12اسلام12انجمن12 خجسته 12حم 12واجب12امامن12ساعت12ماه های سال 12اسلام 12 اخلاق12واجب12حق12حق شیعیان علی است14حرف با12 نقطه=26راه حق26علی26دوازده امام12+14معصوم=26راه حق26بیعت26وصیت26غدیر26 انتخاب درست26بت شکنی26بدوش نبی 26امام دین26علی26دین آدما26عشق به خدا 26دین خداه26علی 26طلاء26+26 علی= 52 هر سال 52 جمعه داریم 52+313روز=365 روزسال5+6+3=14 معصوم خانواده محترم رسول خدا (ص)را 14معصوم میگویند قرآن قرار نامداران قرآن قرار راه الله نحفته در آن قرآن قله راه انسان  قرآن قله راه نمای انسان  قرآنی  قله رهایی اسلام ناب محمد ی علی  هرکسی حرف حقی دارد من عاشق حرف حق 12 حق 12نام خدا  12 آل خدا 12با آدم12 اسلام 12 واجب12 ساعت 12بماه12 انجمن 12 حق12 اسلام 12 قلب 12 هوا12 نجاتبخش 12برادر واقعی من کسیست که براستی حق بگوید با علم ریاضی قرآن علمی صحبت کند علم 20علم 20 محمد 20 علم 20+26 علی 26 قلب دین 26 حق دین26امام دین26بت شکنی26 بدوش نبی26 علی 26 غدیر 26 وصیت 26 بیعت 26 انتخاب درست 26علی 26+20 محمد =46 ماه 46 +46= 92 محمد 92 +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 علی 110 جلوه الله 110 نگین 110دین الهی110علی110 حامیان110دین الهی 110 آب زمین110گندم های 110نان جو 110نمک 110 دین الهی 110علی 110

 

به ابجد تخریب دین 1276+74 فرقه گمراه = 1202  سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر سه خلیفه که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند ابجد ابوبکر27 عمر 22 عثمان 25= 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد اهل دین خیانت کاران 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر231 راه دزدی 231 نفاق 231 عصیان 231ابوبکر231

 

ابجد خائنان 772-541 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند  به ابجد اشراردینها772-541 عمر و ابوبکر= 231 با فاجعه جهانی 231فاسدی بدینی231 به لعین دین 231  احمق ملحد 231 به لعین دین 231 ابوبکر231لعین بدین 231 کج فهم ملحدا 231 جاه طلبانادان دینی 231 به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر 231 نفاق 231 عصیان 231 احمق ملحد 231 ابجد ابوبکر 231 احمق ملحد 231 با کج فهم های دین 231 براه کج 231 راه دزدی 231 231 براه کج 231 با کج فهم های دین 231 ابلیس پلید ملحد 231 احمق ملحد 231 عقیده باطل 231 با دینه ناحق 231 دین حرام الهی 231 براه کج 231 راه دزدی 231 بملحد پلید ابلیس 231 بادزد گربه ها 231در زمان عمر مسابقه چلپاسه خوری بود نوبت ابوبکرکه میزسید با دزد گربه ها 231شکاریی 231 ابجد ابوبکر 231 احمق ملحد231 ابوبکر ابله بکل عالم 231 با کج فهم های دین 231 براه کج 231 راه دزدی 231 231 براه کج 231 با کج فهم های دین 231 ابلیس پلید ملحد 231 احمق ملحد 231 عقیده باطل 231 با دینه ناحق 231 دین حرام الهی 231 براه کج 231 راه دزدی 231 بملحد پلید ابلیس 231 بادزد گربه ها 231 به خط پلید ابلیسی ها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231 خلط پلید ابلیسی ها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر عمر عثمان 1202 بکافران محض 1202 دزده غافله ادیان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 به ابجد ستکاران 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر رکب وبا به ابجد دشمن 394 -163 انسانا = 231 ابوبکر رکب وبا به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر = 231 راه کج 231 راه دزدی 231 عقیده باطل 231 بناحق دینها 231 دین حرام الهی 231احمق ملحد231 به احمق دین امت 661 عثمان 661-430 مقصر = 231 ابوبکر رکب وبا 231 بکودن احمق 231 آخه تا پیامبر و اهل بیتش مانده آدم میره سراغ دشمنان اهل بیت به ابجد با دشمنها اهل بیت 851-541 عمر ابوبکر = 310 گمراه دین 310 عمر 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310  تهدید پیامبر676- 135 دینه الله = 541 عمر ابوبکر541

 در تورات و انجیل  فارقلیط و پرکلیتوسه 47به ابجد 47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کس آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت ولایت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف میباشد.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده محمد فاطمه چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره  47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. 47 شجره مطهره 47

فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم - 310 عمر =661 عثمان -231  ابوبکر =430  مقصر به ابجد (ریاست کفر )971 ظالم میباشد 971-661 عثمان = 310 عمر  ریاست کفر971 ظالم 971 + 231 ابوبکر=1202 سه خلیفه 1202  ان من المجرمین منتقمون 1202 -971 ظالم =231 ابوبکر 231 ریاست کفر231  ابوبکر 231 راه دزدی231 نفاق231 عصیان 231 ابوبکر231 این آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر سه خلیفه میباشد ان من المجرمین منتقمون ما مجرمین را سخت انتقام خواهیم کشید هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر این آیه قرآن ابجد سه خلیفه قاصب میباشد

 

دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن

 

به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

 

 

 

به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541قاتلی 541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541

 

 منافق 271 کوردلی 270=541 عمر ابوبکر541 منافق کوردلی 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 دین اسلام هم مانند دین مسیحیت 74 فرقه های شیطانی 74 یا فرقه های شیطان 74  فرقه باطل می باشند که ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 میباشد اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 

 

پیامبر در این حدیث نورانی خود و علی را پدران کدام امت میدانند  قال رسو الله =انا و  علی ابواه هذاه الامه 275+110علی=385شیعه 385مرد عالم385  انصاف داشه باشیدحق را بپذیرید  { قال رسوالله} کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان =فرقه 385شیعه385 پیامبر فرمودفقط یک فرقه  اهل نجات است پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵مرد عالم 385 شهید بدین 385 علی110-495بمب اتمی=385شیعه 385 با منجی علم اسلامی385 با اسلام ناب محمد علی 385 مذهب اسلام محمدی 385 اسلامنا محمد علی 385بطریق دین 385 شهید بدین 385 معجزه دینه اسلامه 385 با روزنه امید جهان 385 با راه دین حق 385 با بیداریه اسلامیه 385 بسم الله الرحمن الرحیم 786+ 385 شیعه = 1171-1202 عمر ابوبکر عثمان = 31 نور قرآن 31 کلام حق 31 قرآن ناطق 31 منظور 5تن +12 امام +14 معصوم = 31 کلام حق 31 در کتب گذشتگان هم به کلام حق بسیار تاکید شده است منظور 14 معصوم بوده است ابجد خانواده محترم رسول خدا حدیث کساء 583 آیه مباهله در باره خانواده محترم رسول خداست که به آنها 5 تن آل عباء میگویند فقط 5 نفر بودندابجد 5 تن آل عباء 583 محمد 92+110دین الهی +135 دین الله +118 حسن +128 کلید دین حسین  = 583برعکس میشه 385 براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند583ازراست بخوان میشود 385شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند 583 یا مکتب دین الهی583 اسامی پنج تن آل عباء 583 آخه تا پیامبر و اهل بیتش مانده آدم میره سراغ دشمنان اهل بیت به ابجد با دشمنها اهل بیت 851-541 عمر ابوبکر = 310 گمراه دین 310 عمر 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310  تهدید پیامبر676- 135 دینه الله = 541 عمر ابوبکر541

 

 

 

محمد92علی 110فاطمه135حسن118حسین128 =  583  بذات الله 583 عاشوراه 583 اهل بیت فاطمه  583 اهل دین قرآن اسلام 583 لا اله الا الله 167+ 132 اسلام +202 محمد علی +59 مهدی 23 = 583 اهل بیت فاطمه 583 اهل دین اسلام قرآن 583عاشوراه 583 با عشق اهل دینی583 ولایت مومن 583 به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583   هدف اصلی بقرآن583 اهل بیت فاطمه583امت اسلامی583 دوای دردهای قلب دین  اسلامی583یگانه دینی الهی اسلامی ناب محمد علی 583  امت اسلامی583اهل بیت فاطمه 583با آل قرآن بدین اسلام853فلسفه دین الله بدین اسلام853 یابا اسرار عزل 853 یا اسراردین الهی853  عشق به اهل دینه  583 عاشوراه583 حسین بکربلا بقلب دین 583با اسلام ناب نابه دین محمد علی فاطمه583قرآن نابه محمدی 853 اهل دین اسلام قرآن 583اهل بیت فاطمه583عاشوراه 583 شیعه بدین اسلام 583 با آبروی قرآنی 583با کلید دین اسلام اهل محمد علی 583اهل بیت فاطمه583امت اسلامی583 شهید الله بدین اسلام 583 بدین نمونه عالمه قلب دین 583 اسرار عزل بدین الهی 583 نماینده دین الله محمدی 583 اسلام پیامبر بدین الهی583 یا نمایندهای محمد علی 583 فلسفه دین الله بدین اسلام583با اصول مبانی کل دین اسلام583قلب قرآن اهل دین 583 اهل دین قلب قرآن 583با آسمان آبی دین قرآن 583امت اسلامی583 اهل بیت فاطمه583هدف اهل دین دین اسلام قلب بدین583 اهل دین قرآن اسلام به ابجدعلم ریاضی قرآن ابجد 5 تن آل عباء  583تاج های  طلاء نابه 583  بادوازده قطعه طلای پیدا شد 583 با گنج های با ارزش583اهل بیت فاطمه583 امت اسلامی583عاشوراه 583اهل بیت فاطمه 583اهل دین قلب قرآن583اهل دین اسلام قرآن583اسلام پیامبر بدین الهی 583

دنیا چو یک دم است که آغازش آخر است
هفتاد سال عمر ز یک لحظه کمتر است
آینده نیامده اش جز سراب نیست
بگذشته یادواره داغ مکرر است
عمر گذشته پشت سر و مرگ پیش پا
کوه گنه به دوش و اجل در برابر است
جز یک کفن نمی بری از کل هست خویش
گیرم که کوه ها به سر دستت پر از زر است
دنیا! سرت به خاک و قدت خم که دیده ام
هر کس که شد برای تو خم، خاک بر سر است برای دنیا خم نشو پیش آنو این  لگد زننده به گور خر است
ما راست خواب غفلت و دنیا بود شبی
تا چشم خویش بازکنی، صبح محشر است
حقّ ضعیف می بری و فخر می کنی؟
انگار می کنی عملت فتح خیبر است
باور کنیم روز قیامت دروغ نیست
مائیم و دادگاه و خداوند داور است
هر صبحدم که چشم گشایی به هوش باش
شاید که عمر طی شده و روز آخر است
“میثم” اگر خدات نبخشد، چه می کنی؟
هر چند عفو او ز گناهت فزون تر است

 دل بی تو باشد مرده ای، بهتر که در گورش کنم
چشمی که بیند جز تو را با خنجری کورش کنم
افتاده زار و منفعل، در چنگ دیو نفس، دل
دستی بده کاین دیو را از این حرم دورش کنم
دل بحر خون در ماتمت،جان تشنه اشک غمت
باشد که در امواج غم، ازگریه مسرورش کنم
ذکرت کلام الله من، عشقت کلیم الله من
خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم
در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی
پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم
دارم دل دیوانه ای، در سیل خون ویرانه ای
با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم
دردا که دیو نفس دون، جانم دریده از درون!
با یک نگاهت می توان، این دیو را حورش کنم
مارهوس چون اژدها، آورده برروزم چها
بر آن شدم کاین مار را پامال، چون مورش کنم
گردیده از دود گنه، پرونده جرمم سیه
با مهرت این پرونده را آیینه نورش کنم
من “میثم” کوی توام، دائم ثناگوی توام
هر حرف را در وصف تو، صد دُرّ منثورش کنم

از امام علی پرسیدند مقام شما بالاتر است یا مقام حضرت مریم و عیسی ایشان فرمود خداوند دیوار عبادتگاه برتر جهان شکافته شد و خداوند دعوت نمود مادرم فاطمه بت اسد مرا در محراب کعبه به دنیا بیاورد و شهید محراب خواهم شد ولی به حضرت مریم گفته شد از عبادت گاه خارج و دور شو و به بیابان خشک و لم یضرع برو خودتان قضاوت کنید تمام کارهایی که عیسی انجام میداد علی هم انجام میداده مرده زنده کردن وووو جان خاتم پیغمبران را با کسی که عهد عتیق پیامبر بوده یکی میباشد خودتان قضاوت کنید مقام حضرت آدم بالاتر است یا مقام حضرت خاتم خاتم خاتم فاطمه کوثر قرآن داشت آدم قابیل کشنده هابیل داشت آدم بخاطرنور باعظمت  محمد علی فاطمه حسن و حسین بخشیده شد  آدرس کتابخانه شیعه

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در جمعه 13 فروردين 1396برچسب:,ساعت 1:22 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 عقیده دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 اسلام واقعی الله 385 شیعه385 شیداء 385 شهید الله385اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385

در كتاب معروف زرتشتیان کتابد  زند پس از ذكر مبارزة همیشگی ایزدان و اهریمنان می خوانیم:
آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم كیهان 26به سعادت26 اصلی23 خود رسیده بنی آدم 23بر تخت نیك بختی خواهند نشست.41 به ریاضی قرآن 23بنی آدم 23 مهدی 23 حامی 23 آزادی 23 زمین 23 از آن 23 مهدی خواهد شداینکه سوشیانت اول حضرت عیسی و دوم حضرت محمد است درست است ولی سوشیانت سوم فردی قدر قدرت  است که بر علیه بیداد شورش می کند و جهان را از ستم پاک می کند و او وحی دریافت نمی کند به امر خداوند از همه دنیا آگاه است علمش احاطه به محیط است آیه 12 یاسین که 23 حروف دارد وکل شیی احصیاه فی امام مبین 23 حرف دارد امام آگاه بتمام کره زمین و تمام علم هاست هنگامیکه سخنانی که از خدا به او برسد را به مردم برساند
2- جاماسب در كتاب جاما سبنامه از زرتشت نقل می كند كه می گوید:
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق خیلی خیلی قهرمان و بزرگه جیگر باعشق ما 23  و بر آیین جد خویش و با سپاه ب پ س ر بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی كند و زمین را داد كند.42 ای داد بیداد همه منتظر منجی عالمند 42
3- درهمان كتاب پس از بشارت دادن به نبوت حضرت رسول(صل الله علیه و اله) می گوید:
و از فرزندان دختر آن پیامبر كه خورشید جهان23 و شام زمان 14نام دارد، كسی پادشاه شود در دنیا به حكم یزدان كه جانشین آخر آن پیغمبر باشد. در میان دنیا كه مكه باشد و دولت او تا به قیامت متصل شود و ..... از خوبان و پیامبران گروه بسیار را زنده كند.....43
4- جاماسبنامه صفحه 121:
سوشیانت 23(نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان59 رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه كن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را همفكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.44
5- در كتاب زند و هومن سین صفحه 25 سخن جاماسب را از قول استادش     زرتشت چنین نقل می كند:
پیش از ظهور سوشیانت23 پیمان شكنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج می یابد و مردم از خدا دوری جسته، ظلم و فساد و فرومایگی آشكار می گردد و همینها نیز اوضاع جهان را دگرگون ساخته، زمینه را برای ظهور نجات دهنده مساعد می گرداند. وقایعی كه مصادف با ظهور می شود عبارتست از علامات شگفت انگیزی كه در آسمان پدید می آیدودال برآمدن47خردشهر ایزد47شجره مطهره47می باشد و فرشتگان از مشرق و غرب به 23فرمان23 او فرستاده می شوند و به همه دنیا پیام می فرستد اما اشخاص شرور او را انكارمی كنند وكاذب می شمارندو نگهبانان پیروزگر آسمانها 14  و زمینها در برابر او سر فرود می آورند.

 در تورات و انجیل  فارقلیط و پرکلیتوسه 47به ابجد 47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کس آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت ولایت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف میباشد.47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده 1محمد 2فاطمه 3چهار علی چهار 4محمد5دو حسن6 جعفر موسی7 که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است در کتب زرتشت سوشیانت 7 حرف میباشد و ابجد سوشیانت 23 مهدی 23 میباشد 47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره  47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. 47 شجره مطهره 47در کتب زرتشت 47 خرد شهر ایزد 47 منظور شجره مطهره 47 اهل بیت پیامبر اسلام میباشد اکنون به آیه تطهیر دقت کنید این آیه نورانی در باره اهل بیت پیامبر فرزندانش میباشد که جمع حروف اسمشان 47 کلمه به اندازه  47 کلمه آیه تطهیر میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد .47+12 امام = 59 مهدی این آیه قرآن هم 59 حرف میباشد بشمار و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین 59 مهدی 59 زمین 59 از آن 59 مهدی 59 میباشد این آیه ولایت ائمه هدای هم 59 حرف دارد

در میان کتب دینی یهود، آیات مربوط به منجی کمتر دستخوش تحریف ودستبرد متخاصمان قرار گرفته است.برخی این امر را ناشی از گرایش شدید یهودیان به منجی دانسته اند آنچنان که "هارامبام" (موشی بن میمون) یکی از بزرگان و اکابر یهود می گوید:"هر فرد یهودی که به 23ماشیح 23معتقد نباشد و یا چشم به راه آمدنش نباشد منکر بیانات موسی و سایر پیامبران بنی اسرائیل است(1) به ریاضی قرآن در کتب یهود ماشیح ماشیح23اصلی23بنی آدم23مهدی23 ماشیح همان مهدی 23وارث 23زمین 23حامی 23 آزادی23 عقاب ها 23شاهین23بدین شما23 شاد اینه 23 دین شاها 23 حامی 23بمرده 23شاه مردا23 بدینه23ماشیح 23مهدی 23سلطانه 23 بعالم23  ماشیح23سوشیانت 23بنی آدم 23 مهدی 23 ماشیح 23 کلام خدا 23 حامی23 آزادی 23 بدین 23 کلام خدا هم در صحيفه آسماني؛درصحیفه آسمانی23لسان صدق23شاه مردا23معروف است مهدی صاحب الزمان23 لسان صدق23 بنی آدم 23سوشیانت 23 مهدی 23 دروگوهر می طراود از لسان من به بقربان کلام  گوهر زیبای تو چکنم که دورم ارباب و لسان صدق علیا «مهمي 23 آخر» در انجيل؛ مهمید همان مهدی میباشد 23 مهمی 23نجیب ها 23اولی23 مهدی23 وارث 23زمین23مهدی 23سلطانه 23بعالم 23حامی 23بدین23کلام خدا 23لسان صدق 23مهدی23بنی آدم23ماشیح 23 بنی آدم 23 ماشیح 23 سوشیانت23 از پیغمبر خاتم پیغمبران پرسیدن شما چه کسی را بیشتر از همه دوست داری فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش فدایی بسیار دارد پیامبر میداند 124 هزار پیامبر و 14 معصوم بخاطروجودذی جود ایشان  بوده است12 یاسین این آیه 23 حروف دارد ابجد امام آگاه به تمام دنیاست 23 و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 مهدی 23 از پیغمبر خاتم پیغمبران پرسیدن شما چه کسی را بیشتر از همه دوست داری فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش فدایی بسیار دارد پیامبر میداند 124 هزار پیامبر و 14 معصوم بخاطروجودذی جود ایشان  بوده است12 یاسین این آیه 23 حروف دارد ابجد امام آگاه به تمام دنیاست 23 و کل شیی احصیناه فی امام مبین 23 مهدی 23

امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریمازامام علی پرسیدندمقام شمابالاتراست یامقام حضرت مریم وعیسی علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست کعبه زایشگاه مولایم علیست دوره مولاء گردیدن عبادت است  ایشان فرمودخداوند دیوار عبادتگاه برترجهان کعبه شکافته شدوخداونددعوت نمود مادرم فاطمه بت اسدمرادرمحراب کعبه به دنیابیاوردوشهید محراب خواهم شدولی به حضرت مریم گفته شدازعبادتگاه خارج شو اینجا زایشگاه نیست محل عبادتگاه ودورشووبه بیابان خشک ولم یضرع بروخودتان قضاوت کنیدتمام کارهایی که عیسی انجام میدادعلی هم انجام میدادهم مرده زنده کردنووووجان خاتم پیغمبران راباکسیکه در عهد عتیق پیامبربوده یکی میباشد تازه بی پدر هم بوده خودتان قضاوت کنید یا حضرت آدم  این آدم بی پدر مادر مگه من دستم بهش نرسه هفتا ماچش کنم تا جای ماچم روی صورتشون بمونه سرخ همینطوری مقام حضرت آدم بالاتراست یامقام حضرت خاتم خاتم خاتم فاطمه کوثرقرآن داشت آدم بی پدر مادر قابیل کشنده هابیل داشت آدم بخاطرنورباعظمت 583 محمدعلی فاطمه حسن وحسین 583 عاشوراه 583 اهل بیت قاطمه 583 با عشق علی 583 بخشیده شد یک آدم بی پدر مادر را با خاتم پیغمبران مقایسه نکن بابای من بی سواد بوده من دکترا دارم و خلبانم بابام الاغ سوار بوده کی بالاتره  آقا من تا این فرقه های کودن و گمراه را هدایت نکنم دست از سرشون بر نخواهم داشت546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به ابجد فرقه ها کودن دین 546 به فرقه کودن دینی 546 به ابجد فرقه های کودن دین 546 با کل گمراهان دین اسلام 546 اهل سنت 546 به علم ابجد قرآن اهل سنت 546 کفر کل دین اسلام = 546 کافره پلید دین اسلام 541 مجرمین بدینه اسلام 546 دشمنی اسلامی 546 فتنه ای 546 آفته کلی 546 اهل سنت 546 ابوبکرعمره 546

ظالمی 981 - 435مقصره = 546  اهل سنت 546  ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر

به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم  971 +231 نفاق ابوبکر = 1202 ابجد کبیر ابوبکر عمر عثمان 1202 -971 ظالم = 231 ابوبکر مقصر و ظالم دین اسلام بوده است طبق معادله زیبای ظالم و مقصر عالم با 22 مرحله مشخص شد به ابجد صغیر شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 بدبختی 22 ملحد 22 لعنت 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا  دوسال بیشتر خلافت نکرد و از دنیا رفت همیشه اولین ناحق ها دوسال بیشتر زنده نمی مانند قاتلان سید شهدا ء امام حسین دوسال نشده مختار همه را به درک فرستاد صاحب وبلاگ 92 داستان در باره حضرت آدم و حواء میداند چون حضرت آدم 7 بار به خوابش آمده و فرموده پسرم برای کسی تحریف نکن من دوست ندارم کسی داستان مرا بداند فرزندانم پررو شده و در بهشت حوصله کله زدن با آنها را ندارم و اینقدر پدرت را ناراحت نکن خواهش میکنم از من نپرسید داستانهای عاشقانه حضرت آدم را اگر بشنوید دیگر هیچ کتابی را نخواهید خواند خنده دار ترین کتاب کتاب عشق آدم و حواست از شیرین و فرهاد از لیلی و مجنون ازیوسف زلیخا شیرین تر است داستان زنبور عسل و آدم از همه زیبا تر است اولین شعری که آدم به حوا ء گفت این بود ای زلف مسلست بلای دل من وز لعل لبت گره گشای دل من من دل بتو داده ام برای دل تو تو دل به من  بده برای دل من گوش تو شندیده ام که دردی دارد دردو دل من مگر به گوش تو رسید  زنبور عسل نازل شد و فرمود شهد من بر لب دامادو عروس شد مبارک به داماد عروسو تو ببوس داماد تو را بوسیده غنچه لبتو چیده حالا عروس یالله دامادو ببوس یا الله   قفل کودک یادتون نره سفارشی برای ماشین 206 جیگری پدر و مادران عزیز کودکان را در اتاق مجزا بخابانید بی تربیت نشند مشنگ حیف که اجازه چاپ ندارم  دفعه اول که آدم حوا را دید فرمود عشق من تو کجایی هر چه گشتم نبودی داشتم " امان از تو  از خدا شرم کن ...به جز عشق تو در سر من هوسی نیست جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست نقاش جهان چهره بیاراست زیباتر از آن چهره آدم و حوا نیست 

فرمودابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روايت نموده كه فرمود:

ينزل عيسى بن مريم (ع) فيقول امير هم المهدى تعال صل بنا فيقول : الا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قيام كنند، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، امير قيام كنندگان به عيسى مى گويد بيا تا با تو نماز بگذاريم عيسى مى گويد: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف خدا نسبت به اين امت است .

عبدالله بن عباس از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لن تهلك امة انا فى اولها و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)

خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان یا مولاء یا صاحب الزمان نماینده قرآن511+72=583محمد فاطمه علی حسن حسین 583عاشوراه583با مکتب ها اسلام  583اهل بیت فاطمه583

اهل دین بامکتب قرآنی926-541 عمر ابوبکر= 385 شیعه
واقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود:
با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم  به ابجد صغیر فرقه25شیعه25 بهترها۲۵ کعبه ۲۵به امر خدا ۲۵ اصل حق ۲۵جلوه خدا ۲۵ بسیجی۲۵بجهادی ۲۵دلاور۲۵ جانه جانانه۲۵ محشره ۲۵ عاشقی ۲۵ره رسم۲۵اساسه ایمان ۲۵ایمان بخدا ۲۵علم خدا ۲۵بی انتها ۲۵استواره  ۲۵و مخلصونا ۲۵مخلصی۲۵رهحق ۲۵ضرب  ۵تن ضربدر ۵ =۲۵فقط یک فرقه اهل نجات  است۲۵ شیعه  میباشد ۲۵کعبه  ۲۵ رسول خدا ۲۵شناخت امامتت2۵ تقواء ۲۵عدالت ۲۵ بترازوی عدالتی۵۶۶-۵۴۱ عمر ابوبکر=25  به ابجد (دین حق و حقیقت کدام است566 منهای ابجد مرگ کافر۵۴۱ =۲۵ دین حق شیعه میباشد

 نام امام 12 بار در قرآن آمده است نام شیعه 5 بار در قرآن آمده است 5ضربدر 5= 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم آدم باش و حق را بپذیر اگر دین نداری لااقل آزاد مرد باش پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اولین 25دین آدمی25به مکتب25پیامبر25دین آدم25اسم اعظمه 25بانام هاخاتم25محمده 25والله25 یاور 25استاداعظم 25نظرقرآن25 کعبه 25شیعه25والله 25باحقی25 قرآنی25به قدیس25شیعه25مخلصی 2استاداعظم25 نظرقرآن25شیداء25 شیعه25به امرخدا 25مخلصی 25عاشقی22 بادینها25 بسیجی25خوشآمدی25والله25باحقی 25قرآنی25کعبه25شیعه25مخلصی25تقواء25عدالت 25 نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشیدوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:قرآن را که قبول داری نام شیعه5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر 5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25باحقی 25خدایی25 اصل حق 25بی باک 25 بپدیده25 زوایا25کعبه25 خدایی 25باحقی25 با نامه آدما 25نام آدم هم 25 کعبه25والله25نام آدم25 باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیربدبخت ونامردنباش چشمهایت راباز کن دارم با آیه قرآن باشما صحبت میکنم سمن بکمن عمیون فهم لا یعقلون اگر خدا کور و کرت گنگت نکرده باشه ان شاء الله حق را می پذیری و مثل یک مرد حق را میپذیریواقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود: با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 بانام آدمها 25 گنج قرآنه25 خدایی 25نفس قرآن 25 شیعه25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 با نام آدمها 25خدایی 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25   25باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ هرکسی شیعه نباشد بدبخت عالم style="color: #0000ff;">پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد چرا شما شیعه هستی بخاطر اینکه از فرزندان عزیز کوثر قرآن فاطمه دختر رسوله 25خدایی 25والله 25شیعه 25 ابن رسول25 ابن بتول25 والله25 تقواء25 عدالت 25 اولین 25دین آدم25 شیداء 25 شهید ها 25 خوش آمدی25 «ايستاده» 25 (قائم) در کتاب شاکموني؛ ایستاده 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ شیعه 25 ماشیع 25نظر قرآن 25 استاد اعظم 25علمه 25 والله 25 راستگوها 25 ماشیع 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ ماشیع 25  شیعه 25

 

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:


امام حسين عليه السلام فرمود: حضرت مهدى داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مرتد مى شوندو بهایی بدین نمیدهند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر شما راستگو هستيد؟» ولى كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا صلي الله عليه و آله جهاد كرده است.

امام صادق عليه السلام به زُراره فرمود: اگر زمان غيبت را درك كردى، اين دعا را هميشه داشته باش: خدايا، خودت را به من بشناسان، چون اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت، خدايا رسول خود را به مـن معرّفى كن چون اگر رسول تو را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدايا حجّت خود را به من معّرفى كن زيرا اگر حجّت تو را نشناسم از دين خود گمراه شده ام.خورشید آسمان ولایت سلام خورشیدی ماهی وسلام جانشین خاتم پیغمبران نام ماهت میدرخشد هر زمان 

 امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم و بعد ازسی چهل سال دربستر بیماری بمیری نماینده الله حضرت مهدی ایشان به امر خدا مردگانرازنده و کورمادرزادرا شفاء میدهد قدرتی برتر که خداوند در کره زمین کسی با وقارتر ازایشان ندارد بغیر14معصومخانواده محترم رسول خدا وبه علم ابجدقرآن
کهیعص195+278حمعسق=473+110دین الهی=583عاشوراه583شبکه نور583محمدعلی فاطمه حسن حسین 583 نماینده قرآن 511+72 =583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583 ابجد پنج تن آل عباء583 حمعسق ح حسین میم محمد عین علی سین سجده کننده در قرآن از امام باقر در باره کهیعص و حمعسق سوال شد ایشان فرمود در باره عاشورا و حسین است  به ابجدمیگویند امام علی مظلوم بود وبی یاور آقا اجازه بده برای مظلومیت شما من گریه کنم

محرم 288+385 شیعه =673-541 عمرابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد5 تن آل عباء  583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583سرای نور الهی583 عاشقان بمهدی583  شبکه نور583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد به ابجد 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12 هوا 12 سیب 12 حم 12 حامی محمد علی 12 امام میباشند ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن12نجاتبخش12اسلام12ساعت12ماههایسال12جا12نشینان حضرت عیسی و محمد 12 نفرند دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء پادشاه عالم است ولی پادشاه مصر یوسف بودپادشاه عالم یوسف زهراست  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 ووووبه مقاله های دیگر اگر یک سال بخوانید هم تمام نمیشو د پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام بر مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه سلام الله علیه آخه تا پیامبر و اهل بیتش مانده آدم میره سراغ دشمنان اهل بیت به ابجد با دشمنها اهل بیت 851-541 عمر ابوبکر = 310 گمراه دین 310 عمر 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310  تهدید پیامبر676- 135 دینه الله = 541 عمر ابوبکر541 در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست بنده را تا به جگر تیر بلایی نرسد بر لبش از خم هو جام ولایی نرسد این سخن مصرع بیت الغزل عشّاق است(دولت عشق به هر بی سر و پایی نرسد) بدترین درد که گفتند همان بی دردی است

امام صادق عليه السلام به راوى فرمود: آيا ملاك قبولى اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوى گفت: بله، امام فرمود: ملاك قبولى اعمال عبارتند از:
1. شهادت اين كه معبودى بجز خدا نيست و حضرت محمّد صلي الله عليه و آله بنده و رسول اوست.
2. اقرار و اعتراف به دستور الهى.
3. ولايت اهل بيت عليه السلام.
4. برائت از دشمنان اهل بيت عليه السلام.
5. تسليم در مقابل اهل بيت.
6. تقوى
7. كوشش در راه خدا و آرامش.
8. انتظار حضرت مهدى قائم عليه السلام.

 

 نیت قلبی شرط قبولی طاعات است  اگر شما بدون نیت نماز بخوانی باطل است  در هنگام هر کاری نیت شرط اول است و ذکر نام بسم الله واجب اگر در ذبح حیوانی حلال گوشت نیت نکنی و نام خداوند نبری کاری حرام اندر حرام کرده ای و گوشت حرام نخوری نجس است اگر وضوء نگیری نماز باطل است اگر ولایت نداشته باشی و امام زمانت را نشناسی تمام اعمالت تباه ساخته ای

 

  به ریاضی قرآن علم ابجد دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده رسول خدا میباشد اسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام میباشدیعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 اگر دین اسلام شما هستید بفرمائید ثابت کنید و نشانه هایتان را بفرمائید ما مثل شما نامرد نیستیم حق را می پذیریم به ابجد حق12 اسلام 12 حق12 ساعت 12 ماه های سال 12 اسلام 12 حق12

 

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به والله

 

درعرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاءعلی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی 

 

 

 

 

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید نامردان بی دین حرامی پر مدعاء حرامیان 310 ناهنجار310پلیدی بقاصبانی310 کفری310عمر310ابله منافقا310 جاهل منافق310منکر310حرامیان310عمر310جهل عرب310اباجهل دردین310نیرنگ310حرامیان310عمر310جهل عرب310فاسق دینه310 کفری310عمر310فاسق دینه310گمراه دین310با قاصبه دین الله310عمر 310 جهل عرب310 اباجهل دردین 310با دشمن ها اهلبیت 851-541= عمر310 گمراه دین310
بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست ! (1)
انسان عاقل همیشه نزدیکترین راه را انتخاب میکنه وقتی براحتی میشود حق را پذیرفت چرا ناحق خدایی اگه شما به من میگفتی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام اهل وهابی و دیگر فرقه های باطلش یک بارهم در قرآن نیامده من چه جوابی باید میدادم کلمه امام هم 12 بار در قرآن آمده پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 نام آدم هم25والله 25 آل الله 25آل الله 25 والله 25 ناما خداوند25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر بسه گمراهی اینقدر بدبخت و نامرد نباش اگر قرآن با شما هیچی ندارها بود نام شما هم در قرآن لا اقل یک بارمیآمد خداوند به اندازه گوسفند هم خدا برایتان ارزش قائل نشده مثل مرد حق را بپذیرید والله من جای شما بودم در جا شیعه می شدم والله اشتباه کردند پدران شما حق را ندیدند به ریاضی قرآن حق 12 اسلام 12 حق 12 واجب 12 قلب 12 حم 12 حق 12 اسلام 12 انجمن 12 خجسته 12 گل گل 12زبان 12 رگهای مغز انسان 12 رگ میباشد ساعت 12 ماه های سال 12 خجالت بکشید بسه نامردی روز به روز ارزش شما پیش اینجانب کمتر میشود انسان خیلی باید نامرد باشد حق را نپذیرد مرد باش و حق را بپذیر روز قیامت باید هم جواب خدا را بدهی هم جواب من را همه نمازهایتان بی ولایت است باطل است  مثل کس که بدون نیت نماز بخاند یا بدون نیت  وضوء بگیرد یا بدون نام و نیت سر حیوان حلالی را ذبح کند بدون نام و نیت حرام است هر کاری ازدواج مکنی باید خطبه خوانده شود نیت و قصد ازدواج نصف دین است ولی جهاد النکاح باطل و عمل زنا ست و اهل وهابی زنا را ترک کنند پیامبر صیغه را فرمود طبق آیه قرآن سه ماه باید از هر زنی دور باشی بعد  جهاد نکاح صورت بگیرد نه هر دقیقه زن یکی شوی و ایدز بگیری آزمایش برو معلوم میشه ای بدبخت وهابی مثل سگی که ویزو ویز زوزه میکشد تا صاحبش تکه نانی جلویش بندازد بخاطر گمراهی شما دنیا و آخرت شما جهنمیست والله من جای شما بودم در جا شیعه میشدم والله اگر علمای شما بتوانند لا اقل جواب قانع  کننده ای بدهند من مثل شما نامرد نیستم میپذیرم حال بگو جواب مرا بدهند یک مرد در دین اسلام می خواهم جواب مرا علمی بدهد اگر واقعا حق شما هستید در یک کلمه به دروغ هم که شده بنویسید حق 12اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماه های سال 12 نیست

درد از او خواه که بی درد دوایی نرسد گل لبخند اجابت به رویت وا نشود از دلت تا به هدف تیر دعایی نرسد در حقیقت ز گدا زاده گدا زاده تر است پادشاهی که به فریاد گدایی نرسد

همه اين چهل حديثى كه ابونعيم از ميان انبوه احاديث حضرت مهدى جهت كتاب خود برگزيده ، در ساير كتب حديث اهل تسنن نيز نقل شده است و اين احاديث بعضى از آن احاديثى است كه علماى اهل سنت در كتابهاى خود نوشته اند .

يكى از علماى شيعه كتابى تأليف كرده و نام آن را كشف المخفى فى مناقب المهدى ناميده است. (4) و در اين كتاب 110حديث از طريق رجال عامه روايت كرده كه به خاطر اختصار و رعايت حال از نقل آن نيز خوددارى نموديم ، زيرا برخى از روايات گذشته كه نقل كرديم خواننده را از تفضيل بيشتر بى نياز مى كند و همانها براى اهل انصاف و دارنده عقل سليم كافى بود و در اينجا فقط اسامى كسانى  كه اين يكصدو ده حديث را در كتابهاى خود آورده اند، ذكر مى كنيم تا اهل توفيق با تحقيق ازمضامين آن مستحضر گردند:  

امتى كه من در اول آنها و عيسى بن مريم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشيم، هرگز هلاك نمى شوند

 

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان : ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.

ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده

المهدى من ولدك .

مهدی از فرزندان توست على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .

عبدالله بن عمر نقل كرد كه پيغمبر فرمود :

 يخرج المهدى و على رأسه عمامة فيهما مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى كه قطعه ابرى بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد ، در آن وقت گوينده اى اعلام مى دارد كه اين مهدى خليفة الله است از وى پيروى كنيد.

بدالله بن عمر مى گويد : پيامبر (ص) فرمود:

يخرج المهدى و على رأسه ملك ينادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد : مهدى اين است از وى پيروى نمائيد .

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود :

ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فيملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السوية بين الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم كه به هنگام اختلاف زياد و تزلزل مردم ، قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را ميان مردم به طور مساوى قسمت كند.

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود :

 لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى ، يواطى اسمه اسمى يملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً .

پيش از قيامت مردى از اهل بيت من به سلطنت مى رسد كه همنام من باشد زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.

حذيفه از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لبعث الله فيه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى يكنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگيزد كه نامش نام من وخويش چون  خوى من و كنيه اش ابوعبدالله مى باشد .

همچنين فرمود :

لا يذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلاً من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداوند مردى از اهل بيت من برانگيزد كه نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است. (1) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد .

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى حتى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد كه زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بيت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد كند

عبدالله بن عمر روايت نموده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى يملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بيت من خارج مى شود كه نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد كند.

ابوسعيد خدرى گفت رسول اكرم (ص) فرمود:

يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدى يكون عطاؤه هنيئاً .

در آخرالزمان و موقعى كه آشوبها پديد آيد، مردى به قدرت مى رسد كه به او مهدى گفته مى شود كه بخشش او گوارا باشد.

ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى و يعمل سنتى و ينزل الله له البركة من السماء وتخرج الارض بركاتها و تملاء به الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يعمل على هذه الامة سبع سنين و ينزل بيت المقدس .

مردى از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد كه به سنت من (آن طور كه بايد) عمل نمايد و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمين آنچه دارد، بيرون دهد و او زمين را پر از عدل كند چنان كه پراز ظلم و ستم باشد او به بيت المقدس درآيد و هفت سال سلطنت نمايد.

ثوبان از پيامبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

اذا رأيتم الرأيات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فيها خليفةالله المهدى

چون پرچمهاى سياه ببينيد كه ازسوى خراسان مى آيد به استقبال آن بشتابيد هرچند با رفتن از روى برف باشد زيرا كه همراه آن جماعت مهدى خليفة الله است .

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پيامبر (ص) بوديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم بيامدند، از مشاهده آنها ديدگاه پيامبر پر از اشك شد و رنگ مباركش تغيير كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله سيماى مباركتان گرفته است ما نمى توانيم شما را بدين حالت ببينيم فرمود:

انا اهل بيت اختارالله لنا الآخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشريداً و تطريداُ حتى يأتى قوم من قبل المشرق و معهم رايات سود فيسألون الحق فلا يعطونه فيقاتلون و ينصرون فيعطون ماسألوا فلا يقبلون حتى يدفعوه الى رجل من اهل بيتى فيملاء ها قسطاً كما ملاءها جوراً فمن ادرك ذلك منكم فليأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده ، بعد از اين اهل بيت من مصيبتها مى بينند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه كه مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سياه به طلب حق قيام كنند، اين حق را به آنها نمى دهند تا جنگ كنند ، و پيروزى يابند و حق را بگيرند و آن را به مردى از اهل بيت من بسپارند كه دنيا را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده باشد هر كس ، آن زمان را درك كند به آنها بپيوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حذيفه روايت نموده كه از پيغمبر (ص) شنيدم مى فرمود :

واى بر اين امت از سلطه اى كه پادشاهان ستمگر بر آنها پيدا مى كنند و آنها را كشته، و مؤمنين را به وحشت مى اندازند، مگر كسى كه فرمان آنها را گردن نهد شخص با ايمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گريزد و چون خداوند عزوجل اراده نمايد كه عزت اسلام را تجديد كند ، شوكت هر ستمگر جبارى را درهم بشكند زيرا خداى توانا قادر است امتى را كه در ميان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذيفه ، لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام لا يخلف وعده و هو سريع الحساب.

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه با بى دينان جنگها كند تا اسلام را آشكار سازد.

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قطّ يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الارض شيئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معيشت به سر برند كه هيچگاه پيش از آن نديده باشند . آسمان پى در پى بركات خود را براى آنان فرو مى ريزد و زمين آنچه دارد بيرون مى دهد .

انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتيم ، من و برادرم على و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدى .

ابوهريره روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا ليلة لملك فيها رجل من اهل بيتى .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، در همان شب مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد .

ثوبان از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند كه هر سه پسران خليفه مى باشند و پس از آن ديگر هيچ يك از آنها خليفه نمى شود تا آن كه مردمى با پرچمهاى سياه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند.

ثم يجيئى خليفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فيبايعوه فانه خليفة الله المهدى .

سپس خليفه خدا مهدى بيايد ، چون بشنويد كه ظهور نموده به سوى او رو آوريد و با او بيعت كنيد زيرا او مهدى خليفه حقيقى خداوند است .

ثوبان از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود

مردمى با پرچمهاى سياه از جانب شرق پديد آيند كه دلهاى آهنين دارند هر كس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بيعت كند و لو با رفتن از روى برف باشد .

از على (ع) روايت شده كه فرمود: به پيغمبر اكرم (ص) عرض كردم :

 يا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غيرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بيت است يا از غير ما؟

  پيامبر فرمود:

لا،  بل منا يختم الله به الدين كما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن كما انقذوا من الشرك و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا كما ألف بينهم بعد عداوة الشرك اخواناً فى دينهم .   

او از ماست خداوند دين را به وسيله او ختم كند چنان كه توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات يابند چنان كه از منجلاب شرك بيرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پيوند دهد و بعد از دشمنيها آنها را با هم برادر كند، چنان كه بعد از نجات از شرك ، آنها را با هم برادر دينى كرد.

عبدالله بن مسعود مى گويد پيامبر اكرم (ص) فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا ليلة لطول الله تلك الليلة حتى يملك رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء ها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماًً و جوراً و يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فيملك سبعاً او تسعاً لاخير فى العيش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسويه ميان مردم تقسيم كند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نياز گرداند، هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

ابوهريره از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى يفتح القسطنطنية و جبل الديلم و لو لم يبق الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يفتحها.

پيش از آنكه قيامت شود و مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و قسططنطنيه و جبال ديلم (2) را فتح كند اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح كند.

قيس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود:

 سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بيايند آنگاه مردى از اهل بيت من خواهد آمد كه زمين را از عدل و داد پركند چنانكه پراز ظلم باشد.

ابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

مؤلف 

نام كتاب:

احاديث

بخارى

صحيح

 3  حديث 

مسلم

صحيح

11  حديث 

حميدى

جمع بين الصحيحين

حديث 

زيد بن معاويه عبدرى 

بين صحاح سته

11  حديث

عبدالعزيز عكبرى

فصال الصحابة

حديث 

ثعلبى

تفسير

حديث 

ابن قتيبه 

غريب الحديث

حديث

ابن شيرويه ديلمى

الفردوس

حديث

حافظ ابوالحسن دار قطنى

مسند فاطمه (س)

حديث

حافظ ابوالحسن دار قطنى 

مسند علي (ع)

حديث

كسائى

المبتداء

حديث

حسن بن مسعود فراء

المصابيح

حديث

ابوالحسن منارى

الملاحم

36  حديث

حافظ بن مطيق

از كتاب وى

حديث

محمد بن اسماعيل فرغانى

الرعاية لا هل الرواية

حديث 

حميدى (نامبرده )   

در خبر سطيح

حديث

يوسف بن عبدالبر نميرى 

استيعاب

حديث

مرحوم سيد بن طاوس مى نويسد : جلد دوم سنن ابن ماجه قزوينى را كه تاريخ كتابت آن سال 300هجرى يعنى زمان مؤلف است، به دست آورديم ، در كتاب نامبرده روايات بسيارى درباره ملاحم (پيشگوئيها ) از جمله هفت حديث در باب ظهور مهدى با سلسله سند نقل كرده است كه وى از فرزندان فاطمه است و زمين را پر از عدل مى كند چنان كه پر از ظلم شده باشد .

همچنين وى مى گويد : كتابى ديگر به نام المقنص على محدث الاعوام لنبأ ملاحم عابر الايام تلخيص ابوالحسن احمد بن جعفر بن محمد منارى به دست آوردم كه در زمان مؤلفش نوشته شده ، در آخر آن نسخه نوشته شده بود: در سنه 330از تأليف آن فراغت حاصل شد، در آن كتاب ، هيجده روايت با سند از پيغمبر درباره قيام و ظهور حتمى مهدى (ع) و اوصاف آن حضرت و اين كه او از اولاد فاطمه زهرا (س) دختر پيغمبر است و زمين را پر از عدل مى كند ، نقل كرده است .

سپس مرحوم سيد ابن طاوس چهل حديثى را كه حافظ ابونعيم اصفهانى در توصيف مهدى موعود جمع آورى نموده، آورده ، آنگاه نتيجه گرفته است كه احاديث راجع به مهدى كه دانشمندان اهل تسنن روايت كرده اند، يكصدو پنجاه و شش حديث است، و آنچه شيعه در اين باره نقل كرده اند بايد در چندين جلد تدوين شود. (5)آرى در كتابهاى اهل تسنن كه روايات حضرت مهدى آمده است ، به نقل روايات كلى اكتفاء نگرديده بلكه از اوصاف و خصوصيات آن نيز سخن رفته است .

فرقه زيديه جاروديه نيز احاديث بسيارى درباره امام زمان (عج) از پيامبر اكرم (ص) و امام باقر (ع) روايت مى كنند، از علماى بزرگ آنان در كوفه و ابوسعيد عبادبن يعقوب رواجينى عصفرى (متوفى 250هـ ) بود، او كتابى تحت عنوان اخبارالمهدى  نوشت. (6) ذهبى نقل مى كند كه عباد مبلغى رافضى بود، قيام مهدى را در آينده نزديك انتظار مى كشيد، او شمشيرى را با خود حمل مى كرد و مى گفت كه آن را براى جنگ در راه مهدى آماده نگه مى دارد . (7)ذكر اين نكته جالب است كه او اين عقيده را قبل از غيبت امام دوازدهم در سال 260هجرى داشت زيرا وى در سال 250 درگذشت . 

 

وابستگي به تلويزيون (يعني بدون تلويزيون زندگي برات سخته)
وابستگي به تلفن چه تلفن همراه چه ثابت (يعني اگه تلفن يکماه قطع باشه حالت بد ميشه)
وابستگي به اينترنت (يعني اگه اينترنت نداشته باشي کلافه ميشي)
وابستگي به پدر و مادر (يعني بدون حمايت و حضور اونها زندگيت سخت ميشه)
وابستگي به راحتي (يعني اگه سختي بياد توي زندگيت از هم ميپاشي)
وابستگي به پول ( يعني اگه بي پول بشي به هم ميريزي)
وابستگي به تاييد ديگران (يعني اگه ديگران نظر منفي نسبت به تو داشته باشند حالت بد میشه)
وابستگي به جنس مخالف (يعني بدون حضور جنس مخالف آنگونه که بايد شاد و آرام نيستي)
وابستگي به کتاب (يعني بدون کتاب احساس کمبود و تنهايي ميکني)
وابستگي به جمع ( يعني اگر قرار باشه که يک مدت تنهاي تنها باشي کلافه ميشي)
وابستگي به حرف زدن (يعني سکوت کردن برات سخته)
وابستگي به موسيقي و صدا (يعني بايد گوش شما هميشه يک صداهايي رو بشنوه)
وابستگي به لباسي خاص (يعني هميشه ناخوداگاه دنبال لباسهايي ميگرديد که شمارو خاص جلوه بده)
وابستگي به آرايش (یعنی اگه آرايش نداشته باشيد احساس بدي بهتون دست ميده)
وابستگي به نق زدن و گير دادن (يعني اگه بخواهيد به چيزي گير نديد و نق زنيد اذيت ميشيد)
وابستگي به گروه (يعني اگه قرار باشه در هيچ گروهي نباشيد احساس بدي پيدا ميکنيد)
وابستگي به دوستان (يعني بدون دوستان زندگيتون دچار رکود ميشه)
وابستگي به کار (يعني اگه کار رو تعطيل کنيد انگار گمشده داريد)
وابستگي به گوشت خوردن (يعني نميتونيد گوشت خوردن رو کم يا قطع کنيد)
وابستگي به خاطرات گذشته (يعني نميتونيد خاطرات گذشته رو فراموش کنيد)
وابستگي به درس خوندن (يعني نميتونيد درس نخونيد)
وابستگي به قبيله و طايفه (يعني نميتوني به قبيله و طايفت افتخار نکني)
وابستگي به قضاوت کردن (يعني نميتوني قضاوت نکني)
وابستگي به ماشين (یعنی بدون ماشين حالت بد ميشه)
وابستگي به فکر کردن (يعني ميتوني فکر نکني)
وابستگي به حرص خوردن (يعني ميتوني حرص نخوري)
وابستگي به کنترل اوضاع و کنترل ديگران (ميتوني به ديگران اجازه بدي براي خودشون زندگي کنند نه باب ميل شما)
وابسته به خواب زياد (يعني ميتوني خوابت رو کنترل کني)

 

اينها نمونه هايي هستند که ما رو به فکر فرو ميبرند که از خودمون سوال کنيم چرا بدون اينها زندگي براي ما سخت ميشه؟ چرا ما به اينها وابسته هستيم؟

 

اميدوارم راجع به اين مطلب بسيار عميق فکر کنيد و به جاي ناراحت شدن و سرزنش خودتون دنبال کم کردن اين وابستگيها باشيم. هيچ کاري به اندازه ي خودسازي ارزشمند نيست و هيچ دانشي به اندازه ي خودشناسي مفيد نيست.

          

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در جمعه 13 فروردين 1396برچسب:,ساعت 1:20 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

شجره نبوت30+شجره امامت30=60+50عیسی محمد=110 امام علی ثمره 124هزارپیامبر است با کلمه و عدد132 اسلام 132 خلفای دین خود را ثابت فرمائید به علم ریاضی قرآن به ابجدالله آدم داودهارون محمد علی 110 علی110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستند  { اول خلیفه الله 60آدم داود هارون علی 72+60 اول خلیفه الله=132 اسلام132روزی درجمع یاران جبرئیل بصورت پیرمردی رو به امیرالمومنین علی(ع) نمودرحالی که ایشان می آمد و فرمود سلام بر خلیفه چهارم امام علی تبسمی نمود و یاران شگفت زده شدند پیامبر فرمود خلیفه اول آدم ابولبشر است خلیفه دوم داود نبی خلیفه سوم هارون براد موسی و خلیفه چهارم علی بر محمد مصطفی جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست بخوان نام خلفاء برعکس می فهمی حق با علی مولاء استبه ابجد الله آدم داود هارون محمد علی 110لنگرآسمان زمین است کننده دره خیبر است الله آدم داودهارون محمد علی110 علی110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستندبه علم ابجدلا اله الا الله 165ضرب 16در5=80+165 =245 علی 110+135 فاطمه =245 خدا یکی دین یکی امام اصل مذاهب  واقعی الله165لا اله الا الله165 +202 محمد علی+18 الله 18 ذالحجه"غدیر خم =385 شیعه385بدین واقعی اسلام385فلسفه دین الله 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن385 اسلام 132 خدا یکی دین یکی اسلام مذهب یکی132 الله قرآن محمد انتخاب مذهب دین اسلام علی 132 اسلام 132 به علم ابجد لا اله الا الله 165 خدا یکی دین یکی امام اصل مذاهب واقعی الله 165 +202 محمدعلی+18 الله 18 ذالحجه غدیر خم=385شیعه 385فلسفه دین الله 385 شیعه385 بدین واقعی اسلام385 شیعه 385با آل قرآن385

 

امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم و بعد ازسی چهل سال دربستر بیماری بمیری نماینده الله حضرت مهدی ایشان به امر خدا مردگانرازنده و کورمادرزادرا شفاء میدهد قدرتی برتر که خداوند در کره زمین کسی با وقارتر ازایشان ندارد بغیر14معصومخانواده محترم رسول خدا وبه علم ابجدقرآن
کهیعص195+278حمعسق=473+110دین الهی=583 عاشوراه583شبکه نور583محمدعلی فاطمه حسن حسین 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583 ابجد پنج تن آل عباء583 حمعسق ح حسین میم محمد عین علی سین سجده کننده در قرآن از امام باقر در باره کهیعص و حمعسق سوال شد ایشان فرمود در باره عاشورا و حسین است  به ابجدمیگویند امام علی مظلوم بود وبی یاور آقا اجازه بده برای مظلومیت شما من گریه کنم

محرم288+385شیعه=673-541عمرابوبکرفتنه ها=132 اسلام132محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد5 تن آل عباء  583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583سرای نور الهی583 عاشقان بمهدی583  شبکه نور583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد به ابجد 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12 هوا 12 سیب 12 حم 12 حامی محمد علی 12 امام میباشند ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن 12نجاتبخش 12 اسلام 12ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن 12 نجاتبخش 12 اسلام 12ساعت 12ماه های سال 12 جانشینان حضرت عیسی و محمدهم 12نفرند نام شیعه 12 بار در قرآن آمده 12
پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385شیعه 385 شیداء 385 شهید الله 385 اسلام واقعی الله 385
بدین واقعی اسلام 385

محرم 288+385 شیعه =673-541 عمرابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد 583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583 شبکه نور 583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 ووووبه مقاله های دیگر اگر یک سال بخوانید هم تمام نمیشو د پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام بر مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه سلام الله علیهدر خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
ماجرا از این قرار است که حضرت زکریا از پروردگارش درخواست کرد که «اسماء خمسه طیبه‏» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد.
حضرت زکریا هنگامی که نام‏های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می‏کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‏شد و گرفتاریش از بین می‏رفت. امام هنگامی که از حسین (ع) یاد می‏کرد، بغض گلویش را می‏فشرد و مبهوت می‏شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‏کنم، آرامش می‏یابم و اندوهم بر طرف می‏شود، اما وقتی حسین را یاد می‏کنم، اشکم جاری و ناله‏ام بلند می‏شود؟ با خدا خواهی شوی نزدیک از خود دور باش
قهر کن با تیرگی آنگه رفیق نور باش هر کجا رو آوری طور است موسایی بجو
بی خبر موسی تو خود هستی مقیم طور باش حور زیبایی ندارد پیش زیبایی دوست
محو روی دوست شود کمتر به فکر حور باش  گر چه در خود از خدا مامورها داری به کوش
خود برای خود به دفع هر خطر مأمور باش

حضرت زکریا خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص‏»! «ک» نام کربلا و «ه» اشاره به کشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ی» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (ع) ظلم کرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «ص» نیز نشان صبر و مقاومت ایشان است.
امام رضا (ع) در روایتی به «ریان بن شبیب» فرموده است که در شادی ما، شاد باش و در اندوه ما، اندوهگین باش که این کار بهشت را تضمین می‌کند.* شیعیان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است که ما را یارى مى‏کنند، با خوشحالى ما خوشحال میشوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحکم،ج 1، ص235)

شیعه و پیروی واقعی ائمه اطهار (ع) هرگز در عزا و خاموشی آن ستارگان درخشان بی‌تفاوت نبوده و چه اشک‌ها که در سوگ آنان بر گونه جاری ساخته‌اند. قیمت آبهای بهشت است اشگ خود جاری نسازی بر حسین تشنه کام در عرصه محشر شوی
در ادامه 40 حدیث از احادیث اهل‌بیت (ع) که به عزاداری، به‌ویژه عزاداری سید و سالار شهیدان می‌پردازد را مرور می‌کنیم.

* آتش عشق حسینى
قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسین (ع) حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.
پیامبراکرم (ص) فرمود: براى شهادت حسین (ع)، حرارت و گرمایى در دل‌هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)

* عاشورا، روز غم
قال الرضا (ع): من کان یوم عاشورا یوم مصیبته و حزنه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامة یوم فرحه و سروره.
امام رضا (ع) فرمود: هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‏اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد. (بحارالانوار، ج 44، ص284)

* محرم، ماه سوگوارى
قال الرضا (ع): کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام، فاذا کان الیوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه...
امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسید، پدرم (موسى بن‏ جعفر) دیگر خندان دیده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏یافت تا آن که ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم که مى‏شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)

* دیده‏هاى خندان
قال رسول الله (ص): یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة.
پیامبراکرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. (بحارالانوار،ج 44، ص293)

* سالگرد سوگ حسین (ع)
عن الصادق (ع): نیح على الحسین بن على سنة فى کل یوم و لیلة و ثلاث سنین من الیوم الذى اصیب فیه.
حضرت صادق (ع) فرمود: یک سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن على (ع) نوحه‌خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)

* وقف برای عزادارى
قال الصادق (ع): قال لى ابى: یا جعفر! اوقف لى من منالى کذا و کذا النوادب تندبنى عشر سنین بمنى ایام منى.
امام صادق (ع) مى‏فرماید: پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه‌خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه‌خوانى و سوگوارى کنند. (بحارالانوار، ج 46، ص220)

* نوحه‌خوانى سنتى
عن ابى هارون المکفوف قال: دخلت على ابى عبد الله (ع) فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره...
ابوهارون مکفوف مى‏گوید: خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». پس برایش اشعارى خواندم. فرمود: اینطور نه، همان طور که (براى خودتان) شعر خوانى مى‏کنید و همانگونه که نزد قبر حضرت سید الشهداء مرثیه مى‏خوانى. (بحارالانوار، ج 44، ص287)

* پاداش شعر گفتن براى حسین (ع) این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعیست که عالم همه پروانه اوست
قال الصادق (ع): ما من احد قال فى الحسین شعرا فبکى و ابکى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
امام صادق (ع) به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین (ع) شعرى بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏کند و او را مى‏آمرزد. (رجال شیخ طوسى، ص289) کی گفت حسین بر سر خویش بزن با تیغ به فرق خویشتن نیش بزن تیغی که زنی بر سر خود ای غافل بر فرق ستمگران بد کیش بزن  حجامت  حج امت  حجامت کن سکته نکن  حجامت فاتح است مابقی فاتحه مگر علم پزشگی پیش نرفته چه باشد علت سرطان و سکته مسللم  چون حجامت بوده باشد دوا بازی دکترها بپاچد روشن است بی مریضو بیماری دکتران را نبوده است کاری اگر داری مریض لا اعلاجی ببر نزد علی مولای مهدی یا حسین ابن علی

* سرودن براى اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): من قال فینا بیت شعر بنى الله له بیتا فى الجنة.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس در راه ما و براى ما یک بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏کند. (وسائل الشیعه،ج 10، ص467)

* اصحاب مدح و مرثیه
قال الصادق (ع): الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى لنا.
امام صادق (ع) فرمود: خدا را سپاس که در میان مردم، کسانى را قرار داد که به سوى ما مى‏آیند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثیه مى‏گویند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص469)

* شعرخوانى در ایام عزا
قال الرضا (ع): یا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن کانت علینا اهل البیت (ع).
امام رضا (ع) به دعبل (شاعر اهل بیت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم که برایم شعرى بسرایى و بخوانى، چرا که این روزها (ایام عاشوراه583 ) اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص567)

* مرثیه، نصرت اهل بیت (ع)
عن الرضا (ع): یا دعبل! ارث الحسین (ع) فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت.
امام رضا (ع) فرمود: اى دعبل! براى حسین بن على (ع) مرثیه بگو، تو تا زنده‏اى، یاور و ستایشگر مایى، تا می‏توانى، از یارى ما کوتاهى مکن. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص567)

* شیعیان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است که ما را یارى مى‏کنند، با خوشحالى ما خوشحال میشوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحکم،ج 1، ص235)

* کشته اشک
قال الحسین (ع): انا قتیل العبرة لا یذکرنى مؤمن الا بکى.
حسین بن على (ع) فرمود: من کشته اشکم. هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند مگر آن که ـ به خاطر مصیبتهایمـ گریه مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص279)

* یک قطره اشک
قال الحسین (ع): من دمعت عیناه فینا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة.
حسین بن على (ع) فرمود: چشمان هر کس که در مصیبتهاى ما قطره‏اى اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق، ج 5، ص523)

* بهشت، پاداش عزادارى
قال على بن الحسین السجاد (ع): ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین و من معه حتى یسیل على خدیه بوأه الله فى الجنة غرفا.
امام سجاد (ع) فرمود: هر مؤمنى که چشمانش براى کشته‌شدن حسین بن على (ع) و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهد. (ینابیع المودّه، ص429)

* به یاد فرزندان فاطمه (س)
قال السجاد (ع): انى لم اذکر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلک عبرة.
امام سجاد (ع) فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه را به یاد نیاوردم، مگر آن که به خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحارالانوار، ج 46، ص109)

* سوگوارى در خانه‏‌ها
قال الباقر (ع): ثم لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فى داره بالبکاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء بعضهم بعضا فى البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین (ع).
امام باقر(ع) نسبت به کسانى که در روز عاشورا نمى‏توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسین (ع) ندبه و عزادارى و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله بر حسین (ع)، مراسم عزادارى بر پا کند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین (ع) در خانه‏هایشان ملاقات کنند. (کامل الزیارات، ص175)

* اشک على (ع) در سوگ شهداى کربلا
قال الباقر (ع): مر على بکربلا فى اثنین من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عیناه للبکاء ثم قال: هذا مناخ رکابهم و هذا ملقى رحالهم و هیهنا تهراق دماؤهم، طوبى لک من تربة علیک تهراق دماء الأحبة.
امام باقر (ع) فرمود: امیرالمؤمنین (ع) با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشک‌آلود شد، سپس فرمود: اینجا مرکب‌هایشان بر زمین مى‏خوابد، اینجا محل بار افکندنشان است و اینجا خون‌هایشان ریخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاکى که خون دوستان بر روى تو ریخته مى‏شود! (بحارالانوار، ج 44، ص 258)

* اشک، حجاب دوزخ
قال الباقر (ع): ما من رجل ذکرنا او ذکرنا عنده یخرج من عینیه ماء و لو مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بیتا فى الجنة و جعل ذلک الدمع حجابا بینه و بین النار.
امام باقر (ع) پس از شنیدن سروده‏هاى «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: هیچ کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه‏اى‏ اشک آید، مگر آن که خداوند برایش در بهشت، خانه‏اى بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (الغدیر، ج 2، ص202)

* بیست سال گریه
قال الصادق (ع): بکى على بن الحسین (ع) عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الا بکى.
امام صادق (ع) فرمود: امام زین‌العابدین (ع) بیست سال (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى‏گذاشتند، مگر این که گریه مى‏کرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 108)

* ادب سوگوارى
قال الصادق (ع): لما مات ابراهیم بن رسول الله (ص) حملت عین رسول الله بالدموع ثم قال النبى (ص): تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب و انا بک یا ابراهیم لمحزونون.
امام صادق (ع) فرمود: چون ابراهیم پسر رسول خدا از دنیا رفت، چشم پیامبر پر از اشک شد. سپس پیامبرفرمود: چشم، اشکبار مى‏شود و دل غمگین مى‏‌شود، ولى چیزى نمى‏گوییم که خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو اى ابراهیم اندوهناک هستیم. (بحارالانوار، ج 22، ص157)

* چشم‌هاى اشکبار
قال الصادق (ع): من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه على النار.
امام صادق (ع) فرمود: نزد هر کس که از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره‏اش را بر آتش دوزخ حرام مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص285)

* احیاء خط اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا و احیوا امرنا.
امام صادق (ع) فرمود: به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را ـ کنایه از حکومت و رهبرى ـ زنده کنید. (بحارالانوار، ج 71، ص352)

* مجالس حسینى
قال الصادق (ع) للفضیل: تجلسون و تحدثون؟ فقال: نعم، قال: ان تلک المجالس احبها فأحیوا امرنا، فرحم الله من احیى امرنا.
امام صادق (ع) از «فضیل» پرسید: آیا (دور هم) مى‏نشینید و حدیث و سخن مى‏گویید؟ گفت: آرى ‏فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امر(امامت) ما را زنده بدارید. خداى رحمت کند کسى را که امر و راه ما را احیا کند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص392)

* اشک‌هاى ارزشمند
قال الصادق (ع): ...رحم الله دمعتک، اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا، اما انک سترى عند موتک حضور آبائى لک...
امام صادق (ع) به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزاى حسینى بود، فرمود: خداى، اشک تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش، تو از آنانى که از دلسوختگان ما به شمار مى‏آیند، و از آنانى که با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگین مى‏گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود. (وسائل الشیعه، ج 10، ص397)

* دل‌هاى سوخته
قال الصادق (ع): اللهم...و ارحم تلک الأعین التى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلک القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى کانت لنا.
امام صادق (ع) بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت، چنین دعا مى‏کرد و مى‏فرمود: خدایا...آن دیدگان را که اشک‌هایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جارى شده و دل‌هایى را که به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله‏هایى را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار، ج 98، ص8)

* گریه بر مظلومیت شیعه
قال الصادق (ع): من دمعت عینه فینا دمعة لدم سفک لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا او لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که چشمش در راه ما گریان شود، به خاطر خونى که از ما ریخته شده است، یا حقى که از ما گرفته‏اند، یا آبرویى که از ما یا یکى از شیعیان ما برده وهتک حرمت کرده‏اند، خداى متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى مى‏دهد. (امالى شیخ مفید، ص175)

* ثواب بى حساب
قال الصادق (ع): لکل شیى‏ء ثواب الا الدمعة فینا.
امام صادق (ع) فرمود: هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود ـ که چیزى با آن برابرى نمى‏کند و مزد بى اندازه داردـ .(جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص548)


کوثر و اشک
قال الصادق (ع): ما من عین بکت لنا الا نعمت بالنظر الى الکوثر و سقیت منه.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر این که برخوردار از نعمت نگاه به «کوثر» مى‏شود و از آن سیرابش مى‏کنند. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص554)

* گریه آسمان
عن الصادق (ع): یا زرارة! ان السماء بکت على الحسین اربعین صباحا.
امام صادق (ع) فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على (ع) گریه کرد. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص552)

* گریه و اندوه مطلوب
قال الصادق (ع):کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین (ع).
امام صادق (ع) فرمود: هر نالیدن و گریه‏اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین (ع). (بحارالانوار، ج 45، ص313)

* پیامبر (ص) و گریه بر شهید
قال الصادق (ع):ان النبى لما جائته وفاة جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثة کان اذا دخل بیته کثر بکائه علیهما جدا و یقول: کانا یحدثانى و یؤانسانى فذهبا جمیعا.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هر گاه وارد خانه‏ مى‏شد، بر آن دو شهید به شدت مى‏گریست و مى‏فرمود : آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص177)

* نفس هاى تسبیح
قال الصادق (ع):نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرنا جهاد فى سبیل الله. ثم قال ابو عبد الله (ع): یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب.
امام صادق (ع) فرمود: نفس کسى که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق (ع) افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! (امالى شیخ مفید، ص 338)

* فرشتگان سوگوار
قال الصادق (ع): اربعة الاف ملک عند قبر الحسین (ع) شعث غبر یبکونه الى یوم القیامة.
امام صادق (ع) فرمود: 4 هزار فرشته نزد قبر سید الشهدا (ع) ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى‏گریند. (کامل الزیارات، ص 119)

* گریه بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): یا ابن شبیب! ان کنت باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن ابى طالب (ع) فانه ذبح کما یذبح الکبش.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على بن ابى طالب (ع) گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند. (بحارالانوار، ج 44، ص 286)

* مجالسى به یاد ائمه
قال الرضا (ع):من جلس مجلسا یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب.
امام رضا (ع) فرمود: هر کس در مجلسى بنشیند که در آن، امر (و خط و مرام ما) احیا مى‏شود، دلش در روزى که دلها مى‏میرند، نمى‏میرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)

* آثار گریستن بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام.
امام رضا (ع) فرمود: گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند، چرا که گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد. ( بحارالانوار، ج 44، ص284)

* اشک و آمرزش گناه
قال الرضا (ع): یابن شبیب! ان بکیت على الحسین (ع) حتى تصیر دموعک على خدیک غفر الله لک کل ذنب اذنبته صغیرا کان او کبیرا قلیلا کان او کثیرا.
امام رضا (ع) فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر، حسین (ع) آن قدر گریه کنى که اشک‌هایت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شده‏اى مى‏آمرزد، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد. (امالى صدوق، ص112)

* همدلى با عترت
قال الرضا (ع): ان سرک ان تکون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اگر تو را خوشحال مى‏کند که در درجات والاى بهشت با ما باشى، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادى ما خوشحال باش. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص549)

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله بهجت
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809291060

2 سال از ولادت امام حسین (ع) سپری شده بود که سفری برای پیامبر اکرم (ص) پیش آمد. در بین راه بود که حضرت ایستاد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و شروع به گریستن کرد. همراهان حضرت، از او علت گریه را پرسیدند. پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل هم اینک نزد من بود و به من این‌گونه خبر داد که فرزندم (حسین) را در سرزمینی که کنار رود فرات است و آن را کربلا می‌گویند، به شهادت می‌رسانند.»
از ایشان ‌پرسیدند: یا رسول‌الله! چه کسی او را می‌کشد؟
پیامبر (ص) فرمود: «شخصی به نام یزید که خداوند او را لعنت کند و گویی که اکنون قتلگاه حسینم و مدفن او را می‌بینم.»
رسول خدا (ص) با حزن فراوان از این سفر بازگشت، بالای منبر رفت و در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز در پای منبر آن حضرت بودند، خطبه‌ای خواند که در آن خطبه مردم را پند و موعظه داد. پس از آنکه حضرت خطبه را به پایان رساند، دست راست خویش را بر سر امام حسن (ع) گذاشت و دست چپ خود را بر سر امام حسین (ع) نهاده، سر مبارک آن دو را به سوی آسمان بلند کرد و این‌گونه فرمود: « پروردگارا! به درستی که محمد (ص) بنده و پیغمبر توست و این 2 تن از پاکان خاندان من، فرزندان برگزیده من و خانواده من هستند. من اینان را پس از خود در میان امتم به جای می‌گذارم. پروردگارا! جبرئیل این‌گونه به من خبر داده است که این فرزندم (حسین) را به خواری خواهند کشت. بارالها! این شهادت را بر وی مبارک کن و او را سرور و سیدالشهداء قرار ده. خدایا! برکت خود را از قاتل و ذلیل کننده او بردار.»

منبع: ترجمه لهوف سید بن طاووس
.......................

بر اساس روایت مشهوری از امام زمان (عج)، ایشان آیه «کهیعص» را مرتبط با واقعه کربلا عنوان می‌کنند و «ک» را از نام کربلا، «هـ» را از هلاکت، «ی» را نشانه یزید، «ع» را نشانه عطش و «ص» را نشانه صبر دانسته‌اند.

به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه فارس، بسیاری از مفسّران قرآن کریم معتقدند که آیه «کهیعص» که از حروف رمزی و مقطّعه در قرآن است به ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) اشاره کرد.
دلیل این مفسران بر ارتباط آیه «کهیعص» با ماجرای کربلا، روایتی از «سعد بن عبدالله قمی» است که در کتب روایی از جمله «کمال‌الدین وتمام النعمة» شیخ صدوق (متولد نیمه اول قرن چهارم هجری) و «احتجاج» مرحوم طبرسی (متولد نیمه اول قرن ششم هجری) آمده است.
از کتاب‌های متأخر نیز می‌توان به «تفسیر البرهان» سیدهاشم بحرانى و «بحار الانوار» علامه مجلسی اشاره کرد که این روایت در آن‌ها ذکر شده است.
بر پایه این گزارش،‌ سعد بن عبدالله قمی نقل می‌کند که در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»
ماجرا از این قرار است که حضرت زکریا از پروردگارش درخواست کرد که «اسماء خمسه طیبه‏» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد.
حضرت زکریا هنگامی که نام‏های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می‏کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‏شد و گرفتاریش از بین می‏رفت. امام هنگامی که از حسین (ع) یاد می‏کرد، بغض گلویش را می‏فشرد و مبهوت می‏شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‏کنم، آرامش می‏یابم و اندوهم بر طرف می‏شود، اما وقتی حسین را یاد می‏کنم، اشکم جاری و ناله‏ام بلند می‏شود؟
خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص‏»! «ک» نام کربلا و «ه» اشاره به کشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ی» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (ع) ظلم کرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «ص» نیز نشان صبر و مقاومت ایشان است.
............................

حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهرُ الْمُحرَّم لایُری ضاحِکاً» یعنی وقتی پدرم به ماه محرم وارد می‌شد، دیگر خنده بر چهره‌اش دیده نمی‌شد.
مرحوم آیت‌الله ملکی تبریزی (ره) در مراقبات ماه محرم می‌گوید: «سزاوار است حال دوستان آل‌محمد (ص) در دهه اول محرم تغییر کرده و در دل و سیمای خود آثار اندوه و درد این مصیبت‌های بزرگ و دردناک را آشکار کنند.» و در ادامه مطالب خود اضافه می‌کند: «و نیز در دهه اول هر روز امام حسین(ع) را با زیارت عاشورا زیارت کند و اگر می‌تواند مراسم عزاداری آن حضرت را در منزل خود با نیتی خالص برپا نماید و اگر نمی‌تواند در مساجد یا منازل دوستانش به برپایی این مراسم کمک کند و هر روز مقداری از اوقات خود را در مکان‌‌های عمومی به عزاداری بپردازد.»
عزاداری و گریه بر سیدالشهداء از افضل قربات و دارای اجری بس عظیم و مورد سفارش اکید ائمه اطهار (ع) است که نوشتاری جدا می‌طلبد و درباره آن کتاب‌ها نوشته شده است، اما ماه محرم و حتی دهه اول محرم خود دارای موضوعیتی جدی است که مورد بحث ماست.
ائمه اطهار (ع) به زنده نگاه داشتن مصائب سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) اهتمام جدی داشته‌اند. نقل است که ایّان بن شبیب به امام رضا (ع) وارد شد و ایشان از او پرسیدند که آیا روزه‌ای؟ ابن شبیب می‌گوید: گفتم: خیر، حضرت فرمودند: امروز روزی است که زکریا (ع) دعا کرد و خداوند دعایش را مستجاب فرمود و ملائکه خدا او را به یحیی (ع) بشارت دادند. آنگاه فرمود: این ماه، ماهی است که در زمان جاهلیت هم، اهل جاهلیت آن را حرام دانسته و در آن از ظلم و قتال دوری می‌کردند، اما این امت نه احترام این ماه را نگه داشتند و نه احترام پیامبر خود را و در این ماه، ذریه پیامبرشان را کشتند و زنان او را اسیر کردند و اموال آنها را به غارت بردند. ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن ...»
از روایت فوق، اهمیت ماه محرم و گریه کردن بر سیدالشهداء (ع) در ایام این ماه معلوم می‌شود.
در روایات دیگر آمده است که حضرت امام رضا (ع) در ایام دهه اول محرم، خودشان برمی‌خاستند و برای نشستن بانوان پرده‌ای می‌افراشتند. آنگاه به دعبل، شاعر معروف اهل‌بیت(ع) دستور خواندن شعر و ذکر مصیبت می‌ دادند و می‌فرمو‌دند: «ای دعبل! کسی که دیدگانش در سوگ حسین (ع) اشک‌آلود شود یا دیگران را به خاطر مصائب ما بگریاند، خداوند او را در زمره ما محشور می‌کند.»
پس اقامه عزا و برپایی جلسه‌های ذکر مصیبت ریشه در روایات و تاریخ اهل‌بیت (ع) دارد و یک مسأله اجتماعی صرف نیست و قطعاً اگر آن سفارش‌ها و اهتمامی که حضرات معصومین (ع) در برپایی جلسات عزاداری امام حسین (ع) داشتند، نبود هم‌اکنون ما شاهد چنین شکوهی در جلسات امام حسین (ع) نبودیم.
با وجود روایات مأثور از ائمه هدی (ع) با مراجعه به حالات علماء در طول تاریخ نیز می‌توانیم به این مسأله پی‌ ببریم که دهه اول محرم دهه عزای امام حسین (ع) است.
غالب علمای بزرگ متقدم و متأخّر در ده روز اول محرم و حتی گاهی تا آخر ماه صفر، روضه داشته و دارند و اهتمام آنها بر این مسأله بر کسی پوشیده نیست.
برای روز اول ماه محرم هم آداب و اعمال ذکر شده است که با مراجعه به مفاتیح‌الجنان می‌توان از آنها اطلاع پیدا کرد.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809270605
...............................
ز قول «قطب‌الدّین راوندی» در کتاب خود موسوم به «خرائج و جرائح» نقل کرده است: روزی پیامبر اسلام (ص) در محلّی نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علی، حضرت فاطمه، حسن و حسین (علیهاالسلام) گرد آمده بودند.
در این هنگام، رسول خدا (ص) به ایشان خطاب کرد و فرمود: در آن هنگامی که هر یک از شما از یکدیگر جدا و پراکنده شود و قبر هریک در گوشه‌ای از زمین قرار گیرد، چه حالی خواهید داشت؟
حسین (ع) لب به سخن گشود و اظهار داشت: یا رسول‌اللّه! آیا به مرگ طبیعی می‌میریم یا آن که کشته خواهیم شد؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: پسرم! همانا شما مظلومانه کشته خواهید شد.
و سپس افزود: و تکه‌تکه‌های بدن شما در روی زمین پراکنده خواهند شد.
حسین (ع) سئوال کرد: یا رسول‌اللّه! چه کسی ما را خواهد کشت؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: شرورترین افراد، شما را به قتل می‌رسانند.
حسین (ع) همچنین سئوال کرد: آیا کسی به زیارت قبور ما خواهد آمد؟
رسول خدا (ص) فرمود: آری، عدّه‌ای از ـ مردان و زنان ـ امّت برای زیارت شما بر سر قبور شما می‌آیند و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال می‌کنند و چون قیامت برپا شود، من در صحرای محشر حاضر خواهم شد و کسانی را که به زیارت قبور شما آمده باشند، شفاعت می‌کنم و از شداید و سختی‌های قیامت نجاتشان خواهم داد.
..............................
امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها جز گریه بر امام حسین (ع) مکروه است» و مفسران بر این باورند که منظور از این نوع گریه، مویه‌کردن و گریه همراه با جزع است.
عزاداری و تشکیل مجالس عزا به‌ویژه برای شهدا، در روایات شیعه امری جایز، بلکه پرفضیلت و مستحب است. این موضوع در بسیاری از منابع شیعی از جمله «وسائل الشیعه» شیخ حرّ عاملی و «بحار الانوار» علامه مجلسی بیان شده است.
در این مطلب سعی شده، رویاتی از منابع شیعه که از طریق اهل‌بیت (ع) نقل شده است، جمع‌آوری و ارایه شود.
* گریه بر امام حسین (ع) اسلام را از نابودی نجات داد
ـ امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الارض التی کان یعبدالله علیها و ابواب السماء التی کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فی الاسلام لا یسدها شیئی لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینة لها» (بحار الانوار، باب استحباب البکاء لموت المیّت)
هرگاه مؤمنی از دنیا برود، فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی از آن بالا رفته است، بر او می‌گریند و شکافی در اسلام پدیدار می‌شود که چیزی نمی‌تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبان اسلام هستند.
ـ امام صادق (ع) فرمود: «انّما تحتاج المرأة فی الماتم الی النوح لتسیل دمعتها و لا ینبغی لها ان تقول هجراً فاذا جائها اللیل فلاتوذی الملائکة بالنوح» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحة بالحق لا بالباطل ... ویکره النوح لیلا)
هنگام ماتم و عزا، بانوان برای اشک ریختن ـ برای کاستن بار مصیبت ـ نیاز به شیون و زاری دارند، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب، نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند.
ـ امام باقر (ع) فرمود: «ان ام سلمه ندبت ابن عمها المغیرة بین یدی رسول الله (ص) بعد ان استأذنت منه للمضی الی اهله لانهم اقاموا مناحة قال فما عاب ذلک علیها النبی (ص) و لا قال شیئاً» (جلد 12 بحار الانوار و جلد اول فروع کافی)
ولید بن مغیره، پسر عموی امّ‌سلمه از دنیا رفت. ام‌ّسلمه از پیامبر (ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت کند. آن حضرت اجازه داد، آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعاری برای مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیری نکرده و چیزی نفرمودند.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «البکائون خمسة: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد (ص) و علی بن الحسین ...» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
گریه‌کنندگان معروف پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص) و علی بن حسین (ع). گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دوری از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایی از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (ص) و گریه امام سجاد (ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدرش امام حسین (ع) بود که مدت آن در بعضی از روایات ده سال و در برخی دیگر، 40 سال عنوان شده است.
ـ امام صادق (ع) به فرزند بزرگوارش فرمود: «أوقف لی من مالی کذا وکذا لنوادب تند بنی عشر سنین بمنی أیام منی» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحه بالحق لا بالباطل)
مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و دارایی‌ام، مجالس سوگواری برگزار کن تا گریه‌کنندگان گریه کنند.
ـ امام صادق (ع) در روایت دیگری فرمود: «من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی عشرة فله و لهم الجنة و من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی تسعة فله و لهم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین (ع) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند، جایگاه آنان بهشت است.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها مکروه است، مگر گریه بر امام حسین (ع).
در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و بی‌قراری در مصیبت‌ها، اجر و پاداش انسان را از بین می‌برد. از این رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده است اما در اینجا امام صادق( ع) عزاداری و گریه بر امام حسین (ع) را استثناء دانسته‌اند، زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین (ع) و انسان‌های مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده، بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر و ممدوح و پسندیده است. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «لا یُحِبُّ اللهُ الجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَن ظُلِمْ».
از این روایت چنین به دست می‌آید که عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای بزرگواری که در راه خدا مظلومانه جان باخته‌اند با دیگر سوگواری‌هایی که برای افراد معمولی است، تفاوت دارد.
نکته دیگری که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام (ع) مکروه دانسته شده در صورتی که از روایات فراوانی جواز و بلکه استحباب آن مشخص می‌شود. در این جا احتمالاتی وجود دارد. یکی از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده، گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
ـ پیامبر (ص) به دخترشان فاطمه (س) فرمودند: «کل عین باکیة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
هر دیده‌ای ـ در قیامت ـ گریان است، جز دیده‌ای که بر حسین (ع) گریه کند. آن چشم همیشه خندان است و به نعمت‌های بهشتی بشارت داده می‌شود.
ـ «ابن‌قولویه» از «مسمع بن مالک کردین» روایت کرده است که می‌گوید امام صادق (ع)به من فرمود: «ای مسمع! تو که از اهالی عراق هستی، آیا قبر جدّم حسین (ع) را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم خیر، زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگی ما یکی از طرفداران خلیفه است که تابع هوا و هوس‌های نفسانی اوست. گذشته از این، دشمنان ما خواه ناصبی و غیر آن، زیاد هستند، ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد».
آنگاه امام فرمود: «آیا مصایب شهدای کربلا را به یاد نمی‌آوری؟»، عرض کردم: «آری». فرمود: «آیا جزع و اظهار ناراحتی نمی‌کنی؟»، گفتم: «آری، سوگند به خدا که گریه می‌کنم». فرمودند: «خدا گریه‌ات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانی هستی که برای مصایب ما اظهار ناراحتی و جزع می‌کنند. تو از کسانی هستی که در خوشحالی ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناک‌اند».
سپس فرمود: «فقال الحمدالله الذی فضلنا علی خلقه بالرحمة و خصنا اهل البیت بالرحمة یا مسمع ان الارض و السماء تبکی منذ قتل امیرالمؤمنین رحمة لنا و ما بکی لنا من الملائکة اکثر و ما رقات دموع الملائکة منذ قتلنا»، سپاس خدایی را که ما ـ اهل‌بیت ـ را به رحمت خاصه‌اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برتری بخشید. ای مسمع! از زمان کشته‌شدن امیرمؤمنان (ع) زمین و آسمان می‌گریند و گریه فرشتگان خشک نشده است». (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است، می‌فرماید: «ای فرزند شبیب! محرَّم، ماهی است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام می‌دانستند، اما گروهی از مسلمانان حرمت این ماه و حرمت پیامبر(ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند».
آنگاه فرمود: «ان کنت باک فابک للحسین بن علی (ع) فانّه ذبح کما یذبح الکبش» اگر خواستی بر کسی گریه کنی، برای حسین بن علی (ع)گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند.
سپس ادامه داد: «ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلا و اَورثنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام» روز عاشورا، چشم های ما را زخمی کرد، دل‌های ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز قیامت برای ما سختی و بلا به جای گذاشت، پس بایستی گریه‌کنندگان بر مثل حسین گریه کنند. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) در روایت دیگری می‌فرماید: «من تذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منا، کان معنا فی درجتنا یوم القیامة، و من ذکر بمصابنا فبکی و أبکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلساً یحیی فیه أمرنا لم یمت قلبه یم تموت القلوب» کسی که مصیبت‌هایی را که بر ما وارد شده است به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود.
کسی که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزی که همه چشم‌ها گریانند، گریان نخواهد بود و کسی که در جلسه‌ای بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و بر پا داشته می‌شود، دل او در روزی که دل‌ها می میرد، زنده می‌شود و نمی‌میرد. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء لعی مصیبة الحسین)

* روایات استحباب عزاداری برای حسین امام (ع) منحصر به مکان و زمان نیست
ـ این احادیث به صورت مستفیض و بلکه متواتر از طریق اهل بیت (ع) روایت شده‌اند، به گونه‌ای که جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی‌ماند. بدون تردید ائمه اهل بیت (ع) در این دستورات اهداف مهمی را در نظر داشته‌اند که از مهم‌ترین آن‌ها، مبارزه با ستمگران بنی‌امیه و بنی‌عباس است. از این رو همه مسلمانان و به‌ویژه پیروان خود را به شرکت در این جهاد مقدس ترغیب فرموده‌اند.
کیفیت این جهاد نیز چیزی نیست جز مرثیه، مدیحه، زیارت و گریه بر مصایب اهل‌بیت (ع) برای خنثی‌کردن تلاش بنی‌امیه که سعی می‌کردند نام امام حسین (ع) را از بین ببرند و از رثا و زیارت و بیان فضایل و مناقب آن حضرت جلوگیری می‌کردند.
در این راستا گریه و عزاداری، مرثیه و زیارت قبور آنان نه فقط از باب حسرت و تسلیت است، بلکه محاربه با دشمنان خدا و جهاد فی‌سبیل‌الله به شمار می‌آید و هر کس در این جهاد مقدس شرکت کند، خداوند بزرگ او را از مجاهدان در راه خود شمرده و ان‌شاءالله بهشت را نصیب او می‌کند.
ـ نکته دیگر آن است که این احادیث، منحصر به زمان و مکان خاصی نیست تا گفته شود، چون بنی‌امیه و بنی‌عباس امروز نیستند، پس عنوان جهاد و مبارزه صدق نمی‌کند. زیرا نخست، از دستورات ائمه (ع) در صورتی که قرینه خاصی مبنی بر انحصار به مورد خاصی وجود نداشته باشد، استفاده اطلاق و شمول می‌شود، چنان که در دستورات دیگر اخلاقی و فقهی چنین است.
ـ هر چند امروز خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس نیستند، اما درست همان دو جبهه حق و باطل که در آن زمان صف‌آرایی داشته‌اند، امروز بیشتر از آن زمان به چشم می‌خورند. آن زمان، باطل در چهره بنی‌امیه و بنی‌عباس ظهور کرده بودند و امروز در چهره کسانی که راه آنان را ادامه می‌دهند.
ـ با توجه به این که عقیده به لزوم محبت اهل‌بیت (ع) از اساس و ارکان دین اسلام است و هر عصر و نسلی باید بدان ملتزم باشد، و همچنین آثار بسیار مثبت مجالس عزاداری امروز، از مصادیق جهاد و احیای دین اسلام به شمار می‌آید و به عبارت دیگر، بر مبنای همان معیار و ملاکی که در زمان ائمه (ع) عزاداری نوعی جهاد قلمداد می‌شد، امروز نیز عزاداری در زمره جهاد به شمار می‌آید و وقوع آثار آن در پیدایش انقلاب اسلامی و پیروزی آن بهترین گواه این مدعاست.
منبع: با اندکی دخل و تصرف و تلخیص، «پاسخ به شبهات عزاداری» نوشته حسین رجبی و حجت اله عرفانیان = علم ابجد قرآن

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در سه شنبه 10 فروردين 1396برچسب:,ساعت 9:30 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

 

شیعه یعنی ش شمای یارع علی ه هستید

 نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم }

 یک مرد میخواهم با کلمه مذهب اسلام پیامبر و جانشینش و مذهبان را ثابت کنیدبه ابجد مذهب اسلام 183 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385

 

یک مردمیخواهم باکلمه مذهب اسلام183قلب مذهب183یگانه مذهب الله183+202محمد علی=385 شیعه 385 نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده است نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده استعلی ولی الله ماه مذهب الله385 اهل دین حزب الله183قلب مذهب183دین ناب الله 183کلید گنج الله 183مذاهب اصلی183 یگانه کلید گنج183مذهب بدین الله183کلید های مذهب الله 183 اصول مذهبه183امامان کل 183 امام کل مذهب183گنج دین الله    183مذهب اسلام183+202 محمد علی =385شیعه 385با کلمه مذهب اسلام  183+202 محمد علی=385پیامبر و جانشینش و مذهبتان را ثابت کنیدبه ابجدامام کل مذهب183 مذهب اسلام 183گنج دین الله183یگانه مذهب الله183+ 202 محمدعلی=385شیعه385پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 385شیعه 385 فلسفه دین الله385جان دین مومن اسلام385 اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385فلسفه دین الله385گنج دین الله محمد علی385امام کل مذهب محمد علی385 علی ولی الله ماه مذهب الله385شیعه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385با آل قرآن385 شیعه385قلب مذهب محمد علی 385شیعه385 کلید مذهب الله 245علی110+135 فاطمه =245 به ابجد بهترین دین های الله یگانه مذهب اسلام شیعه 1447 - 1202 عمر ابوبکر عثمان = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 منظور علی +فاطمه = 245 اسلامه حق 245کلید مذهب الله245 میباشدبه ابجد شیطان 22مقصر22شیطان 22دشمن اسلام 22عمر22ابابکر22عمر22 شرور22گنده لات 22نابکار22دینها22قلدر22 شیطان22لعنت22عمر 22ابابکر22بدبختی22 ایدز22لواط 22فاحشه22آلوده22تباهی22 منکر22لامذهب22مقصر22عمر22ملحد22 درآتشه22دوزخه22نابحق22بناحق22
پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 عمر ابوبکر541 مجرمین بدین اسلام 541بدعت کنندگان 651 -110 دین الهی =541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541 اهله شر 541 مجرمین بدین اسلام541 عمر ابوبکر 541مرگ کافر541حیله گران اهل دین اسلامه541منافقان قرآن 673-132 اسلام =541 عمر ابوبکر541 ظالم971-430مقصر =541 عمر ابوبکر541     منافقان قرآن673-132 اسلام=541 عمر ابوبکر541      ظالم 971-430مقصر=541 عمر ابوبکر541 عمرابوبکر541مجرمین بدین اسلام541 اهله شر541 عداوتین541 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان 

 

 پیامبر فرمود خداوند چهار خلیفه در زمین قرار داد خلیفه اول آدم ابوالبشر است خلیفه دوم حضرت داود خلیفه سوم هارون برادر موسی خلیفه چهارم علی بر محمد مصطفی جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست 385فلسفه دین الله385دین مقدس الله مذهب 385شیعه 385فلسفه دین الله385 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی=385 شیعه 385مذهب اسلام 183+202 محمد علی=385شیعه دین الله130 +183 مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72یاران امام حسین= 385شیعه385 یگانه مذهب الله 183+202محمد علی = 385شیعه385 فلسفه دین الله 385 مذهب اصلی به دین اسلام385دین ناب الله محمد علی385اسلام واقعی اسلام385دین مقدس الله مذهب385دین بنی آدم اولین مذهب الله385دین الله مذهب مقدس 385قلب دین یگانه مذهب الله 385 اهل اسلام اهل دین مذهب385 شیعه 385 مذهب اسلام مذهب نمونه 385 مذهب اسلام محمد علی 385 فلسفه دین الله 385 ارباب دین کلید مذهب385اهل دین منطق اسلام 385ارباب دین کلید مذهب 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 دین مذهب الله هدف دین مذهب385 کلید دین ارباب مذهب 385مذهب نمونه مذهب اسلام 385 نماینده مذاهب الله اهل دین محمد 385یگانه مذهب الله آئینه الله 385 مذهب اسلام مومن الله 385 مذهب الله بدین محمد علی 385 با منطق مذهب اسلام 385 انسان کامل بدین الله 385 دین اسلام امام مذهب الله385با آل قرآن385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385فلسفه دین الله385 شیعه مذهب کامل دین الله 385 انسان کامل بدین الله 385مذهب الله بدین محمد علی 385 حکم دین مذهب محمد علی 385  انسان کامل بدین الله 385دین الهی محمد مذهب اسلام  385 بدین ناب الله محمد علی 385 مومن الله مذهب اسلام 385 فلسفه دین الله 385 مذهب مجاهدان اهل دین اهل الله 385 مذهب آزادی مجاهد فی سبیل الله 385 اهل دین اهل مذهب الله بدین الله 385 اهل یگانه مذهب الله لا اله الا الله 385 فلسفه دین الله 385 مذهب لا اله الا الله علی مهدی 385 فلسفه دین الله 385 کلمه الله اسلام محمد385 انسان کامل بدین الله 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 مذهب ادیان الله محمد علی 385 اهل دین منطق اسلام 385 فلسفه دین الله 385 مذهب نمونه مذهب اسلام 385اسم دین الله با مذهب محمد385 شیعه 385   به ابجد دین64دین64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی 64 اگربتوانید همین الان به مذهب شما درخواهم آمدباکلمه {مذهب اسلام } پیامبر و جانشینش ومذهبتان را ثابت کنید {مذهب اسلام 183+202محمد علی=385شیعه 385اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385باآل قرآن385دین الله34+25اصل اسلام = 59مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام 59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد شیعه دوازده امامی امام مهدی میباشد با هزاران معادله در وبلاگهای 385یگانه مذهب الله محمد علی 385  مذهب قرآن 402-541 فتنه ها =64 دین64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی 64+64 = 128 کلید دین 128 حسین 128 طبیب  اهل جهانی128 اهل محمد 128 کلیددین128 حسین 128 +257 معجزها دین الله = 385 شیعه 385 فلسفه دین الله 385 ارباب دین مذهب385اهل دین منطق اسلام 385ارباب دین کلید مذهب 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 دین مذهب الله هدف دین مذهب385 کلید دین ارباب مذهب 385مذهب نمونه مذهب اسلام 385 نماینده مذاهب الله اهل دین محمد 385 انسان کامل اسلام 385 اهل اسلام  مذهب الله385 شیعه385انسان نمونه بدین الله 385مذهب نمونه دین ناب الله 385هدف دین مذهب یگانه مذهب الله 385 دین ناب الله محمد علی 385 اهل دین الله مذهب اهل اسلام 385شیعه385 بدین واقعی اسلام385 فلسفه دین الله 385برگزیده کلام الله 385 نام الهی مذهب اصلی الله 385 اسلام واقعی الله 385 

دین الله130+183مذهب اسلام  یگانه مذهب الله +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین=  385شیعه385 مذهب اسلام183 +202محمد علی=385شیعه385 style="font-size: xx-large; color: #0000ff;">به ابجددین64دین64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی 64 اگربتوانید همین الان به مذهب شما درخواهم آمدباکلمه مذهب اسلام  یگانه مذهب الله پیامبر و جانشینش ومذهبتان را ثابت کنید مذهب اسلام 183+202 محمد علی=385شیعه 385اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385باآل قرآن385دین الله34+25اصل اسلام = 59مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام  59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد شیعه یعنی ش شمای یارع علی ه هستیدنام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده است هویت اسلام553-541فتنه ها=12قابل هدایت553-541 فتنه ها=12به ابجد اسلام12حق12مقدس12 امانت 12اهل اسلام 12پرچم12 مقدس 12اسلام12 امانت12 مقدس12 زلزله 79 +183 مذهب اسلام یگانه مذهب الله=262 ایران ایران 5 حرف کسانی که بی خیال دین و مذهب و نماز هستند اگر در زلزله بمیرند یکراست به سرای دوزخ خواهند رفت خسر الدنیا و الاخره تارک الصلاه" ها از خوک پلید ترند وقتی گمراهی وکج مذهبی بی نمازی رواج یابد خداوند زلزله را برای قربال کافران بی حیاء خائن می فرستدتا شاید توبه کرده ورضایت الله را با نماز از گناهان دوری کنند183مذهب اسلام 183یگانه مذهب الله183 مذهب اسلام183+202محمد علی=385شیعه 183یگانه مذهب الله183 یگانه مذهب الله183نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده است مذهب حقی 169علی110+ 59مهدی=169اهل بیت پیامبر12امام رابشناسندبه ابجد اسلام12حق12 12اهل12مقدس12حق12اسلام12اخلاق12امانت 12پرچم12انجمن 12نجاتبخش12امانت 12مقدس12اسلام12ساعت12ماه های سال12رگهای عصب مغز انسان12 رگ میباشد  دین الله130+183مذهب اسلام+72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین=385شیعه 385فلسفه دین الله385 یگانه مذهب الله محمدعلی385دین ناب الله محمد علی 385به ابجددین64دین64 الله محمد علی64 جانشین محمد علی 64 اگربتوانید همین الان به مذهب شما درخواهم آمدباکلمه مذهب اسلام پیامبر وجانشینش ومذهبتان راثابت کنید مذهب اسلام183+202محمد علی=385شیعه 385اسلام پیامبر385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385فقط دین اسلام385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385باآل قرآن385دین الله34+25اصل اسلام = 59مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام  59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی دوسال خلافت نكرده از دنيا رفت231 ابوبکر231 به درك 231 ابوبكر231به درک231 اسفل 171 قوم يهود 171 آل سعود 171 به درك اسفل171 سافلين 231 ابوبكر 231 سافلین 231 نفاق 231 عصيان 231 به درک اسفل سافلین یعنی جایگاه بدترین قوم یهود آل سعود نزد ارباب شیطان صفتشان ابوبکر 231 به درک 231 اسفل171 آل سعود  قوم یهود سافلین231ابوبکر 231 نفاق 231 عصیان 231 دزدا فدک نگو نه 231 قفان 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 { شیطان 370 قعر 370 سقری 370 + 171 آل سعود قوم یهود = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیرند به ابجد فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 مرگ کافر 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین شیطان 370+370= 740 مقصر عمربه ابجد صغير شيطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 عمر 22 ابابكر22 بدبختي 22 گنده لات 22شرور22نابكار 22 قلدر 22 مجرمان 22 منافقان 22 درآتشه 22دوزخه 22 شيطان 22 مقصر22 عمر 22 ابابكر22به ابجد سبب اختلاف اهل دین 1276-1202 سه خلیفه = 74 والشجرتها الملعونه 74 آلوده ترین مذهب اسلام 74  خطرناکترین دشمن اسلام 74 شجره خبیثه ملعونه74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن میفرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد 74 ان من المجرمین منتقمون 74  با عهد شکن های دین 74 خائنین منافق بدین اسلام 74 نامرده ناحق قاصب دین ها 74 خطرناکترین دشمن اسلام 74 خائنین پلید عهد شکن 74 منافقان ناکسین مارقین 74 با عهد شکنهای دین 7474گافر کذاب دین الله74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 نامرده ناحق قاصب دین ها 74 به کافر ملحد خبیث 74بدبخت ترین منافقان دین 74ابجد صغیر74 ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد دین اسلام را 74 فرقه نمودند ابوبکر رکب وبا دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک 231 نفاق231 عصیان 231 به درک231 اسفل 171 آل سعود 171 قوم یهود 171 سافلین 231 جایگاه دوزخیان 231 به درک اسفل سافلین نزد ارباب شیطان 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 مقصر 430 مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان 661 +310 عمر = 971 ظالم به دست می آید 971 ظالم 971 +231 ابوبکر=1202 ابجد سه خلیفه 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم

 

مگر نام محمد هم علی نیست صدکتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده خداوند اندازه گوزفند هم برای آنها احترام قائل نشده خدایی خیلی پررو وبی شرف تشریف دارند ولی نود درصد آنها مرد وبا شرف هستند و در جاء حق 12 اسلام 12 ساعت 12 ماه های سال 12 نام امام هم 12 بار در قرآن آمده در جاء حق را میپذیرند و شیعه میشوند الله وکیلی اگر این ادعای شما بود والله ما شیعیان عاشق کلام حق میباشیم اگر یک بی دین هم حق بگوید والله ما می پذیریم شیعه یعنی در مدار حق و دین آبروی اهل قرآن استو دین 

  قرآن میفرماید انی جاعلک لناس اماما خداوند میفرماید ما امام را انتخاب میکنیم دروغ گویان میگویند مردم نادان خلیفه و امام را انتخاب کردند ولی حدیث غدیر میگوید پیامبر وقتی دینش کامل شد که در غدیر خم دست علی را به عنوان جانشین بعد از خود بالا برد و فرمود هر که من مولای اویم این علی مولای اوست من کنتو مولاء فهذا علی مولاء عمر شد دولاء و به امام علی تبریک گفت بخا" بخا یا علی سلمان فارسی فرمود بارها و بارها ابوبکر و عمر قاصبان ولایت تصمیم گرفتند امام علی و پیامبر را به شهادت برسانند ولی امام علی جلوی آنها در آمده و حمله آنها را خنثی نمود بعد از وفات پیامبر دشمنان قاصب دین اسلام قصب خلافت نمودند هر شورایی بعد از پیامبربدون حظور امام علی و پیامبر باطل است کسی که امام پیامبر را غسل و کفن نمود و بر جنازه پیامبر نماز خواند همام  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ هرکسی شیعه نباشد بدبخت عالم است به ابجد1202بابدبخت کل عالم 1202 بکافران محض1202 ارتش کفار1202 ان من المجرمین منتقمون1202 این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمرعثمان 1202 میباشد ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 این سه قاصب از همه نامردان عالم نامردتر بوده اندبه ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان661+310 عمر=971 ظالم+231 ابوبکر=1202
بکافران محض1202 ارتش کفار1202 این سه خلیفه بعد از وفات پیامبر سرکشان1202به نامردان بی دین اسلامی1202 عمر310+231ابوبکر+661 عثمان = 1202 بکافران محض

دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی 541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی 541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541فتنه ها 541 اهله شر541 مرگ کافر541 دشمنه اسلامی 541

شیعه یعنی در مدار حق ودین قلب شیدایی رسیده بر یقین به ابجد  خورشید ولایت 1567-1202سه خلیفه= 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم

 

 امام زمان مهدی موعوددر 5 سالگی در جواب یارانش و یاران پدر بزرگوارش {عج} فرمو د وقال مهدی {عج} :از ایشان سئوال کردند این کلام رمز قرآن کهیعص یعنی چه ایشان فرمود (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه،والصاد صبره.» امام 5 ساله نابقه علم کلام و تفسیر قرآن بفدای آقایی باشکوه انسانی بی نذیرآقایی باادب وکریمی بزرگوار انسان دوست دارد فدای کلمات طلایی وگهر بارایشان گردد وقتی کسی نماینده الله باشد قرآن ناطق باشد بدورازانسانیت و تقواء و عدالت است که جانشین بحق رسول خدا محمد مصطفی و علی مرتضی را تنها بگذاریم و بعد ازسی چهل سال دربستر بیماری بمیری نماینده الله حضرت مهدی ایشان به امر خدا مردگانرازنده و کورمادرزادرا شفاء میدهد قدرتی برتر که خداوند در کره زمین کسی با وقارتر ازایشان ندارد بغیر14معصومخانواده محترم رسول خدا وبه علم ابجدقرآن

 

کهیعص195+278حمعسق=473+110دین الهی=583 عاشوراه583شبکه نور583محمدعلی فاطمه حسن حسین 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583با عشق علی 583 ابجد پنج تن آل عباء583 حمعسق ح حسین میم محمد عین علی سین سجده کننده در قرآن از امام باقر در باره کهیعص و حمعسق سوال شد ایشان فرمود در باره عاشورا و حسین است  به ابجدمیگویند امام علی مظلوم بود وبی یاور آقا اجازه بده برای مظلومیت شما من گریه کنم

 

محرم 288+385 شیعه =673-541 عمرابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132  محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد5 تن آل عباء  583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583سرای نور الهی583 عاشقان بمهدی583  شبکه نور583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد به ابجد 12 حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12 هوا 12 سیب 12 حم 12 حامی محمد علی 12 امام میباشند ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن 12نجاتبخش 12 اسلام 12ساعت 12 ماه های سال 12 انجمن 12 نجاتبخش 12 اسلام 12ساعت 12ماه های سال 12 جانشینان حضرت عیسی و محمدهم 12نفرند نام شیعه 12 بار در قرآن آمده 12
پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385شیعه 385 شیداء 385 شهید الله 385 اسلام واقعی الله 385
بدین واقعی اسلام 385

 

از امام علی سئوال شد بزرگترین عبادت کدام است فرمودازتفکر و تعقل عبادتی بالاتر نیستفرق مومن و کافر چیست خداوند بین مومن و کافرحکم میکند مومن136 ابجدمومن136-301کافر= 165دین کاملی 165 لا اله الا الله 165مومن به حقیقت لا اله الاالله165ایمان دارد وراست می گوید ایمان دارد ولی کافر معنای لا اله الا الله165 و مومن را بخوبی نمی داندلااله الا الله165 + 128حسین +92 محمد = 385 شیعه385فلسفه دین الله385بدین واقعی اسلام385حسین شیعه واقعی الله و محمد است فقط یک جانشین الله میتواند شیعه محمد باشد وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: دشمن الله و حسین و محمد درک نمیکنندبدبخت بتمام معنای عالمند اگر میدانستند چه عذاب درد ناکی منتظر آنهاست حتما" نماز خوانده ایمان میآوردند بر این اساس، حروف مقطعه فواتح سور را که با حذف حروف مکرر، عباراتی مانند «صراط علی حق نمسکه»، «طرق سمعک النصیحة» و «صُن سِرّآ یقطعک حمله» پدید می‌آورند حروف نورانی و بقیه را ظلمانی خوانده‌اند)در ادامه، معنای کلمه در حروفی که آن را تشکیل داده‌اند تجلی می‌یابد.مثلاً واژه تصوف از «ت» حاوی سرّ توبه، «ص» حاوی سرّ صدق، «و» حاوی سرّ ورع، و «ف» حاوی سرّ فنای فی الله تشکیل شده است44-45-46-47 در بیان اسرار حرف «ت»).در مواردی نیز در علم حروف استنباط‌هایی معنایی از شکل یا تعداد حروف کلمات پدید می‌آمده است.مثلاً کلمه الله 4 حرف محمداز چهار حرف تشکیل شده تا از نظر تعداد حروف با کلمه الله برابر باشد48 و نوع انسان نیز به شکل کلمه محمد آفریده شده است.به این ترتیب که «م» آن سر انسان، «ح» دو دست، درونِ «ح» شکم، خمیدگیِ «ح» پشت، «م» دوم کمر، و «د» دو پای انسان است49
نمونه دیگر این‌که در چهره هرکس دو بار نام علی نقش بسته، «ع» چشم، «ل» بینی و «ی» شکل معکوس دهان است. بر صفحه چهره‌ها خط لم یزلی معکوس نوشته است نام دوعلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس از حاجب و عین و أنف با خطّ جلی
همچنین حروف مقطعه در دوازدهیمن سوره قرآن راهی نیست جز راه الله «الر»، مثلاً در ابتدای سوره یوسف، حاکی از شکل انسان است که «ا» آن قامت راست انسان در جوانی، «ل» قامت خمیده او در پیری و «ر» قامت خفته او در بستر مرگ است.50
در مواردی نیز حروف را به معارف پیچیده فلسفی و عرفانی منسوب می‌دانستند.سخنان خواندنی جرج جرداق مسیحی در گفت وگو با شفقنا: بعد از امام علی(ع) کسی را سزاوار نویسندگی ندیدم به همین دلیل جز ایشان در مورد کسی ننوشتم51 
علی و قومیت عربی

شامل ۲۷۰ صفحه شامل ارائه دیدگاههای آثارابوالعلا معری جیران خلیل جیران و میخائیل نعیمه  ، بخشی پیرامون دیدگاههای مستشرقان منصف و غیر منصف پیرامون علی و سپس در قسمتی با عنوان «آنچه در باره این کتاب گفته شده‌است» دیدگاهها و تقدیرها از این کتاب ارائه شده‌است.

وی درباره چاپ کتاب می‌گوید:

من عقیده دارم امام علی از مسیح بالاتر است. من شیفته شخصیت انسانی امام شده‌ام. ما کلاً مسیحی بوده‌ایم و بالطبع به امامت امام علی اعتقادی نداریم...... همان طور که متنش را می‌نوشتم، سردبیر مجله الرساله آمد و گفت به ما بده که شماره به شماره چاپ کنیم. من قبول نکردم. بعد از اصرار و الحاح فراوان او عاقبت دو قسمت از متن را به او دادم. بلافاصله بعد از چاپ، رئیس کشیشان و راهبان فرقه کرملیه (از فرق مارونی مسیحی) گفت: من خودم این را به هزینه خودم چاپ می‌کنم..... اتفاقاً اول کار، مسیحی‌ها فهمیدند و آمدند پهلوی من. ذوق زده و شادان. می‌گفتند تو عرب را سرافراز کرده‌ای. پول جمع کرده بودند و می‌خواستند پول چاپ کتاب را به من بدهند. گفتم این کتاب را با پول خودم چاپ نکرده‌ام و رئیس راهبان کارملیه چاپ کرده. رفتند که به او پول بدهند. او گفت خجالت بکشید، من این را چاپ نکرده‌ام. این پول راهبانی است که در اینجا عبادت می‌کنند. ببرید این پول را بدهید به فقرا. بعدها آن کشیش - رئیس راهبان کارملیه - به من گفت من  امام علی را دوست دارم و از برکت او فقرای ما نیز به نوایی رسیدند گوش تو شنیده ام که دردی دارد درد دل من مگر به گوش تو رسید  بگذار این دل ما هم به نوایی برسد.. این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد هر کس که سر به آستان تو نهاد به نوایی برسد

کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسداربعینی ، حرمی ، کرب و بلایی برسد

آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی دارم امید به الله که به مولاء امامی برسد

خاک پای همه زوّارِ تو روی چشمم این غباری است که از تازه هوایی برسددر دل این همه جمعیّت مشتاق گُمم مگر الطاف کریمی به گدایی برسدمن هم انگار گُل گمشده دارم آقاشاید از حنجر بُبریده صدایی برسد

این همه مرهم پا ، پیشکشِ زوّارت به یتیم تو نشد مرهم پایی برسد

کاش از کعبه بخوانند مرا کرب و بلایا که از کرب و بلا ، حکم ولایی برسد

همه آماده لبیک به ارباب شویم که هنوز از لب خشکیده ندایی برسد

یالثارات ! مهیای قیامی باشیدکه زمان طلبِ خون خدایی برسد

پای شش گوشۀ تو عرش الهی است حسین کِی شود عاشق دلخسته به جایی برسدروزیِ ما اگر این فرصت دیدار نشدکاش از مشهدتان اذن رضایی برسدنیمه شبهای بقیع نیز صفایی داردکاش بر خاک حسن صحن و سرایی برسد

نویسنده ۵۰ سال پس از انتشار کتاب می‌گوید که

در این روزگار نیاز مبرم به امام علی(ع) و باورها و مواضع و نقش انسانی و بزرگ و عظیم او و امثال او، از بزرگان حقیقت و توجه به انسان بیش از نیاز هر زمان و دوران دیگری به علی(ع) و امثال اوست. این موضوع را هر انسانی که وجدان بیدار و درک درستی داشته باشد و به امور خواص و عوام به نیکی نظر کند درمی‌یابد، فرق نمی‌کند که این فرد به جهت عقاید و عاداتش از کدام گروه از انسان‌ها باشد و از کدام ملیت باشد و در کجا زندگی کند

كسی كه عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد فرق کافر با مسلمان ترک نماز است بی نماز هیچ فرقی با کافر ندارد نماز دوای روح و غذای جسم است نماز نیاز انسان به پروردگار عالم است اولین کسانی که به دوزخ میروند بی نمازان هستندقال امیر المؤمنین (ع): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره. (1)

 تصویر عدد در آینه ی ادبیات, عرفان, روان شناسی, قرآن واحادیث, علوم غریبه,علم نجوم, جفر, طب اسلامی, جغرافیا,وعلم جفرو علم حروف به ادعای باورمندان، به تفسیر حروف و اسما، از طریق قواعدی که در آن تعریف شده می‌پردازد. به عبارت دیگر، جفر به دست آوردن مجهولات (پاسخ) است، از روی کلمات جملهٔ سوال به‌علاوهٔ اطلاعاتی در مورد زمان سوال و اسمائی از خداوند که با سوال ارتباط دارند.

جفر با عددشناسی متفاوت است. تفاوت علم الحروف با اعداد یا همان عدد شناسی این است که علم اعداد تنها می‌پردازد به تفسیر و معنای اعداد از طریق اعداد و ترکیب‌های عدد؛ اما علم‌الحروف می‌پردازد به تفسیر اسما، کلمات و حروف از طریق حروف و اعداد.با کاملترین مکتب 1216-1202 سه خلیفه= 14 مکتب ها اهل بیت 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم میگویند 910 -541 =365

  در تورات و انجیل  فارقلیط شد پرکلیتوسه 47به ابجد 47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کس آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن7 بار آمده محمد 4+علی3= 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره 47

امام علی علیه السلام می فرمایند: از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند:
 تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد.

جناب شیخ بهائی  میفرماید:  اعداد روح حروف هستند، یعنی عدد  جان حرف میباشد. (الاعداد ارواح و الحروف اشباح) مثل روح و جسم انسان میباشد هر موجودی یک جان و یک جسم دارد  طبیب بحروف الله 385 رسول خدا فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 مرد عالم385اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385
 هر حرفی عددی دارد که در حقیقت روح و جان و بطن آن حرف است،کلمات جسم حروفند و روح کلمات عدد ریاضی آن است به ریاضی قرآن علم ابجد دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده رسول خدا میباشد روح دین اسلام 196 چهارده معصوم میباشد روحی قرآنی 385 طبیب بحروف الله 385شیعه 385پیامبر فرمود385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 طبیب بحروف الله 385 رسول خدا فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 مرد عالم385اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 اسلام به ابجد صغیر و کبیر اسلام 144 ضرب 12 امام میباشدیعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 اگر دین اسلام شما هستید بفرمائید ثابت کنید و نشانه هایتان را بفرمائید ما مثل شما نامرد نیستیم حق را می پذیریم به ابجد حق12 اسلام 12 حق12 ساعت 12 ماه های سال 12 اسلام 12 حق وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ هرکسی شیعه نباشد بدبخت عالم است به ابجد1202بابدبخت کل عالم 1202 بکافران محض1202 ارتش کفار1202 ان من المجرمین منتقمون1202 این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمرعثمان 1202 میباشد ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 این سه قاصب از همه نامردان عالم نامردتر بوده اندبه ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان661+310 عمر=971 ظالم+231 ابوبکر=1202
بکافران محض1202 ارتش کفار1202 این سه خلیفه بعد از وفات پیامبر سرکشان 1202به نامردان بی دین اسلامی1202عمر عمر310+231ابوبکر+661 عثمان = 1202 بکافران محض1202

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به والله هر کاری لیاقت میخواهد که شما ندارید

درعرش نوشته با خط جلی وارث خاتم بوود مولاءعلی قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی 

 

مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

مشهور ترین دانشمند یهودی علم ژنتیک، پس از مطالعه آیات قرآنی ، دین اسلام را برگزید.یک مرد یهودی پیدا شد و شیعه شد یعنی اهل سنت از یهودی ها کمترند الله دینی برتر878-541فتنه ها =337 محمد علی فاطمه337 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه25 کعبه25آل الله 25والله25شیعه25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 اصل اسلام 25 والله25کعبه25نام آدم25باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید

  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25برابرت 25 گیلهم 25 کعبه 25شیعه

کسی که حق را بپذیرد لیاقت ریاست جمهوری بر فلسطین را هم دارد حتی اگر یهودی و یا شیعه هم باشد اینجانب دیدم نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی فرقه های باطل یک بار هم نامشان در قرآن نیامده  و با افتخار شیعه شدم به نقل از تقریب، رابرت گیلهم، یکی از بزرگترین دانشمندان علم ژنتیک است که تحقیقاتی در زمینه رابطه زوجیت و تأثیرات آن بر زوجین داشته است. و جهاد النکاح یا همان زنا را که اهل سنت در آن قوطه ورند را مخالف قرآن میداند

این دانشمند یهودی که رئیس کانون تحقیقات آلبرت انیشتین نیز می‌باشد، با مطالعه آیات قرآن در رابطه با عده زن مطلقه و مقایسه آن با تحقیقات خود، به این نتیجه رسیده است که دین اسلام کامل‌ترین دین محسوب می‌شود.

وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که پس از گذشت سه ماه از جدایی زوجین، اثار زوجیت در طرفین از بین می‌رود و  در آیات قرآن کریم نیز آمده است که زن مطلقه باید ۳ ماه عده نگه دارد. لذا رابرت گیلهم با مقایسه ادله علمی با آیات قرآن به این باور رسیده است که دین اسلام برتر از دین یهود بوده و تنها دینی است که پاکی زن را تضمین کرده است؛ بر این اساس زن مسلمان نیز پاک ترین زنان روی زمین خواهد بود.

به نظر می رسد مشاهده معجزات گوناگون تنها می تواند باعث محکم شدن اعتقادات افراد برای برتری یک دین باشد. اما برای پذیرفتن یک دین به عنوان دین برتر تنها باید به وجدان بیدار انسان ها مراجعه کرد همانگونه که هم اکنون با افزایش اطلاعات نسبت به ادیان، شاهد گسترش روز افزون دین اسلام شیعه در کره خاکی می باشیم.  شما نمیدانید مادر شما از نسل کدام پیامبر بوده است برای چه برادر کشی بیائید حق را بپذیرد و شیعه شوید و جنگ و خونریزی را کنار بگذارید و به عدالت  رفتار کنید ابلهی میگفت نصف کارمندان دولت اضافه هستند نمیدانست خودش اضافه است و زمان جنگ یک قدم برای اسلام بر نداشته است  شما قضاوت کنید عدالت را رعایت کنید همه انسانها مومن هستند

رسول خدا فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام الله علیه245 اسلامه حق 245زنده باد دین حق 245 دینه بحق الله 245  آبی آسمانی دینها 245منظور علی 110+135 فاطمه= 245+92 محمد = 337 ره اسلام 337 با راه حسین 337   اهل دین مومن با نماز 337یعنی محمد 92+110علی +135 فاطمه = 337 محورا اهل الهی 337 با راه حسین 337 نماینده دین الهی الله337 محمد علی فاطمه337 یدالله فوق ایدیهم337 یگانگی الله دینه اسلام337به ابجد337اهلدین جانشین محمد مصطفی 337 عالم دین اسلام337باصاحبان کل اسلام337نمایندها الهی اهل دین337 بااصل دینه اسلامی337راه حسین337یاران دینی 337 نمایندها الهی دین الله337 ره اسلام337یدالله فوق ایدیهم337 کلمه اسلامی اهل دین 337 محمد 92+135 فاطمه +110 دین الهی = 337 علی محمدفاطمه 337 با راه حسین 337 نماینده دین الهی الله337 محمد علی فاطمه 337با صاحبان کل اسلام 337 یدالله فوق ایدیهم 337 یگانگی الله دینه اسلام 337=337 + 48 به اهله = 385 شیعه 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385قانون دین الله 337 محمد علی فاطمه=337 ره اسلام 337یامحوردین337 اللهدینی برتر 878-541=337  امام علی (ع) فرمود هر علمی26 علم ها 26هزار باب 26دارد 26 علی 26 راه حق 26 ان مدینه" العلم و علی بابها قال رسوالله من شهر علم و علی درب آن است پس شیعه علی میتواند نزد علی رود و علم یاد بگیرد غیر شیعه نادان به علم میباشدنام شیعه 5 بار مستقیم در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید نامردان بی دین حرامی پر مدعاء حرامیان 310 کفری310عمر310ابله منافقا310 جاهل منافق310منکر310حرامیان310عمر310جهل عرب310 اباجهل در دین310نیرنگ310حرامیان 310عمر310جهل عرب310 کفری310فاسق دینه310عمر310گمراه دین 310کفری310

الهی ای فلک هرگز نگردی اگر دور سرحیدر نگردی
الهی ای نفس بی مهر زهرا درون سینه رفتی برنگردی

****
بشكند دستي كه هتك حرمت اين خانه كرد
شيعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه كرد

حضرت زهرا (س) :
كسی كه عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد نمازداروی روح و دوای جسم است بلطف الله هر5 دقیقه میتوانم 5 کلمه به ابجد تمامی دینم و صاحبانش به ابجدشان بنویسم آیاشما هم میتوانی بنویسی 

امام علی علیه السلام می فرمایند: از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: قال رسوالله (ص)

 تفسیر حروف ابجدصغیرو کبیر را یاد بگیرید؛ ابجد صغیرو کبیر چرا که همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد. ابجد صغیر
(الف =1 )،(ب = 2 ) ، ( ج = 3 ) ، ( د = 4 ) ، (ه = 5 ) ، ( و = 6 ) ، ( ز = 7 ) ، ( ح = 8 ) ، ( ط = 9 ) ، ( ی = 10 ) ، ( ک = 8 ) ، ( ل = 6 ) ، ( م = 4 ) ، ( ن = 2 ) ، ( س = ساقط ) ، ( ع = 10 ) ، ( ف = 8 ) ، ( ص = 6 ) ، ( ق = 4 ) ، ( ر = 8 ) ، ( ش = ساقط ) ، ( ت = 4 ) ، ( ث = 8 ) ، ( خ = ساقط ) ، ( ذ = 4 ) ، ( ض = 8 ) ، ( ظ = ساقط ) ، ( غ = 4 ) .
بهابجدشیطان22 ش0 ی10 ط9 ا1 ن2 =22 عمر ع10م4 ر8=22

 ابابکر الف یک  ب 2 الف یک ب2 ک 8  ر8 =22

بدبختی22مقصر22دشمن اسلام22لامذهب 22

عمر22مقصر22ابابکر22شیطان22هذیان22عمر22مقصر22

دشمناسلام22دروغ22بازمبگو22دشمناسلام22مقصر عمر22شیطان22ابابکر22لعنت22مقصر22کلک22دشمن اسلام22پررو22درآتشه22دوزخه22مجرمان22منافقان

22ملحد22نابحقه22پررو22بناحقه22مقصر22عمر22دشمن اسلام22ابابکر22هذیان22دروغ22کلک22نیرنگ22کید

22نابکار22مکارا22روباه22جهل تمام22بااباجهلا22 نابکار22باجهالت22منکر22بنامردا22دشمناسلام22

عمر22ابابکر22شیطان22اهلشرب22شرابیا22لواط

22ایدز22فاحشه22بمشروب22بخورها22شرابیا22اهلشرب22خمری22

بشرابخار22عمر22شیطان22ابابکر22نابکار22لواط

22نابکار22سست ایمان22ا22فاحشه22بدیها22

سست ایمان22جنگطلب22لامذهب22نابکار22 مقصر22دشمن اسلام22عمر22ابابکر22مقصر22 بدبختی22عمر22مقصر22هذیان22ابابکر22عمر22  22شیطان22باابلیس22بپلید22بانامرد22ایدزلواط22

ره الله31 کلام حق31قرآن ناطق 31 نور قرآن31یعنی 5 تن +12 امام +14 معصوم = 31 علی 26بخوبی ها26سیمرغ26راه حق26 علی26امام دین26بت شکنی26بدوش نبی 26وصیت26بیعت 26 غدیر26جانمحمد 26بدامادی26 باجان اسلامه26امام دین26یقین 26راه حق26دین خداه 26جان محمد26یا تقوا26درستی26دین خداه26جانشینانه 26 جان محمد26 هزار باب26 راه حق26 علی 26فرمود هر علمی هزارباب دارد اینم ابجد کبیر

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع ، ل، ی) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

قال امیر المؤمنین (ع): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره. (1)

امام علی علیه السلام می فرمایند: از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند:
 تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد.

جناب شیخ بهائی  میفرماید:  اعداد روح  حروف هستند، یعنی عدد  جان حرف میباشد. (الاعداد ارواح و الحروف اشباح)

 هر حرفی عددی دارد که در حقیقت روح و جان و بطن آن حرف است، حروف ابجد عبارتند از: انسان یک روح دارد و یک جسم روح کلمه عدد آن است کلمه بدون عدد مثل انسان خواب رفته میماند

 «اَبْجَدْ 10- هَوََّزْ 18- حُطّی 27- کَلَمَنْ 20- سَعْفَصْ 24- قَرَشَتْ 16- ثَخَِّذْ 12- ضَظِغْ12» طبیب الهی الله135 فاطمه 135 دینه الله135

عدد حروف ابجد:کبیر

الف =۱، ب = ۲،ج =۳، د =۴،ه =۵، و =۶،ز=۷، ح = ۸، ط =۹، ی =۱۰، ک =۲۰، ل =۳۰، م =۴۰، ن =۵۰، س =۶۰، ع =۷۰، ف =۸۰، ص =۹۰، ق =۱۰۰، ر=۲۰۰، ش =۳۰۰، ت =۴۰۰، ث =۵۰۰، خ =۶۰۰، ذ =۷۰۰، ض =۸۰۰، ظ =۹۰۰، غ =۱۰۰۰


مثلا اسم شریف (محمد) که داراى چهار حرف (م - ح - م - د) است به منزله جسمى است که روح آن 92 است، زیرا که (م = 40 + ح = 8 + م = 40 + د = 4 = 92)، عدد 92 روح است و کلمه محمد جسم آن.
یا کلمه شریف (على) که داراى سه حرف است، به منزله جسم است براى عدد 110 زیرا که (ع 70 است و ل 30 و ى 10) (110 = 10 + 30 + 70).... (2)

معنای حروف ابجد:
در کتاب خزائن مرحوم نراقی آمده است:
ابجد: یعنى بدان، هوّز: دریاب، حطى: نیک فهم کن، کلمن: نگهدار، سعفص: فرومگذار، قرشت: دانا باش، ثخذ: واقف باش، ضظغ: از پیش بدان، و گویند سریانى هستند.(3)

و حضرت علامه حسن زاده آملی در دروس هیئت آورده اند:
 فیروز آبادى در قاموس، وصفى پورى در منتهى الارب که ترجمه همان قاموس است، در لغت (بجد) آورده اند که: ابجد، هوز، حطى، کلمن، سعفص، قرشت، ایشان شش تن از پادشاهان مدین بودند و مهمتر ایشان کلمن بود، و ایشان کتابت عربیت را بر عدد حروف اسماى خود وضع کرده اند. (4). از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.[3]

2. از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.4

حساب ابجد

در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

حساب ابجدى را حساب جمل هم مى‏گویند.

کاربرد حروف ابجد در شعر:
در شعر، شاعران زیادی از این حروف بهره می گیرند که با عباراتی اشاره ای به مطلب دیگری می کنند. به عنوان مثال:
شاعری سال مرگ حافظ را در عبارتی از شعر زیر آورده است:

چراغ اهل معنی خواجه حافظ         که شمعی بود از نور تجلی
چو در خاک مصلی کرد منزل       بجو تاریخش از «خاک مصلی»
 
عبارت «خاک مصلی» به حساب ابجد، یادآور سال 791 هجری قمری، یعنی سال درگذشت خواجه شمس الدین محمد حافظ است.
از این موارد در اشعار شعرا زیاد است مثل یکی از اشعار جناب ابونصر فراهی در نصاب الصبیان و ...

یکی از شگفتیهای از حروف ابجد:
در کتاب آغاز و انجام حضرت علامه حسن زاده آملی آمده است:
رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ‏ (5). کلمه مبارک رفیع به حساب جمل ابجدى‏ 360 است، محیط دائره به 360 قسم متساوى قسمت مى‏ شود و هر قسم را درجه مى ‏نامند و جمع آن درجات است که رفیع الدرجات 360 درجه است‏... (6)

البته حرف درباره انواع محاسبات و تقسیمات علم اعداد بسیار است...
نکته ای مهم:
طالبان این علوم و بلکه تمام علوم، فقط باید برای نیل به معرفت خدا و مشغول تحصیل شوند و اگر غرضی غیر از این باشد، در آن خیری نیست، که:

 برگرفته از ghasedoon.blog.ir


سلام علیکم
احتمالا مقصود شما علم جفر می باشد،علم جفر از علومی است که منسوب به أئمه اطهار علیهم السلام می باشد،به عنوان مثال جعفر مرتضی حسینی در کتاب زندگی سیاسی هشتمین امام می نویسد:
«آنگاه برای اعلام عدم رضایت خویش به قبول ولیعهدی ونافرجام بودن آن بصراحت چنین بیان می دارد: «جفر وجامعه خلاف آن را حکایت می کنند. .» یعنی برخلاف ظاهر امر که حاکی از دستیابی من به حق امامت و خلافت می باشد، من هرگز آن را دریافت نخواهم کرد.

افزون براین، امام می خواهد که با ذکر این حقیقت به رکن دوم از ارکان امامت امامان راستین اهلبیت نیز اشاره کند که عبارت است ازآگاهی به امور غیبی وعلوم ذاتی که خداوند تنها ایشان را بدین جهت بردیگران امتیاز بخشیده است. جفر وجامعه دو جلد از کتابهایی است که رسول اکرم (ص) بر امیر المومنین علی (ع) املا فرموده و ایشان نیز آنها را به خط خود نوشته است، امامان برخی از این کتابها را به برخی از شیعیان پر ارج خویش نشان داده و در موارد متعددی در احکام بدانها استناد جسته اند.»

بيان اجمالي معناي جفر
جفر يعني «پوست قوچ وحشي» كه تمام كتب انبياي سابق و كتبي كه با املاي رسول خدا(ص) و دست خطّ شريف علي بن ابي طالب(ع) نوشته شده است، در اين پوست نگه‌داري مي‌شود و در حقيقت واژة جفر در فارسي به «انبان» و در آذري به «تغارچه» ترجمه مي‌شود و اينكه شنيده مي‌شود، علي(ع) از علم جفر مطّلع بوده؛ يعني اينكه اين علي(ع) و اولاد معصوم علي(ع) هستند كه از محتواي كتب موجود در آن انبان (جفر) مطّلع هستند و به تفصيل در اين خصوص توضيح خواهيم داد.
تاكنون دوازده جلد كتاب تحت عنوان جفر در دسترس عموم قرار گرفته كه غالباً داراي جداولي بسيار پيچيده هستند. هر يك از اين دوازده كتاب به عنوان جفر تلقّي شده است، ولي مطمئنّاً هيچ ربطي به جفر علي(ع) ندارند. هر چند پاره‌اي از جداول مي‌تواند در بين كتب موجود در جفر باشد، امّا اين كتاب‌ها مطمئنّاً جفر نيستند و قطعاً اطّلاع از پاره‌اي از رموز آن جداول اطّلاع از جفر تلقّي نمي‌شود و اكنون جفر در محضر آقا امام عصر(عج) است.
البتّه دو علم، به نام «علم حروف» و «علم اعداد» وجود دارد و كساني كه از آن علوم اطّلاع داشته‌اند تا حدّي مي‌توانستند از طريق آن علم، اطّلاعات ساده‌اي را از هر كس كه مي‌خواستند كشف كنند ولي آن علم، علم جفر نيست.

جايگاه جفر نزد اهل بيت(ع)
امام صادق(ع) فرمودند: «در خانة ما مجموعه‌اي وجود دارد كه با وجود آن، ما اهل بيت به احدي از انسان‌ها احتياج نداريم. اين مردم جهان هستند كه به شدّت به ما اهل بيت، به خاطر آن مجموعه نياز جدّي دارند و در بين آن مجموعه كتابي است با املاي شخص رسول خدا(ص) و دست خطّ شريف علي(ع) كه شامل صحيفه‌اي است كه تمام حلال و حرام در آن بيان گرديده است. مسائل را طوري روشن كرده است كه شما اصحاب وارد منزل ما مي‌شويد، بدون اينكه بدانيد كه ما اهل بيت مي‌دانيم شما به كدام دستور آن عمل كرده‌ايد و به كدام دستور عمل نكرده‌ايد!»1
جفر، كتاب امنيّتي
امام صادق(ع) در روايت ديگري فرمود: «اگر نبود اينكه قبلاً مطالب و مسائلي را لو داديد كتابي به شما مي‌داديم كه با وجود آن و به بركت آن تا روز قيام امام عصر(ع) به احدي نياز پيدا نمي‌كرديد كه مسئله را از او بپرسيد.»2
جامعيّت محتواي كتب موجود در جفر
امام صادق(ع) خطاب به اصحاب خود فرمودند: «اي واي به حالتان كه نمي‌دانيد جفر چيست؟ آن از نظر بزرگي و كوچكي يك پوست متوسط است كه مربوط به يك قوچ (وحشي) است. تمام آن پر از املاي رسول خدا(ص) از زبان خودش و بدون واسطه و دست‌خطّ علي(ع) است. هيچ حادثه‌اي يا شيئي در جهان نيست كه حكم آن در آنجا ذكر نشده باشد. حتّي دية يك خراش كوچك.»3
جفر يا دستور العمل حكومتي
امام باقر(ع) با دست شريف خود به يك خانة بزرگ اشاره فرمود. سپس خطاب به اصحاب خود فرمود: «بدانيد در اين خانه يك صحيفه‌اي است به صورت طومار به طول هفتاد ذراع تمام مطالب آن با خطّ علي(ع) و املاي رسول خدا(ص) بوده، در صورت تشكيل حكومت به امامت يكي از ما (يعني يكي از ائمه) فقط مطابق دستورات و احكام آن صحيفه عمل خواهيم كرد و كوچك‌ترين تخطّي از آن صحيفه نخواهيم كرد.»4
محتواي هر يك از كتب موجود در جفر
ابوبصير مي‌گويد: خدمت امام صادق(ع) رسيدم. عرض كردم: فدايت شوم مطلبي را مي‌خواهم از حضرت‌عالي بپرسم، امّا مي‌ترسم كسي در اين خانه صداي مرا بشنود، چون مطلب بسيار سرّي است. امام با دست شريف خود پردة در يكي از اتاق‌ها را بالا زد و فرمود: «نه مشكلي نيست، بفرماييد.» عرض كردم: شيعه‌ها نقل مي‌كنند رسول خدا(ص) هزار باب (هزار فصل) علم به علي(ع) ياد داده كه هر كدام از آن باب‌ها داراي يك هزار باب ديگر است (كه جمعاً تفريعات موجود پيش علي(ع) به يك ميليون بالغ مي‌شود). امام صادق(ع) فرمود: «اي ابومحمّد به خدا، كاملاً درست است و به خدا قسم، اصل ريشة علوم و علم مخصوص اهل بيت(ع) همين است.» سپس امام دقايقي سكوت كرد و سر به پايين انداخت. بعد فرمود: «آن علم است، امّا نه علمي كه بين مردم متداول است.» سپس اضافه فرمود: «اي ابامحمّد! «جامعه» پيش ما است (آيا مي‌داني جامعه يعني چه؟) اصلاً اهل سنّت نمي‌دانند جامعه يعني چه؟» من عرض كردم: آقا، آخر من هم نمي‌دانم جامعه يعني چه؟! فرمود: «جامعه يك صحيفه‌اي است كه به شكل طومار پيچيده شده كه 79 ذراع طول دارد. البتّه مطابق طول ذراع رسول خدا(ص) و املاي شفاهي از زبان خود رسول خدا(ص) است. اين كتاب توسط علي(ع) نوشته شده و شامل تمام احكام حلال و حرام است، حتّي دية خراش بسيار كوچك.» سپس امام فرمودند: «اجازه مي‌دهي دقيقاً بگويم كوچك‌ترين خراش چيست؟» عرض كردم: من در خدمت شما هستم. امام با دست مبارك خود مرا لمس نمود، سپس فرمود: «دية اين هم در آن صحيفه آمده است.» در حالي كه احساس كردم امام ناراحت است، عرض كردم: اين از مقولة علم است؟ فرمود: «البتّه علم است امّا نه علم معهود و متعارف بين مردم.» سپس امام مدّتي حرف نزد. بعد خودش اضافه فرمود: «البتّه جفر هم پيش ما است، ولي اهل سنّت از كجا مي‌دانند جفر چيست؟ آيا پوست گوسفند است يا پوست شتر!» عرض كردم جفر چيست؟ فرمود: «يك پوست يا ظرف پوستي قرمز (سفيد) رنگي است كه تمام علوم انبيا و اوصيا در آن نگهداري مي‌شود.» عرض كردم: پس اين را مي‌گويند علم؟ فرمود: «به خدا اين از مقولة علم است امّا نه آن علمي كه مدّ نظر عرف است (كه با تعليم و تعلّم كم و زياد شود و در مرور زمان تغيير و تحوّل يابد).»5

جفر، سند حقّانيت امامت و خلافت اهل بيت(ع)
امام حسن مجتبي(ع) در ضمن يكي از استدلال‌ها و مناظراتي كه با معاويه داشتند، فرمودند: «امّا معاويه! قضيه از اين قرار است كه در اسلام احكام و مسائل گوناگوني وجود دارد كه حقيقتاً امّت اسلامي در بخش قابل ملاحظه‌اي از آن مسائل و احكام، كوچك‌ترين اختلافي ندارد. مانند: شهادت به لا إله إلّا الله و محمّداً رسول الله و اينكه نماز در پنج وقت يوميّه واجب است و اينكه زكات واجب است، روزة ماه رمضان و حج بيت الله الحرام واجب است و امثال اينها كه بسيار زياد است و همچنين تمام امّت اتّحاد و اتّفاق نظر دارند بر حرام بودن كارهايي مانند دزدي، دروغ گفتن، قطع رحم و احكام محرّم زيادي كه قابل شمارش نيست. بنابراين در اين قبيل مسائل بين امّت اسلامي اختلافي نيست. مشكل جاي ديگر است. [رسول خدا(ص)] بارها و بارها فرمودند: «اسلام روي پنج پايه قرار دارد: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و چهار پايه از آن روي يك پاية اساسي قرار دارد.»
امّت در چهار پاية اوّل مشكل ندارد امّا مشكل در پاية پنجم است، چون تمام احكام عمدة اسلامي روي پاية ولايت آن احكام و مسائل قرار دارد. وقتي پاية اساسي را خراب كني پايه‌ها و احكام ديگر نيز دچار تخريب مي‌شود. امّت دربارة سنّت‌هايي كه از جملة آنها ولايت است، اختلاف كردند، يكديگر را كشتند، تقسيم به فرقه‌هاي متعدّد شدند. يكديگر را لعن كردند، همه و همه سر ولايت بود (كه عنصر پايه‌اي 4 پاية ديگر بود) و مسلّماً آن كسي لايق ولايت و رهبري امّت است كه تابع كتاب خدا و سنّت رسول خدا (ص) باشد و اگر امّت به آن چهارم پاية اوّل كه مورد اتّفاق امّت است، عمل مي‌كردند و مشكل ولايت و رهبري را به اهل آن واگذار مي‌كردند، مسئله حل مي‌شد و آن كسي خوشبخت گرديد كه خدا به او توفيق درك اين معنا را داد كه فهميد امامان واقعي چه كساني هستند و معدن علم كجاست.] رسول خدا(ص) حقيقتاً حقّ مطلب را ادا كردند آنجا كه فرمودند: «خدا رحمت كند كسي را كه حق را تشخيص دهد و پس از فهم حقيقت يا حرف بزند كه غنيمتي است يا سكوت كند كه سلامتي است.»
امّا معاويه! ما اهل بيت يك منطق روشن داريم؛ ما مي‌گوييم: امامان از خانوادة ما هستند و خلافت اسلام شايستة احدي جز اهل بيت نيست. اين مطلب هم در قرآن آمده، هم در سنّت رسول خدا(ص)، و قطعاً «علم» هم در خانة ما است و ما فقط شايستة چنان علمي هستيم و علم يك مجموعة كاملي است كه با تمام فروعاتش پيش ما است.
هيچ حادثه‌اي تا روز قيامت در جهان اتفاق نمي‌افتد، مگر اينكه با تمام فروعاتش پيش ما است. هيچ حادثه‌اي تا روز قيامت در جهان اتّفاق نمي‌افتد مگر اينكه با تمام جزئياتش پيش ما به صورت مكتوب و مدوّن موجود است، آن هم با املاي مستقيم رسول خدا(ص) و دست خطّ شريف علي(ع).
حال اي معاويه! اكنون عدّه‌اي خيال مي‌كنند نسبت به امامت، از ما مقدّم‌اند؟! حتّي شخص شما اي معاويه، تو كه پسر هند هستي مدّعي شده‌اي كه قضيه از اين قرار است كه عمر شخصي را فرستاد پيش علي(ع) و گفت: عمر مي‌گويد من مي‌خواهم قرآن را تدوين كنم. تا حالا هر چه از قرآن نوشتي، براي من بفرست و شايع كرده‌اي كه علي هم در پاسخ فرموده سر مرا مي‌تواني ببري ولي آن نوشته‌ها را به تو نمي‌دهم. چون در قرآن مراد از «والرّاسخون في العلم» من هستم و شايع كرده‌ايد كه سپس عمر ناراحت شده و گفته پسر ابوطالب خيال مي‌كند تمام علم فقط پيش او متمركز شده و بس (من نيازي به تو ندارم) سپس عمر اعلام كرده هر كس از قرآن چيزي نوشته بياورد پيش من. سپس هر كس از قرآن آيه‌اي مي‌خوانده و يك شاهد هم همراه مي‌آورده كه قرائت هر دو موافق يكديگر بوده آن را تدوين مي‌كرده و الّا آن را جزو قرآن تلقّي و ثبت نمي‌كرده است! و گويي اين امر باعث شده مردم بگويند بخش زيادي از قرآن از بين رفته است. به خدا اينها دروغ است. اي معاويه! واقع قصّه اين است كه تمام قرآن پيش ما به صورت كامل تدوين شده و موجود است. تو با ترويج اين اباطيل مي‌خواهي تمام مشكلات ناشي از بي‌اطّلاعي خودتان را به عدم همكاري علي(ع) نسبت بدهي و جهالت قُضات و كارگزاران خود را برگردن او بيندازي. كاري كرده‌اي كه عدّه‌اي فكر مي‌كنند معدن علم و خلافت در خارج از خانة ما قرار دارد.»6

پي‌نوشت‌ها:

1. اصول كافي، ج 1، ص 241.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 213.
3. بحارالانوار، ج 26، ص 46، ح 83.
4. بحارالانوار، ج 26، ص 23، ح 12.
5. همان، ص 39، ح 70.
6. همان، ج 44، ص 97.

سيد حسين موسوي زنجاني
منبع: ماهنامه موعود شماره 112

حروف ابجد

حروف ابجدى همان حروف تهجى (الف، با اند) که مطابق فصول خاص ترکیب یافته‏اند، از این قرار: ابجد، هوز، حطى، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، و ضظغ.[1]

تاریخچه حروف ابجد

با توجه به اکتشافات اخیر (آثار رأس شَمره در شمال سوریه)، شاید الفبای خط اوگارتی ها، نخستین الفبایی باشد که تاکنون شناخته شده است. نگارش این کتیبه ها که به خط میخی شبیه است به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد میرسد. الفبای آن بر صامت ها استوار است و شامل بیست و دو حرف است که در شش گروه نخست الفبای ابجدی گرد آمده است. این الفبا از طریق زبان های آرامی به عربی راه یافته است.[2]

این ترتیب الفبای عبری آرامی با الفبای انگلیسی هم در ترتیب قدری همانندی دارد: ابجد و abcd کلمن و KLMN قرشت و QRST.

حروف ابجد در روایات

در برخی روایات به جایگاه حروف ابجد به عنوان مقدمه کتابت اشاره شده است:

1. از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.[3]

2. از روسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.[4]

حساب ابجد

در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

حساب ابجدى را حساب جمل هم مى‏گویند.[5]

برای مثال از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع، ل، م) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

کاربرد حروف ابجد در علوم غریبه

در دوران های گذشته علم حروف و عدد، آمیختگی خاصی با هم داشته؛ از همین جهت است که طلسمات و حساب های نجومى و تقویمى و احکام نجوم را که بابلیان و مصریان وضع کرده‏اند به حروف ابجدى است و در علم اسطرلاب هم از ترتیبات ابجدى استفاده می شود.[6]

از دیدگاه بسیاری از حکمای قدیم، هر یک از حروف دارای خواص و آثار و کمالاتى هستند که این خواص به حسب انقسام به عناصر اربعه و تعلق به کواکب سبعه مختلف می شود و چنین گفته اند که حرف به منزله جسد است، و عدد به منزله روح.[7] یعنی برای مثال بین دو کلمه ای که دارای عدد واحدی هستند، ارتباط خاصی می توان تصور نمود. ضمن این که برای ترکیب دو کلمه می توان آنها را تبدیل به عدد نموده و عملیات خاصی با این اعداد انجام داد که مبنای اصلی بخش عمده ای از علوم غریبه بر همین رابطه بین حروف و اعداد استوار است.

علم الحروف در عرفان

علم الحروف در عرفان اسلامی جایگاه ویژه ای داشته و بسیاری از عرفا آثار مستقلی در این باب نوشته اند؛ از جمله محی الدین عربی چندین اثر مستقل در علم الحروف تألیف کرده که برخی از آنها عبارت اند از:

1. رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف، ‏2. رساله مفتاح الاسرار در علم جفر و حروف، 3. انشاء الدوائر،[8]

وی در رساله «رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف‏» در مورد این علم چنین آورده است:

«خداوند اسم اعظم را به آدم تعلیم نمود که همه کائنات در تسخیر این اسم بود، سپس علم الحروف بعد از وی به فرزندش شیث و بعد از آن به ادریس (ع) به ارث رسید؛ ادریس پیامبری مرسل بود و خداوند بر او سی کتاب (صحیفه) نازل کرد و ریاست علم الحروف و اسرار حکمت و اسرار اعداد و افلاک به او رسید و گفته شده است که او نخستین کسی بود که با قلم نوشت. و کتابی به نام «گنج اسرار» نوشت که تنکلو شاه بابلی و ثابت بن قرة حرانی بر آن کتاب شرحی نوشته اند. و چون (از طریق مکاشفه) بر زمان های گذشته وقوف یافتم از او (ادریس ع) در مورد این دو شرح پرسیدم گفت این دو شرح فقط ظاهرش قابل وقوف است و تا کنون سربه مهر باقی مانده، وی آنها را برایم گشود و اسراری شگفت را دیدم که جز مردان بزرگ از عرفا (افراد) بر آن وقوف نمی یابند. و علم الحروف بعد از ادریس به هرامسه مصر به ارث داده شد که چهل نفر بودند».[9]

وی در جای دیگری از این کتاب می نویسد: «امام علی (ع) وارث علم الحروف از رسول خدا (ص) بود، سپس امام حسین (ع)، سپس زین العابدین، سپس امام باقر و بعد امام صادق این علم را به ارث بردند و امام صادق کسی بود که در هفت سالگی در اعماق این دریا غواصی کرد و اسرار آن را گشود و او کسی است که در علم جفر و علم الحروف سخن گفت و به طور مخفی تألیف نمود و فرمود: علم ما کتابی است مسطور در صفحه ای گشوده شده ... و نزد ما است، جفر ابیض و جفر احمر و جفر اکبر و جفر اصغر که در آخر الزمان با امام محمد مهدی آشکار می شود و حق نهایی این علم را جز خود آن امام نمی داند».[10]

[1] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27، انتشارات دانشگاه تهران.

[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ذیل حرف الف، ابجد، کتابخانه اینترنتی تبیان.

[3] «عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قال: إن أول ما حلق الله عزّ وجلّ لیعرف به خلقه الکتابة حروف المعجم»، مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 31، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[4] «قال امیر المؤمنین (ع) سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»، همان، ج 2، ص 317.

[5] فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27.

[6] همان.

[7] الطهرانی، میرزا أبی الفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 116، سایت : http://shiaonlinelibrary.com

[8] جمعی از نویسندگان، دومین یادنامه علامه طباطبائى‏، ص 45. مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات فرهنگى‏.

[9] حسن زاده آملی، حسن، دروس هیئت، ج 2، ص 688، بوستان کتاب‏، قم، 1378ش.

[10] حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون‏، ص 778، امیر کبیر،تهران‏، 1385ش.

حروف ابجدى همان حروف تهجى (الف، با اند) که مطابق فصول خاص ترکیب یافته‏اند از این قرار: ابجد، هوز، حطى، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، و ضظغ. برای هریک از این حروف عددی اختصاص یافته است به ترتیب زیر:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع ، ل، ی) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

حروف ابجد بر دو نوع صغیر و کبیر می باشد . به فرموده رسول خدا به امام علی یاد گرفتن ریاضی قرآن بر هر عالمی واجب گشت وای بر عالمی که علم ریاضی قرآن نداند برادران اهل 74 فرقه تازه امسال بعد از 1450 سال آمدند و از مکتب ولایت اهل بیت و ابجد را فرا گرفتند هر روز عده ای از آنان روی خط تشیع آمده و سئولات خود را می پرسند و جواب می گیرند ان شاء الله بخود آمده و شیعه شوند هدایتشان کامل شود319راه الهی الله 319 شهید 319 به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال319 فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385 دین ناب الله محمد علی 385به ابجدشهید الله 385اسلام واقعی الله385 فلسفه دین الله 385 بدین واقعی اسلام385 اسلام واقعی الله385 نماز مسلمان 319شهید  319 اسلام واقعی 319 نماز مسلمان 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 با قانون الهی دین الله 385 قانون اساسی الهی 385 فلسفه دین الله 385 زنده با دین بحق حسینی 385

ابجد صغیر :

(الف =1 )،(ب = 2 ) ، ( ج  = 3 ) ، ( د = 4 ) ، (ه = 5 ) ، ( و = 6 ) ، ( ز = 7 ) ، ( ح = 8 ) ، ( ط = 9 ) ، ( ی = 10 ) ، ( ک = 8 ) ، ( ل = 6 ) ، ( م = 4 ) ، ( ن = 2 ) ، ( س = ساقط ) ، ( ع = 10 ) ، ( ف = 8 ) ، ( ص = 6 ) ، ( ق = 4 ) ، ( ر = 8 ) ، ( ش = ساقط ) ، ( ت = 4 ) ، ( ث = 8 ) ، ( خ = ساقط ) ، ( ذ = 4 ) ، ( ض = 8 ) ، ( ظ = ساقط ) ، ( غ = 4 ) .

ابجد کبیر :

(الف =1 )،(ب = 2 ) ، ( ج  = 3 ) ، ( د = 4 ) ، (ه = 5 ) ، ( و = 6 ) ، ( ز = 7 ) ، ( ح = 8 ) ، ( ط = 9 ) ، ( ی = 10 ) ،( ک = 20 ) ،( ل =30 ) ، ( م = 40 ) ، ( ن = 50 ) ، ( س = 60 ) ، ( ع = 70 ) ، ( ف = 80 ) ، ( ص = 90 ) ، ( ق = 100 ) ، ( ر = 200 ) ، ( ش = 300 ) ، ( ت = 400 ) ، ( ث = 500 ) ، ( خ = 600 ) ، ( ذ = 700 ) ، ( ض = 800 ) ، ( ظ = 900 ) ، ( غ = 1000 ) .

باید به عرض برسانم که تنها حروف ابجد از جمله خواصی بسیار دارد ، که اکنون به طور خلاصه گفته می شود .

1-     هر گاه 28 حرف ابجد را در ورقع ای نوشته و بخواهد آنان را مسخر کند ، ورقه را در آب انداخته و آب را به خورد آنان دهد .

2-     می توان با 28 حرف ابجد دشمن را سرگردان کرد .

3-     می توان با 28 حرف ابجد دشمن را صدمه زد یا هلاک گردان .

4-     هر گاه 28 حرف را بر روی کاغذی نوشته وآن را در خاک دفن کنید به نیت آن غائب احضار گردد بحق تعالی غایب پیدا می گردد .

5-     به جهت محبت این حروف را نوشته بر روی کاغذی و آن را آب کشیده و آبرا بخورد مطلوب دهد بیقرار میگردد .

6-     هر گاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و آن را بر گردن طفل آویزان کند هرگز نترسد .

7-     هر گاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته وکسی که طالب علم باشد ، کاغذ را آب کشیده بخورد ذهن او قوی گردد .

8-     هر گاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته وآن را بر درختی کم ثمر ببندد ثمره آن زیاد می گردد .

هر گاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته ودر چاهی که کم آب می باشد انداخته آب آن چاه زیاد می شود .

باید به عرض برسانم که هر سال 12 ماه دارد ، هر ماه را طالعی گفته اند ، در زمان حضرت سلیمان که هر انسانی روزگار او شبیه  یکی از این دوازده طالع می شود و آن 12 طالع به نام :

1 – حمل ، 2 – ثور ، 3 – جوزا ، 4 – سرطان ،  5 – اسد ، 6 – سنبله ، 7 – میزان ،

8 – عقرب ، 9 – قوس ، 10 – جدی ، 11 – دلو ، 12 – حوت ، میباشد .

هر گاه بخواهید طالع شخصی را پیدا کنید  :

باید نام و نام مادر او را به ابجد کبیر در آورده و با هم جمع کنید ، سپس حاصل جمع را تقسیم بر 12  کرده و باقیمانده طالع شخص می گردد .

توجه !

اگر زمانی باقیمانده صفر باشد باید نام تنها را تقسیم بر دوازده کنید و باقیمانده طالع آن شخص می شود .

و باید بدانید که فرق حروف ابجد با حروف فارسی این است که در حروف فارسی 32 حرف داریم اما در ابجد 28 حرف داریم و فرق آنها در 4 حرع ( گ- چ- پ- ژ ) میباشد و در هنگام استفاده از حروف ابجد در فارسی این حروف حذف می گردد .

مانند آقای هوشنگ بنت ژاله وقتی می خواهیم طالع آقای هوشنگ را حساب کنیم به طریق زیر عمل می کنیم ،

       ه        و        ش        ن       گ       بنت       ژ     ا      ل      ه

             5        6        300     50      خالی    بنت   خالی    1    30    5

      361                +                  36

جمع عدد هوشنگ به  عدد ابجد  کبیر می شود ،

50 + 300 + 6 + 5 = 361

جمع عدد ژاله به ابجد کبیر می شود ،

5 + 30 + 1 = 36

مجموع نام و نام مادر می شود ،

361 + 36 = 397

چون که  دوازده طالع در سال داریم تقسیم بر 12 می کنیم و باقیمانده از تقسیم طالع هوشنگ می شود ،

397تقسیم بر 12 نتیجه باقیمانده 1 می شود ، و طالع آن حمل میباشد .

هر گاه بخواهید حساب کنید که آیا آقای محمد   زاده  مریم با خانوم فاطمه    زاده  بتول

 می توانند ازدواج بکنند یا نه ؟ آیا ستاره این دو نفر با هم جفت هست یا نه ؟ و در آینده تا آخر با هم زندگی میکنند یا نه ؟

    اول نام ونام مادر هر دو را به ابجد کبیر در آورده و بعد جدا جدا حساب کرده و بعد تقسیم می کنیم .

لطفا به موارد زیر توجه کامل فرمایید ،

اول آقای  م   ح   م   د   زاده  م     ر     ی      م

           40 ،8 ،40 ،4      40 ، 200 ،10 ، 40

    خانم   ف    ا    ط    م    ه    زاد     ب     ت     و     ل

          80 ، 1 ، 9 ، 40 ، 5            2 ، 400 ،  6 ،  30 جمع عدد محمد 92 + جمع عدد مریم 290           438 + 135   

 573               +               382         

 955

مجموع چهار اسم بالا برابر است با :955

اکنون 955 را بر 5 تقسیم می کنیم ،

اگر باقیمانده تقسیم بالا 1  یا  3 یا  5  شود این دو به هم می رسند و ستاره آنها جفت می باشد وتا آخر با هم زندگی می کنند.

باقی مانده تقسیم بالا 5 می گردد که ستاره این دو نفر با هم جفت است وبه هم می رسند و موفق به ازدواج می شوند .

اگر باقیمانده تقسیم 2  یا  4  گردد این دو نفر به هم نمی رسند وستاره آنها جفت نمی باشد و تا آخر با هم زندگی نمی کنند .

توجه !

اگرزمانی  باقیمانده تقسیم صفر گردد معلوم میشود که یک طرف از خانواده طرفین با ازدواج موافق نمی باشند و ستاره آنها به طور قطعی جفت نمی باشد .

فایده بسیارمهم :

هر گاه دعا یا طلسم یا تعویضی آتشی برای خود یا کسی نوشتید باید توجه داشته باشید که در آن نامهای اسم اعظم خداوند بخشنده  مهربان  و هر نامی از خدا  و حروف ابجد نباشد چون آتش زدن این اسما حتما مورد غضب خداوند وموکلین و رجال الغیب خواهد شد .

فایده :

هرگز در شب تعویض ننویسید چرا که بعدأ در منزل خود موجب جنگ و نزاع می گردد و میل نوشتن و تصمیم گرفتن با خودتان می باشد .

خواص طبع ها :

1-     طبع آتشی همیشه زود عصبانی می شود و زود خاموش می گردد و کینه در دل نگه نمی دارد وهمیشه بدن او حرارت دارد وتشنه می باشد و زود جنگ شروع میکند .

2-     طبع خاکی همیشه متواضع و فروتن و ساکت می باشد و با حرمت وبا احترام با دیگران زندگی میکند .

3-     طبع بادی همیشه مغرور و تند خو میباشد و حرکات خود را پنهان از چشم دیگران انجام می دهد و بسیار زیرک  وکینه ای می باشد .

4-     طبع آبی همیشه مسرور شاد است و سه طبع بالا در وجودش ظاهر می گردد و همیشه از دست زبان به عذاب می افتد .

 الهی ای فلک هرگز نگردی اگر دور سرحیدر نگردی
الهی ای نفس بی مهر زهرا درون سینه رفتی برنگردی
****
بشكند دستي كه هتك حرمت اين خانه كرد
شيعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه كرد
حضرت زهرا (س) :
كسی كه عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد

یك مرد از اهل تسنن میخواهم كه پاسخ دهد!!!

بی غیرتی تا كجا؟؟این سنی ها همیشه میگوید كه شعیان به ناموس پیغمبر (عایشه) تهمت زنا میزنند آیا ما به ناموس رسول تهمت میزنیم یا شما؟؟

حالا تعصب را كنار بگذارید و مردانه و منصفانه قضاوت كنید كه آیا العیاذ بالله زبانم لال عایشه زنا كار بوده؟؟اگر بوده.....!!! و اگر نبوده چرا اهل تسنن به ناموس رسول اكرم تهمت زنا میزنند؟؟؟

سئوالی بی پاسخ از کسانی که هر روزه شیعه را مورد تاخت و تاز قرار میدهند و حکم به ارتداد شیعه میدهند که شیعه به ناموس رسول خدا اهانت میکند وچنین و چنان حال ببینید در معتبرترین و به اعتقاد اهل سنت صحیح ترین کتابشان که معتقدند هرچه در آن آمده مثل قرآن صحیح است!درمورد عایشه چه نوشته اند: مردانی که بر عایشه وارد میشدند و شب تا صبح پیش عایشه میماندند و سپس با حالت احتلام؟؟!!!خارج میشدند. حالا من یه مرد میخوام از اهل تسنن که جواب بده معنی این روایات چیه؟؟؟ اگه درسته که وای بر مسلمانان، باید برای غربت  رسول الله عزاداری کنیم که بیوه جوانش چنین میکرده وابروی رسول را برده و حرمت خانه اش را نگه نداشته و اگر نه دروغ است پس چرا تهمت میزنید به ناموس پیغمبر؟؟پس وقتی صحیحترین کتاب اهل سنت پر از دروغ است وای بحال بقیه کتابهایشان و از کجا معلوم که تمام اعتقاداتی که از این کتب گرفته اند دروغ نیست؟!!!

.  همه چیز سند- مدرك-روایت با آدرس دقیق.. از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در لینك دانلود زیر ثابت مبشود آیا مردی پیدا میشود پاسخ دهد؟؟منتظر ان مرد هستم)

سوال اول:عایشه ، با چه کسی جنگ کرد ؟
چرا عایشه در مقابل امیرمؤمنان اعلان جنگ کرد و لشکر کشید؟
چرا در حالی که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله صراحتا و به دفعات صادر شده که فرمودند: «من جنگ می کنم با آن کس که با علی جنگ کند.»
آیا وی از جنگ و محاربه با رسول خدا  صلّی الله علیه و آله حذر نداشت؟
 
محاربه با امیرالمؤمنین، محاربه با رسول خداست
المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 149 (و مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 2 - ص 442 و المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 3 - ص 40 و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 97، ح 34164 )

 ( أخبرنا ) أحمد بن جعفر القطیعی ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثنی أبی ثنا تلید بن سلیمان ثنا أبو الجحاف عن أبی حازم عن أبی هریرة رضی الله عنه قال نظر النبی صلى الله علیه وآله إلى علی وفاطمة والحسن والحسین فقال انا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم * هذا حدیث حسن من حدیث أبی عبد الله أحمد بن حنبل عن تلید بن سلیمان فانى لم أجد له روایة غیرها *
المعجم الأوسط - الطبرانی - ج 3 - ص 179( و المعجم الصغیر - الطبرانی - ج 2 - ص 3 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 3 - ص 11)

  حدثنا إبراهیم قال حدثنا محمد بن الاستثناء قال حدثنی حسین بن الحسن الأشقر عن عبید الله بن موسى عن أبی مضاء وکان رجل صدق عن إبراهیم بن عبد الرحمن بن صبیح مولى أم سلمة عن جده ( 161 أ ) صبیح قال ( کنت بباب رسول الله صلى الله علیه وسلم فجاء علی وفاطمة والحسن والحسین فجلسوا ناحیة فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم إلینا فقال إنکم على خیر خیر وعلیه کساء خیبری فجللهم به وقال أنا حرب لمن حاربکم سلم لمن سالمکم )
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 14 - ص 157:

وأخبرنا أبو محمد بن طاوس أنا أبو الغنائم بن أبی عثمان أنا عبد الله بن عبید الله بن یحیى قالا أنا أبو عبد الله المحاملی نا عبد الأعلى بن واصل نا الحسین بن الحسن الأنصاری یعرف بالقری نا علی بن هاشم عن أبیه عن أبی الجحاف عن مسلم بن صبیح عن زید بن أرقم قال حنا رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فی مرضه الذی قبض فیه على علی وفاطمة وحسن وحسین فقال أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم

سوال دوم :قضییه ندامت ابوبکردر هنگام مرگ چیست ؟

آیا درست است که در روایات اهل سنت وارد شده است که ابی بکر در هنگام احتضار و اواخر عمر خود ، از انجام چند کار احساس پشیمانی و ندامت کرد و آرزو می کرد که ایکاش این کارها را انجام نمیداد ؟
یکی از این کارها ، حمله به خانه وحی بود.
 
بنا به نقل طبری ( محمد بن جریر ) در تاریخ الامم و الملوک ( مشهور به تاریخ طبری ) ج2 ص 619 ( چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان – سنه 1403 ه ق ) :
" قال أبو بکر رضی الله تعالی عنه أجل إنی لا آسی علی شئ من الدنیا إلا علی ثلاث فعلتهن وددت أنی ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فأما الثلاث اللاتی وددت أنی ترکتهن فوددت أنی لم أکشف بیت فاطمة عن شئ وإن کانوا قد غلقوه علی الحرب ووددت إنی لم أکن حرقت الفجاءة السلمی وأنی کنت قتلته سریحا أو خلیته نجیحا ووددت أنی یوم سقیفة بنی ساعدة کنت قذفت الامر فی عنق أحد الرجلین عمر وأبا عبیدة فکان أحدهما أمیرا وکنت وزیرا .... "
ابوبکر می گوید که ایکاش 3 کار را ترک می کردم و انجام نمیدادم
1- ایکاش به خانه فاطمه (سلام الله علیها ) کاری نداشتم و آن را نمی گشودم ، اگر چه با اعلان جنگ آن را بر من بسته بودند .
2- ایکاش ( فجائه سلمی ) را می کشتم و یا آزادش می کردم ولی او را به آتش نمیسوزاندم
3- و ایکاش در روز سقیفه ، کار را بر عهده یکی از آن دو مرد ، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح ، می گذاشتم تا او امیر میشد و من وزیر می شدم.
منابع زیادی از اهل سنت ، گواه بر صادر شدن این جملات از ابی بکر می باشند.منابع زیر ( با اختلاف کمی در الفاظ ) بیانگر این ندامت از قول ابوبکر می باشند:
السقیفة وفدک - الجوهری - ص 43 و  ص75/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 2 - ص 46 -47/ شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 6 - ص 51/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 20 – ص24/تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 418 – 419 – 420 – 421 – 422 - 423/میزان الاعتدال - الذهبی - ج 3 - ص 108 – 109/لسان المیزان - ابن حجر - ج 4 - ص 188 – 189/العقد الفرید - ابن عبد ربه -  ج 4 -  ص250  یا  ج4 -  ص 90 ( چاپهای دیگر )/الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 24الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری - ج 1 - ص 36/تاریخ الیعقوبی - الیعقوبی - ج 2 - ص 137/تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 3 - ص 117 - 118/المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 62/الأحادیث المختارة - ابی عبد الله الحنبلی -  ج 1 - ص 87/( وی راجع به این روایت می گوید : و هذا حدیث حسن عن ابی بکر ... یعنی حدیث فوق از قول ابی بکر درست است . )/کنز العمال - المتقی الهندی - ج 5 - ص 631 – 633/الاموال -  ابو عبید -  ج1 -  ص 304/مروج الذهب – المسعودی - ج2 -  ص 301 –

سوال سوم:مستی از ظرف عمر ، حد نیز به دست عمر؟!

حکایت می کنند روزی از نوشیدنی که برای شخص خلیفه ی دوّم فراهم ‌آورده ‌بودند، فردی بنوشید و از قضا مست و دست‌افشان شد. خلیفه آن بینوای مدهوش را بدید و حد بر او روا دانست.(1)

باری، اگر آن مرد به سکر این نوشیدنی جهالت داشت که بر او حدّی نباشد.

و امّا اگر به جهت تأسّی بر حضرت خلیفه، کرد آن‌چه کرد

آیا خلیفه، فرد مناسبی برای اجرای این حدود است؟

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- المصنف - ابن أبی شیبة الکوفی - ج 6 - ص 502

( 2 ) حدثنا أبو بکر قال حدثنا ابن مسهر عن الشیبانی عن حسان بن مخارق قال : بلغنی أن عمر بن الخطاب سائر رجلا فی سفر وکان صائما ، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر ، فشرب منها فسکر ، فضربه عمر الحد ، فقال له : إنما شربت من قربتک ، فقال له عمر : إنما جلدناک لسکرک .

معرفة السنن والآثار - البیهقی - ج 6 - ص 442

قال أحمد : وهذا الحدیث رواه الأعمش تارة عن أبی إسحاق عن عامر الشعبی عن سعید بن ذی لعوة وتارة عن أبی إسحاق عن سعید بن ذی جدان وابن ذی لعوة أن رجلا أتى سطیحة لعمر فشرب منها فسکر فأتى به عمر فاعتذر إلیه وقال إنما شربت من سطیحک فقال عمر : إنما أضربک على السکر فضربه عمر . ومن لا ینصف یحتج بروایة سعید بن ذی لعوة على ما قدمنا ذکره عن عمر وغیره .


سوال سوم:آیا اجماع در سقیفه برای خلافت ابوبکر به وجود آمد ؟

 

اهل سنت می گویند که ملاک در تعیین خلیفه اجماع مردم است (1) و چون مردم در انتخاب ابوبکر اجماع کردند لذا ابوبکر به عنوان خلیفه تعیین شد.در خلافت ابوبکر اجماع حاصل نشد.آنچه از تواریخ به دست می آید ، و مورد اتفاق همه مورخین و محدثین است ،این است که هیچ گونه اتفاق آرایی در مورد بیعت ابوبکر حاصل نشده است،گروه زیادی از بیعت تخلف ورزیدند، و این گروه افرادی عادی نبودند، بلکه همه جزو شخصیت های بارز علمی، و مردان شایسته ای بودند همچون بنی هاشم،
و بنو زهره و بنو امیه(2) . در اینجا فقط کوتاهی از گفتار ابن ابی الحدید معتزلی حنفی مذهب را ذکر می نماییم که در این باره میگوید :
(( عمر کسی است که برای ابوبکر از مردم بیعت گرفت، و مخالفین را سرکوب نمود و او بود که شمشیر زبیر را هنگامی که شمشیر کشید تا حمله نماید، شکست و با دست به سینه مقداد کوبید، و سعد بن عباده را زیر دست و پا له کرد، و گفت : او را بکشید، خداوند او را بکشد، او بود که بینی حباب بن منذر را به خاک مالید، و او بود که افرادی را که به خانه فاطمه سلام الله پناه برده بودند به قتل و آتش زدن تهدید نمود، و آنها را از خانه فاطمه سلام الله بیرون کشید و اگر او نمی بود، خلافت برای ابوبکر صورت نمی گرفت.))(3)
و نیز شاید از شرایط اجماع باشد که علی علیه السلام را به زور به مسجد برده و او را وادار به بیعت نمودند، و آنگاه که امتناع ورزید، او را به قتل تهدید کردند؟!! که حضرت فرمودند :
(( و اذا تقتلون عبدالله و اخا رسوله ))(4)
(( در این صورت بنده خدا ، و برادر رسول خدا را می کشید))
و عمر در جواب گفت :
(( اما عبدالله فنعم، و اما اخا رسوله؛ فلا))(5)
(( اینکه گفتی بنده خدا، پس آری تو بنده خدا هستی، و اما اینکه گفتی برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، هرگز)) آیا چنین بیعتی از سوی اهل ( حل و عقد) را در چنان شرایطی ، می توان اجماع نامید؟ تازه کدام اهل ( حل و عقد)؟؟به گفته نویسنده معاصر مصری، دکتر احمد محمود صبحی:
(( اهل ( حل و عقد) چه کسانی بودند؟ آنانی که خود محور اختلاف و نزاع بودند..... آنان معتقد بودند که هر یک برای خلافت شایسته تر از دیگری است، طلحه در تعیین عمر از سوی ابابکر، اعتراض می کند، تمایلات شخصی در شورای خلافت که از سوی عمر تعیین شده، نقش اصلی را ایفا می کند، برخی از آنان به کینه توزی توجه نموده ، و بعضی دیگر جانب داماد خود را می گیرد. شروط تهدید آمیز عمر روشن می سازد که او خود نیز از درگیری آنان بی اطلاع نبوده است .

پی نوشت:
1- شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 1 ، ص 215
2- صحیح مسلم، ج5، ص 152. صحیح بخاری، ج 5، ص 82،
3- شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 1 ، ص 174
4- الامامه و السیاسه ، ابن قتیبه، ص 13
5- نظریه الامه لدی الشیعه الانثی عشریه ،  ص 100-

چهارم:زاویه‌ای بسیار بسته از زندگی خلیفه دوم ...

علمای اهل سنت در کتب معتبرشان می نویسند :جناب عمربن‌خطاب از زمان جاهلیت علاقه شدیدی به شرب خمر داشته و با وجود این که آیات الهی در موضوع نهی از شرب مسکرات - به نقل‌هایی - در شأن وی نازل‌ می‌گردد و با وجود این که وی علنا اعلام ‌می‌کند که این پایان نوشیدن اوست (1)... با این حال او نمی‌تواند این عادت دیرینه خود را ترک‌ کند
و آن‌چه بسیار گزارش‌ شده اهتمام بی‌نظیرش به نوشیدن مسکرات است (2)که حتّی پیمانه لحظات احتضار او را نیز پر می‌کند و به نقل‌های تاریخی نبیذ همان نوشیدنی است که جناب خلیفه در بستر مرگ آن را می‌طلبد و می‌نوشد تا آن‌جا که از محل جراحت‌اش سرریز می‌شود (3)...
این زاویه‌ای بسیار بسته از زندگی فردی است که دوّمین خلیفه مسلمین پس از رسول خداست. از همین زاویه آیا او با کسی که در دامان رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرورش یافته و خود را به نجاسات دوران جاهلی هرگز و هرگز نیالوده، می‌تواند برابری ‌کند؟


1ـ سنن النسائی - النسائی - ج 8 - ص 286 – 287و سنن الترمذی - الترمذی - ج 4 - ص 319 – 320، ح5042 ، مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 1 - ص 53
قال أنبأنا الإمام أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی رحمه الله تعالى قال أنبأنا أبو داود قال حدثنا عبید الله ابن موسى قال أنبأنا إسرائیل عن أبی إسحاق عن أبی میسرة عن عمر رضی الله عنه قال لما نزل تحریم الخمر قال عمر اللهم بین لنا فی الخمر بیانا شافیا فنزلت الآیة التی فی البقرة ‹ صفحه 287 › فدعى عمر فقرئت علیه فقال عمر اللهم بین لنا فی الخمر بیانا شافیا فنزلت الآیة التی فی النساء یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سکارى فکان منادى رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا أقام الصلاة نادى لا تقربوا الصلاة وأنتم سکارى فدعى عمر فقرئت علیه فقال اللهم بین لنا فی الخمر بیانا شافیا فنزلت الآیة التی فی المائدة فدعى عمر فقرئت علیه فلما بلغ فهل أنتم منتهون قال عمر رضی الله عنه انتهینا انتهینا
2ـ المصنف - ابن أبی شیبة الکوفی - ج 6 - ص 502
( 2 ) حدثنا أبو بکر قال حدثنا ابن مسهر عن الشیبانی عن حسان بن مخارق قال : بلغنی أن عمر بن الخطاب سائر رجلا فی سفر وکان صائما ، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر ، فشرب منها فسکر ، فضربه عمر الحد ، فقال له : إنما شربت من قربتک ، فقال له عمر : إنما جلدناک لسکرک .
کتاب الموطأ - الإمام مالک - ج 2 - ص 894
21 - وحدثنی عن مالک ، عن یحیى بن سعید ، عن عبد الرحمن بن القاسم ، أن أسلم مولى عمر بن الخطاب أخبره ، أنه زار عبد الله بن عیاش المخزومی فرأى عنده نبیذا وهو بطریق مکة . فقال له أسلم : إن هذا الشراب یحبه عمر بن الخطاب . فحمل عبد الله بن عیاش قدحا عظیما . فجاء به إلى عمر بن الخطاب فوضعه فی یدیه . فقربه عمر إلى فیه ثم رفع رأسه . فقال عمر : إن هذا لشراب طیب . فشرب منه . ثم ناوله رجلا عن یمینه . فلما أدبر عبد الله ، ناداه عمر بن الخطاب فقال : أأنت القائل لمکة خیر من المدینة ؟ فقال عبد الله : فقلت هی حرم الله وأمنه وفیها بیته . فقال عمر : لا أقول فی بیت الله ولا فی حرمه شیئا . ثم قال عمر : أأنت القائل لمکة خیر من المدینة ؟ قال : فقلت هی حرم الله وأمنه وفیها بیته . فقال عمر : لا أقول فی حرم الله ولا فی بیته شیئا . ثم انصرف .
3ـ الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 354، تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 430
قال أخبرنا محمد بن عبید والفضل بن دکین قالا أخبرنا هارون ابن أبی إبراهیم عن عبد الله بن عبید بن عمیر أن عمر بن الخطاب لما طعن قال له الناس یا أمیر المؤمنین لو شربت شربة فقال أسقونی نبیذا وکان من أحب الشراب إلیه قال فخرج النبیذ من جرحه مع صدید الدم
پنجم :میوه را ضایع نمودند!

یکی از  دلایلی که از سوی مهاجرین- این کاندیداهای خلافت- برای کسب منصب جانشینی در سقیفه اقامه شد، از این قرار بود که ایشان خطاب به انصار چنین گفتند:
«ما دوستان پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله و خویشان وی هستیم» بدین ترتیب مهاجرین با برشمردن مستندات خود، حقَ جانشینی را از آن خود می‌دانند و معتقد هستند که جر ظالم در آن با ایشان منازعه ‌نکند.(1)
حال آیا در آن جمع، مردی نبود که از روی انصاف برآید:
ای خویشان رسول خدا و دوستان او! ای کسانی که دعوی خویشی و دوستی رسول خدا را دارید! آیا این از ویژگی های دوست و خویش است که جنازه ی  خویش و دوست خود را رها کند(3) و بیاید در مورد کسب مقاماتی که وی داشت به چه بد شکلی منازعه و جنگ و دعوا کند(4)؟
... اگر این حق، از آن خویش و دوست اوست؛ پس کجایند بنی هاشم؟ چرا این جا اثری از بنی هاشم نیست؟ این جا چرا جای پسرعمو و دامادش نیست؟ چرا همان کسی که به اتّفاق تمام فرق اسلامی عقد اخوّت(5) میان او و رسول خدا بسته شد ... این جا نیست؟!
و اینک جای چه سخنی بلیغ تر از این سخن مولای غریب که این گونه شکواییه می سراید:
احتجّوا بالشّجرة و اضاعوا الثّمرة(2)
به درخت احتجاج کردند، در حالی که میوه اش را ضایع نمودند.

بیشتر بخوانید در:
آیا همه ی مسلمین موظف به رعایت آیه 23 سوره شوری نیستند؟
رفتن به سقیفه امّا مخفیانه!

1_ تاریخ طبری، ج 2، ص 457: فبدأ أبو بکر فحمد الله وأثنى علیه ثم قال ... فخص الله المهاجرین الأولین من قومه بتصدیقه والایمان به والمؤاساة له والصبر معه على شدة أذى قومهم لهم وتکذیبهم إیاهم وکل الناس لهم مخالف زار علیهم فلم یستوحشوا لقلة عددهم وشنف الناس لهم وإجماع قومهم علیهم فهم أول من عبد الله فی الأرض وآمن بالله وبالرسول وهم أولیاؤه وعشیرته وأحق الناس بهذا الامر من بعده ولا ینازعهم ذلک إلا ظالم
2_ نهج البلاغه، خطبه 67
3_ تاریخ طبری،ج 2، ص 456
4_ ر.ک به: انتخاب خلیفه رسول خدا به شیوه جاهلی
5_ به سند امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام: مسند أبی یعلى - أبو یعلى الموصلی - ج 1 - ص 402 – 403، کنز العمال - المتقی الهندی - ج 13 - ص 140و150،تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی - ج 12 - ص 263، الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 136 – 137/به سند سیدالشهداء سلام‌الله‌علیها: الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 410 – 411،الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 441 – 442/به سند صادق آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیه: الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 754 – 755/ به سند امام علی‌بن‌موسی الرضا علیهماالسّلام:الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 116/به سند جابربن‌عبدالله: الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 186 – 187/به سند ابن‌عبّاس: مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 1 - ص 230و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 4 - ص 323 – 324و المصنف - ابن أبی شیبة الکوفی - ج 7 - ص 507و مسند أبی یعلى - أبو یعلى الموصلی - ج 4 - ص 266 – 267و الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1098و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 13 - ص 109، الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 433 – 434/به سند امّ‌سلمه: شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 - ص 150/به سند ابن‌عمر: سنن الترمذی - الترمذی - ج 5 - ص 300و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 598، المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 14،المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 12 - ص 321و مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 9 - ص 121 – 122، کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 610 – 611/ به سند مخدوج‌بن‌زید: الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 402

 مقصر 430 - 60 پلیدیها =شیطان  370-60 پلیدیها = 310 عمر از شیطان پلیدتر بوده  ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541یعنی 1+4+5= 10 اصلا به فروع دین عمل نکردند خر به ابجد خر 800 - 430 مقصر = 370 شیطان در سوار شدن به کشتی نوح شیطان گشت یک خر گیر آورد وسط پای خر دیدی یک چیز سیاه شکل عمر هست روسیا کره خر با این ترفند وارد کشتی شد 370 شیطان 370-60 پلیدیها=310 عمر از شیطان پلیدتر بوده و هم خرتر از شیطان عمر است به ابجد  خر به ابجد خر 800- 430 مقصر = 370 شیطان
بر كوران لعنت بركتمان كنندگان حق لعنت بر تهمت زنان به ناموس پیغمبر لعنت
منافق کفر به کسی میگویند که ۳۰ جزء قرآن را قبول ندارد به ابجد کفر منافق ۵۷۱ - ۳۰ جزء قرآن = ۵۴۱ ابجد ابوبکر و عمر ۵۴۱ مرگ کافر ۵۴۱ فلاکتی ۵۴۱ ابجد عمر و ابوبکر 541 فلاکتی 541قاتلی 541 مرگ کافر 541 ابجد عمر و ابوبکر 541 فلاکتی 541قاتلی 541 مرگ کافر 541عید غدیر به ابجد ۱۲۱۴منهای ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان =۱۲حق۱۲اسلام ۱۲حکم خدا ۶۷۳ +۵۴۱ ابجد ابوبکر و عمر=غدیر ۱۲۱۴- ابجد سه خلیفه ۱۲۰۲= حق ۱۲ اسلام ۱۲ قلب ۱۲ جانها ۱۲ ساعت ۱۲ بماه ۱۲ حم۱۲به ابجد مردان شیطان ۶۱۵-۵۴۱ عمر و ابوبکر ۵۴۱مرگ کافر=فلاکتی۵۴۱ = ۷۴ ابجد صغیرسه خلیفه باعث ۷۴ فرقه شدن دین اسلام شدند74 و الشجرتها الملعونه74 به ابجد نقض اسلامی۱۰۹۲+ ۱۱۰ علی = ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲حکم اسلام را نقض نمودندو عهد شکن شدندبعد از غدیر این سه خلیفه کافر شدند کسیکه عهد خود را بشکند کافر میشودپیامبر فرمودبعد از من فتنه ها بپا می خیزند به ابجد فتنه ها 541عمرابوبکر541به ابجدظالم971-430مقصر =541عمر ابوبکر541مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان ابجد صغیر سه خلیفه 74گمراه بدین بدبخت عالم است74والشجرتها الملعونه 74غیر اولیاء الله74والشجرتها الملعونه74دشمن الله محمد علی74 74دشمن حضرت امام علی 74عمرابوبکرعثمان74والشجرتها الملعونه74دشمن الله محمد علی74مقصر دشمن اصلی دین74 دشمن الله محمد علی74قاتل حضرت زهراء74 عمر22+27 ابوبکر +25 عثمان=74حزب شیطان کافری74فریب خوردگان کافر74دشمن مذهب دین شیعیان74دشمن بهترین مذهب الله74گمراهان مذهب الله محمد74دشمن عترت رسول الله74دشمن حضرت امام علی 74دشمن الله محمد علی 74خائن خبیس نامرد بدین اسلام74 تخریب کنندگان واقعی74خلفای ظالم دین اسلامی74 به کافر ملحد خبیث74 شجره خبیث دین اسلامی 74مقصرا اصلی دین اسلام74 گمراهان مذهب الله محمد74منافق دین اسلام 467-541فتنه ها عمرابوبکر=74قاصبان خلافت اصل دین74قاصب اصلی بدین محمد 74قاصب واقعی کل دین74مقصره جماعت سقیفه74مقصره دشمن اصلی دین74به قاصبان ناحق نامرده نادان74با قاصب نامرده دین اسلام74با نمایندگان واقعی دجال 74 دروغ محض نا اهل خلافت 74 کافر کذاب دین الله 74 دشمن اصلی بدین الله 74 حزب شیطانی کافر74 کافر کذاب دین الله 74دشمن اصلی بدین الله 74 شجره ملعونه خبیثه74قاتل حضرت زهراء 74عمر ابوبکر عثمان74 دشمن حضرت امام علی74دشمن الله محمد علی 74عمر ابوبکر عثمان74والشجرتها الملعونه 74سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون 74قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد

در برخی روایات به جایگاه حروف ابجد به عنوان مقدمه کتابت اشاره شده است:

1. از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.[3]

2. از روسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.[4]

حساب ابجد

در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:

الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.

حساب ابجدى را حساب جمل هم مى‏گویند.[5]

برای مثال از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع، ل، م) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:

ع70+ ل30+ ی10 = 110.

کاربرد حروف ابجد در علوم غریبه

در دوران های گذشته علم حروف و عدد، آمیختگی خاصی با هم داشته؛ از همین جهت است که طلسمات و حساب های نجومى و تقویمى و احکام نجوم را که بابلیان و مصریان وضع کرده‏اند به حروف ابجدى است و در علم اسطرلاب هم از ترتیبات ابجدى استفاده می شود.[6]

از دیدگاه بسیاری از حکمای قدیم، هر یک از حروف دارای خواص و آثار و کمالاتى هستند که این خواص به حسب انقسام به عناصر اربعه و تعلق به کواکب سبعه مختلف می شود و چنین گفته اند که حرف به منزله جسد است، و عدد به منزله روح.[7] یعنی برای مثال بین دو کلمه ای که دارای عدد واحدی هستند، ارتباط خاصی می توان تصور نمود. ضمن این که برای ترکیب دو کلمه می توان آنها را تبدیل به عدد نموده و عملیات خاصی با این اعداد انجام داد که مبنای اصلی بخش عمده ای از علوم غریبه بر همین رابطه بین حروف و اعداد استوار است.

علم الحروف در عرفان

علم الحروف در عرفان اسلامی جایگاه ویژه ای داشته و بسیاری از عرفا آثار مستقلی در این باب نوشته اند؛ از جمله محی الدین عربی چندین اثر مستقل در علم الحروف تألیف کرده که برخی از آنها عبارت اند از:

1. رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف، ‏2. رساله مفتاح الاسرار در علم جفر و حروف، 3. انشاء الدوائر،[8]

وی در رساله «رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف‏» در مورد این علم چنین آورده است:

«خداوند اسم اعظم را به آدم تعلیم نمود که همه کائنات در تسخیر این اسم بود، سپس علم الحروف بعد از وی به فرزندش شیث و بعد از آن به ادریس (ع) به ارث رسید؛ ادریس پیامبری مرسل بود و خداوند بر او سی کتاب (صحیفه) نازل کرد و ریاست علم الحروف و اسرار حکمت و اسرار اعداد و افلاک به او رسید و گفته شده است که او نخستین کسی بود که با قلم نوشت. و کتابی به نام «گنج اسرار» نوشت که تنکلو شاه بابلی و ثابت بن قرة حرانی بر آن کتاب شرحی نوشته اند. و چون (از طریق مکاشفه) بر زمان های گذشته وقوف یافتم از او (ادریس ع) در مورد این دو شرح پرسیدم گفت این دو شرح فقط ظاهرش قابل وقوف است و تا کنون سربه مهر باقی مانده، وی آنها را برایم گشود و اسراری شگفت را دیدم که جز مردان بزرگ از عرفا (افراد) بر آن وقوف نمی یابند. و علم الحروف بعد از ادریس به هرامسه مصر به ارث داده شد که چهل نفر بودند».[9]

وی در جای دیگری از این کتاب می نویسد: «امام علی (ع) وارث علم الحروف از رسول خدا (ص) بود، سپس امام حسین (ع)، سپس زین العابدین، سپس امام باقر و بعد امام صادق این علم را به ارث بردند و امام صادق کسی بود که در هفت سالگی در اعماق این دریا غواصی کرد و اسرار آن را گشود و او کسی است که در علم جفر و علم الحروف سخن گفت و به طور مخفی تألیف نمود و فرمود: علم ما کتابی است مسطور در صفحه ای گشوده شده ... و نزد ما است، جفر ابیض و جفر احمر و جفر اکبر و جفر اصغر که در آخر الزمان با امام محمد مهدی آشکار می شود و حق نهایی این علم را جز خود آن امام نمی داند».[10]

 

[1] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27، انتشارات دانشگاه تهران.

[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ذیل حرف الف، ابجد، کتابخانه اینترنتی تبیان.

[3] «عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قال: إن أول ما حلق الله عزّ وجلّ لیعرف به خلقه الکتابة حروف المعجم»، مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 31، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[4] «قال امیر المؤمنین (ع) سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»، همان، ج 2، ص 317.

[5] فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27.

[6] همان.

[7] الطهرانی، میرزا أبی الفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 116،

[8] جمعی از نویسندگان، دومین یادنامه علامه طباطبائى‏، ص 45. مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات فرهنگى‏.

[9] حسن زاده آملی، حسن، دروس هیئت، ج 2، ص 688، بوستان کتاب‏، قم، 1378ش.

[10] حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون‏، ص 778، امیر کبیر،تهران‏، 1385ش.

تصویر عدد در آینه ی ادبیات, عرفان, روان شناسی, قرآن واحادیث, علوم غریبه,علم نجوم, جفر, طب اسلامی, جغرافیا, موسیقی, هنر, سینما و... بسیاری از علوم دیگر تصویری رمزی, تمثیلی و آرمانی و بسیار زیباست که اگر مو شکافانه و عمیق و دقیق به آن پرداخته شود فلسفه ی این علوم بسی آسان تر کشف خواهد شد و روشن می گردد که اعداد در زندگی اهمیت بسزایی دارند. اعداد به شکل فرماول هایی خاص در علوم, به منزله ی تعیین کننده ی زمان روی دادن وقایعی در تاریخ, در قالب خطوط و اشکال در هندسه, به صورت فواصلی که نشان دهنده ی ضرب آهنگ های مختلف موسیقی است یا بنا به فراوانی و نوعشان در اقتصاد به کار می روند. در علوم اسلامی, قرآن, حدیث به کار می روند و برخی از آن ها مانند هفت و چهل دارای تقدیس هستند. برای تعیین نام فرزند, آگاهی های شغلی و تاریخ ازدواج از علم اعداد استفاده می کنند به گونه ای که علمی به نام علم اعداد یا به وجود آمده است که به معانی رمزی, تمثیلی و نمادین اعداد می پردازد. در روان شناسی, روش و ریتم چرخه ی خاص خود را با اعداد در جدول های خاص مشخص می کنند و هر شخصیتی عدد ویژه ای دارد مثلا" اگر روز تولد کسی بیست و پنجم ماه باشد دو و پنج را با هم جمع می کنند و عدد شخصیت فرد را تعیین می کنند ( هفت) سپس ویژگی های مثبت و منفی فرد را با توجه به عدد مربوط به وی بررسی می کنند. عدد و ترکیبات و مفاهیم و ضرایب عددی کار بردی وسیع در تمام امور روزمره ی بشر و علوم و فنون عصر دارند و آن چه آگاهی ها و نیازهای روزمره ی ما را اشباع کرده است چیزی جز عدد نیست. در باورهای خرافی و اعتقادات عامیانه عدد جایگاه ویژه ای دارد. عدد و تکامل مفهوم آن در میان فلاسفه, منطقیون, ریاضیون, ادبا, صرفیون و نحویون موضوع مباحث شگفت انگیزی بوده است. در پیشرفت های صنعتی گسترش شیوه های آماری, ظهور عالم الکترونیکی و فیزیک هسته ای و بالاتر از همه رایانه ها نقش عدد بیش از حد تصور بوده است. خجستگی و گجستگی ( سعد و نحس) اعداد و نقش عدد در معتقدات و سنت ها از قدیم الایام مورد نظر بوده است و در فرک بشر پیدا شده است. در تاریخچه ی علم اعداد عدد پرستی نیز بحث جالبی است. طالع بینی و ستاره شناسی خرافی بر علم هیئت راستین تقدم داشته و شیمی حقیقی آلی و دارویی امروزی, از راه کیمیاگری قرن های گذشته رشد کرده که بقایای آن به شکل دیگری که همان فال بینی و طالع شناسی و طلسمات و جاده های عددی و اعتقاد به شماره های خاص بوده است.

علم اعداد یا عدد شناسی علمی است که به مطالعه معانی نهفته در اعداد می پردازد. همه چیز در عالم دارای دو وجه  فیزیکی و متافیزیکی است و درعددشناسی بعد متافیزیکی اعداد مورد بررسی قرار می گیرد. عدد شناسی هم از نظر علمی، هم تجربی و هم دینی تایید شده است.

علم اعداد، به شخص کمک خواهد کرد تا خود و الگوهای روانی خود را بشناسد و مسائل یا شرایط خاص زندگی خود را حل کند یا توانایی های بالقوه خود را فعال کند.

علم اعداد در واقع همان فلسفه اعداد است. اعداد دارای دو معنی و مفهوم می باشند :

1- همان شناختی است که ما از اعداد داریم و در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنیم.

2- همان اسرار اعداد است که معروف به علم عددشناسی (Numberology) می باشد. هر عدد حاوی معانی خاص خود می باشد که برای شناخت شخصیت هر فرد باید از مجموع اعدادی که فرد را احاطه کرده اند به شخصیت فرد پی برد.

***********                                                 

قلب تفسیرها و تحلیل های انجام شده در علم اعداد (عددشناسی)، شامل مطالعه درباره اخلاق و خصوصیات افراد می باشد؛ که به عنوان هسته مرکزی در نظر گرفته می شود.

عواملی اصلی که از این هسته مشتق می شوند، عبارتند از :

.  مسیر زندگی

.  پتانسیل و هویت  انسانها

·  میل و انگیزه درونی

·  روز تولد

مسیر زندگی (عدد تقدیری)

مسیر زندگی یا همان عدد تقدیری که از محاسبه اعداد ماه، روز و سال تولد بدست می آید، بعنوان مهمترین عدد هسته مركزی و همچنین مهمترین عدد در گزارش عددشناسی می باشد. جهت توصیف خصوصیات اخلاقی یک شخص، بدون شک عدد تقدیری مهمترین عدد در عددشناسی می باشد.

مسیر زندگی، اتفاقات و رویدادهای مهم و بزرگی که شخص در زندگی خود تجربه می نماید و یا باید تجربه کند، را به  فرد آموزش می دهد.

این آموزش ها معمولاً، مسیر اصلی زندگی شخص را تعیین می کند و همچنین روشن کننده مسیر و محیطی می باشد که فرد قادر است در آن به یادگیری و آموزش های سودمند و کسب تجربه های مفید بپردازد.

مسیر زندگی از طرفی بخوبی برخی از مشخصه های اصلی كه احتمالا در ساختار اشخاص وجود دارد، را توضیح می دهد.

اكثرمردم کم و بیش با مسیر زندگی خود مشکلاتی را دارند و برخی نیز بنا به دلایل خودشان، علاقه كمی در تعقیب آن مسیر خاص یا تغییر آن مسیر دارند.

عدد مسیر زندگی نمای کلی و وسیعی از فرصت ها، چالش ها و درس هائی که شخص با آن روبرو خواهد شد، را نشان می دهد. مسیر زندگی مانند جاده ای است که شخص باید در آن سفر کند و با فرصت ها و چالش های خود روبرو شود.

حروف اَبجَد شیوه‌ای برای مرتب‌سازی حروف  زبان عربی است که بر پایه الفبای اولیه خط فینیقی مرتب شده‌اند. گاهی از این شیوه در شماره‌گذاری موردها یا صفحات بکار می‌رود.

حروف ابجد به این شرحند: «الف، ب، ج، د، ه‍، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ».

برای آسانی ازبر کردن ترتیب این حروف، هر چندتا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ می‌شوند. این واژه‌ها عبارت‌اند از: «اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ»

از الفبای ابجد برای متناظر کردن اعداد و واژه‌ها نیز استفاده می‌شود. به این ترتیب که برای هر حرف واژه‌ای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند عدد متناظر را از جدول زیر بر می‌دارند و اعداد بدست‌آمده را جمع می‌زنند. برای نمونه در این روش، واژه «علی» برابر با «110» می‌شود همچنین «یاعلی» برابر با ( 121) می‌باشد. برخی افراد برای این شماره‌ها ویژگیهای فرا طبیعی قائلند.

علوم غریبه به چند طریق کشف وبه نتیجه مطلوب میرسد.

یکی از این راهها از طریق حروف ابجد است

. حروف ابجد، اولين صورت از صور هشت گانه حروف جمّل بوده است. نام مجموع صور هشت‏گانه مزبور، حروف الفباي مردم فينيقه بوده و آنها عبارت است:
1. ابجد 2. هوز 3. حطى 4. كلمن 5. سعفص 6. قرشت 7. ثخذ 8. ضظغ و در حساب جمّل، الف تا طاء بترتيب نماينده يك تا نه، و يا تا صاد، بترتيب نماينده دو تا نود و قاف تا غين، بتريتب نماينده صد تا هزار مى‏باشد.
عرب حروف الفباى خود را بتوسط آنها ياد مى‏كند. ترتيب حروف (مراد حروف بى‏صداست) در اين فسق همان ترتيب عربى ـ آرامى است. و اين امر با دلايل ديگر ـ مويد آنست كه عرب الفباى خود را از آنان بوساطت نبطيان اقتباس كرده است.
اما دليل اين نامگذارى عرب كه در افسانه‏هاى خرافى ساختن و اشعار متناسب با دعاوى باطله لغوى و تاريخى خويش به جعل كردن معروف مى‏باشند، گاه به هر يك از اين هشت صورت معناى خاص داده است.
(ابجد، يعنى آغاز كرد ـ هوز، يعنى در پيوشت ـ حُطى، واقف شد ـ كلمن، سخن‏گو شد ـ سعفص، از او آموخت ـ قرشت، ترتيب كرد ـ ثخذ، نگاه داشت ـ ضظغ، تمام كرد. و يا بجهت تعصب قومى براى كلمات معموله (ابجد...) كه از طريق روايت بديشان رسيده و براى آنان نامفهوم بوده تأويلات ديگرى قائل شده‏اند بر طبق گفتار بعضى از علماء شش پادشاه مدين حروف هجائى را بترتيب اسامى خود
مرتب كرده‏اند. و بر حسب روايت ديگر، شش كلمه اول نامهاى هفته است و بر حسب روايت ديگر شش كلمه اول از كلمات هشتگانه مزبور اسماء شش ديو بوده است. با وجود اين در بين علماى نحو عرب، كسانى مانند مبرد و سيرافى بوده‏اند كه بروايات مذكور قانع نشده صريحا گفته‏اند كه كلمات هشتگانه ابجدى از مأخذى بيگانه اقتباس شده است.
براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به :
1. لغت‏نامه دهخدا، على‏اكبر دهخدا، جلد 1، ص 287 و 288
2. برهان قاطع، محمدحسين بن خلف تبريزى، جلد 1، ص 77 و 78
3. دائرة المعارف اسلام.
بايد دانست اسرار جهان هستي فراوان است از آن جمله اسرار اعداد مي باشد که برخي با احاطه علمي و از طريق تهذيب نفس پيگيري مي کنند و نتيجه هم مي گيرند. اما درباره تأثير اين گونه روش ها به سه نکته بايد توجه داشت:
- احاطه علمي.
- تهذيب نفس و دوري از استفاده ابزاري.
- تأثير اين گونه موارد به نحو مقتضي است و در صورتي که موانع ديگر نباشد و مصلحت الهي اقتضا کند مؤثر خواهد بود.

ابجد کبیر یا حروف جمل :
برای اینکه عدد اسم خود را بدانید اعداد مربوط به اسم خود را با هم جمع کنید.
نکته:
حروف ابجد براساس حروف عربی میباشد پس اگر به حروف گچپژ برخورد کردید آنها را به ساقط تبدیل کنید (هيچ).

هر گاه بخواهید طالع شخصی را پیدا کنید :

باید نام و نام مادر او را به ابجد کبیر در آورده و با هم جمع کنید ، سپس حاصل جمع را تقسیم بر 12 کرده و باقیمانده طالع شخص می گردد .

توجه !

اگر زمانی باقیمانده صفر باشد باید نام تنها را تقسیم بر دوازده کنید و باقیمانده طالع آن شخص می شود .

و باید بدانید که فرق حروف ابجد با حروف فارسی این است که در حروف فارسی 32 حرف داریم اما در ابجد 28 حرف داریم و فرق آنها در 4 حرف ( گ- چ- پ- ژ ) میباشد و در هنگام استفاده از حروف ابجد در فارسی این حروف حذف می گردد .

مانند آقای هوشنگ بنت ژاله وقتی می خواهیم طالع آقای هوشنگ را حساب کنیم به طریق زیر عمل می کنیم ،

              ه        و        ش        ن       گ       بنت       ژ     ا      ل      ه 

 

             5        6        300     50      خالی    بنت   خالی    1    30    5

 

                               361                +                  36

جمع عدد هوشنگ به عدد ابجد کبیر می شود ،

50 + 300 + 6 + 5 = 361

جمع عدد ژاله به ابجد کبیر می شود ،

5 + 30 + 1 = 36 

مجموع نام و نام مادر می شود ،

361 + 36 = 397

چون که دوازده طالع در سال داریم تقسیم بر 12 می کنیم و باقیمانده از تقسیم طالع هوشنگ می شود ،

397تقسیم بر 12 نتیجه باقیمانده 1 می شود ، و طالع آن حمل میباشد .

باقيماند هرجه باشد طبع او بدست مي آيد

1-آتش – 2- حاك-3- باد – 4- آب-

 5—آتش- 6 – حاك- 7 – باد- 8 – آب-

 9 –-آتش- 10 – حاك 11 – باد 12 – آب.

خواص طبع ها :

1- طبع آتشی همیشه زود عصبانی می شود و زود خاموش می گردد و کینه در دل نگه نمی دارد وهمیشه بدن او حرارت دارد وتشنه می باشد و زود جنگ شروع میکند .

2- طبع خاکی همیشه متواضع و فروتن و ساکت می باشد و با حرمت وبا احترام با دیگران زندگی میکند .

3- طبع بادی همیشه مغرور و تند خو میباشد و حرکات خود را پنهان از چشم دیگران انجام می دهد و بسیار زیرک وکینه ای می باشد .

4- طبع آبی همیشه مسرور شاد است و سه طبع بالا در وجودش ظاهر می گردد و همیشه از دست زبان به عذاب می افتد . 

این مطلب بر می گرده به ریاضیات و متافیزیک و کاملا علمی هست.
این موضوع رو با فال و رمالی و ... اشتباه نگیرید.


)برگرفته شده از كتاب کنوز الاسرار الخفیه فی علوم الغریبه)

 

علم الحروف در عرفان

 

علم الحروف در عرفان اسلامی جایگاه ویژه ای داشته و بسیاری از عرفا آثار مستقلی در این باب نوشته اند؛ از جمله محی الدین عربی چندین اثر مستقل در علم الحروف تألیف کرده که برخی از آنها عبارت اند از:

 

1. رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف، ‏2. رساله مفتاح الاسرار در علم جفر و حروف، 3. انشاء الدوائر،[8]

 

وی در رساله «رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف‏» در مورد این علم چنین آورده است:

 

«خداوند اسم اعظم را به آدم تعلیم نمود که همه کائنات در تسخیر این اسم بود، سپس علم الحروف بعد از وی به فرزندش شیث و بعد از آن به ادریس (ع) به ارث رسید؛ ادریس پیامبری مرسل بود و خداوند بر او سی کتاب (صحیفه) نازل کرد و ریاست علم الحروف و اسرار حکمت و اسرار اعداد و افلاک به او رسید و گفته شده است که او نخستین کسی بود که با قلم نوشت. و کتابی به نام «گنج اسرار» نوشت که تنکلو شاه بابلی و ثابت بن قرة حرانی بر آن کتاب شرحی نوشته اند. و چون (از طریق مکاشفه) بر زمان های گذشته وقوف یافتم از او (ادریس ع) در مورد این دو شرح پرسیدم گفت این دو شرح فقط ظاهرش قابل وقوف است و تا کنون سربه مهر باقی مانده، وی آنها را برایم گشود و اسراری شگفت را دیدم که جز مردان بزرگ از عرفا (افراد) بر آن وقوف نمی یابند. و علم الحروف بعد از ادریس به هرامسه مصر به ارث داده شد که چهل نفر بودند».[9]

 

وی در جای دیگری از این کتاب می نویسد: «امام علی (ع) وارث علم الحروف از رسول خدا (ص) بود، سپس امام حسین (ع)، سپس زین العابدین، سپس امام باقر و بعد امام صادق این علم را به ارث بردند و امام صادق کسی بود که در هفت سالگی در اعماق این دریا غواصی کرد و اسرار آن را گشود و او کسی است که در علم جفر و علم الحروف سخن گفت و به طور مخفی تألیف نمود و فرمود: علم ما کتابی است مسطور در صفحه ای گشوده شده ... و نزد ما است، جفر ابیض و جفر احمر و جفر اکبر و جفر اصغر که در آخر الزمان با امام محمد مهدی آشکار می شود و حق نهایی این علم را جز خود آن امام نمی داند».[10]

 

 

[1] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27، انتشارات دانشگاه تهران.

[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ذیل حرف الف، ابجد، کتابخانه اینترنتی تبیان.

[3] «عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قال: إن أول ما حلق الله عزّ وجلّ لیعرف به خلقه الکتابة حروف المعجم»، مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 31، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[4] «قال امیر المؤمنین (ع) سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»، همان، ج 2، ص 317.

[5] فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27.

[6] همان.

[7] الطهرانی، میرزا أبی الفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 116،

[8] جمعی از نویسندگان، دومین یادنامه علامه طباطبائى‏، ص 45. مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات فرهنگى‏.

[9] حسن زاده آملی، حسن، دروس هیئت، ج 2، ص 688، بوستان کتاب‏، قم، 1378ش.

[10] حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون‏، ص 778، امیر کبیر،تهران‏، 1385ش.

 

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در شنبه 7 فروردين 1396برچسب:,ساعت 13:31 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128امام الهی 128جان دینی128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128امام الهی 128 جان جهانی128 حسین128 با الله هو مدد 128 امام همام 128 امام ماه 128 به یا علی 128 یا به ماه دین 128 با اهله جمالی 128 یا دین ناب 128 با امید دینها128 با دین مذهبی 128 حسین یعنی حما سه ساز دین حسین یعنی حم سین نون والقلم و ما یسطرون حسین یعنی ترسیم کنند خط شهادت درجهان حم سین حامی محمد سیرت نوح حسین کشتی نجات128حسین128امام الهی128محبوب دین ها 128با محبوب الله128 گل زمان 128حسین128به طبیب زمان128 کلید دین 128امام الهی128 حسین128 اگر دین شما امام الهی جان الهی و کلید دین ندارد دین شما به درد عمت میخوره مثل عمر که عمش مادرشم بود 

جانشین خاتم باید نامش اخلاقش رفتارش گفتارش همه مثل پیامبر باشدمثل پیغمبر فقط مولاء علیست شاه مردان شیریزدان چون نبی ست 

مگر نام محمد هم علی نیست صدکتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ      دیدن روی تو مولاء بوود عیدی ماه ماه عالم کی درآیی از نقاب خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه رسم عاشقا همینه دلشون خدا میبینه وقتی خدا را داری هیچ غمی نداری روزی همه دست خداست پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد کمشو ای حرام لغمه پلید میشود زنسل شما همچویزید شمرپدید  

هرچه زمان میگذرد

مردم افسرده ترمیشوند

این خاصیت دل بستن  به زمانه است

خوشابه حال آنانکه بجای زمانه به

    «« صاحب الزمان  »»

دل می بندند

کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله،حماسه ظهور،کمپین عاشقان ظهور ، امام مهدی ، امام زمان ،عکس امام زمان عج ،مهدویت

شیعه یعنی در مدار حق ودین قلب شیدایی رسیده بر یقین به ابجد  خورشید ولایت 1567-1202سه خلیفه= 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم

به ابجد دشمنانی خارذلیل1330-128حسین =1202 عمرابوبکرعثمان1202ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971+نفاق 231 ابوبکر= 1202 بکافران محض1202 ارتش کفار1202

کلمات جسم حروفند و روح کلمات عدد ریاضی آن است اعداد روح  حروف هستند، یعنی عدد  جان حرف میباشد. (الاعداد ارواح و الحروف اشباح) هر جسمی جانی دارد جان حروف عدد ریاضی آن است
 هر حرفی عددی دارد که در حقیقت روح و جان و بطن آن حرف میباشد، به ریاضی قرآن علم ابجد دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده بسیارشریف و محترم رسول خدا میباشد روح دینه اسلامی 196 چهارده معصوم خانواده محترم رسول خدا روح دینه اسلامی 196 ضرب 14 معصوم در خودش 196 میباشد مومن 136+66 الله =202 مومن بدین 202  علی به ابجد کبیرو صغیر 136 علی 136 مومن 136 +66بدین 202 مومن الله 202 محمد 92+110 علی =202 مومن الله202 محمد و علی میباشندبه ابجد صغیر محمد 20+26 علی = 46 ماه  46 +46 ماه = 92 محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی 110 دین الهی 110 +92 محمد= 202وحی الهی بدین الله 202 محمد 92+110 دین الهی = 202مومن الله 202 اهل لااله الاالله202محمد 92+110علی =202 اهل لااله الاالله=202اهل دین الله 202+110دین الهی +73 فرقه = 385 شیعه385راه الله با دین الله385 385راز اهل عالم 385با قانون دین الله 385فلسفه دین الله 385با آل قرآن 385شیداء385 راه الله با دین الله 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 شیعه یعنی دین اسلام 196+دین الله 130+ 59 مهدی = 385شیعه علی شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه یعنی لا اله الا الله166+ حق 108 +11 امام شهید = 385شیعه385فقط یک فرقه اهل نجات است به علم ریاضی قرآن فرقه 385 شیعه 385 مرد عالم 385 با آل قرآن 385 شیعه385 طبیب بحروف الله 385 رسول خدا فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 مرد عالم385اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 به ابجد اسلام به ابجد صغیر و کبیر اسلام 144 ضرب 12 امام میباشدیعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 اگر دین اسلام شما هستید بفرمائید ثابت کنید و نشانه هایتان را بفرمائید ما مثل شما نامرد نیستیم حق را می پذیریم به ابجد حق12 اسلام 12 حق12 ساعت 12 ماه های سال 12 اسلام 12 حق12فرق کافر و مومن ترک نماز است نماز دوای روح و غذای جسم است روز قیامت عده ای ازنماز گذاران بی نماز محشور میشوند بخاطر ارث گذاشتن برای فرزندان بی نماز ارث برای کافران نگذارید همه را در راه خدا انفاق کنید تا به بی نمازان چیزی نرسدو آنها خسرالدنیا و آخره" که هستند هم سختی دنیا بکشند هم آتش دوزخ هیچ وقت به فرزندان خود نگوئید نماز بخوان هر کدام بی نماز بود او را از ارث محروم کنید کاری کنید که اصلا" نفهمد به ابجد
خائنا فاسد العقیده  1082- 541 فتنه ها = 541 عمرابوبکر به ابجد دشمن واقعی شیعه و دین الهی 1082-541 دشمنه اسلامی= 541 عمر ابوبکر541 بخائن منافقان ملحده 1082-541 آفت کلی= 541 عمر ابوبکر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+541 عمر ابوبکر= 971 ظالم به دست میآید افرادی کودن بیشعور که قصب خلافت کردند قاصبان منافقن بی دینی1082-541 = 541 عمر ابوبکر541 منافقان بی بدین اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541آفت کلی 541 دشمنه اسلامی541مجرمین بدین اسلام 541فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا می خیزند به ابجد فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر541

امام علی علیه السلام می فرمایند: از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: قال رسوالله (ص)

 تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد. به ابجدشیطان22 عمر22مقصر 22ابابکر22شیطان22هذیان22عمر22دشمن اسلام22 بازم بگو22دشمن اسلام22عمر22شیطان22ابابکر22لعنت22مقصر22پررو22درآتشه22 دوزخه22مجرمان22منافقان22ملحد22نابحقه22بناحقه22مقصر 22عمر 22ابابکر22هذیان22دروغ22کلک22نیرنگ22کید 22نابکار22مکارا22روباه 22جهل تمام22بااباجهلا22باجهالت22منکر 22دشمن اسلام22عمر22 ابابکر22شیطان22 اهل شرب22شرابیا 22بمشروب22بخورها 22شرابیا 22اهل شرب22بشرابخار22عمر 22شیطان22ابابکر22نابکار22لواط 22نابکار22سست ایمان22ایدز22 فاحشه22بدیها22سست ایمان22 جنگ طلب22لامذهب22

ره الله31 کلام حق31قرآن ناطق 31 نور قرآن31یعنی 5 تن +12 امام +14 معصوم=31علی 26بخوبی ها26سیمرغ26راه حق26علی26امام دین26بت شکنی26بدوش نبی26وصیت26بیعت26غدیر26علی26 26جانمحمد26بدامادی26 باجان اسلامه26امام دین26یقین 26راه حق26دین خداه 26جان محمد26یا تقوا26درستی26دین خداه 26جانشینانه 26جان محمد26 هزارباب26راه حق26 علی26عشق حق26دوست حق26فروغ 26دینی26آفتابی26طلاء26مستقیم 26ره راست26بسم رب شهدا26راه حق 26علی 26 زاده محراب شهید محراب علی فرمود هر علمی هزارباب داردوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش به ابجد صغیر فرقه25شیعه25 بهترها۲۵ کعبه ۲۵به امر خدا ۲۵ اصل حق ۲۵جلوه خدا ۲۵ بسیجی۲۵بجهادی ۲۵دلاور۲۵ جانه جانانه۲۵ محشره ۲۵ عاشقی ۲۵ره رسم۲۵اساسه ایمان ۲۵ایمان بخدا ۲۵علم خدا ۲۵بی انتها ۲۵استواره  ۲۵و مخلصونا ۲۵مخلصی۲۵رهحق ۲۵ضرب  ۵تن ضربدر ۵ =۲۵فقط یک فرقه اهل نجات  است۲۵ شیعه  میباشد ۲۵کعبه  ۲۵ رسول خدا ۲۵شناخت امامتت2۵ تقواء ۲۵عدالت ۲۵ بترازوی عدالتی۵۶۶-۵۴۱ عمر ابوبکر=25  به ابجد (دین حق و حقیقت کدام است566 منهای ابجد مرگ کافر۵۴۱ =۲۵ دین حق شیعه میباشد

 نام امام 12 بار در قرآن آمده است نام شیعه 5 بار در قرآن آمده است 5ضربدر 5= 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم آدم باش و حق را بپذیر اگر دین نداری لااقل آزاد مرد باش پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اولین 25دین آدمی25به مکتب25پیامبر25دین آدم25اسم اعظمه 25بانام هاخاتم25محمده 25والله25 یاور 25استاداعظم 25نظرقرآن25 کعبه 25شیعه25والله 25باحقی25 قرآنی25به قدیس25شیعه25مخلصی 2استاداعظم25 نظرقرآن25شیداء25 شیعه25به امرخدا 25مخلصی 25عاشقی22 بادینها25 بسیجی25خوشآمدی25والله25باحقی 25قرآنی25کعبه25شیعه25مخلصی25تقواء25عدالت 25 نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشیدوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:قرآن را که قبول داری نام شیعه5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر 5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25باحقی 25خدایی25 اصل حق 25بی باک 25 بپدیده25 زوایا25کعبه25 خدایی 25باحقی25 با نامه آدما 25نام آدم هم 25 کعبه25والله25نام آدم25 باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیربدبخت ونامردنباش چشمهایت راباز کن دارم با آیه قرآن باشما صحبت میکنم سمن بکمن عمیون فهم لا یعقلون اگر خدا کور و کرت گنگت نکرده باشه ان شاء الله حق را می پذیری و مثل یک مرد حق را میپذیریواقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود: با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 بانام آدمها 25 گنج قرآنه25 خدایی 25نفس قرآن 25 شیعه25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 با نام آدمها 25خدایی 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25   25باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ هرکسی شیعه نباشد بدبخت عالم style="color: #0000ff;">پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد چرا شما شیعه هستی بخاطر اینکه از فرزندان عزیز کوثر قرآن فاطمه دختر رسوله 25خدایی 25والله 25شیعه 25 ابن رسول25 ابن بتول25 والله25 تقواء25 عدالت 25 اولین 25دین آدم25 شیداء 25 شهید ها 25 خوش آمدی25 «ايستاده» 25 (قائم) در کتاب شاکموني؛ ایستاده 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ شیعه 25 ماشیع 25نظر قرآن 25 استاد اعظم 25علمه 25 والله 25 راستگوها 25 ماشیع 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ ماشیع 25  شیعه 25

 

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

 در تورات و انجیل  فارقلیط شد پرکلیتوسه 47به ابجد 47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کس آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن7 بار آمده محمد 4+علی3= 7 بار آمده چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره 47 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله 

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ

محمد علی فاطمه حسن حسین583عاشوراه عاشوراه583امت اسلامی583اهلبیت فاطمه583

دین خدا 669 - 541 عمر ابوبکر=128حسین        

الله 66+66 بدین= 132 اسلام -4 خلیفه=128 حسین    

جانشین بپیامبر669-541فتنه ها=128حسین

 وصی پیامبر359-231 ابوبکر نفاق= 128حسین

گل زمانflorگل زمان128حسین128دینه مهدی وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ به ابجد لااله الا الله165 + 128حسین +92 محمد = 385 شیعه385 فلسفه دین الله 385بدین واقعی اسلام 385  حسین شیعه واقعی الله و محمد است فقط یک جانشین الله میتواند شیعه محمد باشدکعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128128 امام الهی128

اهل مذهب ما128گل زمان128جان دینی 128یاگنج دین128امام الهی128کلید دین128 اهل محمد 128اله محمد128حماسه ای128یا نی نوا128امام آدما 128امام الهی128به طبیب زمان128آقا بگذاردیگران هم فکرکنندحق باآنهاست شما بزرگوارهستیدستاره هابخاطردوریشون ازخورشید اونو خوب نمیشناسند128 بدیدگاه اهل الله128حکیم کل128آل محمده 128حکیمن128ایام بدینی 128بدیدگاه اهل الله128یاگنج دین128اهل محمد128باآقاطبیب 128طبیب دین ما128امام الهی128 بکل ادیانی128یاباکل دین128جان دینی128جان جهانی128کلیددین 128امام الهی128اهل مذهب ما128امام الهی128یا نی نوا128یحسن128جان دینی128بدیدگاه اله الله128حسین128محبوب دینها128بامحبوب الله128 گل زمان128حسین128به طبیب اهل بجهان 128حماسه ای128بدیدگاه اهل الله128اهل مذهب ما128به جان الله128کلیددین128حسین 128امام الهی128کلیددین 128با دادگاه دین128حسین128 به یادین الهی128باجانه الله128اصولا128اهل مذهب ما128یاماه ادیانه128ایام بدینی128باب ایامه الله128گنج دین128کلیددین128امام آدما128حسین 128بدین های الهی128بنگاه دین هانصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه=128اهل مذهب اله 128حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند با محبوب الله 128 محبوب دینی 128 حسنی 128 باکل سیدا128 با کل ادیانی 128دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید128به طلب های دین128 روز عاشورا امام حسین فرمود برای چه می خواهید بااهل بیت و فرزندان پیامبرتان بجنگید گفتند بخاطر انتقام ازعلی تمام کفار را علی به درک واصل نموده بود در کنار پیامبر روز قیامت خداوند همه را به دوزخ خواهد ریخت شما هم که حق را نمی پذیرید در زمره کافران دوزخی خواهید بود  کافران بدوزخ 971 ظالم 971 +231 نفاق ابوبکر=1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 بکافران محض 1202 ارتش کفار1202
«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است.  نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدنددین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید
«مااز کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند وشیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است امتیاز پنجم که  بسیار بزرگ میباشد.آن است که حسین (ع) عشق و وفاداری و گذشت در راه خدارا عملا معنی کرد و باید گفت اگر عمل امام حسین (ع) در روز عاشورا نبود.بسیاری از مفاهیم و لغات معنی نمیشد.

جانشین بپیامبر669-541 = 128 حسینبه ابجد دین خدا 669 -541 دشمنه اسلامی = 128 حسین به ابجد کبیر و صغیر الله 86+583 پنج تن= 669 -541 عمر ابوبکر= 128 حسین128 کلید دین 128

 نصبه خلافته الله1330-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند

دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد کبیر و صغیر الله 86+583 پنج تن= 669 -541 عمر ابوبکر= 128 حسین128 کلید دین 128حسین128 کلید دین 128جانه جهانی 128نبی الله128 بهای اله دینی128  اهل محمد 128 کلید دین 128 امام الهی 128 بدین های الهی 128 یا با کل دین 128  جان دینی 128سبب دین 128 اهل محمد 128  حسین 128 جان دینی 128 .کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128   حسین128امام الهی128گلها محمد128با محبوب الله128 یا گنج دین128دین دین 128اهل محمد128 حسین128به طبیب زمان128امام الهی128الکعبه128باالزمزم128 کلیددین128جان جهانی128با گل دین97+ 5تن+12امام+ 14معصوم= 128بدین های الهی128حکیمن 128محبوب دینها128با محبوب الله 128حسین128الکعبه128بطبیب هاکعبه128 یاگنج دین128کلیددین128سبب دین128امام الهی 128باامام اول ها128حماسه ای128حسین128به طبیب زمان 128 حسین 128به ابجد واقعیت الله 633-541 فتنه ها = 92 محمد92 اهل مذهبه92 مذهب ما 92 طبیبی مهدی92طبیب جهانی92 امامی 92 بگلهای آدم 92 امامی 92 به مهداله92 +5 = 97 کعبه 97 حسین یعنی حماسه سازیاران نام آور دینحسین یعنی حم سین یا نون والقلم ومایسطرون کسیکه خط شجاعت شهامت وشهادت راترسیم نمودحسین یعنی حامی سایر یاران نام آور 97 با گنج ما 97کعبه 97آل الله97 با گل دین 97 آب زمزم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 علی 110 با ادب اهل دین 110با گلهای میوه 110به زمانه 110 به ابجد کعبه97  آل الله 97 محمد 92 +5 تن = 97 کعبه 97  کعبه97 آل الله97 آل الله 97میباشد کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128 حسین (سالار دین) سبب دین 128 کلید دین 128 حسین حسین یعنی حماسه ساز یاران دین 128+7=135 طبیب الهی الله135 فاطمه 135 دینه الله135+110 علی = 245 دینه اسلام 245 علی +فاطمه =245 دینه بحق الله 245

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فرقه های باطل اگر شما هم نام فرقه هایتان در قرآن میباشد بفرمائید نامردان بی دین حرامی پر مدعاء حرامیان 310 کفری310عمر 310ابله منافقا310جاهل منافق310منکر310حرامیان310عمر310 جهل عرب310 اباجهل دردین310نیرنگ310حرامیان 310عمر310جهل عرب310 کفری310عمر310 اهمیت بحث های مهدوی امام سجاد علیه السلام :مردم زمان غیبت که گفتمانشان امامت مهدی است و منتظران ظهوراو هستند حتماً از اهل هر زمانی برترند زیرا خدا به آنها عقل ها وفهم ها و معرفتی بخشیده که غیبت برایشان به مثابه ی مشاهده امام است .جایگاه ایشان مانند کسانی است که در رکاب پیامبر خدا ص با شمشیر بهجهاد می پردازندایشان حقیقتاً مخلصند و شیعه راستین ما هستند ،و در نهان و آشکار دعوت کننده به دین خدا هستند -و فرمود : انتظار فرج خود بالاترین گشایش و فرج است.ابجد 5 تن آل عباء 583

 به ابجد خانواده محترم پیامبر583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583 به قرارداد الله 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583 با عشق علی 583به ابجد  اهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام = 583شبکه نور 583 این عددنورانی راازراست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندشیعه385نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم در قرآن نیامده علم ریاضی قرآن هم که نمیفهمی ابجد خانواده محترم پیامبر583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583به قرارداد الله 583 امت اسلامی 583 اهل دین قرآن اسلام 583 این عددنورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندشیعه385 نام شیعه 12بار در قرآن آمده 385طبیب بحروف الله 385 رسول خدا فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 مرد عالم385اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385

جانشین بپیامبر669-541عمر ابوبکر= 128 حسین

 

نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند

دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟

یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید

محشر الله الله است می دانی چرا؟

یک بغل باران الله الصمد آورده ام

نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف

راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست

فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید

انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد

باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟

کمال الدّین و تمام النعمة ج1ص 58 به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385 دین ناب الله محمد علی 385به ابجدشهید الله 385 فلسفه دین الله 385 نماز مسلمان 319شهید  319 اسلام واقعی 319 نماز مسلمان 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 با قانون الهی دین الله 385 قانون اساسی الهی 385 فلسفه دین الله 385 زنده با دین بحق حسینی 385

پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385 با آل قرآن 385دین ناب الله محمد علی 385 بدین واقعی اسلام 385 با قانون الهی دین الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 حکم الهی دین الله 385 بیداریهای اسلامی 385 با وصی دین محمد علی 385 موسی به هارون 385 با عقل کل اسلام 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 سربازانه مهدی 385 فلسفه دین الله 385 با قانون الهی دین الله 385 دین ناب الله محمد علی 385 با مقام دین اسلامه 385
دیدم چند روزه کل ستاره ها نیستن فهمیدم رفتند مسافرت ان شاء الله خوش بگذره برای همه وبلاگ نویسا آرزوی سلامتی دارم

حسین یعنی قلب اسلام حسین یعنی سرنوشت دین حسین یعنی کلید دین 128 کلید دین 128 حسین 128 حسین یعنی 128امام الهی 128 حسین یعنی حافظه فراموش نشدنی تاریخ حسین یعنی عاشوراه شهامت شجاعت شهادت حسین یعنی کربلاء حسین یعنی کشتی نجات حسین یعنی کعبه دلها حسین یعنی عشق الله حسین یعنی ثارالله حسین یعنی حزب الله حسین یعنی مظلومیت فاطمه حسین یعنی درس آزادگی حسین یعنی اگر دین نداری آزاد مرد باش حسین یعنی تبلیغ دین حسین یعنی مهدی تنها نیست حسین یعنی بسیجیان عالم حسین یعنی حزب الله حسین یعنی فتح مکه حسین یعنی آزادی قدس شریف حسین یعنی ظهور مهدی {عج} حسین یعنی جان دین شیعه امیر المومنین 

امام حسین (ع) علاوه بر فضایل حسبی و نسبی که همه اهل بیت دارا میباشند.امتیازهایی هم در میان اهل بیت علیهم السلام دارند.

۱-اولین امتیاز این است که ائمه طاهرین علیهم السلام همه از صلب او هستند.از این جهت روایاتی از رسول اکرم آمده است که به این امتیاز تصریح شده است.سلمان فارسی میفرماید((حسین در دامان رسول اکرم (ص) نشسته بود و حضرت اورا میبوسید و میفرمود:(انت السید ابو الساده انت الامام ابن الامام ابوالائمه انت الحجه ابن الحجه ابو الحجج تسعه من صلبک و تاسعهم قائمهم)(تو بزرگی و پدر بزرگانی .تو امامی و پسر امامی و پدر امامانی.تو حجت خدایی و پسر حجت خدایی و پدر حجت خدایی و آن حجت های خداوند نه نفرند که از نسل تو هستند و نهمین آنان قائم آل محمد است)(کمال الدین/ج۱.ص۲۶۹.حدیث۱۲)

۲ـدومین امتیاز این که تداوم حیات اسلام مرهون شهادت اوست.همانطور که در حدیثی ذکر شده:(الاسلام بالنبوی الحدوث و بالحسینی البقا)اگر به تاریخ مراجعه شود .فهمیده میشود که اگر قیام حسین و اسارت اهل بیت آن بزرگوار نبود.نامی از اسلام باقی نمانده بود.

امام حسین(ع) وقتی که ستمگران بنی امیه میخواستند بیعت با یزید را به ایشان تحمیل کنند به این امتیاز اشاره میکند:

(لو بایعت یزید فعلی الاسلام السلام)اگر بایزید بیعت کنم باید فاتحه اسلام را خواند.

۳-سومین امتیاز امام حسین (ع) شعله های محبت او در دلهاست.رسول کرم (ص)میفرمود:(ان للحسین حراره فی قلوب الناس لن تبرد ابدا):

همانا برای حسین .محبتی در دلها شعله ور است که هرگز خاموش شدنی نیست.

۴-چهارمین امتیاز برای ابی عبدالله الحسین.ع.این است که در تربت او شفا است و استجابت دعا در حرم مطهر او از نظر روایات مسلم و قطعی است.(مناقب ابن شهر آشوب/ج۴.ص۸۲) معنی دین خداوند حسین 

۵-امتیاز پنجم که  بسیار بزرگ میباشد.آن است که حسین (ع) عشق و وفاداری و گذشت در راه خدارا عملا معنی کرد و باید گفت اگر عمل امام حسین (ع) در روز عاشورا نبود.بسیاری از مفاهیم و لغات معنی نمیشد.حسین(ع) در روز عاشورا میفرماید:((اللهم انت ثقتی فی کل کرب و انت رجائی فی کل شده و انت لی فی کل امر نزل بی ثقه و عده.کم من هم یضعف فی الفواد و تقل فی الحیله و یخذل فی الصدیق و یشمت فی العدو انزلته بک . شکوته الیک رغبه منی الیک عمن سواک ففرجته عنی و کشفته فانت ولی کل نعمه و صاحب کل حسنه ومنتهی کل رغبه)) {۱}

ای خدا ! پناه من در هر غمی تو هستی و امید من در هر سختی تو هستی.در هر چه بر من روی اورد.تو پناه و یاری کننده من هستی.چه بسیار از غم هایی که دل را به تپش در میاورد و چاره را کم میکند و رفیق را درمانده و دشمن را خشنود میکند.به تو واگذار نمودم و شکایت آن را به تو کردم برای رغبتی که فقط به تو داشتم نه به غیر تو.و تو آن غم را دفع کردی.پس تو صاحب هر نعمت و هر خوبی هستی و منتهای هر آرزو تویی.

او هر چه دارد در راه حق فدا میکند.مال.عیال.اصحاب.اولاد.و حتی طفل شیرخوار را.ودر گودال قتلگاه چنین میگوید:

ترکت الخلق طرا فی هواکا                    وایتمت العیال لکی اراکا

ولو قطعتنی فی الحب اربا                     لما حن الفواد الی سواکا {۲}

ای خدا!از همه کس.از همه چیز در راه تو گذشتم و برای ملاقات تو از همه وابستگان چشم پوشیدم.ای خدا!اگر در راه محبت تو پاره پاره شوم.دل من به سوی غیر تو تمایل نخواهد کرد.

آری!این است حقیقت ایمان و سیر الی الله تعالی.که در وجود سراسری امام حسین علیه السلام متجلی بود.

۱-منتهی الآمال/ج ۱

۲-محدث قمی(رحمه الله علیه)این اشعار را در ضمن مرثیه ای از کتاب معراج المحبه.در جلد ۱منتهی الآمال آورده است.

 

به ابجدحسین128امام الهی 128 حسین128 امام الهی 128 کلید دین 128 حسین 128 دین 64+64 = 128 دین دین حسین 128 به ابجد دین الهی 110 نگین 110 دین الهی 110 علی 110به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر=128 حسینبه ابجد برترین دین 926-541عمر ابوبکر= 385 شیعه 385قال رسوالله فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط دین اسلام 385 فقط دین اسلام 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 به ابجد بهترین دینها737-541 عمرابوبکر= 196 ضرب 14 معصوم 196 میباشدبه ابجد خدای کلمات 1106-1202 سه خلیفه= 196 اصول دین 196 دین اسلام 196 حامی بدین الله196 با ضرب 14 معصوم 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 ضرب 14 معصوم در 14 = 196 میباشد به ابجد محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم برادران یوسف اورا به 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالکی به شهادت رساندند  به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541 اولین احمقان قاصب541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 آفت کلی541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر541 قاتلی 541 آفتین
اهل دین قانون شیطان 677-136 مومن = 541 عمر ابوبکر به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 

حسین یعنی حماسه ساز یاران دین حسین یعنی حما سه ساز دین حسین یعنی حم سین نون و القلم و ما یسطرون حسین یعنی ترسیم کنند خط شهادت در جهان به ابجد آل الله 97 کعبه 97 آل الله 97میباشد کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128 حسین (حامی سالار دین) سبب دین 128 کلید دین 128 حسین حسین یعنی حامی سایرین حسین یعنی حماسه تاریخ سایرین  حماسه سعادت یاور نام آوران حسین یعنی خورشید ماه عالم قمر بنی هاشم حسین یعنی شمع عباس یعنی پروانه حسین یعنی اقیانوس عباس یعنی دریا دل حسین یعنی قلب اسلام حسین یعنی سرنوشت دین حسین یعنی کلید دین 128 کلید دین 128 حسین 128 حسین یعنی حافظه فراموش نشدنی تاریخ حسین یعنی عاشوراه حسین یعنی کربلاء حسین یعنی کشتی نجات حسین یعنی کعبه دلها حسین یعنی عشق الله حسین یعنی ثارالله حسین یعنی  حزب الله حسین یعنی مظلومیت فاطمه حسین یعنی  درس آزادگی حسین یعنی اگر دین نداری آزاد مرد باش حسین یعنی  تبلیغ دین حسین یعنی مهدی تنها نیست حسین یعنی بسیجیان عالم حسین یعنی  حزب الله حسین یعنی  فتح مکه حسین یعنی  آزادی قدس شریف حسین یعنی ظهور مهدی {عج}   کعبه 97+31 کلام حق نور قرآن قرآن ناطق= 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128به ابجد حسین128 کلید دین 128 امام الهی 128 حکیمن 128 محبوب دینها128 با محبوب الله 128 الکعبه 128 با الزمزم 128 خداوند کعبه و زمزم را بخاطر امام حسین بپا نمود حسینی باش یزیدی نباش اگر دینت کلید ندارد بیچاره عالمی یزیدی نباش  حسینی باش به ابجد حسین 128 کلید دین 128 آله محمد128 کلید دین128 جان دینی 128 با حامی بدین  128 امام الهی 128 کلیددین 64+64= 128 کلیددین 128 حسین 128 اهل محمد 128 امام الهی 128سبب دین 128 امام الهی 128 کلید دین 128 جان دینی 128 اهل محمد 128 بدین های الهی 128 بهای اهل دینی 128 باماسیدی128 امام الهی 128 باصله128حسین 128 کلید دین 128  امام الهی 128حسین128کلید دین 128جانه جهانی 128 نبی الله128 بهای اله دینی128  اهل محمد 128کلید دین 128 امام الهی 128 بدین های الهی 128 یا با کل دین 128  جان دینی128128سبب دین 128 اهل محمد 128  حسین 128 جان دینی 128 نبی الله128 اهل محمد128 کلید دین 128با جانه الله 128 با کله دینها 128 بهای اهل دینی 128 حسین128 سبب دین 128جانه جهانی128  یاگنج دین128موج دینی 128 امام الهی 128 کلید دین 128 سبب دین 128 دین آزاده الهی 128 حسین 128 جان دینی 128به ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 حسین به ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 کلید  دین 128 اهل محمد 128=حسین128 گنجینهی 128 کلید دین 128 اهل محمد 128=  12 امام پدر برادر و فرزندانحسین میباشند رسول خدا (ص) فرمود جانشینان من از اهل بیت من و فرزندان حسینمیباشندبه ابجد جان خدای 669-541 عمر ابوبکر= 128 حسین خلیفه خدا 1330-1202 سه خلیفه = 128 حسین      128کلید دین 128 امام الهی 128دین خدا 669 - 541 عمر ابوبکر= 128 حسین       128 جانه جهانی 128 جانه دینه 128وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین128       128 اهل محمد 128سبب دین 128 دین جانباز 128 حسین است 128 یعنی 8 ضربدر2= 16+1= 17 نماز 17 رکعت نماز در 5 وقت بنام 5 تن آل عباء 12 امام 12+5 تن = 17 رکعت نماز در 5 وقت بنام 5 تن آل عباء جانشین بپیامبر669-541 = 128 حسین128 دین جانباز 128 نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدنددین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید
«مااز کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند وشیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیهالسلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است.
به ابجد فارسی 351 قرآن 351 هر ماه اهل دین 351 قرآن 351+14 معصوم = 365 روز سال یک ختم قرآن گل روی مهدی صاحب الزمان (عج)

«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است

 به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دین الهی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 مردانی طلایی 365 روز سال 6+5+3= 14 معصوم

حسین128 کلید دین 128جانه جهانی 59 نبی الله128 بهای اله دینی128  اهل محمد 128 کلید دین 128 امام الهی 128 بدین های الهی 128 یا با کل دین 128  جان دینی 128سبب دین 128 اهل محمد 128

  حسین 128 جان دینی 128 نبی الله128 اهل محمد 128 کلید دین 128 با جانه الله 128 با کله دینها 128 بهای اهل دینی 128 حسین128 سبب دین 128جانه جهانی128  یاگنج دین128موج دینی 128 امام الهی 128 کلید دین 128 سبب دین 128 دین آزاده الهی 128 حسین 128 جان دینی 128به ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 حسینبه ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 کلید  دین 128 اهل محمد 128=حسین 128 گنجینهی 128 کلید دین 128 اهل محمد 128=  12 امام پدر برادر و فرزندان حسین میباشند رسول خدا (ص) فرمود جانشینان من از اهل بیت من و فرزندان حسین میباشندبه ابجد جان خدای 669-541 عمر ابوبکر= 128 حسین

خلیفه خدا 1330-1202 سه خلیفه = 128 حسین      128کلید دین 128 امام الهی 128

 دین خدا 669 - 541 عمر ابوبکر= 128 حسین        128 جانه جهانی 128 جانه دینه 128

وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین128       128 اهل محمد 128سبب دین 12

جانشین بپیامبر669-541 = 128 حسین

نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند

دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید

«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است.

 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین 128  ابجد امام الهی 128 کلید دین 128 حسین 128 دین 64+64 = 128 دین دین حسین 128 به ابجد دین 64+64= 128 دین دین حسین128است به ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 حسین 128 امام الهی 128 کلید دین 128 نبی الله128 اهل محمد 128  کلید دین 128 امام الهی 128 حسین 128 جان دینی 128 نبی الله128سبب دین 128 کلید دین 128  اهل محمد128

 کودگی چهار ساله وارد مسجد شد پیامبر در سجده بود و سبحان ربی ا اعلاء و بحمده کودک یکراست رفت پشت رسول خدا نشست فقط جانشین رسول خدا میتواند بر دوش پیامبر برود و بتهای کعبه را بشکند جبرئیل نازل و فرمود خداوند میفرماید اگر سر از سجده برداری تو را از نبوت خلع میکنم حسین پائین آمد و رسول خدا نماز را تمام کرد یاران سبب سجده طولانی را پرسیدند و پیامبر داستان حسین و نماز شهادت را برای یاران باز گو کرد حسین کشتی نجات است به ابجد دین 64+64= 128 دین دین 128حسین 128است امام الهی 128 حسین 128

خلیفه خدا 1330-1202 سه خلیفه = 128 حسین

دین خدا 669 - 541 عمر ابوبکر= 128 حسین

وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین

قال رسوالله = انا مدینةت لعلم و علیٌ بابها"   854-541  عمر ابوبکر = 313 رمز الله 313 ره حق 313 مثل روز روشن است حقانیت مولاء قائم آل محمد و یاران مهدی 313  نفر میباشند هر سال52 جمعه به 313 روز 313+52 = 365 روز سال ابجد  راه حق 26+26 علی =52  هر سال 52  جمعه داریم با 313 روز = 365 روز سال رمز الله 313 بنور امیدی 313 به یار اهل مهدی313 چشم بصیرت دارند 313 نرجس 313 به نور الهی 313نورای الهی 313 بجان دینه الهی اسلامی313 با یاره الهی مهدی 313 و صیه محمد علی 313رمز الله 313 ره حق 313 جمکران 313 به مرد های الهی 313 رمز الله 313هرسال313 روز با 52 جمعه 313 +52 = 365 روز سال

قال رسوالله = انا مدینةت لعلم و علیٌ بابها"   854-541  عمر ابوبکر = 313 رمز الله 313 ره حق 313 مثل روز روشن است حقانیت مولاء قائم آل محمد و یاران مهدی 313  نفر میباشند هر سال52 جمعه به 313 روز 313+52 = 365 روز سال ابجد  راه حق 26+26 علی =52  هر سال 52  جمعه داریم با 313 روز = 365 روز سال رمز الله 313 بنور امیدی 313به یار اهل مهدی313 چشم بصیرت دارند 313 نرجس 313 به نور الهی 313نورای الهی 313 بجان دینه الهی اسلامی313 با یاره الهی مهدی 313 و صیه محمد علی 313رمز الله 313 ره حق 313 به مرد های الهی 313 رمز الله 313هرسال313 روز با 52 جمعه 313 +52 = 365 روز سالدوست داشتنی ترین مرد جهان قائم آل محمد(عج) است چه کسانی  امام مهدی را خیلی دوست دارند یاران مهدی313 نرجس 313 رمزالله 313+72 شهید کربلاء = 385 شیعه فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 نام شیعه 5 بار در قرآن آمده ولی نام هیچ یک از فرقه های تو در آوردی در قرآن نیامده که نیامده اگر میآمد میپذیرفتم هر سال313 روز و 52 جمعه داریم 313+52=365 روز سال 6+5+3= 14 معصوم خداوند سال را 365 روز قرار داد بخاطر 5 تنو 12 امامو 14 معصوم ضرب این سه عدد هر کدام در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال یک معادله دیگر به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال هر وهابی یک معادله 365 روز سال آورد من دینش را می پذیرم اگر مرد هستید حق را بپذیرید

پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 مرگ کافر 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی 541 قاتلی 541 عداوتین 541به معادله ظالم و مقصر توجه فرمائید به ابجد ظالم971-430 مقصر=541عمر310+231 ابوبکر رکب وبا = 541به ابجدمقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان661+310عمر=971 ظالم971+231 ابوبکر= 1202 سه خلیفه 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد دشمن متجاوز اشت بالطبع است  طبیعت جهان خاران تجاوز است جلو آمدن است تصرف است پنجه انداختن است طبیعت اینها است اگر حاکریز شما قابل نفوذباشدنفوذ میکنندآنها علمی هرگز نمتوانند نفوذ کنند علم خدا وند علم ابجد قرآن خوب روی سیاهشان را گم نموده و گروه گروه هدایت میشوند خدارا شکر
541 به نفوذ دشمن 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541عمر ابوبکر541         ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام541 فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541

نظر الله 1216-1202 سه خلیفه = 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم میگویندبه ابجد  نظر دین 1214 -1202 عمر ابوبکر عثمان = 12 امام غدیر1214 -1202= 12 امام حضرت مهدی 12 دوازدهمین امام جهان میباشد به ابجدصغیر اسلام 12 حق 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 اخلاق12خجسته12اهل 12 اسلام 12 واجب 12امامن 12حق12 اسلام 12 نجاتبخش 12اهل 12 اسلام 12 پیامبر فرمود جانشینان من از اهل بیت من و فرزندان حسین میباشند پیامبراعظم صلوات الله علیه  فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن 385 وحی قرآنی385 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید هر وهابی توانست 12 خط ابجد زیبا 20محمد 20 بنویسدبدرجه شیعه مفتخر میگردد اینجانب از زبان مولایم مهدی به درجه یاعلی مدد رسیدم این درست نیست آدم از مولایش دور باشدو دائم برای دوریش اشک بریزد و غصه بخورد تنهایی و بی کسی مولاء علی را یاد آور میگردد

پیامبر فرمود منم نبی الله 128 حسین از منست و من از حسینم حسینو منی انه من الحسین  نبی الله128 پیامبر فرمود دوست حسین دوست من است دشمن حسین دشمن من است 128 بهای اله دینی128  اهل محمد 128 کلید دین 128 امام الهی 128 بدین های الهی 128 یا با کل دین 128  جان دینی 128سبب دین 128 اهل محمد 128  حسین 128 جان دینی 128 نبی الله128 اهل محمد 128 کلید دین 128 با جانه الله 128 با کله دینها 128 بهای اهل دینی 128 حسین128 بهای اهل دینی 128 به ابجد  دین خدا  669-541 عمر ابوبکر= 128 حسینبه ابجددین خدا 669-541 عمر ابوبکر= 128 کلید  دین 128 اهل محمد 128=حسین 128 گنجینهی 128 کلید دین 128 اهل محمد 128 12 امام پدر برادر و فرزندان حسین میباشند رسول خدا (ص) فرمود جانشینان من از اهل بیت من و فرزندان حسین میباشند قال رسوالله = ان مدینه" العلم و علی بابها 98+12 امام  = 110 دین الهی110 حامیان 110 دین الهی 110علی 110  قال رسوالله ان مدینه" العلم و علی بابها این حدیث دارای 31 حرف  میباشد  31 کلام حق 31حجابی بقرآن 31 نور قرآن 31 قرآن ناطق 31 یعنی 5 تن +12 امام+14 معصوم = 31 +354 با قرآن =  385 با آل قرآن 385 شیعه385 با قرآن است

و محمد 92 بسم رب الشهداء و الصدیقین92 محمد 92  +18 ذالحجه = 110 دین الهی 110 بسم رب الشهداء و الصدیقین92  +18 ذالحجه = 110 دین الهی110علی 110 یمین 110 نگین 110پلیس 110یمنی 110 اهل دینی 110 جلوه الله 110 با ایمانه 110 میدانه 110 نگین110 سیم 110 طلاء 110 نان جو 110نمک 110منادیه 110 دین الهی 110 علی 110  و  74 فرقه دین اسلام و مسیحیت اگر مرد هستند جواب مقالات ابجد ریاضی در قرآن را بدهند وگرنه چاره ای جز پذیرش دین بحق اسلام شیعه قائم آل محمد (عج) ندارند یا باید با افتخار شیعه 12 امامی شوند یا با ید با کمال خفت و زبونی قصه بخورند و مثل ارباب بوزینه صفت خود که دوسال بیشتر خلافت نکرد و از دنیا رفت بمیرند وقتی ناحق به زبونی می افتددو سال نشده یا به درک واصل میشود یا مثل سگ میمیردعلمی صحبت کنیم  علم ابجد قرآن ریاضی در قرآن و حدیث تقدیم میکند
«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است

به ابجد بسم الله الرحمان رحیم 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی به ابجد سرکشای خائن 1317-110 علی = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ابجدشان میباشدبه ابجد قولو لا اله الا الله تفلهوا 98 +12 حق = 110 علی 110 منادیه 110 دین الهی 110 علی 110 منادیه دین الهیبسم رب الشهداء و الصدیقین92  +18 ذالحجه = 110 منادیه 110دین الهی110علی 110 یمین 110 نگین 110پلیس 110 با ادب اهل دین 110علی 110دین الهی110 جلوه الله 110اماما دوازده 110با ادب اهل دین 110 علی110 حامیان110دین الهی 110 آب زمین110گندم های 110نان جو 110نمک 110 دین الهی 110علی 110 با گنج ما 97کعبه 97آل الله 97 آب زمزم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 علی 110 با ادب اهل دین 110در آیه 124 بقره میفرماید 124 هزار پیامبر و جانشینانشان همه از جانب الله تعالی انتخاب شده اند نه توسط مردم نادان بیشعورو بت پرست در این آیه میفرماید مقام امامت بالا تر از نبوت مساوی است امامت 14 نبوت 14 ماه 46 ماه 46 یعنی محمد 20+26 علی = 46 علی در کعبه به دوش رسول خدا رفته و بت های کعبه را در هم شکست و جای پیغمبر خوابید و جان پیامبر را نجات داد فقط یک جانشین رسول خدا میتواند به دوش پیامبر رفته باشد که جانشین رسول خدا شود رسول خدا از کودکی علی را به دوش خود داشت بعد فاطمه بعد حسن بعد حسین  ای نبی خدا شما به مقام امامت رسیدی و این آیه که در غدیر خم نازل شده این آیه در باره امام علی که 13 رجب در کعبه متولد شد به ابجد کعبه 97+13 رجب تولد مولاء در کعبه بدنیا آمده و این آیه هم 13 کلمه دارد اکملت لکم دینکم13 و ابجد کعبه 97 میباشد اکملت لکم دینکم ابجدکعبه 97+13 رجب تولد مولاء در کعبه اکملت لکم دینکم 13کلمه 13+97کعبه = 110 علی 110

  به ابجد محمد 20+26 علی =46 ماه46+7 ثبع المثانی من القرآن العظیم مرادنام ائمه شیعه در قرآن بدون تکرار 7 است  فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده فاطمه چهار علی حسین چهار محمد دو حسن جعفر موسی 7+ 46 محمد علی=53  جانشین احمد53 باید نام خود و همسرش ابجدش53 احمد 53 بایدباشد جانم علی26+27 فاطمه = 53 جانشینه احمد53 دین کامل الله 53 محمد 20 الحمدو الله رب العالمین20 حرف20 الحمدو الله رب العالمین  20 محمد 20+26 علی = 46 ماه46 +7 ثبع المثانی من القرآن العظیم= 53 احمد محمدعلی 46+46= 92 محمد 92+18 ذالحجه"غدیرخم =110 با ادب اهل دین 110علی 110دین الهی110 جلوه الله 110اماما دوازده 110با ادب اهل دین 110 علی110 حامیان110دین الهی 110 آب زمین110گندم های 110نان جو 110نمک 110 دین الهی 110علی 110 با گنج ما 97کعبه 97آل الله 97 آب زمزم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 علی 110 با ادب اهل دین 110 به ابجد آل الله 97 کعبه 97 آل الله 97میباشد کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128 حسین (سالار دین) سبب دین 128 کلید دین 128 حسین حسین یعنی حماسه ساز یاران دین  واقعیت دین 651 -541 عمر ابوبکر= 0 11 دین الهی 110 علی 110 دین الهی 110دین آدما 110علی بوده ماه 46 الهی 46 ماه 46 الهی 46 یعنی محمد 20+26 علی =46+26 علی = 72 شهید کربلاء 72+72= 144 ضرب دوازده امام یعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144+52 جمعه در سال = 196 دین اسلام 196 دین اسلام196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد ماه  46 +46 ماه = 92 محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی 110 دین الهی 110 +92 محمد= 202وحی الهی بدین الله 202 محمد 92+110 دین الهی = 202 اهل لااله الاالله202محمد92+110علی =202 اهل لااله الاالله=202اهل دین الله 202+110دین الهی +73 فرقه = 385 شیعه385راه الله با دین الله385 385راز اهل عالم 385با قانون دین الله 385فلسفه دین الله 385با آل قرآن 385شیداء385 راه الله با دین الله 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 شیعه یعنی دین اسلام 196+دین الله 130+ 59 مهدی = 385شیعه علی شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه یعنی لا اله الا الله166+ حق 108 +11 امام شهید = 385شیعه385فقط یک فرقه اهل نجات است به علم ریاضی قرآن فرقه 385 شیعه 385 مرد عالم 385 با آل قرآن 385 شیعه
محمد 92+92 = 184+12 امام =196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196 به ابجد کبیر و صغیر مهدی 82 طبیب جهان 82 امام 82 بدینهای 82اهل الهی 82امام 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 الم 82 امام 82مهدی82 بهای دین82طبیب جهان 82با دادگاه دین82امام 82بدینهای82 اهل الهی82 طبیب جهان 82 با دادگاه دین82جهاد دینه82 امام82 مهدی 82 انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه = 82 مهدی 82+114 سوره قرآن=196دین اسلام 196اسلامه مهدی196قلب دین 196امام زمانی ها196امام کل دین196اسلامه مهدی 196به ابجدکبیروصغیرالم 82الم82امام 82با دادگاه دین82بدینهای الهی 82 اهل الهی82 مهدی 82طبیب جهان82مهدی 82اهل الهی82امام82+114سوره قرآن= 196دین اسلام 196
به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541

بسمه تعالی به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع» و به علم ریاضی قرآن ستمکاران 673 بدوزخی پلید 673جایگاه اهل دوزخ 673-132 اسلام = 541 مرگ کافر 541 +430 مقصر = 971 ظالم +231 نفاق = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر = 541 مرگ کافر 541 عمر ابوبکر541 مقصر 430 +231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم +231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد راه دزدی دزدانه فدک فاطمه 541فتنه ها 541 اهله شر541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541 کافر پلید دین اسلام فاطمه بر شیعه عزت میدهد درس توحیدو نبوت میدهد کشته شد زهرای اطهر زا سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست آتش به دره خانه مولاء بهانه بود منظور خسم کشتن بانوی خانه بوددر نشستی که با احباء بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شده ولای علی بی کمو کاست جان حضرت زهراء بود فاطمه فرمود جانشین پدرم فقط و فقط علیست فاطمه می فرمود هر بار که جبرئیل میآمد خانه پدرم سراغ علی را می گرفت ومیفرمود پروردگار سلام میرساند به وصی شما همسر فاطمه علی (ع)  از عرش ندای ربنا میآید آوای خوش علی علی میآید در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد

محمد4=92*4=368 علی4=110*4=440 فاطمه=135 حسن2=118*2=236...

خالد

محمد4=92*4=368 علی4=110*4=4

40 فاطمه=135 حسن2=118*2=236 حسین =128 جعفر=353 موسی107 368+440+135+236+128+353+107=1767+255 غیبت امام=2022



دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در چهار شنبه 26 اسفند 1395برچسب:,ساعت 20:51 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

 فاطمه ( س ) مادر عالم اسلام است فاتح دین اسلام = 685 -541 فتنه ها = 144 به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 اسلام 144 ضرب 12 امام در خودش 144 یعنی114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144                             الله محمد علی فاطمه حسن حسین مهدی 7 کلمه با 5 نقطه 5+7=12 امامن12آل خدا 12 ساعت 12 ماه های سال 12 به ابجد حق 12 اسلام 12 حق12 نجاتبخش 12 انجمن 12 واجب 12 اسلام 12 پیشوا و سالار جهان در کلام الهی و غیبی خود میفرماید144 إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»144 بترس از این که به کسی ظلم کنی که یاری جزء غیر خدا ندارد حروف این حدیث قدسی 31 یعنی کلام حق 31 نور قرآن 31 حرف قطعا" به 5 تن +12 امام و 14 معصوم =31 علی 26+5 تن=31 یعنی 17 رکعت نماز 17+14 معصوم = 31 خانواده محترم رسول خدا ظلمها شده به ابجد ره الله 5تن +12امام+14 معصوم =31 ره الله31 و ابجد این حدیث قدسی 144 ضرب 12 امام میباشد یعنی 114 سوره قرآن +30 جزء آن =144 اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشد 144احادیث قدسی نور الهی ائمه شیعه میباشند فاتح دین اسلام = 685 -541 فتنه ها = 144 به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 اسلام 144 ضرب 12 امام در خودش 144 یعنی114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 در تورات و انجیل آمده 31ستوده تر31 آدم حق داشت در صحف خودبه این بزرگان دین افتخار کند  اینجانب قسم میخورم که جزء حق چیزی نگویم به ابجدقرآن ریاضی قرآن به ابجد31مقام بدین31  سرزمین31زلزله31کلام حق 31 صحف آدم  31 ابراهیم 31کلام حق31نور قرآن31قرآن ناطق31 سرزمین31براه قرآن31جانه محمد31جانه رسول 31 اسم علی31بجریانه31 دین خدای31 رسم الله31 اسم علی31 با دوستان حق31 رسم الله31راها دین31 بقرآن بحق 31حتی معنای تفضیلی که در «احمد» است  (یعنی ستوده تر) احمد کسانی که خدا را بسیار حمد میکند میستایند ستایشگر است« 31 ستوده تر 31 صحف آدم 31 ابراهیم 31به ابجد 31 اله کلام31

در تورات و انجیل 31 ستوده تر 31 منظور 5 تن +12 امام +14 معصوم = 31 قرآن ناطق 31 کلام حق 31 نور قرآن 31 ستوده تر31 ابراهیم 31 صحف آدم 31 میباشد31جانه محمد 31جانه رسول 31 امام دینه 31 ارباب اسلامه 31 اسم علی 31 جانه محمد 31نابقه اسلامه 31 نجات دینه 31 ارباب اسلامه 31 انتخاب درسته 31 راه اسلامه31 اهل نمازه 31 شهید حق31یعنی 5تن +12 امام +14معصوم=31نور قرآن31صحف آدم31ابراهیم 31 سرزمین 31 براه قرآن31کلام حق31رسم الله31 اله کلام 31 حضرت مهدی (عج) : علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست کافی ج1 ص372 الهی من فدای خودت و علمت مگه نبینمت اگه ببینمت دیدن روی شما یعنی رسیدن به تمام آرزوها حالا روزو شبم شده گریه برای دیدن روی ماه شما منتظران را به لب آمد نفس ای بتو فریاد به فریاد رس ما همه موریمو سلیمان توایی ما همه جسمیمو بیا جان تو ایی

در تورات و انجیل  فارقلیط شد پرکلیتوسه 47به ابجد 47کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه کس آنها را ستایش کنندبه علم ریاضی علم ابجد قرآن  پرکلیتوسه  47 منظور نبوت خاتم و اهل بیت او میباشند  پرکلیتوسه 47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 میباشد  این آیه نورانی اهل بیت هم 47 حروف میباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)47این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف. 47 شجره مطهره 47 در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده محمد فاطمه چهار علی چهار محمد دو حسن جعفر موسی که در راه است انشاء الله با عصای و انگشتر سلیمان در راه است حم12 سجده 12   (آيه 12)- «در اين هنگام خداوند آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد و كامل كرد» (فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ).
 «و در هر آسمان آنچه را می‏خواست امر و فرمان داد» (وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها). و موجودات و مخلوقات مختلف را در آنها آفريد و به آنها نظام بخشيد.
 «و آسمان پايين را با چراغهايى [ستارگان‏] زنيت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم» (وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 301
 آرى «اين است تقدير خداوند توانا و دانا» (ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ).47 شجره مطهره 47 منظور خانواده پیامبر میباشد ابجد 47 شجره مطهره 47

رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله : مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد كرد.

كتاب سليم بن قيس، ص 429سوره ای که به جریان فتح مکّه اشاره دارد، کدام سوره است؟ سوره نصر(سورهٔ 110قرآن 110دین الهی )علی

کدام سوره تعداد آیاتش برابر با تعداد چهارده معصوم(علیهم السلام) است؟ سوره61 قرآن آیه  14 صَف14 (سورهٔ 61قرآن)

             نماز داروی روح و سلامتی جسم است

 فاطمه فاتح الله طلایه دار محمده اگر فاطمه نبود شیعه نبود و زنان عالم هیچ سنگره مستحکمی نداشتند انا اعطیناه کل کوثر فصل لربک ونحر ان شانئک هو الا بتر خداوند به پیامبر فرمود عالم را بخاطر فاطمه خلق نمودم ولی دشمنان اسلام از خدای فاطمه ناراحتندفاطمه بعکس فاطمه هم طراز امیرالمومنین فدایی علی چو خورشید بنمود چینی طراز.یعنی فاطمه چون آفتاب اشعه ٔ زرین خود بر جهان افکند.پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد نام شیعه 5 بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25 آل الله 25 والله25 کعبه 25یا عشق 25 یا بحق 25 یا عشق25 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به علم ابجد فرقه 25 شیعه 25 یعنی فروع دین 5ضربدر5=25 شیعه 25 مقام انسان ها 25 باید 25 مرحله را طی کنی تا شیعه شوی اول نامرد نباشی دوم حق را از دشمنت هم که شده بپذیری سوم دروغ نگویی 4 کلک نزنی 5 مهربان باشی 6 تقواء 7 عدالت منطور برو جلو  25 زنگ دین 25 بصدا درآمد ابجد صغیر حالا به ابجد کبیر  بگو یا علی121 زنگ دین  121 صدای دین 169 علی 110+59 مهدی = 169 صدای دین 169 طبیب های دین الله 169 علی 110+59 مهدی = 169 به ابجد صغیر فرقه25شیعه25 بهترها۲۵ کعبه ۲۵به امر خدا ۲۵ اصل حق ۲۵جلوه خدا ۲۵ بسیجی۲۵بجهادی ۲۵دلاور۲۵ جانه جانانه۲۵ محشره ۲۵ عاشقی ۲۵ره رسم۲۵اساسه ایمان ۲۵ایمان بخدا ۲۵علم خدا ۲۵بی انتها ۲۵استواره  ۲۵و مخلصونا ۲۵مخلصی۲۵رهحق ۲۵ضرب  ۵تن ضربدر ۵ =۲۵فقط یک فرقه اهل نجات  است۲۵ شیعه  میباشد ۲۵کعبه  ۲۵ رسول خدا ۲۵شناخت امامتت2۵ تقواء ۲۵عدالت ۲۵ بترازوی عدالتی۵۶۶-۵۴۱ عمر ابوبکر=25  به ابجد (دین حق و حقیقت کدام است566 منهای ابجد مرگ کافر۵۴۱ =۲۵ دین حق شیعه میباشد

 نام امام 12 بار در قرآن آمده است نام شیعه 5 بار در قرآن آمده است 5ضربدر 5= 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم آدم باش و حق را بپذیر اگر دین نداری لااقل آزاد مرد باش پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اولین 25دین آدمی25به مکتب25پیامبر25دین آدم25اسم اعظمه 25بانام هاخاتم25محمده 25والله25 یاور 25استاداعظم 25نظرقرآن25 کعبه 25شیعه25والله 25باحقی25 قرآنی25به قدیس25شیعه25مخلصی 2استاداعظم25 نظرقرآن25شیداء25 شیعه25به امرخدا 25مخلصی 25عاشقی22 بادینها25 بسیجی25خوشآمدی25والله25باحقی 25قرآنی25کعبه25شیعه25مخلصی25تقواء25عدالت 25 نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشیدوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:قرآن را که قبول داری نام شیعه5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر 5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25باحقی 25خدایی25 اصل حق 25بی باک 25 بپدیده25 زوایا25کعبه25 خدایی 25باحقی25 با نامه آدما 25نام آدم هم 25 کعبه25والله25نام آدم25 باردرقرآن آمده آدم باش و حق رابپذیربدبخت ونامردنباش چشمهایت راباز کن دارم با آیه قرآن باشما صحبت میکنم سمن بکمن عمیون فهم لا یعقلون اگر خدا کور و کرت گنگت نکرده باشه ان شاء الله حق را می پذیری و مثل یک مرد حق را میپذیریواقعا" حق دارید شیفته جمال با صفای حضرت مهدی نمونه عالم شوید خدا همه جاست گنج دین همه جاست و میبیند شما را امام جواد عليه السلام فرمود: با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.امتی که راضی به کشتن فرزند پیامبرش باشدوحق را نپذیرد قطعا" اهل دوزخ است ان شاء الله در دنیا هدایت شده و به دوزخ ختم نخواهد شد تا دیر نشده توبه کنید نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ طبق آیه قرآن فقط شیعه بحق و رستگار عالم استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ قال رسو الله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 والله25 آل الله 25 بانام آدم ها 25 بار در قرآن نام25 آدم انسانی 25 آدم باش انسان باش و حق را بپذیر نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر نفهم بفهم  وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 بانام آدمها 25 گنج قرآنه25 خدایی 25نفس قرآن 25 شیعه25 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه 5بار مستقیم در قرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 25 شیعه 25 پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 نام آدم 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25 والله 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پسر انسان 25 آدم مرد25 آل الله 25 والله 25 با نام آدمها 25خدایی 25 گنج قرآنه25 نفس قرآن 25 شیعه25   25باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش و شیعه باش وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ هرکسی شیعه نباشد بدبخت عالم استپیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد چرا شما شیعه هستی بخاطر اینکه از فرزندان عزیز کوثر قرآن فاطمه دختر رسوله 25خدایی 25والله 25شیعه 25 ابن رسول25 ابن بتول25 والله25 تقواء25 عدالت 25 اولین 25دین آدم25 شیداء 25 شهید ها 25 خوش آمدی25 «ايستاده» 25 (قائم) در کتاب شاکموني؛ ایستاده 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ شیعه 25 ماشیع 25نظر قرآن 25 استاد اعظم 25علمه 25 والله 25 راستگوها 25 ماشیع 25«ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛ ماشیع 25  شیعه 25

 

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

 


وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: قرآن را که قبول داری نام شیعه5بارمستقیم درقرآن آمده 5ضربدر5= 25 شیعه 25اصل حق25آل الله25 والله25جلوه خدا25کعبه25خدایی25با آل خدای25باحقی25 والله 25خدایی25 اصل حق25 قرآن را قبول داری نام آدم هم25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر مرد باش و حق را بپذیرشیعه 25 والله 25دین آدم25با آل خدای25نام الله25والله25آدم خوبی25اصل حق25دین آدم25آل الله25 باآل خدای25نام الله25والله25آل الله25آدم خوبی2525اصل حق25فان حزب‌الله هم الغالبون و الا ان حزب‌الله هم المفلحونقرآن نون ن والقلم و ما یسطرون قرآن قرارداد الله نامداران جهان 

 نظر الله 1216- 1202 سه خلیفه = 14 معصوم +11 امام شهید = 25 شیعه 25 والله 25 آل الله 25 شیعه 25کعبه 25 به الله 25 والله 25 آل الله 25 کعبه 25 شیعه 25  خدایا فرشته ها اینطور بودند که آدم را خلق کردی آره دیگه اعصابتو خورد کردند نظرم داره کم کم در باره فرشته ها عوض میشه چه فرشته حرف کوش کنی جریمه 5 بار همین که گفتم از روش بنوییس سعی کن یک بار بخوانی میفهمی ابجد محمد92 بدیدگاه الله 92 یعنی محمد 92 یعنی 2 ضربدر 9= 18 ذالحجه غدیر خم محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی110 دین الهی 110به ابجد  محمد 92+92  بدیدگاه الله = 184+12 امام =196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196دین اسلام 196 ابجد محمد میشه 92 یعنی محمد 92 یعنی 2 ضربدر 9= 18 ذالحجه غدیر خم 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی110 دین الهی110 نگین 110دین الهی 110حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 پلیسی 110 نمک 110 نان جو 110 به نانو نمک مرتضی علی بت شکن در کعبه بر دوش نبی وارث خاتم بوود مولاء علی خیبر کنی هم ثاقی کوثر علی فقط یک جانشین میتواند جای پیامبر بخوابد و جان پیامبر را از مرگ برهاند و در جنگها مواظب پیامبر سپر دفاعی پیامبر در جنگها علی بوده است در غدیر خم پیامبر دست علی را بالا برد و فرمود من کنتو مولاء فهذا علی مولاء هر که من مولای اویم  این علی مولای اوست علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست

به ابجد تخریب دین 1276+74 فرقه گمراه = 1202  سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر سه خلیفه که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند ابجد ابوبکر27 عمر 22 عثمان 25= 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد


وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ پیامبر فرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشدقرآن قله راه الله نام الله  25شیعه 25نام الله25کعبه25 یا عشق25والله25شیعه 25 نام الله 25 نام آدمی25والله25 با آل خدای25 خدایی25 باحقی 25 شیعه25 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25آل الله 25با آل خدای 25 والله25 کعبه25 نام آدم25 بار در قرآن آمده است آدم باش و حق را بپذیر   

                       نماز داروی روح و سلامتی جسم است

شهادت حضرت فاطمه. ایام فاطمیه . حضرت زهرا . فاطمه زهرا . شهادت فاطمه زهرا

فاطمه

یعنی........ف........فخر........ا.........انسان.......ط .....طاهره.......م.........مومنان.......ه........

هست پس فاطمه یعنی فخر انسان  طاهره مومنان است براستی که فاطمه(  س ) اینگونه هست فرخ لقاء فتحی به ابجد محمد 20+26 علی =46 ماه46+7 ثبع المثانی من القرآن العظیم مرادنام ائمه شیعه در قرآن بدون تکرار 7 است  فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثانی من القرآن العظیم مراد نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده فاطمه چهار علی حسین چهار محمد دو حسن جعفر موسی 7+ 46 محمد علی=53  جانشین احمد53 باید نام خود و همسرش ابجدش53 احمد 53 بایدباشد جانم علی26+27 فاطمه = 53 جانشینه احمد53 دین کامل الله 53 محمد 20 الحمدو الله رب العالمین20 حرف20 الحمدو الله رب العالمین  20 محمد 20+26 علی = 46 ماه46 +7 ثبع المثانی من القرآن العظیم= 53 احمد محمدعلی 46+46= 92 محمد 92+18 ذالحجه"غدیرخم =110 با ادب اهل دین 110علی 110دین الهی110 جلوه الله 110اماما دوازده 110با ادب اهل دین 110 علی110 حامیان 110 دین الهی 110 واقعیت دین 651 -541 عمر ابوبکر= 0 11 دین الهی 110 علی 110 دین الهی 110دین آدما 110علی بوده ماه 46 الهی 46 ماه 46 الهی 46 یعنی محمد 20+26 علی =46+26 علی = 72 شهید کربلاء 72+72= 144 ضرب دوازده امام یعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144+52 جمعه در سال = 196 دین اسلام 196 دین اسلام196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد ماه  46 +46 ماه = 92 محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی 110 دین الهی 110 +92 محمد= 202وحی الهی بدین الله 202 محمد 92+110 دین الهی = 202 اهل لااله الاالله202محمد92+110علی =202 اهل لااله الاالله=202اهل دین الله 202+110دین الهی +73 فرقه = 385 شیعه385راه الله با دین الله385 385راز اهل عالم 385با قانون دین الله 385فلسفه دین الله 385با آل قرآن 385شیداء385 راه الله با دین الله 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 شیعه یعنی دین اسلام 196+دین الله 130+ 59 مهدی = 385شیعه علی شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه یعنی لا اله الا الله166+ حق 108 +11 امام شهید = 385 شیعه
محمد 92+92 = 184+12 امام =196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196 به ابجد کبیر و صغیر مهدی 82 طبیب جهان 82 امام 82 بدینهای 82اهل الهی 82امام 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 الم 82 امام 82مهدی82 بهای دین82طبیب جهان 82با دادگاه دین82امام 82بدینهای82 اهل الهی82 طبیب جهان 82 با دادگاه دین82جهاد دینه82 امام82 مهدی 82 انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه = 82 مهدی 82+114 سوره قرآن=196دین اسلام 196اسلامه مهدی196قلب دین 196امام زمانی ها196امام کل دین196اسلامه مهدی 196به ابجدکبیروصغیرالم 82الم82امام 82با دادگاه دین82بدینهای الهی 82 اهل الهی82 مهدی 82طبیب جهان82مهدی 82اهل الهی82امام82+114سوره قرآن= 196دین اسلام 196
به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541

بسمه تعالی به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع» و به علم ریاضی قرآن ستمکاران 673 بدوزخی پلید 673جایگاه اهل دوزخ 673-132 اسلام = 541 مرگ کافر 541 +430 مقصر = 971 ظالم +231 نفاق = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر = 541 مرگ کافر 541 عمر ابوبکر541 مقصر 430 +231 ابوبکر = 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم +231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد راه دزدی دزدانه فدک فاطمه 541فتنه ها 541 اهله شر541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541 کافر پلید دین اسلام فاطمه بر شیعه عزت میدهد درس توحیدو نبوت میدهد کشته شد زهرای اطهر زا سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست آتش به دره خانه مولاء بهانه بود منظور خسم کشتن بانوی خانه بوددر نشستی که با احباء بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شده ولای علی بی کمو کاست جان حضرت زهراء بود فاطمه فرمود جانشین پدرم فقط و فقط علیست فاطمه می فرمود هر بار که جبرئیل میآمد خانه پدرم سراغ علی را می گرفت ومیفرمود پروردگار سلام میرساند به وصی شما همسر فاطمه علی (ع)  از عرش ندای ربنا میآید آوای خوش علی علی میآید در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد

http://www.14-masoum.com/wp-content/uploads/fatemieh.jpg

مقصر 430+231 ابوبکر=661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم +231 ابوبکر= 1202سه خلیفه1202طبق معادله مقصر و ظالم عالم بوده اند

به ابجد محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم برادران یوسف اورا به 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالکی به شهادت رساندند فاطمه بعکس فاطمه هم طراز امیرالمومنین فدایی علی شهادت شعور هدف اسلام داری تو به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام541 مجرمین بدین اسلام 541
بسمه تعالی به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامیبه ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 541

قاتل دین الله 651- 110 دین الهی = 541 قاتلی541 عمر 310+231 ابوبکر = 541 قاتلی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541  فاطمه بر شیعه عزت میدهد درس توحیدو نبوت میدهد کشته شد زهرای اطهر زا سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست آتش به دره خانه مولاء بهانه بود منظور خسم کشتن بانوی خانه بوددر نشستی که با احباء بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شده ولای علی بی کمو کاست جان حضرت زهراء بود فاطمه فرمود جانشین پدرم فقط و فقط علیست فاطمه می فرمود هر بار که جبرئیل میآمد خانه پدرم سراغ علی را می گرفت ومیفرمود پروردگار سلام میرساند به وصی شما همسر فاطمه علی (ع)  از عرش ندای ربنا میآید آوای خوش علی علی میآید در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد

با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید گلبانگ محمدا" رسو الله است تو حیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است 

سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است گفتم که روم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بوود سایه ندارد به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم

 

کافرانی که زمان جاهلیت دختران خود را زنده به گور میکردند به دختر پیامبرشان هم رحم نکرده وموجب شهادت بزرگترین بانوی اسلام شدندشهادت به فروع دین شهادت هم 5 حرف دارد هم 5 نقطه شهادت برای گفتن حرف دارد851 شهادت وفاطمه851-541 عمر ابوبکر= 310 عمر موجب شهادت این بانوی بزرگ اسلام و قرآن شد کسی که یک سوره قرآن بنامش آمده خداوند به پیامبرش تبریک گفته ولی برای هیچ کسی دیگر به پیامبر تبریک  گفته نشده خداوند فرمود جهان را بخاطر فاطمه آفریدم خداوند به پیامبر فرمودشما را هم بخاطرفاطمه آفریدم اگر فاطمه نبود علی هم نبود درود و رحمت خداوند بر مادر شیعیان عالم شهادت هم 5 نقطه دارد هم 5 کلمه شهادت 5 تن آل عباء بدست541 کفار پلید دین اسلام541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 آفت کلی 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 کافر پلید دین اسلام 541 عمرابوبکر541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 قاتلی 541 به علم ریاضی قرآن به ابجد عمر ابوبکر 541 قاتلی 541 کافر پلید دین اسلام 541 ظالم 971 ظالم 971- 430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 کافر پلید دین اسلام 541 فتنه ها 541 آفت کلی 541 مکافات 541 دشمنه اسلامی 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541 قاتل یگانه کوثر قرآن بودند عمر و عثمان هم قرآنها را جمع آوری و همه را سوزاندند حضرت زهرا این دو کافر را نفرین کرد و ابوبکر دوسال خلافت نکرده خارو ذلیل از دنیا رفت لعنت الله علیه ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابوبکر عمر عثمان 1202 بکافران محض 1202 ارتش کفار 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202  اینم علم ابجد ریاضی قرآن  

 

ارتش کفار 1202 بکافران محض 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد به ابجد ظالم 971+231 نفاق ابوبکر = 1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجران را سخت عقوبت خواهیم کرد این آیه قرآن هم به ابجد صغیر 74 ابجد ابوبکرعمر عثمان 74 است و باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند 74 والشجره الملعونه 74 عمر ابوبکر عثمان 74 میباشندنفاق چیست و منافق کیست 231 ابجد ابوبکر 231 نفاق 231 عصیان 231 است منافق 271 کوردلی 270=541 عمر ابوبکر541 منافق کوردلی 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 دین اسلام هم مانند دین مسیحیت 74 فرقه های شیطانی 74 یا فرقه های شیطان 74  74کافرا پلید دین اسلام74 فرقه باطل می باشند که ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 میباشد اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74کافرا پلید دین اسلام74ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 74کافرا پلید دین اسلام74  به علم ریاضی قرآن231 یا بگبرهای 231 یابوگبری231 نفاق 231 ابوبکر231 یا بگبرهای 231 یابوگبری231راه دزدی 231 عصیان 231 نفاق 231 با اهل نفاق منافق = 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 آفت کلی 541 مکافات 541 قاتلی541 عداوتین  541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541 با اهل منافق نفاق 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 یامنافقین نادان ملحدی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 کافرپلیددین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 با اهل نفاق منافق 541 کافر پلید دین اسلام541با شیطان انسان ها541 عمر ابوبکر541 به ابجدظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541با شیطان انسانها 541 
 دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرف

 نظر الله 1216- 1202 سه خلیفه = 14 معصوم +11 امام شهید = 25 شیعه 25 والله 25 آل الله 25 شیعه 25کعبه 25 به الله 25 والله 25 آل الله 25 کعبه 25 شیعه 25  خدایا فرشته ها اینطور بودند که آدم را خلق کردی آره دیگه اعصابتو خورد کردند نظرم داره کم کم در باره فرشته ها عوض میشه چه فرشته حرف کوش کنی جریمه 5 بار همین که گفتم از روش بنوییس سعی کن یک بار بخوانی میفهمی ابجد محمد92 بدیدگاه الله 92 یعنی محمد 92 یعنی 2 ضربدر 9= 18 ذالحجه غدیر خم محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی110 دین الهی 110به ابجد  محمد 92+92  بدیدگاه الله = 184+12 امام =196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196دین اسلام 196 ابجد محمد میشه 92 یعنی محمد 92 یعنی 2 ضربدر 9= 18 ذالحجه غدیر خم 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی110 دین الهی110 نگین 110دین الهی 110حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 پلیسی 110 نمک 110 نان جو 110 به نانو نمک مرتضی علی بت شکن در کعبه بر دوش نبی وارث خاتم بوود مولاء علی خیبر کنی هم ثاقی کوثر علی فقط یک جانشین میتواند جای پیامبر بخوابد و جان پیامبر را از مرگ برهاند و در جنگها مواظب پیامبر سپر دفاعی پیامبر در جنگها علی بوده است در غدیر خم پیامبر دست علی را بالا برد و فرمود من کنتو مولاء فهذا علی مولاء هر که من مولای اویم  این علی مولای اوست علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست به ابجد تخریب دین 1276+74 فرقه گمراه = 1202  سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر سه خلیفه که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند ابجد ابوبکر27 عمر 22 عثمان 25= 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد

بسم الله الرحمان الرحیم 786-541 عمرابوبکر=245 علی 110+135 فاطمه = 245 دینه بحق الله 245 با کل ادیان دین الله 245 عقیده فاطمه 245 بطبیب های مقدس 245 علی+فاطمه 245 دین الهی110+135 دینه الله=245 اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه=245 اسلامه حق علی و فاطمه میباشد110دین الهی 110+135 دینه الله = 245دین بحق الله 245کلیده دین الهی الله 245اسلامه حق 245 یعنی معنای بسم الله الرحمن رحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 پنج تن آل عباء +5 اصول دین  = 786 اهل دین اهل نجات دین اسلام786-541 عمر ابوبکر = 245 دین بحق الله 245
دین الهی 110+135 دین الله = 245

           علی 110+135 فاطمه= 245اسلامه حق 245 دین بحق الله 245 منظور امام علی و تاج سرش حضرت فاطمه سلام الله علیه میباشد کوثر قرآن تنها کسی که یک سوره بنامش آمده به کوری آن سه دشمن سه آیه دارد

583 اسلام ناب محمد علی فاطمه ای 583 عاشق الهی الله 583 با مردمقدس اسلام 583 رهبردین الهی الله 583 با شهد عسلی طبیعی 583 مقربان اصل دینه 583 با حکمت الهی الله583 عاشوراه583باعشق علی583 امت اسلامی 583 اهلبیت فاطمه 583 عاشوراه 583 به ابجدپای درس علی بدین اسلام 583 رهبر دین الهی الله 583محمد علی فاطمه حسن حسین583شبکه نور583 عاشوراه583 احد عشر583با عشق علی583 اهل بیت فاطمه583 امت اسلامی58اسلام ناب محمد علی فاطمه ای 583رهبر دین الهی الله583عاشوراه583 احد عشر 583 شیعه بدین اسلام 583 پای درس علی بدین اسلام 583هم سطح پیامبری بدین اسلام 583 اسلام ناب محمد علی فاطمه ای 583 یا عشق اهل الله 583 مقربان اصلی دینه 583 اسلام نابه ناب محمدی بدین اسلام 583 به نگاه جادوی اهل عشق 583بارهبر کل جهان اسلام 651-541 عمر ابوبکر= 110 علی جانشین خاتم باید نامش اخلاقش رفتارش گفتارش همه مثل پیامبر باشدمثل پیغمبر فقط مولاء علیست شاه مردان شیریزدان چون نبی ست پیامبر از کودکی نزد مادر امام علی بود و امام علی از کودکی نزد پیامبر بود با دستا12ن مبارک پیامبر بزرگ شد تربیت شده پیامبر خداوند اینگونه خواست که فرزند کعبه بشکاف کعبه بنگر تو ببین روی حیدر علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه می گوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است گفتم که روم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بوود سایه ندارد علامت پیامبر و امام این است که سایه ندارد اگر شما جلوی نور ایستادی و سایه نداشتی شما امام هستی

به ابجدبدعت کنندگان651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر541قاتلی 541آفت کلی 541فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541عمر ابوبکرپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541

 

به ابجد محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم برادران یوسف اورا به 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالکی به شهادت رساندند  به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541 شرم گینان 651-110 دین الهی  = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 دشمنه مکتب اسلامی541 مردانه فاسده دینه اسلام 651-110 علی = 541احمقان فاسد دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541مقصرادین الهی541عمر ابوبکر541کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی541فاجرانه دینه اسلامی 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541

 

قال رسوالله= فاطمه بضعه" منی 1512-1202 سه خلیفه = 310 قاتل فاطمه عمر است لعنت خدا برعمر ابن خطاب علیه لعنه" والعذاب310 عمر 310گمراه دین310منکر310کفری310فاسق دینی310حرامیان 310 جاهل منافق310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310منکر310 کفری 310 حرامیان 310 ابجد 22شیطان  به ابجد صغیر شیطان 22 عمر22مقصر22هذیان22 ابابکر22 هذیان 22 ملحد 22 لعنت 22منافقان 22 مجرمان 22 درآتشه22دوزخه 22 شیطان 22 عمر22 ابابکر22

 

 

 

نام: فاطمه (س)
لقب: زهرا
کنیه: ام ابیها
نام پدر:  حضرت  محمد (ص)
نام مادر: خدیجه کبری (س)
نام همسر: علی بن ابیطالب (ع)
لقب: زهرا،صديقه،طاهره،راضيه،مرضيه،مباركه،بتول ( لقب زهرا از شهرت بيشترى برخوردار است. )
محل ولادت: مکه خانه خدیجه
مدت عمر: 18 سال
تاریخ شهادت: 3 جمادی الثانی سال 11 هجری
علت شهادت: صدمات وارده
نام قاتل: ثانی
محل دفن: مدینه طیبه 

 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 

جانشین خاتم باید نامش اخلاقش رفتارش گفتارش همه مثل پیامبر باشدمثل پیغمبر فقط مولاء علیست شاه مردان شیریزدان چون نبی ست 

 

مگر نام محمد هم علی نیست صدکتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است عکس نام محمد علیست آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی

فاطمه  فدایی ائمه طه  محمده فاطمه یعنی فدای این مرامه هدایت یافته شاگرد مکتب خانه پیامبر و علی وقتی جبرئیل می آمد اول میگفت خدابه فاطمه وعلی سلام میرساند فاطمه فاتح ادیان الله طلاء ماه همه عالمه  فاتح دین الله محمد همراه فاطمه فدایت اله طلایی ماه خداوند فاطمه را آفرید و یک سوره قرآن به نامش برای زنان زمان پیامبر سوره قرآن نازل نشده ولی فقط برای فاطمه سوره کوثر نازل شده بخاطر همین روی دشمنان شیعه کم شده و نمی توانند نطق بکشند قرآن تمام راه ها را به روی سیاهشان بسته  والله شیعه حق را با کمال آزادگی میپذیرد اگر نام فرقه من در آوردی شما در قرآن آمده بفرما ما نامرد نیستیم و حق را با کمال شجاعت میپذیریم خدا خیلی مادر شیعیان را دوست داشته که سوره کوثر بنامش فرستاده برای هیچ زنی در زمان پیامبر سوره کامل قرآن که جواب سه کافر قاصب قاتل فاطمه را بدهد این سوره هم سه آیه دارد در مکه به سه شیطان سنگ میزنیم این نماد سه خلیفه کافر وقاصب میباشد قرآنها و تمام کتب حدیث که درمدح اهل بیت پیامبر بود همه را به آتش کشیدند درب خانه فاطمه را هم به آتش کشیدند و کوثر قرآن در سن 18 سالگی را به شهادت رساندند ابوبکر دوسال خلافت نکرده خارو ذلیل از دنیا رفت حضرت فاطمه این سه خلیفه را نفرین نمود همگی خارو ذلیل از دنیا رفتند

 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:اراده شکست ناپیذرمنجی آخرالزمان برزمان هم فایق آید سلام بر مهدی قائم آل محمد(عج) قرآن 4 حرف با سه نقطه 4ضربدر 3=12حم 12آل خدا12به خدا 12حق12اسلام 12
  قرآن 4 حرف با سه نقطه 4ضربدر 3=12حم 12آل خدا12به خدا 12حق12اسلام 12   الله محمد علی فاطمه حسن حسین مهدی 7 کلمه با 5 نقطه 5+7=12 امامن12آل خدا 12 ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ 14 حرف قرآن ناطق اهل بیت پیامبرند ﴿۱﴾قاف سوگند به قرآن باشكوه ش شیداء385شیعه385شیداء385شهید الله 385مرد عالم385اسلام واقعی الله385فقط دین اسلام 385اسلام پیامبر385اسلام واقعی الله 385 اگر بلد نیستی بلتوس موبایلت را روشن کنی بی فرهنگی اگر کامپیوتر نمیدانی بی سوادی اگر وبلاگ نداری سواد خواندن و نوشتن نمیدانی مغزت خوب کار نمیکند به نسلی که کامپیوتر نمیداند نسل سوخته وبی مصرف میگویند روز قیامت یوم الحصرت است و اینها حصرت می خورند  دو انسان عزیز دشمنان است یک انسانهای بی مغز و یکی انسانهایی که آنها را هدایت می کنند بی معزها را سوار و متفکران را سردار خود میدانند یا دارشان میزنند یا روی سرشان نگه میدارند هردوبر باطلند به ابجد احمقای دینی 231 نفاق231 عصیان 231 ابوبکر231 یکی از بزرگتری احمقان عالم بوده است خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه 231 ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231 با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی231لانه جاسوسیه231ادیانی جعلی باطل231دورویه231 با دزد گربها231بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231بادینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر231 نابحق دینها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231نفاق 231 عصیان 231با قاصبه دین الله231ادیانی جعلی باطل231 نفاق231عصیان 231راه دزدی 231لانه جاسوسیه 231 ابوبکر231231بناحق دینه 231 فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون74 این سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند شما هم اگر مرد هستید ثابت کنید چرا دین اسلام 74 فرقه شد چه کسان مقصر دین بودند که دین اسلام 74 فرقه شد مقصر اصلی دین اسلام کیست  به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان +310 عمر= 971 ظالم +231 ابوبکر= 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه قاصب دین اسلام 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 1202

 

ابجد آل عمر خدعه نیرنگ 310 دارد منکری 310 کفری این طایفه ارثی دارد دشمن شیعه شده خارو ذلیل چون ندارد از برایش یک دلیل جوی خونی که ز راه آمده سدی دارد خویشتن داری این طایفه حدی دارد ننگشان باد که ذوب اند درآیین یهود لعنت شیعه به موذی گری آل سعود باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود چونکه  با هیچ کسی جنگ ندارد شیعه دشمن سخت فقط آل یهودپستراز آن بوود آل سعود خون شیعه خطرها دارد تا که این آل سقوط از زمین بردارد
شیعه در عاطفه و صلح تبحر دارد ظلم دیده ، ولی از ظلم تنفر دارد
به کسی بی خود و بی فایده توهین نکند بی جهت شیعه به یک طایفه نفرین نکند مثل میثم دلش از ظلم و ستم بیزار است تن به ذلت ندهد گرچه سرش بر دار است داغ کوثر به دل خون صحیفه ست هنوز
فتنه ها زیر سرآل سقوط است هنوزفتنه ها زیرسر روز سقیفه ست هنوز کاش،ای کاش جهان اینهمه در خواب نبود اینقدر شیعه کشی روی زمین باب نبود جوی خونی که ز راه آمده سدی دارد خویشتن داری این طایفه حدی دارد ننگشان باد که ذوب اند درآیین یهود لعنت شیعه به موذی گری آل سعود باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد شیعه اول نفر علم جهان بوده و هست دشمنش خار شده در هر نشست شیعه یعنی عشقو شعور زندگی میکند کامل خدا را بندگی
امروز یک کلیب ازرهبر مذهبی وهابی دیدم ای تف به روش که میگفت تمام مسلمانان شیعه و سنی کافرند با توجه به 12 آیه قرآن به این وهابی میگویم خیلی خیلی تف به رویت لا اقلم از قرآن خجالت بکش نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است ولی نام شما خوک صفت یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام طلایی شیعه 12بار در قرآن نامش آمده ولی نام پلید و سیاه شما یک بار هم در قرآن نیامده اصلیت ایشان یهودی بوده و مادرش زنا کاربوده وگرنه ایشان ریختن خون تمام مسلمانان را مباح نمیدانست فقط یک حرامزاده زیر درخت کاج خون مسلمانان را مباح میداندپیامبرفرمود زیر درختان با ثمرمیوه دار ویابا برگهای سوزنی را حرام دانسته فرمود هر فرزندی زیر درخت میوه دارنطفه اش بسته شود قاتل همه انسانها خواهد شد و خون عده زیادی را خواهد ریخت ایشان هم خون تمام مسلمانان را مباح دانسته حرامزاده کافر میباشد  هر عربی ایشان را دید از طرف من برویش تف بیندازد ایشان کافرو هر کسی او را بکشد اهل بهشت است بزودی ریشه وهابیت ازجهان کنده خواهدشدریشه=ظالم971- 430مقصر =541عمر ابوبکر541 عمر310+231ابوبکر =541پیامبر فرمود بعد ازمن فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها541 اهله شر541 آفت کلی541دشمنه اسلامی541مکافات541مرگ کافر541مجرمین بدین اسلام541 کافر پلید دین اسلام 541به ابجد محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم برادران یوسف اورا به 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالکی به شهادت رساندند  به ابجد دشمن فاطمه 529+12 امام = 541 عمر و ابوبکر 541 شرما 541قاتلی541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541

 به ابجدبدعت کنندگان651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541کافر پلید دین اسلام541فتنه ها 541آفت کلی 541
خلافکاران 983 عربستان سعودی 983 عربستان سعودی 983    عربستان سعودی 983 خلافکاران 983 خلاف کاران احمق ملحد 1214 غدیر 1214 -12 امام جانشین پیامبر = 1202 عمر ابوبکر عثمان =1202 ان من المجرمین منتقمون 1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد ان من المجرمین منتقمون 1202ارتش کفار 1202 بکافران محض 1202به ابجد ظالم 971+231ابوبکر=1202باچشم کور576دله کوری275پایه شلی356 = 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان کسی که از بچگی کوره مادرزادبوده که کوراست نگاه نکن که چشم دارند نمیبینند سمن بکمن عمین فهم لا یعقلون و اکثرهم لا یعقلون معادله ظالم ومقصر 22 مرحله دارد هر طور ظالم و مقصر را در نام ابوبکرعمر عثمان 1202 کم و یا زیاد میکنی نام یکی از این قاصبان بدین 310 عمر310 قاصبه دین الهی 310 فاسق دینه 310عمر310دزدان فدکه فاطمه310عمر310+231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی231 راه دزدی 231 ابوبکر231رکب وبا 231+310 عمر= 541 +430 مقصر = 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 مکافات 541 مرگ کافر541 ابوبکردوسال نشده ابوبکر از دنیا رفت هر کسی نابحق باشد دوسال بیشتر حکومت نخواهد کرد 310عمر 310نابحق قاصبانه 310 عمر310جهل عرب 310 اباجهل در دین310فسقی کلی 310 کفری310 منکر 310حرامیان 310 نیرنگ 310 نمرودی310 از شاعران عزیز میخواهم با ابجد عمر شعر بسرایند ممنون میشوم طبق گفته صحیح مسلم و بخاری با افتخار اعلام نموده دائشیان حرام لغمه همان کسانی که حرف محمد و علی را گوش نکرده و قصب خلافت نموده و 11 فرزند پیامبر از امامان شیعه را به شهادت رساندند در کتاب صحیح مسلم و بخاری فرموده وقتی عمر در حمله به ایران 145 هزار نفر را برای گرفتن غنایم کشتو در شهری 25هزار نفر را کورکرد310 عمر310قاصبان بدین 310گمراه دین310 مکاره پلید 310 فاسق دینه310 بی ایمان دین اسلام310 دزدان فدکه فاطمه 310حرامیان 310 منکر 310 کفری 310 عمر310با قاصب کل دین310گمراه دین310 جهل عرب 310 اباجهل دردین 310ابله منافقا 310 جاهل منافق310قاصبان بدین  310نامردیه 310 کفری 310 عمر 310 گمراه دین 310یا بلاء دین اسلام310 310با قاصب کل دین310 بناحق پلیداهله دینه310بیداد گرانه ابله 310فاسدین اهل دین ها310احمقان اهل دینی310یا وهابیه منافقه310حرامیان310احمقان اهل دینی310فاسدان پلیددین ها310بمارزنگی 310کفری310عمر310مکاره پلید310کلب کلب هار310سگ هارپلید310گرگ اهل دینی310گرگ پلید بدین310ابله منافقا310جاهل منافق310نمرودی310ناحق عالمی310عمر310بمارزنگی310اگر310عمر310قاصبان بدین 310 عمر 310دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310 قاصب ابله 231 ابوبکر تنهای یک قهرمان ایرانی میتواند عمروهابی آدم کش را از مقعد به درک واصل کند تارک الصلاه" ها از بوی توالت خود ناراحت نمیشوند ولی نمیدانند که نخواندن نماز بویش هزار برابر از توالت بدتر است بدبدخترین انسان بی نمازها هستند اهل دوزخ از بوی بد بی نماز در عذاب میباشند کسانی که نماز نمی خوانند از شیطان پست ترند شیطان هزار رتبه بالاتر از آنهاست و با شرف است قسم خورده تمام بی نماز ها را دوزخی کند حق بی نمازها دوزخ است خواهش میکنم حوضه های علمیه مجوز ازدواج را منوط به گذراندن دوره احکام و نماز بداند 

به ابجد598 قانون شیعه ها 598قانونه فلسفه بدین الله598 با سقوط کافران وهابی پلید 598کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام541 بقاصبان نامرد541 به اول قاصب  بدین اسلام541 کافر پلید دین اسلام  541عمر ابوبکر541فتنه ها 541 به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمرابوبکر 541فتنه ها 541 اهله شر541دشمنه اسلامی 541+430 مقصر= با دوزخیان گمراه پلید 971 ظالم 971-661 عثمان = 310 عمر= مردانه پلید دوزخی 971 ظالم 971 -661 عثمان = 310 -971= 661 عثمان -231 ابوبکر= 430 مقصر 430-1202 سه خلیفه = شرور بدین 772 اشرار دینها772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر  772اشرار دینها 772 شرور بدین772-541 عمر ابوبکر 541 = 231 ابوبکر +310 عمر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی541 بدشمن فاسد 541 بنامردان قاصب 541 مقصرا دین الهی 541 عهد شکنی ملحد 541 کینه توزه ابله 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 اهله شر 541 مکافات 541 آفت کلی 541 آفتین 541 مرگ کافر541کافر پلید دین اسلام 541

به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید عمر 310کفری  310 منکر 310 ابجد ابوبکر و عمر عثمان 1202 منهای 110 دین الهی علی =  نقض اسلامی۱۰۹۲+۱۱۰ علی = ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ اسلام را نقض نمودند

 بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

 

 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکرپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541اهله شر541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541

 

زیبا ترین داستان قرآن مثل غدیر خم حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط»که  به علم ریاضی قرآن فارقلیط 46 منظور محمد 20+26 علی جانشین بحق رسول خدا 46 با کلام وحی 46میباشدبه ابجد ماه 46 لا اله الا الله 46 +ماه 46= 92محمد 92+18ذالحجه غدیر خم = 110 علی110 دین الهی 110علی  را به عنوان جانشین انتخاب نمود در تمام کتب اهل سنت موجود میباشد قرآن میفرماید انی جاعلک لناس اماما خداوند میفرماید ما امام را انتخاب میکنیم

 به ابجد کودتا 431 +110 دین الهی علی= 541 ابوبکر و عمر بر علیه علی مولای جهان کودتا نمودند

واقعیت دین  651 -541 عمر ابوبکر= 0 11 دین الهی 110 علی 110 دین الهی 110 علی بوده و پشیمانی هیچ سودی ندارد

 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت

 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمرابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد ازمن فتنه ها بپا خیزند به ریاضی قرآن علم ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541

ماه 46 الهی 46 ماه 46 الهی 46 یعنی محمد 20+26 علی =46+26 علی = 72 شهید کربلاء 72+72= 144 ضرب دوازده امام یعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144+52 جمعه در سال = 196 دین اسلام 196 دین اسلام196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد ماه  46 +46 ماه = 92 محمد 92+18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی 110 دین الهی 110 +92 محمد= 202وحی الهی بدین الله 202 محمد 92+110 دین الهی = 202 اهل لااله الاالله202محمد92+110علی =202 اهل لااله الاالله=202اهل دین الله 202+110دین الهی +73 فرقه = 385 شیعه385راه الله با دین الله385 385راز اهل عالم 385با قانون دین الله 385فلسفه دین الله 385با آل قرآن 385شیداء385 راه الله با دین الله 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 شیعه یعنی دین اسلام 196+دین الله 130+ 59 مهدی = 385شیعه علی شیعه یعنی دین الهی 110+135 دین الله +128 کلید دین +12 امام = 385 شیعه یعنی لا اله الا الله166+ حق 108 +11 امام شهید = 385 شیعه
محمد 92+92 = 184+12 امام =196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196 به ابجد کبیر و صغیر مهدی 82 طبیب جهان 82 امام 82 بدینهای 82اهل الهی 82امام 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 الم 82 امام 82مهدی82 بهای دین82طبیب جهان 82با دادگاه دین82امام 82بدینهای82 اهل الهی82 طبیب جهان 82 با دادگاه دین82جهاد دینه82 امام82 مهدی 82 انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه = 82 مهدی 82+114 سوره قرآن=196دین اسلام 196اسلامه مهدی196قلب دین 196امام زمانی ها196امام کل دین196اسلامه مهدی 196به ابجدکبیروصغیرالم 82الم82امام 82با دادگاه دین82بدینهای الهی 82 اهل الهی82 مهدی 82طبیب جهان82مهدی 82اهل الهی82امام82+114سوره قرآن= 196دین اسلام 196+136 علی = 332 اهل دین کبیر 332 اهل کبیر دین 332+53 احمد = 385 شیعه احمد آخرین پیامبر الهی پیروانش شیعیان میباشند به ابجد به انتخاب محمد علی فاطمه 1398-1202 سه خلیفه = 196 دین اسلام 196  به ابجدکبیروصغیرالله86+110دین الهی =196دین اسلام196قلب دین196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114سوره قرآن =196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 قلب دین 196اسلامه مهدی196 دین اسلام196 بااماما دین الهی196 امام زمانی ها 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود196  دین اسلام 196   سوره قرآن114+52 جمعه در سال= 166 لا اله الا الله +30 روز ماه =196 دین اسلام 196پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت به ابجد دین اسلام 196 امام زمانی ها 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196 دین اسلام 196 با مذهب اسلامی 196 قلب دین 196 اسلامه مهدی 196 امام کل دین 196محمد 92+52 جمعه =144 اسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام در خودش 144 یعنی 114 سوره قرآن 144+30 جزء آن = اسلام  144به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 +52 جمعه سال = 196 دین اسلام 196 قلب دین 196 مهدی 82 امام 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 الم 82مهدی82 بهای دین 196 با دادگاه دین 196 امام82 مهدی 82+114 سوره قرآن= 196 دین اسلام 196قلب دین 196 امام زمانی ها196 امام کل دین196 به ابجد کبیر و صغیر الم 82 الم 82 امام 82 مهدی 82 +114 سوره قرآن = 196 دین اسلام196به ابجد صغیر و کبیر اسلام 144محمد 92+52 جمعه سال= 144 +52 = 196دین اسلام 196 امام زمانی ها196 دین اسلام  196+166لا اله الا الله +23 مهدی = 385 شیعه

به ابجد جانشینه پیامبره 677-541 عمر و ابوبکر= 136مومن 136 اصلیه 136 بسیجیان 136 علی 136  به دو ابجد علی میشود  136دیدگاه الهی الله 136 یعنی 110علی + 26 راه حق علی = 136 دید گاه الهی الله 136شاه مردان شیریزدان قدرت پروردگار یدالله فوق ایدیهم ای گل محمدی جانم بفدایت  یا قائم آل محمدی به ابجد مرد امت 685 - 541 عمر ابوبکر= 144 ضرب 12 امام 144میباشدبه ابجد کبیروصغیراسلام144اسلام144یعنی4ضربدر4= 16+1= 17بانماز17 نماز در 5 وقت بنام 5 تن آل عباء حدیث کثاء آیه مباهله 5 نفر بودند 5 انگشت داری به دست این نشانه 5 تن است 14 بند انگشت داری به دست این نشانه 14 معصوم شیعه است 14معصوم +12 امام = 26 انتخاب درست 26 علی 26 راه حق 26 امام دین26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 وصیت 26 بیعت 26 علی 26 انتخاب درست 26 غدیر26+26= 52 قل هو الله احد52 هر سال 52 جمعه داریم 52+313 روز = 365 روز سال  52 +12 امام دوازده ماه سال 12 ساعت = 64 دین 64 دست دوستی64 انگشت شصت با چهار انگشت میشه 64 +64= 128 کلید دین 128 حسین 128اگر دین شما کلید ندارد بیا تا من یک پسی محکم بهت بزنم تا آدم بشی 110 دین الهی 110دین آدما 110 علی 110نگین 110 دین الهی 110 هرسال 52 جمعه وجود دارد 52+313 = 365 روز سال لا اله الا لله 166 یعنی 114 سوره قرآن 114+52جمعه = 166لا اله الاالله 166 اهل دین الله 166+30 روز سال = 196 دین اسلام 196 خداوند ساعت راهم12 قرار داد ماه های سال را هم 12 به ابجد اسلام 12آل خدا 12 اسلام 12حق 12 حق12 اسلام 12 قلب 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 هوا  12خجسته 12 انجمن 12 خجسته12 واجب 12 آل خدا 12 اخلاق 12بنفسی 12ساعت 12 ماهای سال 12 خلفای بنی اسرائیل 12 خلفای عیسی 12 برادران یوسف 12 رگهای عصب مغز انسان 12 چشمه های جوشان 12 کعبه 12 ضلع دارد حق 12 اسلام 12 قلب12 نجاتبخش 12 هوا 12 در12 حق 12حم 12 آیه 12 یاسین این آیه ابجد امام مهدی 23 کلمه دارد مهدی 23 وکل شیی احصیناه فی امام مبین 23 در این آیه میفرماید امام کسیست که به امر خدا بر همه احوال دنیا آگاه میباشد در آیه 124 هزار پیامبر آمد همه را خدا انتخاب نمود در آیه 124 بقره میفرماید مقام امام بالاترین مقام بعد از نبوت است  یک درجه بالاتراز تمام مقامات عالم است امامت 14= 14 نبوت14 مساوی است در روز شکستن بتها در کعبه امامت به دوش نبوت رفت فقط یک امام میتواند جای پیامبر بخوابد و همسر دختر پیامبر گرددو به دوش خاتم پیغمبران رفته و بت های کعبه را بشکند این به دستور الله بود زاده کعبه زاده محراب شهید محراب علیست خداوند به حضرت ابراهیم می فرماید  انی جاعلک لناس اماما ما قرار میدهیم در بین مردم امام را توسط پیامبر در غدیر خم پیامبر به دستور الله  دست علی را بالا برد و فرمود من کنتو مولاء فهذا علی مولاء قرآن می فرماید ما امام را انتخاب می کنیم انی جاعلک لناس اماما  نه توسط مردم نادان و منافق خداوند به حضرت اابراهیم میفرماید  ای نبی الله شما به مقام امامت رسیدی  به ابجد درخت اسلامی1346- 1202 عمر ابوبکرعثمان = 144 دوازده امام میباشد 12 ضربدر 12 = 144به ابجد کبیر و صغیراسلام 144 میشود به ابجد صغیر اسلام 12 امام میباشد مثل ماه های سال 12 ساعت 12 قلب 12 نجاتبخش 12 واجب 12خجسته 12 خجسته نام امام زمان 12 میباشد در گتب پیامبران الهی گذشته میباشد خداوند روحش را با مادر بزرگوارش فاطمه شاد بگرداند شیخ انصاری دارای اخلاق کامل امامان الهی بود به ابجد 245 بااخلاق الهی 786-541 فتنه ها = 245 دین بحق الله 245 با اخلاق الهی 245 اسلامه حق 245 فاطمه 135+110 علی = 245مدار245 دین الهی 110+135 دین الله = 245  اسلامه حق 245 فاطمه و علی میباشد دین بحق الله245 اگر چنین شخصی را سراغ داری غیر از امام زمان بفرما کیست به ابجد فاطمه 135 دینه الله 135 اصل حجاب 135 دینه الله135 دین الهی 110 علی 110 دین الهی 110 حامیان 110 نگین 110 دین الهی 110 پلیسی 110 نان جو 110 نمک110 به نانو نمک مرتضی علی اسلامه حق 245 علی و فاطمه میباشند

ما برویم نزدش درس اخلاق یاد بگیریم اگر اخلاقت درست باشد دینت هم درست میشود عدالتت همه بالانس خواهد شد و دوستان و یارانت بیشمار بشرط اینکه کار های خاکی ترک نشود همه با هم جهاد سازندگی راه بیندازیم و بیابانها را آباد کنیم نگذاریم زمستانها آبها به حدر برود 

به ابجداسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

علمی صحبت کنیم علم ابجد قرآن تقدیم میکند ریاضی در قرآن به ابجد دین اسلام 196 کلید دین 196 قلب دین 196 اسلامه مهدی 196 ضرب 14 معصوم در خودش196 دین اسلام 196 میباشد

دین بحق الله 245  دین بحق الله 245 دین الهی 110+135 دینه الله 245 علی 110+135 فاطمه = 245 دین بحق الله 245 فاطمه و علی میباشند

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به واللهشیعه یعنی چه 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 شیداء 385 شهید الله 385 باآل قرآن 385 نام شیعه12 بار در قرآن آمده 926مکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه385راه الله با دین الله 385 قاله رسوالله ان مدینه" العلم و علی بابها  926 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 385 شیعه

به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه بدین اسلام385 راه الله با دین الله385 پیامبر فرمود بعد ازمن فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها541آفت کلی 541مکافات541اهله شر 541 آفتین541دشمنه اسلامی 541 عمرابوبکر 541 به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 مقصر 430+231 ابوبکر =661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست میآید 971ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202 اینم آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد ابجد سه خلیفه 1202 میباشد  مقصر 430+231 ابوبکر +310 عمر = 971 ظالم به دست می آید

واژه « اهل ‏سنّت و سنّی » در قرآن و سنّت

 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541

واژه « اهل ‏سنّت و سنّی » در قرآن و سنّت

در قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حتّی در کلمات اصحاب نیز یافت نمى‏ شود . من تو در آوردی میباشد الفاتحه دهمین سالگرد دین باطل من درآوردی وهابی را به تمامی شیعیان تبریک و تسلیت عرض مینمایم هر وقت در خیابان و کوچه انسانی را دیدید که می خنده  و ذکر میگه منم نمی دونم چرا خدا ده سالیست قلب مرا خوشحال نگه داشته شیعه یعنی در مدار حق ودین قلب شیدایی رسیده بر یقین شیعه یعنی عشقو شعور زندگی میکند کامل خدا را بندگی اگر سلمان بشد سلمانو منی زبس در کویو برزن یا علی گفت

مذاهب اهل سنت نیز در این مسأله گر چه به هر دری زده ‏اند، اما به دلیل قانع کننده ‏ای نه تنها بر استحباب قبض در نماز، بلکه بر جواز آن هم دست نیافته ‏اند، بلکه می توان گفت دلیل بر خلاف دیدگاه آن‏ها وجود دارد و روایاتی که از شیعه و اهل سنت در باب کیفیت نماز رسول خدا (ص) نقل شده است، اشاره ‏ای به قبض نکرده ‏اند و ممکن نیست پیامبر اکرم در طول تمام زندگی یا بیشتر آن، چنین عمل مستحبی را ترک کرده باشد. اکنون دو نمونه از این روایات را نقل می کنیم: یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه امامیه نقل شده و هر دو کیفیت نماز پیامبر (ص) را بیان می کنند و در هیچ یک به قبض اشاره ‏ای نشده، چه رسد به کیفیت آن. قبض، بدعتی است که پس از رسول اکرم (ص) پدیدار شده است. سند ما در این زمینه، دو حدیث صحیح است که یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه روایت شده و هر دو، دلیل قاطعی هستند که سیره پیامبر و اهل بیت بر رها کردن دست‏ها در نماز بوده و گرفتن یکی از دو دست به وسیله دیگری به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا ساخته و پرداخته شده است:به علم ریاضی قرآن بدعت شیطانه 851-541 فتنه ها عمر ابوبکر= 310عمر 310 با اهل منافق 310 حرامیان 310 بمزاحم های دین اسلام 310 رزل بدینی 310 یابوها ابلهان دین اسلام 310 با اهل منافق310 ابله منافقا 310جاهل منافق310حرامیان 310گمراه دین310جهل عرب310اباجهل دردین 310منکر310 عمر310310گبرپلیددین310 کفری 310حرامیان310عمر310با فاسد فاسق اسلام 310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهل دینی310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه310 عمر310جهل عرب310اباجهل دردین 310اهل دین دین عدوالله 310عمر310جهل عرب 310اباجهل در دین 310گمراه دین 310فاسق دینه 310شمرا 310نمرودی 310نیرنگ 310عمر 310فاسق دینه310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهله دینه310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه 310نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری 310منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310یا بلاء دین اسلام 310گبر پلید دین 310بقلدره دینه 310احمق بی دین ها 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 گراز نااهلیه 310 دزده دین اسلامی 310 نار جهیما310عمر310بااهل منافق 310حرامیان 310فاسدین الدینی 310 فاسقی پلیدیه 310بمزاحم های دین اسلام310رزل بدینی310احمقهای فاسد310منکر310حرامزاده پلید 310وهابی کودن دین اسلامی310 قاصبان بدین310 رمززناه 310گمراه دین310 کوره دینیه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین310یابلاء دین اسلام310منکر310نامردیه310باوهابیه نادان دین حق310دلیله نفاق 310کفری310نیرنگ310نمرودی310کلب کلب هار310عمر310سگ هار پلید310دلیل نفاقه310جهل عرب310دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی 310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید310 پلیدها احمق نادان 310منکر310جاهل منافق 310منافق ابلها 310نامردیه310یه فاسقی پلیدی310نامردیه310اگر شما با ابجد کبیر توانستی کافررا در باره مولایم و ابجدش بکار ببری والله بدون هیچ قیدو شرط به دین شما در خواهم با یک کلمه میگویم عمر 310 منکر310 کفری 310 حرامیان 310 جهل عرب310عمر310 اباجهل در دین 310 عمر310 کفری310یابلاء دین اسلام 310 ذلیله نفاق310دلیله نفاق 310بناحق پلید اهله دینه310بااهل منافق310 اباجهل در دین  عمر310جهل عرب310با قاصب کل دین 310عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه 310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید 310 پلیدها احمق نادان 310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310310

 

بدعت شیطانه851-541عمرابوبکر=310عمر310بااهل منافق310 اباجهل در دین  عمر310جهل عرب310با قاصب کل دین 310عمر 310 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان +310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 سه خلیفه قاصب دین اسلام اینم آیه قرآن به ابجدشان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 بکافران محض 1202 ارتش کفار 1202 نفاق ظالم1202 سه خلیفه 1202 بکافرا نفاق قاصب پلید1202 ابجدظالم971-430مقصر=541عمر ابوبکر541 مقصر 430+231 ابوبکر =661 عثمان 661+310 عمر =971ظالم به دست میآید971ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 ابجد سه خلیفه 1202 مقصر430 + 231=661 عثمان مقصر 430 +310 عمر +661= 971 ظالم به دست می آید عثمان661+310 عمر = =971 ظالم به دست می آید خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =971 ظالم971+231 ابوبکر رکب وبا =1202 سه خلیفه عمرابوبکرعثمان1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 خداوند میفرماید ما ازمجرمان سخت انتقام میگیریم 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202مخالف قرآن با نااهلی 1202 تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 بافاسد ترین دشمن1202 ارتش کفار1202 بکافران محض 1202دزد غافله ادیان 1202ریاست فتنه ها1202 اهل ظلم دین اسلام 1202منافقه کفاره قریشی 1202 غافل نا اهلی 1202 کفر عافت قرآن 1202 با نامردتر از نامردا1202 ظالمی فاسدی بدین 1202 حاکمان ظالمه اهل دینها 1202 احمقان فاسد دین اسلامی 1202 خار ذلیل منافقان 1202با خبیث نا اهل1202 بدبخت اهل عالمی 1202 با کافران پلیده ملحده ستمگری 1202با ملحد خبیث ظالم بدجنس بدین الهی 1202بدبختان بکل عالم 1202 خلیفه لا مذهبه قاصب دین الله 1202ستمکارترین انسان1202به خلیفه لا مذهبه قاصب 1202خلافکاران اهل کفر 1202ریاست فتنه ها 1202با دشمن خائن اسلامی 1202 کفر آفت قرآن 1202غافل کل آدمها 1202بدترین دشمن اسلامی 1202با فاسدترین دشمن1202 1202ستمکارترین انسان 1202خلاف کاران اهل کفر 1202ظالم بدجنس بدین الهی 1202غافل کل آدمها 1202دزدان نامرد دین اسلامه 1202 ظالم نفاق 1202 احمق ملحدظالم1202 1202بکافران محض1202کفر آفت قرآن1202ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض 1202
به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات 541آفت کلی541قاتلی 541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541 نفاق 231ابوبکر 231عصیان 231نادانه دینی الهی231 

نفاق چیست و منافق کیست؟ 231 ابجد ابوبکر 231 نفاق 231 عصیان 231 است منافق 271 کوردلی 270=541 عمر ابوبکر541 منافق کوردلی 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 دین اسلام هم مانند دین مسیحیت 74 فرقه های شیطانی 74 یا فرقه های شیطان 74  74کافرا پلید دین اسلام74 فرقه باطل می باشند که ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 میباشد اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74کافرا پلید دین اسلام74ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 74کافرا پلید دین اسلام74  به علم ریاضی قرآن نفاق 231 ابوبکر 231 راه دزدی 231 عصیان 231 نفاق 231 با اهل نفاق منافق = 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 آفت کلی 541 مکافات 541 قاتلی541 عداوتین  541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541 با اهل منافق نفاق 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 یامنافقین نادان ملحدی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 کافرپلیددین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 با اهل نفاق منافق 541 کافر پلید دین اسلام541
 دروغ گویان دین اسلام 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202  بخیانت کاران ابله 1473-271 منافق = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفتبه ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 احمق پلیدی دشمن خدا 1202 ارتش کفار 1202 بخیانت کاران ابله1473 -271= 1202 -بخیانت کاران ابله1473 - 271 منافق =1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت
 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر منافق 271 کوردلی 270=541 عمر ابوبکر541 منافق کوردلی 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 دین اسلام هم مانند دین مسیحیت 74 فرقه های شیطانی 74 یا فرقه های شیطان 74  فرقه باطل می باشند که ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 میباشد اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 
 
فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر= 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم  به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر=196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 به ابجد امام 82 مهدی82+114 سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 قلب دین 196 امام کل دین 196دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 با هر علمی میتوانید حقانیت خود را ثابت نمائید اسلام هم به علم ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 ضرب 12 امام میباشدو و کعبه هم 25 تقواء 25 عدالت25 شیعه 25+144+196 = 365 روز سال   وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

نام شیعه چندین بار در قرآن آمده5 بار مستقیم 5 ضربدر 5= 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش وحرف حق را بپذیر کلمه امام 12 باردرقرآن آمده نام شیعه هم 12 باردر قرآن آمده آدم باش و حق 12 را بپذیر به ابجد حق12 اسلام 12حق12پیامبر فرمود هرکسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت12اگر شما صاحب خانه ای که شبها در آن استراحت میکنی را نشناسی چگونه میتوانی در آن خانه بخوابی اگر صاحب خانه بیاید چه جواب داری بدهی چگونه ثابت میکنی که دزدو حرامیان دین نیستی بدان به علم ابجد 12حق 12 اسلام 12 واجب 12 انجمن 12 حق12 اسلام12نام خدا 12 قلب 12 هوا12 نجاتبخش 12به خدا12آل خدا12برادر واقعی من کسیست که براستی حق بگوید با علم ریاضی قرآن علمی صحبت کند علم 20علم 20 محمد 20 علم 20+26 علی 26 قلب دین 26 حق دین26امام دین26بت شکنی26 بدوش نبی26 علی 26 غدیر 26 وصیت 26 بیعت 26علی 26+20 محمد =46 ماه 46 +46= 92 محمد 92 +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی 110 دین الهی 110 جلوه الله 110 نگین110 دین الهی 110


به ابجدکبیروصغیرالله86+110دین الهی =196دین اسلام196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114 سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144+52 هر سال 52 جمعه داریم=196 دین اسلام196دین اسلام196ضرب 14معصوم در خودش میشود

به ابجد امام 82+10 فروع دین = 92 محمد 92+92بدیدگه الله= 184+12 امام = 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 کلید بدین الله196 امام کل دین196 کلید اسلام 196 کلید دین  یعنی حسین اگر دین شما کلید ندارد برای شما متاسفم دین شما دزدیه کلید ندارد نود درصد خانه ها 5 عدد کلید دارند نام شیعه هم مستقیم 5 بار در قرآن آمده5ضربدر5= 25 شیعه 25 نام آدم 25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر بسه دیگه گمراهی خجالت بکش

 فاتح دین اسلام = 685 -541 فتنه ها = 144 به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 اسلام 144 ضرب 12 امام در خودش 144 یعنی114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 

اولین مادر نمونه عالم فاطمه است زنان نمونه یک سوره در قرآن بنامشان است دیگر کدام زن در قرآن آمده چهار زن برگزیده عالم در روایات از چهار زن به عنوان بهترین زنان بهشتی یاد شده است. از جمله پیامبر (ص) فرمود:فاطمه سرور همه زنان جهان از آغاز تا پایان است» فاطمه یعنی فدای این مرامه هدایت خیر نساءالجنّهْْ ،قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری.از اون موقع به بعد تو شدی تمومه لحظه هام . . مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم امرأهْْ فرعون
در روایت دیگر به این تعبیر امده است: افضل نساء الجنهْْ أربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأهْْ فرعون
بهترین یا برترین زنان بهشتی: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد فاطمه یعنی فدای این مرامه هدایت (ص) و آسیه دختر مزاحم (زن فرعون) می باشند.   نماز داروی روح و سلامتی جسم است
فاطمة زهرا (س) دختر پیامبر (ص) و همسر امیرالمؤمنین و مادر امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و ام کلثوم می باشد.
نام های دیگر آن حضرت: صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیّهْْ، راضیه، مرضیهْْ ، محدّثه و زهرا می باشد. او پنج سال پس از بعثت در مکه متولد شد و هیجده سال و هفتادو پنج روز زیست. و بدست قاصبان دین به شهادت رسید کسانی به ظاهر ادعای دوستی با محمد و علی را داشتند باعث آتش زدن درب خانه کوثر قرآن فاطمه و علی شدند
پیامبر (ص) فرمود :فاطمه پارة تن من است. آن که او را بیآزارد، مرا آزرده و دشمنی با او دشمنی با من است
نیز فرمود:فاطمه سرور زنان اهل بهشت است. هم چنین فرمود: خداوند به خشنودی فاطمه خشنود می‌گردد و به خشم او خشم می گیرد
مریم، مادر حضرت عیسی(ع) و دختر عمران از پیامبران بنی اسرائیل می باشد. قرآن کریم مریم را در حدّ اعلای ستایش یاد کرده و به پاکی او شهادت داده و نامش را سی و چهار بار ذکر کرده است. از امام باقر (ع) در تفسیر آیة یا مریم انّ الله اصطفاک و طهرّک و اصطفاک علی نساء العالمین آمده : یعنی تو را از نسل پیامبران انتخاب نمود و از تهمت زنا پاک گردانید و به زادن عیسی بدون همسر برگزید
حضرت خدیجه، دختر خویلد از نسل عامر بن لؤی است. در جاهلیت خدیجه را طاهره می گفتند و پیامبر او را کُبریََ لقب داد.وی اولین زنی است که اسلام آورد و با ثروت و مالی که داشت، پیامبر را یاری کرد. او زنی عاقله بود. در سنّ چهل سالگی با پیامبر (ص) که در 25 سالگی بود، ازدواج کرد و در شصت و پنج سالگی، سه سال پیش از هجرت در مکّه درگذشت. پیامبر بعد از فوت خدیجه بسیار محزون شد و همواره او را به خوبی یاد می کرد. حضرت خدیجه مادر حضرت فاطمة زهرا (س) می باشد5.
آسیه دختر مزاحم(همسر فرمون) از زنان شایستة تاریخ است. وی از بنی اسرائیل و از نسل پیامبران بود. قرآن وی را از زنان نمونه یاد کرده است. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: سه نفر حتی یک چشم به هم زدن به خدا و وحی الهی کفر نورزیدند:
1ـ مؤمن آل یاسین،
2ـ علی بن ابی طالب(ع)،
3ـ آسیه زن فرعون
آسیه به حضرت موسی ایمان آورد. فرعون او را از این کار منع کرد، ولی آسیه نپذیرفت. فرعون او را به شکنجه کشید و دست ها و پاهایش را با میخ به زمین در میان آفتاب کوبید تا او به شهادت رسید. [6
پی نوشتها:[1] بحارالانوار، ج 13، ص 162.
[2] همان.
[3] معارف و معاریف، ج 7، ص 676، با تلخیص ، به نقل از کنز العمال.
[4] همان، ج 9، ص 306، با تلخیص.
[5] همان، ج 5، ص 101، با تلخیص و اضافات.
[6] همان، ج 1، ص 90، با تلخیص.
چرا در سخنان پیامبر اکرم (ص) نام حضرت زینب (س) به عنوان یکی از زنان برتر عالم نیامده است؟ پرسش چرا نام حضرت زینب(س) به عنوان یکی از چهار زن برتر عالم از زبان پیغمبر نمی باشد؟ آیا حضرت مریم برتر از حضرت زینب (س) می باشند؟ پاسخ اجمالی در مورد این سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون بهترین زنان بهشتند.» جند احتمال وجود دارد یکی این که این روایت و مانند آن در صدد بیان افضل بودن نسبی اینافراد است؛ یعنی در زمان فرعون، آسیه برتر از همه بوده، در زمان حضرتعیسی، حضرت مریم اشرف زنان عالم بود و در زمان پیامبر (ص)، حضرت خدیجه وحضرت فاطمه (س) اشرف بانوان بودند. روایت می خواهد برتری اینچهار زن نسبت به زنان عصر خود را بیان کند. و این منافات ندارد که اولا درجات این زنان با هم یکسان نباشد و یا در عصر دیگر زنان کاملی چون حضرت زینب(س)ظهور نمایند؛ و در خصوص مقام حضرت زینب(س) اگرچه ما به روایت معتبری از پیامبر اکرم (ص) دستنیافتیم ولی روایاتی که از پیامبر(ص) در باره ذریّه حضرت زهرا (س) وارد شدهاست، عظمت مقام این بانوی بزرگ فهمیده می شود.احتمال دیگر این است که براساس این روایات هیچ زنی به مقامات معنوی آن چهار بانوی محترم نمی رسند. پاسخ تفصیلی در پاسخ به این سؤال باید در نظر داشت که سنجش مقامات معنوی افراد و درک نسبت میان آنها کار آسانی نیست و آنچه که بیان می شود بر اساس ظاهر روایاتی است که به دست ما رسیده است. براین اساس در مورد این سخن پیامبر خدا (ص) که فرمود:«خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون بهترین زنان بهشتند.»[1]چند احتمال وجود دارد:احتمال اول این است که معنای کلام پیامبر گرامی اسلام چنین نیست که فقط چهار زن به حدّ کمال رسیدند، و زن دیگری نمی تواند چنین موقعیتی را درک کند. این روایت می خواهد برتری اینچهار زن نسبت به زنان عصر خود را بیان کند. و این منافات ندارد که بین اینچهار نفر اختلاف مرتبه باشد و یا در عصر دیگر زنان کاملی چون حضرت زینب(س)ظهور نمایند؛ مثل این که حضرت فاطمه زهرا (س) از بقیه زنان و از همه زنان تا قیامت برتر است و این برتری در روایات هم آمده است.چنان که آنچه در قرآن کریم درباره حضرت مریم آمده است: «و به یاد آر هنگامی را که فرشتگان گفتند:ای مریم! همانا خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و بر زنان جهان برتری داده است».[2] مفسران، در مورد آیه شریفه گفته اند:«مرادِ آیه شریفه، برتری حضرت مریم (س) بر همه زنان جهان در عصر خود است[3]. همان طوری که پیامبر اکرم (ص) در جای دیگر فرموده اند: «مریم سرور زنان جهان در عصر خود بود؛ اما دخترم فاطمه سرور همه زنان جهان از آغاز تا پایان است»[4]. اگرچه با روایاتی که از پیامبر(ص) در باره عظمت مقام فرزندان حضرت زهرا (س) وارد شده است، عظمت مقام این بانوی بزرگ فهمیده می شود. همان طوری که امامسجّاد (ع) خطاب به حضرت زینب(س) می فرماید:...شما بحمدلله عالمه غیر معلمه هستید(دانشمند تعلیم ندیده) و فهیمی هستید که کسی چیزی به شما تفهیم نکرده است.[5]آنچه مهم است این است که در هیچ حدیث و روایتی نداریم که چنین مقامی از حضرت زینب سلب شده باشد بلکه همانطور که اشاره شد فضیلت های زیادی در روایات در باره حضرت زینب (س) نقل شده است.احتمال دیگر آن است که براساس این روایات هیچ زنی به مقامات معنوی آن چهار بانوی محترم نمی رسند.[1] . طبری، محبّ الدین احمد بن عبدالله،ذخائر

کمپین عشاق مهدی یکساله شد

کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله،حماسه ظهور،کمپین عاشقان ظهور ، امام مهدی ، امام زمان ،عکس امام زمان عج ،مهدویت،استاد پناهیان ، حماسه ظهور

کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله،حماسه ظهور،کمپین عاشقان ظهور ، امام مهدی ، امام زمان ،عکس امام زمان عج ،مهدویت

 

تاریخ ایجاد کمپین 93/12/12

با سلام

یک سال از ایجاد کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله گذشت

خرسندیم که توانستیم یکسال کمپین عاشقان ظهور را

بدون وقفه به روز نماییم تا خاری شود در چشم موهنین

ان شاءلله خداوند توفیق عنایت نمایید

تا زمان ظهورش این کمپین را حفظ نماییم وهمچون خاری باشد بر چشم دشمنان

از تمام عزیزان و بازدید کنندگان می خواهم که در کمپین عضو شوند

و با ارسال مطالب و دلنوشته های خود در زمینه مهدویت کمپین را یاری دهند

تا دیگر شاهد سایتهایی که اسمشان را هم نمی خواهم بیاورم نباشیم

با تشکر از همه عزیزانی که تا کنون یاری کردند و برای کمپین

دلنوشته و مطالب خود را ارسال کردند و کاری کردند که مطالب کمپین

در بین این سایتها رنک اول را بگیرد و کمتر شاهد این سایتها باشیم

خداوند اجرتان دهد به امید فعالیت بیشتر شما عزیزان

 

کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله،حماسه ظهور،کمپین عاشقان ظهور ، امام مهدی ، امام زمان ،عکس امام زمان عج ،مهدویت

دانلود نرم افزار مادر خوبی ها ویژه ایام فاطمیه

کمپین عاشقان ظهور مهدی عجل الله

به راحتی دروغ میگوییم درحالی که:
امام علی (ع) فرمودند: "هیچ بنده ای مزه ی ایمان را نمی چشد٬ تا دروغ را(شوخی باشد یا جدّی) مطلقاً ترک کند."
اصول کافی٬ج٢/ص٣۴٠ ٬ حدیث ١١
زود عصبانی میشویم درحالی که:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند.
(نهج الفصاحه، ح 469)
به شیرینی غیبت میکنیم درحالی که:
پیامبر رحمت (ص) فرمودند: هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.
بحارالأنوار، ج 72 ، ص ۲۵۸
سخنان بیهوده میگوییم درحالی که:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "بیشترین گناه را در روز قیامت آن مردمی دارند که بیشتر سخنان بیهوده می گویند."

کنز العمال، ح 8293.
در زندگی خصوصی مردم تجسس و دخالت می کنیم،

درحالی که:
قرآن کریم می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! از بسیاری گمان‏ها بپرهیزید، چرا که پاره ‏ای از گمان‏ها گناه است، و [در کار دیگران‏] تجسّس نکنید و کسی از شما غیبت دیگری نکند آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده ‏اش را بخورد؟ [بی شک همه شما] از آن کراهت دارید.

سوره مبارکه حجرات، آیه 12

.:.حماسه ظهور.:.حماسه ظهرو
سلام

 

در انجیل و تورات خداوند به حضرت موسی را به آمدن پرکلیتوسه بشارت داد به ابجد کلمه 47پرکلیتوسه47 این واژه یونانی ودراصل «پرکلیتوسه »47(به فتح پ و ر) است چون معرب شد«فارقلیط»46 شد. پرکلیتوسه 47 یعنی کسانی است که نام آنها بر سر زبان ها باشد و همه مردمان  آنها را ستایش کنند،به ابجد47آیه های قرآن اسلام 47 راز عالمی 47اهل قرآن محمد47 حق قرآن محمد 47 آیات قرآن محمد47 پرکلیتوسه 47 حق بدین اسلام است 47 عطر محمد47 شجره مطهره47 دوازده امامی47 به شجره رحمت 47 با رحمت الهی47 یا شجره طیبه47 شجره مطهره 47 با روح الهی 47 به قرآن اعظمی47

 به ابجد کلمه 47پرکلیتوسه47 راز عالمی47 به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم: این آیه قرآن 47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 و 12 امام هم حروف اسمشان 47 حرف میباشد فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف. اینم آیه قرآن آیه ولایت آیه اهل بیت که 47 کلمه دارد47 کلمه به اندازه حروف 12 امام شیعه میباشدبه ابجد 47 دوازده امامی47شجره مطهره 47این آیه ولایت هم 47 کلمه میباشد47 انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا 47 شجره مطهره 47 نام 12 امام هم بدون تکرار در قرآن 47 کلمه میباشد این آیه نورانی اهل ولایت بیت هم 47 حروف میباشد اهل سنت اگر فقط نیم آیه در باره خلفای قاصبشان آوردند من دین باطل آنها را میپذیرم نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام اهل سنت و فرقه هایش یک بار هم در قرآن نیامده پس همه را باید به دیوار زد چون نامشان اصلا در قرآن نیامده است بشمار47حرف دارد 47آیه ولایت اهل بیت47 حروف 47دارد بشمار 47حرف(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا) 47این آیه دارای 47حرف میباشد 47«پرکلیتوسه»47 یونانی نیز فهمیده می شود. به ایه ولایت که 47 حرف دارد توجه کنید

  47 حروف دارد 47 شجره مطهره 47 راز عالمی47  و 12 دوازه امام هم حروف اسمشان 47 حرف میباشد  این آیه نورانی اهل بیت هم 47 حروف میباشد 47«پرکلیتوسه»47 یونانی نیز فهمیده می شود. به ایه ولایت که 47 حرف دارد توجه کنید بشمار47(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا) 47این آیه دارای 47حرف میباشدپیامبر فرمود جانشینان من 12 نفرنداز اهل بیتم میباشند فرزندان حسین  دوازده امام هم حروفشان 47 حرف میباشدنام امام هم 12 بار در قرآن آمده نام شیعه هم 12 بار درقرآن آمده ساعت 12 ماه های سال 12 ماه محمد 20+26 علی = 46 ماه 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 علی اسامی 12 امام هم 47 حرف میباشد

فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف. اینم آیه قرآن آیه ولایت آیه اهل بیت که 47 کلمه دارد47 کلمه به اندازه حروف 12 امام شیعه میباشدبه ابجد 47 دوازده امامی47شجره مطهره 47این آیه ولایت هم 47 کلمه میباشد47 انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا 47 شجره مطهره 47 نام 12 امام هم بدون تکرار در قرآن 47 کلمه میباشد حق بدین اسلام است 47 عطر محمد47 شجره مطهره47 دوازده امامی47 به شجره رحمت 47 با رحمت الهی47 یا شجره طیبه47 شجره مطهره 47 با روح الهی 47 به قرآن اعظمی47حق بدین اسلام است 47 عطر محمد47 شجره مطهره47 دوازده امامی47 به شجره رحمت 47 با رحمت الهی47 یا شجره طیبه47 شجره مطهره 47 با روح الهی 47 به قرآن اعظمی47 به ابجد راه الله راه علی 588-541 عمر ابوبکر = 47 شجره مطهره 47 ولی عمر ابوبکر شجره ملعونه 49 عمر 22+27 ابوبکر = 49 شجره ملعونه 49 عمر ابوبکر49قال رسوالله هر کسی امام زمانش را نشناسد و از دنیا برود به مرگ جاهلیت خواهد مرداز دنیا خواهد رفت  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید چون ناحق هستید نامی از شما در قرآن برده نشده خدا در قرآن از سگ و خوک نام برده ولی کمتر از سگ و خوک را به آدم حساب نکرده است سگی که صاحبش را نشناسد از خوک پست تر است هر کسی ولایت اهل بیت پیامبر را نداشته باشد از سگ کمتر است سگ لا اقل پارس میکند ولی بی نماز از سگ کمتر است شغال کفتار بی معرفت است نمی دانی روز قیامت بی نمازان را چگونه تا ابد در آتش جهنم نگه میدارند ولی شیطان نماز شبش هم ترک نمیشود یعنی بعضی انسانها از شیطان پست ترند خدا به دادشان برسد نماز نیاز انسان به پروردگار عالم است
کرمو خان اینطور نیست  زیر ضربدر کامپیوترکه صفحه را میندی خاموش میکنی   در یک مربع 4 عدد خط کوچک مساوی وجود دارد سمت راست کامپیوتر بالا زیر ضربدر روی آن کلیک کن و چرخ دنده را انتخاب کن opionsرا بزن و علامت قفل secrity  را بزن گزینه logins دو تامربع داره logins دو تامربع داره تیک مربع را بردار دیگه رمزت سیو نمیشه به همین راحتی وقتی هک نمیشی یعنی لوکس بلاگ بهترین وبلاگ در جهانه منم 5 عدد وبلاگ دارم و خیالم راحته تا حالا هم زمزهایم لو نرفته چون حروف کامپیوترم سرخ پوستی عقاب سرخ میباشد و حروف سرخ پوستی در هیچ کجای جهان نیست

کدام سوره تعداد آیاتش برابر با تعداد چهارده معصوم(علیهم السلام) است؟ سوره 14 صَف14 (سورهٔ 61قرآن)

 

    نماز داروی روح و سلامتی جسم است

 (آيه 14)- همچون حواريون باشيد! در اين آيه كه آخرين آيه سوره صف مى‏باشد باز تكيه و تأكيد روى امر «جهاد» است كه محور اصلى سوره را تشكيل مى‏دهد، منتهى از طريقى ديگر اين مسأله را تعقيب مى‏كند، و مطلبى مهمتر از عنوان بهشت و نعمتهاى بهشتى ارائه داده، مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ياوران خدا باشيد» (يا ايها الذين آمنوا كونوا انصار الله).
خدائى كه تمام قدرتها از او سر چشمه مى‏گيرد و به او باز مى‏گردد.
سپس به يك نمونه تاريخى اشاره مى‏كند تا بدانند اين راه بدون رهرو نبوده و نيست، مى‏افزايد: «همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند»؟! (كما قال عيسى ابن مريم للحواريين من انصارى الى الله).
و «حواريون (در پاسخ با نهايت افتخار) گفتند: ما ياوران خدائيم» (قال الحواريون نحن انصار الله).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 176
 و در همين مسير با دشمنان حق به مبارزه برخاستند «در اين هنگام گروهى از بنى اسرائيل ايمان آوردند (و به حواريون پيوستند) و گروهى كافر شدند» (فآمنت طائفة من بنى اسرائيل و كفرت طائفة).
اينجا بود كه نصرت و يارى ما به كمك آنها شتافت «ما كسانى را كه ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد كرديم، و سر انجام بر آنان پيروز شدند» (فايدنا الذين آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرين).
شما نيز حواريون محمد صلّى اللّه عليه و آله هستيد، و به اين افتخار مفتخريد كه ياوران اللّه و رسول خدا مى‏باشيد، و همان گونه كه حواريون بر دشمنان غلبه كردند شما نيز پيروز خواهيد شد.
حواريّون كيانند؟
در قرآن مجيد پنج بار از حواريون مسيح (ع) ياد شده كه دو بار در همين سوره است، اين تعبير اشاره به دوازده نفر از ياران خاص حضرت مسيح است كه نام آنها در انجيلهاى كنونى (انجيل متّى و لوقا باب 6) ذكر شده است.
در حديثى آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه در «عقبه» با جمعى از اهل مدينه كه براى بيعت آمده بودند رو به رو شد فرمود: دوازده نفر از خودتان را انتخاب و به من معرفى كنيد كه اينها نماينده قوم خود باشند، همان گونه كه حواريون نسبت به عيسى بن مريم بوده‏اند و اين نيز اهميت مقام آن بزرگواران را نشان مى‏دهد.

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در سه شنبه 25 اسفند 1395برچسب:,ساعت 21:44 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

 به ابجد علی قرآن=41+41اصل دین اسلام=82 امام82+114 سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14معصوم درخودش میشود 196دین اسلام196با دین الله فاطمه64 همسر لایق علی64به ابجد دین 64 دین 64 الله محمد علی64+64= 128کلید دین128حسین128 کلید دین128

 

به ابجد64دین64الله محمدعلی 64جانشین محمد علی64حقیقت دین الله64دست بیعت بارسول خدا وعلی کف دست راستت نوشته18 ذالحجه"غدیر خم18+64 دین=82 امام به ابجد امام82 انتخاب امام درغدیرخم امام82{82زاده محراب شهیدمحراب82 امام82 +114سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14 معصوم درخودش میشود196امام کل دین196دین اسلام196اسلامه مهدی196نماینده الله محمد66 الله 66+66 علی ولی الله=132 اسلام +64 دین = 196دین اسلام196محمد92+18ذالحجه"غدیرخم =110علی 110زاده محراب شهید محراب علیست پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص 397

 

 

جنگ بدر 

جنگ احد

جنگ بدر

جنگ بدر، دشوارترين و شکوهمندترين نبرد پيامبر خداست. شرايط زماني، چگونگي ترکيب نيروها، ساز و برگ مسلمانان، هدف آغازين حرکت - که دستيابي به کاروان مشرکان و کالاهاي آنان بود - و نبرد غير منتظره و نابرابر و... نشان‏دهنده اهمّيت اين نبرد و نقش سرنوشت ساز آن است.

از اين رو، «بدريان» در هماره تاريخ، جايگاه ويژه‏اي داشته‏اند ودر حوادث‏تاريخ اسلام، بويژه پس از پيامبر خدا، حضور بدريان در همه جا اهمّيتي خاص داشت. اين نبرد در رمضان سال دوم هجري در منطقه بدر، در نزديکي مدينه واقع شد.

علي ‏عليه السلام در اين نبرد - که آغازين جنگ پيامبر خدا و نيز نخستين چهره نمايي قهرمانانه علي‏ عليه السلام است -، جلوه‏اي ديدني، ستودني و شگفت دارد، بدين سان که:

1. پرچم پيروزمند سپاه اسلام در دست‏هاي پر توان علي عليه السلام بود

2. پيش از رويارويي و در مرحله حسّاس کسب اطّلاعات، براي دست يافتن به چند و چون نيروي دشمن، همراه برخي از صحابيان به مأموريت رفت که موفّقيتي کارآمد داشت.

3. در دلِ سياهي تاريک و هولناک شب نبرد، پيامبر خدا فرمود: «چه کسي براي ما آب مي‏آورد ؟». مولا به پا خاست و ثابت و استوار به «بدر» گام نهاد و از چاهي بس ژرف و تاريک، آب برگرفت و پيامبر خدا را سيراب کرد.

4. مولا در اوّلين نبرد تن به تن، وليد بن عُتبه را به خاک هلاکت افکند  و سپس در کشتن عتبه، پدر وليد، هماوردِ او را ياري رسانْد.  علي‏ عليه السلام، اين حماسه شکوهمند را در نامه‏اي به معاويه يادآوري کرده است:

من پدر حسنم! کشنده جدّ و برادر و دايي‏ات که در نبرد بدر، سرشان را شکافتم؛ و آن شمشير را با خود دارم و با همان دل با دشمنم رويارو مي‏شوم.

5. مولاعليه السلام همچنين عاص بن سعيد، رزم‏آور نيرومند قريش و نوفل بن خُوَيلِد، دشمن شرور و کينه‏ توز پيامبرصلي الله عليه وآله را به خاک افکند .

6. چون فرمان حمله عمومي صادر شد و نيروها در هم آميختند و آتش نبرد، شعله‏ور گشت، اين مولا بود که چونان شيري خشمگين بر دشمن مي‏تاخت و آرايشِ نظامي آنان را در هم مي‏ريخت و از کشته، پشته مي‏ساخت، بدان‏سان که آورده‏اند 35 نفر از هفتاد تن کشته‏هاي مشرکان، با ضربت شمشير مولا بر خاک افتادند.

7. او که در آن هنگام در عنفوان جواني بود، با اين شهامت‏ها، شجاعت‏ها و رزم‏آوري‏ها، مدال افتخار جاودانه «لا سيفَ إلّا ذوالفقارِ ولا فَتي إلّا عليٌّ» را به دست آورد.

المستدرک علي الصحيحين - به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر خدا، در جنگ بدر، پرچم را به علي‏عليه السلام سپرد و او در آن هنگام، بيست سال داشت.

الطبقات الکبري - به نقل از قتاده -: علي بن ابي طالب‏عليه السلام، پرچمدار پيامبر خدا در جنگ بدر و هر جنگ ديگر بود.

تاريخ الطبري - به نقل از ابن عباس در ذکر جنگ بدر -: پرچمدار پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام و پرچمدار انصار، سعد بن عباده بود

المستدرک علي الصحيحين - به نقل از عبد اللَّه -: ما در جنگ بدر، هر سه نفر بر يک شتر بوديم و علي‏عليه السلام و ابو لبابه، دو همراه پيامبرصلي الله عليه وآله بودند.

آنها گفتند که چون نوبت پياده شدن پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏شد، مي‏گفتيم: شما سوار شو و ما پياده مي‏رويم. و حضرت مي‏فرمود: «نه شما از من نيرومندتريد و نه من از شما به پاداش، بي‏نيازترم».

 السيرة النبوية - به نقل از ابن اسحاق در ذکر جنگ بدر -: شتران اصحاب پيامبر خدا در آن روز، هفتاد نفر بود. پس به نوبت، سوار مي‏شدند و پيامبر خدا و علي بن ابي طالب‏عليه السلام و مرثد بن ابي مرثد غنوي، يک شتر را به نوبت، سوار مي‏شدند.

 فضائل الصحابة - به نقل از حارث، درباره امام علي‏عليه السلام -: چون شب بدر شد، پيامبر خدا فرمود: «چه کسي براي ما آب مي‏آورد؟». پس مردم، پا پس کشيدند؛ ولي علي‏عليه السلام برخاست و مشکي به زير بغل گرفت، به چاه ژرف و تاريکي درآمد و از آن، پايين رفت.

پس خداي عز و جل به جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل، وحي کرد که براي ياري محمّدصلي الله عليه وآله و گروهش آماده شويد. پس، از آسمان، فرود آمدند و همهمه‏اي داشتند که شنونده را مي‏ترسانْد. پس چون روبه‏روي چاه رسيدند، همگي و از روي بزرگداشت و احترام بر او سلام دادند.

مناقب آل أبي طالب - به نقل از محمّد بن حنفيّه -: پيامبر خدا در غزوه بدر، هنگامي که اصحابش از تهيه آب وا ماندند، علي‏عليه السلام را براي آب آوردن فرستاد. پس علي‏عليه السلام به چاه متروک درآمد و مشکش را پُر از آب کرد و بيرون که آورد، بادي آمد و آن را ريخت. پس به چاه بازگشت و مشک را پُر کرد و بيرون که آورد، بادي آمد و آن را ريخت و همين‏گونه تا سه بار.

پس بار چهارم،آن را پُر کرد و به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آورد و قصّه را باز گفت. پس پيامبر خدا فرمود: « باد نخست، جبرئيل بود که با هزار فرشته همراهش بر تو سلام دادند و باد دوم، ميکائيل بود که با هزار فرشته همراهش بر تو سلام دادند و باد سوم، اسرافيل بود که با هزار فرشته همراهش بر تو سلام دادند».

 امام علي‏عليه السلام: من در جنگ بدر، از چاه متروکي آب مي‏کشيدم که باد شديدي وزيد و سپس باد بسيار شديدي آمد که مانند آن را نديده بودم، مگر باد پيشين. سپس [دوباره] باد شديدي وزيد. پس نخستين باد، ميکائيل بود با هزار فرشته در سمت راست پيامبرصلي الله عليه وآله و [باد] دوم، اسرافيل بود با هزار فرشته در سمت چپ پيامبرصلي الله عليه وآله و [باد] سوم، جبرئيل بود با هزار فرشته.

و ابو بکر در سمت راست و من در سمت چپ پيامبر خدا بوديم. پس چون خدا، کافران را به هزيمت کشاند، پيامبر خدا مرا بر اسبش سوار کرد و چون بر آن نشستم، مرا چنان به شتاب برد که بر گردنش قرار گرفتم. پس، از خدا خواستم که مرا بر آن استوار دارد، و آن قدر نيزه زدم که تا زير بغلم خونين شد.

 امام زين العابدين‏عليه السلام: چون مسلمانان در جنگ بدر تشنه شدند، علي‏عليه السلام براي آب آوردن با مشک به سوي چاه متروک آمد که باد شديدي وزيد و گذشت. پس اندکي درنگ کرد. سپس باد ديگري آمد و گذشت و سپس باد ديگري آمد که نزديک بود او را از کارش باز دارد و او بر سر چاه بود. پس نشست تا [باد] گذشت و چون به نزد پيامبر خدا بازگشت، از ماجرا خبر داد.

پس پيامبر خدا فرمود: «اما باد نخست، جبرئيل با هزار فرشته و باد دوم، ميکائيل با هزار فرشته و باد سوم، اسرافيل با هزار فرشته بودند و بر تو سلام دادند و آنان ياور ما هستند و همان کساني‏اند که ابليس، آنها را ديد و پا پس کشيد و عقب عقب رفت تا آن که گفت: "إِنِّي أَرَي مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ؛من بي‏ترديد، چيزي را مي‏بينم که شما نمي‏بينيد. من از خداوند مي‏ترسم و خدا سخت کيفر است"».

 السيرة النبوية - به نقل از ابن اسحاق، در ذکر وقايع جنگ بدر -: پس از او (اسود بن عبد الأسد مخزومي که حمزه او را کشت)، عتبة بن ربيعه در ميان برادرش شيبة بن ربيعه و پسرش وليد بن عتبه بيرون آمد و چون از صف جدا شد، هماورد طلبيد.

پس سه جوان از انصار، بيرون آمدند: عوف و معوّذ، پسران حارث - که نام مادرشان عفراء بود -، و مردي ديگر که گفته مي‏شود عبد اللَّه بن رواحه بود. پس گفتند: شما کيستيد؟ گفتند: ما گروهي از انصار هستيم. گفتند: ما به شما کاري نداريم. سپس مناديِ آنان ندا در داد: اي محمّد! همتايانمان از قوم خودمان را به سوي ما گسيل دار.

پس پيامبر خدا فرمود: «اي عبيدة بن حارث، برخيز ! اي حمزه، برخيز ! اي علي، برخيز!». پس چون برخاستند و به آنان نزديک شدند، گفتند: شما کيستيد؟ عبيده گفت: عبيده. و حمزه گفت: حمزه. و علي‏عليه السلام گفت: علي. گفتند: آري، همتاياني بزرگ هستيد. پس عبيده - که مسن‏ترين فرد گروه بود - با عتبة بن ربيعه، و حمزه با شيبة بن ربيعه، و علي‏عليه السلام با وليد بن عُتبه رويارو شدند.

پس حمزه در کشتن شيبه به وي مهلت نداد، و علي‏عليه السلام نيز در کشتن وليد، و دو ضربه ميان عبيده و عتبه ردّ و بدل شد؛ ولي هر دو در برابر هم ايستادگي مي‏کردند و حمزه و علي‏عليه السلام با شمشيرهايشان به سوي عتبه بازگشتند و کارش را تمام کردند و عبيده را برداشتند و به همراهانش رساندند.

 مناقب آل أبي طالب: اختلافي نيست که نخستين مبارزان اسلام، علي‏عليه السلام و حمزه و ابو عبيدة بن حارث در جنگ بدرند. شعبي مي‏گويد: سپس علي‏عليه السلام، تنها و استوار، به گروه دشمنْ حمله بُرد.

 امام علي‏عليه السلام: من در جنگ بدر از جرئت مکّيان تعجّب کردم. با اين که من، وليد بن عتبه را کشته بودم و حمزه عتبه را و هر دو در کشتن شيبه شرکت کرده بوديم، حنظلة بن ابي سفيان به من رو آورد و چون به من نزديک شد، با شمشير، ضربه‏اي به او زدم که چشمانش از کاسه سر بيرون زد و بي‏جان به زمين افتاد

الإرشاد: امير مؤمنان، پس از آن که کسي براي مبارزه با عاص پسر سعيد بن عاص پا پيش نگذاشت، به رويارويي‏اش رفت و بي‏درنگ، او را کشت و نيز حنظلة بن ابي سفيان را که به مبارزه‏اش آمده بود، کشت، و همچنين طعيمة بن عُدي را که در برابرش ايستاد، و پس از او، نوفل بن خويلد را که از شيطان‏هاي قريش بود و بدين سان، يکي پس از ديگري از آنان مي‏کشت تا اين‏که نيمي از هفتاد کشته قريش را کشت.

 الإرشاد - به نقل از صالح بن کيسان -: عثمان بن عفّان بر سعيد بن عاص گذشت و گفت: بيا به نزد فرمانرواي مؤمنان، عمر بن خطّاب برويم و به گفتگو بپردازيم. پس رفتند.

[سعيد بن عاص] مي‏گويد: امّا عثمان در جايي نشست که دوست داشت؛ ولي من به کناره جمعيت خزيدم. پس عمر به من نگريست و گفت: چه شده است ؟ گويي در دلت با من مسئله‏اي داري؟ آيا مي‏پنداري که من پدرت را کشتم ؟ به خدا سوگند، دوست داشتم که من کشنده‏اش بودم و اگر او را کشته بودم، از کشتن کافر، پوزش نمي‏خواستم؛ امّا من در جنگ بدر بر او گذشتم و ديدم که همچون گاوي که با شاخش زمين را شخم مي‏زند، در پي درگيري است و دهانش چون قورباغه کف کرده است. چون چنين ديدم، از او ترسيدم و کناره گرفتم. پس به من گفت: به کجا اي پسر خطّاب؟ و علي آهنگ او کرد و به وي دست يافت و به خدا سوگند، از جايم دور نشده بودم که علي او را کشت.

[سعيد بن عاص] مي‏گويد: علي در مجلس، حاضر بود و فرمود: خدايا، ببخش! شرک با آنچه در آن بود، رفت و اسلام، گذشته را محو کرد. پس تو را چه شده که مردم را تهييج مي‏کني؟ پس عمر، دست کشيد. سعيد گفت: آگاه باش که من خشنود نمي‏شدم که قاتل پدرم جز پسر عموي او (پيامبرصلي الله عليه وآله)، علي بن ابي طالب باشد.

 الإرشاد - به نقل از زُهْري -: چون پيامبر خدا دانست که نوفل بن خُوَيلِد در بدر حاضر شده است، فرمود: «خدايا! مرا از نوفل، کفايت کن».

پس چون قريشْ شکافته و در هم شکسته شد، علي بن ابي طالب‏عليه السلام، او را ديد که حيران است و نمي‏داند چه کند. پس به سوي او رفت و با شمشير، ضربه‏اي به او زد که در سپر چرمي‏اش گير کرد. پس علي‏عليه السلام آن را بيرون کشيد و ضربه‏اي بر ساق پايش - که زرهش آن را نمي‏پوشاند -، وارد ساخت و آن را قطع کرد و سپس کارش را تمام کرد و او را کشت.

چون به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت، شنيد که مي‏گويد: «چه کسي از نوفل خبر دارد؟». پس به ايشان گفت: اي پيامبر خدا! من او را کشتم. پيامبرصلي الله عليه وآله تکبير گفت و فرمود: «سپاس، خدايي را که دعايم را درباره او اجابت کرد!».

 حلية الأولياء - به نقل از محمد بن ادريس شافعي -: مردي از بني کنانه بر معاوية بن ابي سفيان وارد شد. معاويه به او گفت: آيا در بدر حضور داشتي؟ گفت: آري. گفت: مانند که بودي؟ گفت: جواني قوي، همچون صخره‏هاي ويرانگر. گفت: آنچه ديده‏اي و شاهد بوده‏اي، برايمان بگو. گفت: ما جز شاهداني مانند غايبان نبوديم و پيروزي‏اي سريع‏تر از آن نديده‏ايم. گفت: آنچه ديده‏اي برايم توصيف کن.

گفت: پيش‏تر از همه، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را ديدم؛ جواني نو رسيده و شيري هوشيار. مي‏شکافت و جلو مي‏رفت و کسي در برابرش نمي‏ايستاد، مگر آن که او را مي‏کشت، و بر هيچ چيز ضربه نمي‏زد، مگر اين‏که آن را مي‏دَريد. هيچ‏کس را از او شکافنده‏تر در صف دشمن نديدم. حمله مي‏برد و چپ و راست را هم به دقّت مي‏پاييد و گويي دو چشم در پشت داشت و جهيدنش چون آهوان صحرا بود.

 الفائق - به نقل از سعد بن ابي وقّاص -: در جنگ بدر، علي را ديدم که مي‏گويد:

با اين که جوانم، کاملم

همچون جنّيان، شب نخوابم.

مادرم مرا براي امروز بزاد

کارزار، هر چند سخت، رسوايم نکند.

 مناقب آل أبي طالب - درباره علي‏عليه السلام -:کافران، علي‏عليه السلام را «مرگ سرخ» مي‏ناميدند. اين نام را در جنگ بدر به او دادند، به دليل بزرگي ضربه‏ها و جراحاتي که بر آنان وارد ساخت.

 تفسير القمّي: کشتگان بدر، هفتاد نفر بودند و اسيران نيز هفتاد نفر. از آنان (کشتگان)، 27 نفر را اميرمؤمنان کشت و کسي را به اسارت نگرفت.

الإرشاد: راويان شيعه و سنّي، هر دو، نام‏هاي مشرکاني را که امير مؤمنان در بدر کُشت، ثبت کرده‏اند و نقل هر دو گروه با هم موافق و همخوان است و از جمله آنها که نام برده‏اند، اينان‏اند:

وليد بن عتبه - که چنان که پيش‏تر گفتيم -، شجاع و پُر دل و گستاخ و بي‏شرم بود و مردان از او مي‏ترسيدند؛

و عاص بن سعيد که وحشتناک و بزرگ بود و قهرمانان از او وحشت داشتند و او همان کسي است که عمر از مقابلش گريخت... ؛

وطعيمة بن عدي، پسر نوفل که از سرانِ گمراهان بود؛

و نوفل بن خويلد که در ميان مشرکان، از سخت‏ترين دشمنان پيامبر خدا بود و قريش، او را پيش مي‏انداخت و بزرگش مي‏داشت و اطاعتش مي‏کرد، و او کسي است که ابو بکر و طلحه را پيش از هجرت، در مکّه با طنابي بست و يک روز تا شب، شکنجه‏شان کرد تا آن که آزادي آن دو از وي خواسته شد؛ و [هموست که] پيامبر خدا چون حضور او را در بدر دانست، از خداي عز و جل خواست که ايشان را از شرّ او باز دارد و چنين گفت: «خدايا، مرا از نوفل بن خويلد، کفايت کن!». پس امير مؤمنان او را کُشت ؛

و زمعة بن اسود و حارث بن زمعه و نضر بن حارث بن عبد الدار و عمير بن عثمان بن کعب بن تيم، عموي طلحة بن عبيد اللَّه، و عثمان و مالک، دو پسر عبيد اللَّه و برادران طلحة بن عبيد اللَّه، و مسعود بن ابي اميّة بن مغيره و قيس بن فاکه بن مغيره و حذيفة بن ابي حذيفة بن مغيره و ابو قيس بن وليد بن مغيره و حنظلة بن ابي سفيان و عمرو بن مخزوم و ابو منذر بن ابي رفاعه و منبّه بن حَجّاج سهمي و عاص بن منبّه و علقمة بن کلده و ابو العاص بن قيس بن عدي و معاوية بن مغيرة بن ابي العاص و لوذان بن ربيعه و عبد اللَّه بن منذر بن ابي رفاعه و مسعود بن امية بن مغيره و حاجب بن سائب بن عُوَيمِر و اوس بن مغيرة بن لوذان و زيد بن مليص و عاصم بن ابي عوف و سعيد بن وهب، هم‏پيمان بني عامر، و معاوية بن عامر بن عبد القيس و عبد اللَّه بن جميل بن زُهَير بن حارث بن اسد و سائب بن مالک و ابو الحکم بن اخنس و هشام بن ابي امية بن مغيره.

پس اينها 35 مردي هستند که علي‏عليه السلام به تنهايي آنها را هلاک کرده است، بجز کساني که در مورد کشته شدنشان به دست علي‏عليه السلام اختلاف است و يا علي‏عليه السلام در کشتن آنها با افراد ديگري شرکت داشته است که بنا به آنچه پيش‏تر آورديم، بيشتر از نصف کشتگان بدرند.

المناقب - به نقل از امام باقرعليه السلام از جابر بن عبد اللَّه -: پيامبر خدا در جنگ بدر فرمود: «اين، رضوان، فرشته‏اي از فرشتگان خداست که ندا مي‏دهد: "شمشيري جز ذوالفقار، و جوان مردي جز علي نيست"».

 امام باقرعليه السلام: در جنگ بدر، منادي‏اي به نام «رضوان»، در آسمان، ندا داد: «شمشيري جز ذوالفقار، و جوان مردي جز علي نيست».

 

جنگ احد

 

شکست مشرکان در بدر و کشته شدن چهره‏هاي مشهور شرک و سران مشرک قريش در نبرد بدر، خشم قريشيان (مشرکان مکّه) را برافروخته بود و اکنون، آنان مارهاي زخم خورده را مي‏ماندند که آرام و قرار نداشتند و از سوي ديگر، شهامت مؤمنان، شهادت طلبي مسلمانان و رزم آوري آنان را در بدر، ديده بودند.

بايد چاره‏اي مي‏انديشيدند. از اين رو، به قبيله‏هاي هم پيمان خويش روي آوردند تا رزم آوران و دليران آنان را با خود در نبرد با محمّدصلي الله عليه وآله همسو کنند. قريش، هزينه جنگ، ابزار و ساير لوازم سفر را به عهده گرفته بود. آنان با لشکري انبوه، متشکل از سه هزار جنگجو، دويست اسب ، المغازي: 203:1 و 204، الکامل في التاريخ: 549:1.@ و سه هزار شتر  به مدينه روي آوردند.

پيامبرصلي الله عليه وآله پس از مشورت با ياران، تصميم به نبرد در بيرون مدينه گرفت و پس از نماز جمعه با حدود هزار نفر، به قصد اُحُد که نيروي دشمن در آن‏جا اردو زده بود، حرکت کرد.

بامداد هفتم شوّال سال سوم هجري نبرد آغاز شد. در آغاز، مسلمانان پيروز شدند؛ امّا پس از آن، ديده‏بانان و تيراندازان، به طمع غنايم، مأموريت را رها کردند و بدين سان با يورش غافلگيرانه دشمن روبه‏رو شدند و در هنگامه درهم ريختگي نظام لشکر، از دشمن کين توزِ زخم خورده از جان گذشته، ضرباتي را متحمّل شدند که تفصيل آن را بايد در تاريخ ديد.

سپاه اسلام به شدّتْ آسيب ديد و در هم شکست  و همه، بجز مولاعليه السلام - که پروانه‏وار، شمع وجود پيامبر خدا را در ميان داشت - و تني چند، فرار را بر قرار ترجيح دادند و پيامبر خدا را در ميدان نبرد، تنها گذاشتند.

اُحد، يکي از درس آموزترين وتنبّه آفرين‏ترين نبردهاي‏پيامبرصلي الله عليه وآله است. علي‏عليه السلام در اين جنگ، قهرماني بي‏بديل است و نقش او بسي برجسته، بدين سان که:

1. او پرچم اصلي جنگ را به دست داشت  پرچم مهاجران در دست علي‏عليه السلام بود.

2. پرچمدار مغرور مشرکان، طلحة بن ابي طلحه، با شمشير مولا به خاک هلاکت افتاد.

3. هشت نفر ديگر، يکي پس از ديگري پرچم مشرکان را به دست گرفتند و با ضربه‏هاي پي در پي علي‏عليه السلام کشته شدند و ديگر پرچم شرک، برافراشته نشد.

4. متأسفانه پس از گسستن نظام سپاه اسلام و بعد از حمله غافلگيرانه دشمن، بسياري از مسلمانان پا به فرار نهادند و علي‏عليه السلام بود که در آن هنگامه شگفت و در تنگناي حمله‏هاي دشمن، از جان پيامبر خدا محافظت کرد.

5. بر اساس گزارش ابن اسحاق، در اين نبرد، 22 تن از مشرکان کشته شدند که دوازده نفر از آنان را مولا به خاک هلاکت افکند.

6. در اين نبرد، جبرئيل، شهامت و پيکار علي‏عليه السلام را ستود و نداي ملکوتي «لا سيفَ إلّا ذوالفقارِ ولا فتي إلّا عليٌّ» در فضا پيچيد.

7. زخم‏هاي آن تنديس قهرماني و شجاعت، بيش از نود بود ( و دست مظلوم‏گيرِ ظالم ستيزش در اين نبرد، شکست.

8. با اين همه زخم و پاره پارگي پيکر و ناتواني جسم از بسياريِ خوني که از بدنش رفته بود، چون سپاه کفر صحنه را ترک کرد، پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را از نهانگاه فرستاد تا چگونگي سپاه دشمن را گزارش کند که صحنه را کاملاً ترک کرده‏اند يا نه.

 تاريخ الطبري - به نقل از سُدّي، در ذکر جنگ اُحد -:طلحة بن عثمان، پرچمدار مشرکان، برخاست و گفت: اي گروه اصحاب محمّد! شما مي‏پنداريد که خداوند، ما را با شمشيرهاي شما به آتش مي‏رانَد و شما را با شمشيرهاي ما به بهشت مي‏بَرد. اکنون آيا از ميان شما کسي هست که خداوند او را با شمشير من به بهشت ببرد يا مرا با شمشير او روانه دوزخ کند؟

پس علي بن ابي طالب‏عليه السلام به سويش برخاست و گفت: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، از تو جدا نمي‏شوم تا تو را با شمشيرم روانه دوزخ کنم يا تو مرا با شمشيرت به بهشت بفرستي». پس علي‏عليه السلام ضربه‏اي بر او وارد کرد و پايش را قطع کرد. وي افتاد و عورتش پيدا شد. و گفت: اي پسر عمو! تو را به خدا سوگند مي‏دهم که خويشاوندي را رعايت کني.

پس علي‏عليه السلام رهايش کرد و رسول خدا تکبير گفت و از علي‏عليه السلام پرسيد: «چه چيزي تو را از تمام کردن کارش باز داشت؟». گفت: «پسرعمويم چون عورتش پيدا شد، مرا سوگند داد. پس، از او خجالت کشيدم».

 الإرشاد - به نقل از ابن اسحاق -: پرچمدار قريش در جنگ اُحد، طلحة بن طلحة بن عبد العُزّي بن عثمان بن عبد الدار بود که علي بن ابي طالب‏عليه السلام وي را کشت و پسرش ابو سعيد بن طلحه و برادرش کلدة بن ابي طلحه را نيز کشت.

و عبد اللَّه بن حميد بن زهرة بن حارث بن اسد بن عبد العزّي و ابو الحَکم بن اخنس بن شريق ثقفي و وليد بن ابي حذيفة بن مغيره و برادرش امية بن ابي حذيفة بن مغيره و ارطات بن شرحبيل و هشام بن اميّه و عمرو بن عبد اللَّه جمحي و بشر بن مالک و صُواب، وابسته بني عبد الدار را نيز کشت.

پس پيروزي با او بود و بازگشت مردم به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله پس از فرارشان، به سبب ايستادگي و دفاع علي‏عليه السلام به تنهايي از پيامبرصلي الله عليه وآله بود.

و در آن روز، سرزنش خداي متعال، متوجّه همه مسلمانان فراري شد، جز او و مرداني از انصار که در کنار وي استوار ماندند که هشت نفر بودند و چهار يا پنج نفر هم گفته شده است و حجّاج بن علاط سلمي درباره کساني که علي‏عليه السلام در اُحد کشت و توانايي او در جنگ و امتحان نيکويي که داد، سروده است:

خدا چه مدافعي از حزب خود دارد!

مقصودم پور فاطمه است؛ همو که خويشاني کريم دارد.

دست مريزاد با آن ضربه برق آسايت

که طليحه را به رو به زمين افکند!

و چون شير شرزه بر آنان سخت گرفتي و تار و مارشان کردي

در دامنه کوه، آن‏گاه که سرازير شدند.

و شمشيرت را از خون سيراب کردي و نگذاشتي

تا سيراب نشده، تشنه باز گردد.

 السيرة النبوية - به نقل از مسلمة بن علقمه مازني -: در جنگ اُحد، چون درگيري شديد شد، پيامبر خدا زير پرچم انصار نشست و به علي بن ابي طالب - رضوان اللَّه عليه - پيغام داد که: «پرچم را پيش ببر!».

پس علي‏عليه السلام پيش رفت و گفت: «من ابو الفُصَم [و گفته مي‏شود: ابو القُصَم  [هستم». پس ابو سعد بن ابي طلحه - که پرچمدار مشرکان بود -، ندايش داد که: اي ابو القُصَم! آيا اهل نبرد تن به تن هستي؟ گفت: «آري».

پس در ميان دو لشکر به مبارزه در آمدند و دو ضربه ردّ و بدل کردند. علي‏عليه السلام ضربه‏اي بر او زد و به خاکش افکند. سپس از او روگرداند و کارش را تمام نکرد. يارانش به او گفتند: پس چرا کارش را نساختي؟ گفت: «با عورتش با من روبه‏رو شد وخويشاوندي موجب‏شد که از او رو گردانم ودانستم که خداي عز و جل او را کشته‏است».

 المناقب - به نقل از زيد بن علي از پدرانش -: دست علي‏عليه السلام در جنگ اُحد، شکست، در حالي که در دستش پرچم پيامبر خدا بود. پس پرچم از دستش افتاد و مسلمانان به حمايتش برخاستند تا پرچم را بگيرند. پس پيامبر خدا فرمود: «آن را در دست چپش بِنهيد که او پرچمدار من در دنيا و آخرت است».

و در نقل غير اوست: پس مقداد، پرچم را برداشت و به علي‏عليه السلام داد و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «تو پرچمدار من در دنيا و آخرتي».

 المعجم الکبير - به نقل از ابو رافع -:چون علي‏عليه السلام در جنگ اُحد، پرچمداران [قريش] را کشت، جبرئيل گفت: اي پيامبر خدا! اين، فداکاري است. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «او از من است و من از اويم». جبرئيل گفت: و من هم از شمايم، اي پيامبر خدا!

 تاريخ الطبري - به نقل از ابو رافع -: چون علي بن ابي طالب‏عليه السلام، پرچمداران [قريش] را کشت، پيامبر خدا گروهي از مشرکان قريش را ديد و به علي‏عليه السلام فرمود: «بر آنها يورش ببر!». او يورش برد و جمعشان را پراکنده کرد و عمرو بن عبد اللَّه جمحي را کشت.

سپس پيامبر خدا گروهي [ديگر] از مشرکان قريش را ديد و به علي‏عليه السلام فرمود: «بر آنها يورش ببر!». پس يورش بُرد و جمعشان را پراکنده کرد و شيبة بن مالک، يکي از بني‏عامر بن لُؤَي را کشت. پس جبرئيل گفت: اي پيامبر خدا! اين، فداکاري است. پيامبر خدا فرمود: «او از من است و من از اويم». جبرئيل گفت: و من هم از شمايم.

[راوي مي‏گويد:] پس صدايي شنيدند [که مي‏گفت]:

شمشيري جز ذوالفقار نيست

و جوان مردي جز علي‏عليه السلام نيست.

 الإرشاد - به نقل از عبد اللَّه بن مسعود، در ذکر جنگ اُحد -: پرچم مشرکان با طلحة بن ابي طلحه بود که قوچ (مِهتَر) گروه خوانده مي‏شد؛ و پيامبر خدا، پرچم مهاجران را به علي بن ابي طالب‏عليه السلام داد و آمد تا زير پرچم انصار ايستاد.

پس ابو سفيان، نزد پرچمداران آمد و گفت: اي گروه پرچمدار ! نيک مي‏دانيد که لشکر از ناحيه پرچمدارانش ضربه مي‏خورَد و در جنگ بدر هم از ناحيه پرچمدارانتان ضربه خورديد. پس اگر مي‏بينيد که توانايي آن را نداريد، پرچم را به ما بسپاريد که ما شما را از آن، کفايت مي‏کنيم.

پس طلحة بن ابي طلحه، خشمناک شد و گفت: آيا به ما چنين مي‏گويي؟ به خدا سوگند، امروز شما را با آن تا به کنار حوض‏هاي مرگ مي‏برم. طلحه، قوچ (مِهتَر) گروه ناميده مي‏شد. پس جلو آمد و علي بن ابي طالب‏عليه السلام هم پيش آمد.

پس علي‏عليه السلام فرمود: «تو کيستي؟». گفت: من طلحه، پسر ابو طلحه هستم. من مِهتر گروهم. تو کيستي؟ گفت: «من علي، پسر ابو طالب بن عبد المطّلب هستم». سپس به هم نزديک شدند و دو ضربه ميانشان رد و بدل شد. پس علي بن ابي طالب‏عليه السلام، ضربه‏اي بر جلوي سر او زد که چشمانش درآمد و چنان صيحه‏اي زد که مانندش شنيده نشده بود و پرچم از دستش افتاد.

پس برادرش که مصعب خوانده مي‏شد، پرچم را گرفت و او را هم عاصم بن ثابت با تير کشت. سپس برادر ديگرش به نام عثمان، آن را گرفت که او را هم عاصم با تير زد و کشت.

پس يکي از بندگان آنها به نام صُواب - که از قوي‏ترينِ مردمان بود -، پرچم راگرفت و علي بن ابي طالب‏عليه السلام با ضربه‏اي دستش را قطع کرد و چون پرچم را با دست چپ گرفت، علي‏عليه السلام آن را هم با ضربه‏اي قطع کرد. پس پرچم را بر سينه‏اش نهاد و دستان بريده‏اش را بر آن گِرد آورد. پس علي‏عليه السلام بر کاسه سرش ضربه‏اي زد که به خاک افتاد.

و مشرکان در هم شکستند و مسلمانان به غنيمت‏ها رو کردند و چون گُماردگان بر تنگه، مردم را در حال جمع آوري غنيمت ديدند، گفتند: اينان غنيمت را مي‏برند و ما اين‏جا مي‏مانيم. پس به عبد اللَّه بن عمرو بن حزم که فرمانده آنها بود، گفتند: مي‏خواهيم غنيمتْ جمع کنيم، همان گونه که مردم کردند. او گفت: پيامبر خدا به من فرمان داده که از موضعم در اين‏جا تکان نخورم.

پس به او گفتند: او به تو فرمان داد و نمي‏دانست که کار به اين‏جا مي‏رسد که مي‏بيني! و به سوي غنايم رفتند و او را وا نهادند و او در موضعش ايستاد تا خالد بن وليد بر او يورش بُرد و وي را کشت و از پشت پيامبر خدا آمد و قصد [جان] او را کرده بود.

پس به پيامبر خدا که اصحاب گِردش را گرفته بودند، نگريست و به همراهانش گفت: «اين، همان کسي است که مي‏جُستيد. پس به دنبالش رويد». پس به يکباره و دسته جمعي، با شمشير و تير و نيزه و سنگ به ايشان يورش آوردند و اصحاب پيامبرصلي الله عليه وآله از ايشان دفاع کردند تا آن که هفتاد تن از آنان کشته شدند.

و امير مؤمنان و ابو دجانه انصاري و سهل بن حنيف در برابر آنان ايستادگي کردند و از پيامبرصلي الله عليه وآله دفاع کردند و انبوه مشرکان، آنان را در ميان گرفتند و پيامبر خدا چشمانش را باز کرد و به امير مؤمنان نگريست... و فرمود: «اي علي ! مردم چه کردند؟». گفت: پيمان شکستند و پشت کردند. به او فرمود: «اينان را که قصد من کرده‏اند، از من بِران و مرا از آنان، آسوده گردان».

پس امير مؤمنان بر آنان يورش برد و آنان را تار و مار کرد. سپس نزد پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت که [مشرکان] از سوي ديگر به ايشان حمله کرده بودند، و دوباره به آنان يورش برد و آنان را در هم شکست و ابو دجانه و سهل بن حنيف بر بالاي سر پيامبرصلي الله عليه وآله ايستاده بودند و به دست هر يک، شمشيري بود تا از پيامبرصلي الله عليه وآله دفاع کنند.

 امام صادق‏عليه السلام - به نقل از پدرانش -: پرچمداران در جنگ اُحد، نُه نفر بودند و علي‏عليه السلام تا آخرين نفرشان را کشت، و مشرکان در هم شکستند و مخزوم (قبيله پرچمداران)، از آن روز که علي بن ابي طالب‏عليه السلام رسوايش کرد، از چشم‏ها افتاد و علي‏عليه السلام با حَکَم بن اَخنس مبارزه کرد و با ضربه‏اي پايش را از ميانه ران قطع کرد که در نتيجه آن، کشته شد.

 المغازي: پيامبرخدا در جنگ اُحد پرسيد: «چه کسي از ذکوان بن عبد قيس خبر دارد؟». علي‏عليه السلام گفت: اي پيامبر خدا ! من سواري را ديدم که به دنبال او تاخت تا به وي رسيد و گفت: نجات نيابم، اگر نجات يابي! پس آن سوار به ذکوان که پياده بود، يورش برد و بر او ضربه‏اي وارد کرد و مي‏گفت: بگير که من ابن علاج هستم!

پس به سوي او رفتم و چون سواره بود، با شمشير به پايش نواختم و آن را از ميانه رانش قطع کردم. سپس از اسب به زيرش افکندم و کارش را تمام کردم و متوجّه شدم که او ابو الحکم، پسر اخنس بن شريق بن علاج بن عمرو بن وهب ثقفي است.

 امام صادق‏عليه السلام: چون در جنگ اُحُد، مردم از گِرد پيامبرصلي الله عليه وآله پراکنده شدند، حضرت، رو به آنان مي‏فرمود: «من، محمّد هستم. من پيامبر خدايم. کشته نشده و نمرده‏ام» ...

و مردم (مشرکان)، از سمت راست به پيامبرصلي الله عليه وآله حمله کردند. پس علي‏عليه السلام آنان را پراکنده مي‏کرد و چون پراکنده مي‏ساخت، از سمت چپ به پيامبرصلي الله عليه وآله يورش مي‏بردند و پيوسته در اين حال بود تا آن که شمشيرش شکست و سه قطعه شد.

پس نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و آن را پيش ايشان افکند و گفت: اين شمشير من شکسته است. پس آن روز، پيامبرصلي الله عليه وآله، ذوالفقار را به او داد و چون پيامبرصلي الله عليه وآله، لرزش پاهاي علي‏عليه السلام را از فراواني کارزار ديد، سرش را به آسمان بلند کرد و در حالي که مي‏گريست، گفت: «اي پروردگار ! به من وعده داده‏اي که از دينت پشتيباني کني، و اگر بخواهي، مي‏تواني».

پس علي‏عليه السلام به پيامبرصلي الله عليه وآله رو آورد و گفت: اي پيامبر خدا ! همهمه شديدي مي‏شنوم و مي‏شنوم که مي‏گويد: حَيزوم،  به پيش! و قصد ضربه زدن به کسي را نمي‏کنم، جز آن که پيش از ضربت من، بي‏جان فرو مي‏افتد.

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اين، جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل، با فرشتگان‏اند». سپس جبرئيل آمد و کنار پيامبر خدا ايستاد و گفت: «اي محمّد ! بي گمان اين، [جانفشاني علي، معناي] مواسات است». [پيامبرصلي الله عليه وآله] فرمود: «علي از من است و من از علي‏ام». جبرئيل گفت: «و من از شمايم». سپس مشرکان در هم شکسته شدند.

 امام کاظم‏عليه السلام: جبرئيل در جنگ اُحد گفت: اي محمّد ! بي‏گمان، اين يعني فداکاري علي. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چون او از من است و من از اويم». جبرئيل گفت: و من از شما هستم، اي پيامبر خدا! سپس گفت: «شمشيري جز ذوالفقار، و جوان‏مردي جز علي‏عليه السلام نيست».

پس همچون ستايش خداي متعال از خليلش شد، در آن‏جا که مي‏گويد: «فَتًي يَذْکُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ‏و إِبْرَ هِيمُ؛

جواني که به او ابراهيم گفته مي‏شود، از آنان سخن مي‏گويد».

 الکافي - به نقل از نعمان رازي از امام صادق‏عليه السلام -: مردم در جنگ اُحد از گِرد پيامبر خدا پراکنده شدند. پس ايشان به شدّت خشمگين شد، و چون خشمگين مي‏شد، عَرَق از پيشاني او چون مرواريد مي‏چکيد.

پس نگريست و علي‏عليه السلام را در کنارش ديد و به او فرمود: «به خويشانت ملحق شو، آنان که از گِرد پيامبر خدا پراکنده شدند». علي‏عليه السلام گفت: «اي پيامبر خدا ! سرمشق من، شما هستي». پيامبر خدا فرمود: «پس مرا از اينان، آسوده کن !».

علي‏عليه السلام يورش برد و نخستين کسي را که از آنان ديد، زد. جبرئيل گفت: «اي محمّد ! بي‏گمان، اين همان فداکاري است ». [پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:] «بي گمان، او از من است و من از اويم». جبرئيل هم گفت: اي محمّد ! و من هم از شمايم.

پس پيامبر خدا به جبرئيل نگريست که بر تختي از طلا، ميان آسمان و زمين نشسته و مي‏گويد: «شمشيري جز ذوالفقار، و جوان مردي جز علي نيست».

 السيرة النبوية - به نقل از ابن ابي نجيح -: در جنگ اُحُد، منادي ندا داد: «شمشيري جز ذوالفقار، و جوان مردي جز علي نيست».

 المناقب - به نقل از ابوذر از امام علي‏عليه السلام، خطاب به مهاجران و انصار، پس از بيعت گرفتن براي عثمان -: «شما را به خداي متعال قسم مي‏دهم، آيا مي‏دانيد - اي گروه مهاجر و انصار - که جبرئيل، نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و گفت: "اي محمّد ! شمشيري جز ذوالفقار، و جوان مردي جز علي نيست" ؟ آيا مي‏دانيد که چنين بود؟». گفتند: آري، چنين بود.

 تاريخ الطبري: مصعب بن عمير در پيش روي پيامبر خدا، پرچم به دست، جنگيد تا کشته شد و آن که وي را کشت، ابن قميئه ليثي بود که پنداشت وي پيامبر خداست. پس به سوي قريش بازگشت و گفت: محمّد را کشتم؛ و چون مصعب بن عمير کشته شد، پيامبر خدا، پرچم را به علي بن ابي طالب‏عليه السلام سپرد.

 الإرشاد: چون مردم در جنگ اُحد از گِرد پيامبرصلي الله عليه وآله پراکنده شدند و امير مؤمنان ايستادگي کرد، [پيامبرصلي الله عليه وآله] به او فرمود: «تو چرا با مردم نرفتي؟». امير مؤمنان گفت: «بروم و تو را وا نهم، اي پيامبر خدا؟! به خدا سوگند که نمي‏روم تا کشته شوم و يا خداوند، وعده ياري به تو را تحقّق بخشد !». پس پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «اي علي ! مژده باد که خداوند، وعده‏اش را تحقّق مي‏بخشد و مشرکان، ديگر هيچ‏گاه مانند امروز بر ما دست نمي‏يابند!».

سپس به گروهي که به او رو آورده بودند، نگريست و به علي‏عليه السلام فرمود: «اي علي ! کاش به اينان حمله مي‏بردي». امير مؤمنان، حمله برد و هشام بن اميّه مخزومي را از آنان کشت و گروه، در هم شکست.

پس گروه ديگري رو آوردند و پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام فرمود: «به اينان حمله کن!» که بر آنان حمله کرد و عمرو بن عبد اللَّه جمحي را از آنان کُشت و آنان نيز پراکنده شدند.

سپس گروه ديگري رو آوردند و پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام فرمود: «به اين گروه، حمله کن !» که بر آنان حمله بُرد و بشر بن مالک عامري را از آنان کشت و گروه، در هم شکست و پس از آن، ديگر هيچ يک از آنان بازنگشت.

و مسلمانانِ فراري به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله باز آمدند و مشرکان، به مکّه بازگشتند. پيامبرصلي الله عليه وآله نيز به مدينه بازگشت. پس فاطمه‏عليها السلام به استقبال او آمد و با ظرف آبي که همراه داشت، صورت پيامبر خدا را شست و در پي ايشان، علي‏عليه السلام آمد که دستش تا شانه خونين بود و «ذوالفقار» را همراه داشت. آن را به فاطمه‏عليها السلام داد و فرمود: «اين شمشير را بگير که امروزْ مرا همگامي استوار بود» و اين شعر را سرود:

اي فاطمه! شمشير را بگير که نکوهش شده نيست

و من نيز نه ترسو و نه مستحقّ ملامتم.

به جانم سوگند، در ياري محمّد، کوتاهي نکردم

و نيز در اطاعت از پروردگاري که به بندگانش داناست.

خون مشرکان را از آن بزداي که آن

کاسه آب جوشان به خاندان عبد الدار نوشانْد.

و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اي فاطمه ! آن را بگير که همسرت، حقّ آن را ادا کرد و خدا با شمشير او، دلاوران قريش را کشت».

 امام علي‏عليه السلام - هنگامي که از جنگ اُحد بازگشت و شمشيرش را به فاطمه‏عليها السلام داد - :

اي فاطمه ! اين شمشير را بگير که نکوهش شده نيست

و من نيز نه ترسو و نه مستحقّ ملامتم.

به جانم سوگند، به خاطر دوستي احمد جنگيدم

و در اطاعت پروردگاري که به بندگانش مهربان است.

و شمشير را در کفم، چون شهاب مي‏جنباندم

با آن، گردن و ستون بدن را در هم مي‏شکستم.

هماره چنين بودم تا که پروردگارم جمعشان را پراکنده کرد

و تا آن که جانِ هر بردبار را شفا بخشيديم.

 المغازي - به نقل از امام علي‏عليه السلام -:چون جنگ اُحد شد و مردمْ حمله کردند، اميّة بن ابي حذيفة بن مغيره رو آورد، در حالي که زره به تن داشت و غرق در آهن و فولاد بود و جز چشمانش ديده نمي‏شد و مي‏گفت: امروز در برابر بدر.

يکي از مسلمانان راه بر او بست؛ امّا اميّه وي را کشت. من آهنگ او کردم و با شمشير، بر کاسه سرش که زير زره و کلاهخود بود، زدم؛ امّا ضربه‏ام کارگر نيفتاد. من کوتاه قد بودم و او با شمشيرش به من ضربه مي‏زد و من با سپر چرمي از خود محافظت مي‏کردم.

پس شمشيرش در سپرم فرو رفت و چون زرهش را بالا زده بود، به او ضربه زدم و پاهايش را قطع کردم و افتاد. به درآوردن شمشيرش از سپرم پرداخت تا آن را درآورد و در حالي که روي زانوانش ايستاده بود، با من مي‏جنگيد تا آن‏که در زير بغلش شکافي ديدم. شمشيرم را در آن فرو کردم. پس کج شد و [افتاد و] مُرد و من از او رو گرداندم.

 الإرشاد - به نقل از سعيد بن مسيّب -:اگر جايگاه علي‏عليه السلام را در جنگ اُحد مي‏ديدي، او را در سمت راست پيامبر خدا مي‏يافتي که با شمشير، از او دفاع مي‏کند و جز او همه پشت کرده بودند

 امام باقرعليه السلام: علي‏عليه السلام در روز اُحُد، شصت زخم برداشت.

 تفسير القمّي - به نقل از ابو واثله شقيق بن سلمه -:صورت و سر و سينه و شکم و دستان و پاهاي علي‏عليه السلام، نود زخم برداشت.

 اُسد الغابة - به نقل از سعيد بن مسيّب -: بي‏گمان در جنگ اُحُد، شانزده ضربه به علي‏عليه السلام رسيد که هر يک، او را به خاک انداخت و جز جبرئيل، او را بلند نمي‏کرد.

 السيرة النبويّة - به نقل از ابن اسحاق -: چون ابو سفيان و همراهانش بازگشتند، ندا داد: وعده ديدار، سال آينده در بدر. پس پيامبر خدا به مردي از اصحابش گفت، بگو: «آري، وعده‏گاه ما و شما باشد».

سپس پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را فرستاد و فرمود: «در پيِ [اين] گروه، بيرون رو و بنگر که چه تصميمي دارند. اگر اسب‏ها را از خود دور کرده‏اند و بر شترها سوار شده‏اند، قصد مکّه دارند، و اگر بر اسب‏ها سوار شده‏اند و شترها را رانده‏اند، قصد مدينه دارند، و سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر قصد مدينه داشته باشند، به سوي آنها مي‏روم و با آنان مي‏جنگم».

علي‏عليه السلام مي‏گويد: در پيِ آنان بيرون رفتم تا بنگرم که چه مي‏کنند. پس اسب‏ها را از خود دور کردند و بر شتران سوار شدند و به مکّه رو نمودند

 امام علي‏عليه السلام: چون خداي سبحان، آيه «الم - أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَکُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ الف، لام، ميم - آيا مردم گمان کردند همين که گفتند ايمان آورديم، وانهاده مي‏شوند و امتحان نمي‏شوند؟» را نازل کرد، دانستم که تا پيامبر خدا در ميان ماست، فتنه بر ما در نمي‏آيد.

پس گفتم: اي پيامبر خدا ! اين فتنه‏اي که خداوندْ تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: «اي علي ! امّت من پس از من، دچار فتنه مي‏شوند».

گفتم: اي پيامبر خدا ! آيا در جنگ اُحد، آن‏جا که برخي از مسلمانانْ شهيد شدند و من نشدم و اين بر من گران آمد، به من نفرمودي: «مژده ده که شهادت در پي توست!»؟ به من فرمود: «آن، همين گونه است. پس آن هنگام، صبرت چگونه است؟». گفتم: اي پيامبر خدا ! اين از جايگاه‏هاي صبر نيست؛ بلکه از جايگاه‏هاي بشارت و شکر است.

به تسليم کشاندن دشمن در دو جنگ

 

>جنگ بني نضير

>جنگ بني قريظه

جنگ بني نضير

بني نضير که با مسلمانان پيمان بسته بودند، آهنگ کشتن پيامبرصلي الله عليه وآله کردند. پيامبر خدا که از خيزش‏هاي پنهان آنان پس از جريان اُحد آگاه شده بود، براي بررسي حقيقت، به سوي دژ آنان حرکت کرد و عنوان ظاهري اين حرکت را پرداختِ خون بهاي دو نفر از قبيله بني عامر قرار داد.

آنان در آستان دژ، به ظاهر از پيامبرصلي الله عليه وآله استقبال کردند و چون پيامبر خدا با يارانش در سايه دژ آرميدند، نقشه قتل پيامبرصلي الله عليه وآله را ترسيم کردند و هنوز در مقدمات اجراي آن بودند که پيامبر خدا آگاه شد و بي آن که آنان بفهمند، راه مدينه را پيش گرفت

اکنون آنان پيمان را شکسته بودند. پيامبرصلي الله عليه وآله پيشنهاد کرد که خانه‏هاي خويش را وا نهند و از آن ديار بروند؛ اما آنان خيره‏سري کردند و پيامبرصلي الله عليه وآله هم در ربيع الأوّل سال چهارم هجري آنان را محاصره کرد  و بنا به برخي گزارش‏ها پس از آن‏که ده نفر کشته دادند، با ذلّت از آن ديار رفتند.

 الإرشاد: چون پيامبر خدا به بني نضير رو آورد، آنان را محاصره کرد و خيمه فرماندهي‏اش را در دورترين نقطه دشت متعلّق به بني حُطَمه بر پا کرد و چون شب در رسيد، مردي از بني نضير، تيري به سوي آن [خيمه] پرتاب نمود که به خيمه اصابت کرد. پس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمان داد که خيمه‏اش را به دامنه کوه، منتقل کنند و مهاجران و انصار، گِردش را گرفتند.

پس چون تاريکي همه جا را فرا گرفت، امير مؤمنان علي بن ابي طالب‏عليه السلام را نيافتند. مردم گفتند: اي پيامبر خدا ! علي را نمي‏بينيم ؟ فرمود: «گمان دارم که در پيِ اصلاح کار شماست».

طولي نکشيد که علي‏عليه السلام، سر يهودي تيرانداز را که عزورا ناميده مي‏شد، نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آورد و آن را پيش حضرت افکند. پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «چگونه اين کار را کردي؟».

گفت: من ديدم که اين خبيث، گستاخ و نترس است. پس به کمينش نشستم و [با خود] گفتم: نکند که جرئت کند و در تاريکي شب، در پيِ غافلگير کردن ما باشد که ديدم با شمشيرِ کشيده و همراه با نُه نفر از ياران يهودي‏اش پيش مي‏آيد. به او حمله کردم و سخت گرفتم تا وي را کشتم و يارانش گريختند و خيلي دور نشده‏اند، و اگر چند نفر با من بفرستي، اميد دارم به آنان دست يابم.

پيامبر خدا ده نفر را با او روانه کرد که در ميان آنان، ابو دجانه سِماک بن خرشه و سهل بن حنيف هم بودند که پيش از آن که [آنان] به دژ پناه برند، به آنان رسيدند و همه آنها را کشتند و سرهايشان را نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آوردند. ايشان هم فرمان داد که آنها را در يکي از چاه‏هاي بني حُطَمه بيندازند و آن [اقدامات]، سبب فتح دژهاي بني نضير شد.

 

جنگ بني قريظه

 

در نبرد خندق (احزاب)، توطئه بزرگ مشرکان و يهوديان در هم شکست. در آن نبرد، بني قريظه، پيمان عدم تعرّض به مسلمانان را شکسته و با مشرکان، عليه پيامبرصلي الله عليه وآله همدستي کرده بود

پيامبر خدا فرداي روز فرار مشرکان، عازم در هم شکستن دژ بني قريظه، آخرين لانه فساد يهوديان در کنار مدينه شد.  پيامبر خدا، نماز ظهر را خواند و فرمان بسيج داد و فرمود: «نماز عصر را در منطقه بني قريظه به جا مي‏آوريم».

جلوه شخصيت مولاعليه السلام در اين حرکت نيز چشمگير است، بدين سان که:

1. پرچم بلند اسلام در دستان پرتوان علي‏عليه السلام بود.

2. پيشروان سپاه را علي‏عليه السلام فرماندهي مي‏کرد .

3. بني قريظه، آوازه علي‏عليه السلام را شنيده بودند و چون مولاعليه السلام را ديدند، فرياد مي‏زدند: «قاتلِ عمرو بن عبدِ وُد آمد». ابن هشام مي‏گويد:

سبب تسليم شدن بني قريظه به حکميت سعد بن معاذ، اين بود که علي‏عليه السلام فرياد کشيد: «به خدا سوگند، يا شربتي که حمزه نوشيد مي‏نوشم، و يا دژ آنان را مي‏گشايم!» .

يهوديان به لحاظ پيوستگي و دوستي ديريني که با سعد بن معاذ داشتند، به داوري او - که مي‏پنداشتند به نفع آنان خواهد بود -، گردن نهادند و سعد بن معاذ، حکم کرد که مردان آنها کشته شوند، اموالشان مصادره شود و فرزندانشان اسير گردند.

 الإرشاد: چون احزاب و گروه‏هاي مشرکان پراکنده شدند و از برابر مسلمانان عقب نشيني کردند، پيامبر خدا به قصد بني قريظه، دست به کار شد و امير مؤمنان علي بن ابي طالب‏عليه السلام را با سي نفر از خزرجيان به سوي آنان فرستاد و به او فرمود: «بنگر که آيا بني قريظه دژهاي خود را ترک کرده‏اند؟».

علي‏عليه السلام، چون به نزديک ديوارهايشان رسيد، از آنان دشنام شنيد. پس به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت و حضرت را باخبر کرد. پيامبر خدا فرمود: «رهايشان کن که خداوند، [ما را] بر آنها چيره مي‏کند. کسي که تو را بر عمرو بن عبد وُد چيره کرد، تنهايت نمي‏گذارد. پس بِايست تا مردم به گِرد تو جمع شوند و تو را مژده باد به ياري الهي که خداوند، مرا از يک ماه پيش‏تر با افکندن ترسي [در دل آنان] ياري داده است».

علي‏عليه السلام مي‏گويد: مردم به گِرد من جمع شدند و حرکت کردم تا به ديوارهايشان نزديک شدم. يهوديان از بالا نگريستند و چون مرا ديدند، يکي از آنان فرياد کشيد: قاتل عمرو به سوي شما آمد. و ديگري گفت: بي‏گمان، قاتل عمرو به شما رو آورد. و برخي از آنها اين را به فرياد به يکديگر مي‏گفتند و خداوند در دل‏هايشان ترس انداخت و شنيدم که رجزخواني چنين مي‏خواند:

علي، عمرو را کشت

علي، پرنده شکاري را شکار کرد.

علي پشت را شکست

علي، کار را استوار ساخت.

علي پرده را دريد.

پس گفتم: سپاس، خداي را که اسلام را چيره ساخت و شرک را در هم کوبيد. آن‏گاه که قصد بني‏قريظه کردم، پيامبرصلي الله عليه وآله به من فرمود: «با برکت خدا حرکت کن که خداوند، سرزمين و خانه‏هايشان را به تو وعده داده است ». پس با يقين به نصرت خداي عز و جل حرکت کردم تا آن‏که پرچم را در ميان دژ فرود آوردم.

السيرة النبويّة - در ذکر گردن نهادن بني قريظه به حکم سعد بن معاذ -:علي بن ابي طالب‏عليه السلام، در حالي که [با گروهش] بني قريظه را محاصره کرده بود، فرياد برآورد: «اي لشکريان ايمان!» و با زبير بن عوّام، پيش آمد و فرمود: «به خدا سوگند، يا آنچه را حمزه نوشيد، مي‏نوشم و يا دژ آنان را مي‏گشايم !».

پس گفتند: اي محمّد ! ما به حکم سعد بن معاذ، گردن مي‏نهيم.

 

ضربه سرنوشت ساز در جنگ خندق

 

هنگامي که بني نضير از اطراف مدينه رفتند (گروهي به خيبر و گروهي به شام)، سران آنها به تحريک مشرکان پرداختند و آنان را به هم‏پيماني با يهود و فراهم آوردن سپاه از تمام قبايل و حمله به مدينه با ياري يهوديان ترغيب کردند  وچنين شد که سپاهي بزرگ، متشکّل از ده هزار نفر از تمام مخالفان حکومت نوبنياد پيامبرصلي الله عليه وآله گِرد آمد و راهي مدينه شد  و از اين رو، اين نبرد، عنوان «احزاب» به خود گرفت.

پيامبرصلي الله عليه وآله در چگونگي رويارويي با دشمن، با يارانش به رايزني پرداخت. سلمان پيشنهاد کرد که در ورودي مدينه، «خندق» کَنده شود تا دشمن، زمينگير شود. چنين بود که پيامبرصلي الله عليه وآله به يارانش فرمان کَندن خندق را داد و خود نيز در اين کار، مشارکت نمود.

سپاه دشمن که با غرور و نخوت تمام به سوي مدينه مي‏تاخت، پشت خندق، زمينگير شد و حدود يک ماه ماند و به لحاظ تدارکاتي، سخت در تنگنا قرار گرفت.

روزي عمرو بن عبد ود با تني چند از پيکارجويان و شجاعان پُرآوازه دشمن، از خندق گذشتند  و در مقابل سپاه اسلام قرار گرفته، هماورد طلبيدند. اين درخواست، بارها تکرار شد. آوازه عمرو، همه را ترسانده بود. نَفَس‏ها در سينه حبس بود و کسي فريادهاي مستانه عمرو را پاسخ نمي‏داد. پيامبر خدا فرمود: «فردي به پا خيزد و شرّ او را کم کند».

جز از علي‏عليه السلام، پاسخي بر نمي‏آمد  و چون مولاعليه السلام در برابر عمرو قرار گرفت، پيامبر خدا آن جمله جاودانه را فرمود که:

همه ايمان در برابر همه شرک، ايستاده است .

علي‏عليه السلام، با حمله‏اي برق آسا و پس از نبردي سخت، عمرو را از پاي درآورد و فرياد «اللَّه اکبر» در صحنه نبرد پيچيد و همراهان عمرو پا به فرار نهادند  و سپاه احزاب، با همه هيمنه و شکوهِ خيالي از هم پاشيد.

حضور مولا و نقش والاي وي را در اين نبرد، مي‏توان بدين‏گونه بر شمرد:

1. چون عمرو بن عبد ود و همراهانش از محلّ باريک خندق گذشتند، علي‏عليه السلام با گروهي در آن‏جا مستقر شدند تا مشرکان ديگر نگذرَند .

2. حادثه قتل عمرو بن عبدِ وُد، چنان مهم و سرنوشت ساز بود که

پيامبر خدا فرمود:

مبارزه علي بن ابي طالب با عمرو بن عبدِ وُد در جنگ خندق، از همه اعمال امّتم تا روز قيامت، برتر است.(1)

و در روايت ديگري فرمود:

بي‏گمان، ضربت علي به عمرو در جنگ خندق با عبادت اِنس و جن، برابري مي‏کند.(2)

قهرمان بزرگ عرب، به هنگام کشته شدن با نااميدي، آب دهان به صورت علي‏عليه السلام انداخت و مولا، مخلصانه ايستاد و در کشتن او درنگ کرد تا عملش ذرّه‏اي شائبه غضب نداشته باشد .

3. امام‏عليه السلام پس از کشتن عمرو و فرار همراهانش آنان را تعقيب کرد  و نوفل بن عبد اللَّه را به قتل رساند.

4. علي‏عليه السلام، چون پاي عمرو را قطع کرد و او را از پاي درآورد، خاک خواري و هراس بر لشکر شرک پاشيد و آنان را در فروپاشي و شکست نشاند.

5. علي‏عليه السلام، عمرو بن عبد ود را کشت؛ امّا کريمانه از زره گران‏قيمت او گذشت، که علي‏عليه السلام «شمشير در پي حق مي‏زد» و نه...! اين همه والايي و بزرگي و کرامت از ديده‏ها پنهان نمانْد و حتي خواهر عمرو، آن را ستود.

 تاريخ اليعقوبي: جنگ خندق در سال ششم هجري و پنجاه و پنج ماه پس از ورود پيامبر خدا به مدينه اتّفاق افتاد، پس از آن که قريش به يهود و ديگر قبيله‏ها نماينده مي‏فرستاد تا آنان را به پيکار با پيامبر خدا تحريک کند.

پس گروهي از قريش در جايي به نام سَلْع  گِرد آمدند و سلمان فارسي [به پيامبرصلي الله عليه وآله] پيشنهاد کرد که خندق بکند. [پيامبرصلي الله عليه وآله] کَندن خندق را آغاز کرد و براي هر قبيله، مقدار کندن را معيّن کرد و خود نيز با آنان به کار پرداخت تا از حفر خندق، فارغ شد و براي آن، درهايي قرار داد و بر آنها از هر قبيله يک نفر به عنوان نگهبان گمارد و زبير بن عوّام را بر آنان گمارد و به او فرمان داد که اگر جنگي در گرفت، درگير شود. تعداد مسلمانان، هفتصد نفر بود.

مشرکان رسيدند و خندق برايشان ناشناخته بود و گفتند: عرب، اين را نمي‏شناسد! و پنج روز ماندند. روز پنجم، عمرو بن عبد ود و چهار تن از مشرکان به نام‏هاي: نَوفَل بن عبد اللَّه بن مغيره مخزومي و عِکرمة بن ابي جهل و ضرار بن خطّاب فهري و هُبَيرة بن ابي وهب مخزومي بيرون آمدند.

علي بن ابي طالب‏عليه السلام نيز به سوي عمرو بن عبد ود بيرون آمد و با او مبارزه کرد و وي را کشت و بقيه پراکنده شدند و اسب نوفل بن عبد اللَّه بن مغيره [در خندق افتاد و] او را به زمين زد. پس علي‏عليه السلام خود را به او رساند و وي را کشت .

 السنن الکبري - به نقل از ابن اسحاق -: عمرو بن عبد ود، در جنگ خندق، بيرون آمد و فرياد برآورد: چه کسي به مبارزه درمي‏آيد؟ علي‏عليه السلام در حالي که غرق در آهن و فولاد بود، برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، من هماورد اويم. پس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «او عمرو است. بنشين!».

عمرو ندا داد: آيا مردي نيست؟ و به سرزنش آنان پرداخت و گفت: کجاست آن بهشتي که مي‏پنداريد کشتگان شما به آن وارد مي‏شوند؟ آيا مردي به پيکار من در نمي‏آيد؟ پس علي‏عليه السلام برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، من! فرمود: «بنشين!».

سپس عمرو، بار سوم ندا داد و شعري خواند. علي‏عليه السلام برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، من ! فرمود: «او عمرو است». علي‏عليه السلام گفت: حتي اگر عمرو باشد.

پس پيامبر خدا به او اجازه داد و علي‏عليه السلام به سوي او رفت و به نزديکش رسيد و شعري خواند. عمرو به او گفت: تو کيستي؟ فرمود: «من علي هستم». گفت: پسر عبد مناف؟ فرمود: «من علي پسر ابو طالبم». گفت: جز تو، اي برادر زاده! کسي از عموهايت به ميدان بيايد که از تو بزرگ‏تر باشد؛ چرا که من خوش ندارم خون تو را بريزم. علي‏عليه السلام فرمود: «اما به خدا سوگند، من بدم نمي‏آيد که خون تو را بريزم».

عمرو، خشمناک شد و [از اسب] فرود آمد و شمشيرش را چون شعله آتش بيرون کشيد و خشمگينانه به علي‏عليه السلام رو آورد و علي‏عليه السلام هم با سپرش از او استقبال کرد. عمرو با شمشير، ضربه‏اي بر او وارد کرد که سپر را دريد و شمشير در آن فرو رفت و به سر علي‏عليه السلام رسيد و آن را زخمي کرد و علي‏عليه السلام هم ضربه‏اي به رگ گردن او زد. پس، افتاد و گرد و غبار برخاست و پيامبر خدا تکبير شنيد. پس دانست که علي‏عليه السلام او را کشته است.

 الإرشاد - به نقل از زهري -: در جنگ احزاب، عمرو بن عبدِ وُد و عِکرَمة بن ابي جهل و هُبَيرة بن ابي وَهْب و نَوفَل بن عبد اللَّه بن مُغَيره و ضرار بن خطّاب، به سوي خندق آمدند و گِرد آن گشتند تا جاي باريکي بيابند و از آن بگذرند تا آن که به جايي رسيدند و اسب‏هايشان را وادار کردند که از آن بجهند.

پس، از خندق عبور کردند و با اسب‏هايشان در ميان خندق و [ناحيه] سَلع، جولان دادند و مسلمانان ايستاده بودند و هيچ کس به سوي آنان نمي‏رفت و عمرو بن عبد ود، هماورد مي‏طلبيد و به مسلمانانْ طعنه مي‏زد و مي‏گفت:

و بي‏گمان، صدايم از اين ندا گرفت:

آيا در ميان شما مبارزي هست؟

و بارها، علي بن ابي طالب‏عليه السلام از ميان مسلمانان برخاست تا با او بجنگد و هر بار، پيامبر خدا فرمان مي‏داد که بنشيند، به انتظار آن که کس ديگري تحرّکي کند، و مسلمانان به خاطر عمرو بن عبد ود و ترس از او و کساني که پشت او بودند، هيچ حرکتي نمي‏نمودند، چنان که گويي پرنده بر سرشان نشسته بود!

پس چون نداي مبارزطلبي عمرو بالا گرفت و امير مؤمنان، مکرّر برخاست، پيامبر خدا به او فرمود: «اي علي ! نزديکم بيا» و او نزديک آمد. پيامبرصلي الله عليه وآله، دستارش را از سر برداشت و بر سر علي‏عليه السلام گذاشت و شمشير خود را به او داد و گفت: «کارت را انجام ده !». سپس فرمود: «خدايا ! او را ياري کن».

علي‏عليه السلام به سوي عمرو روان شد و جابر بن عبد اللَّه انصاري هم با او بود تا ببيند علي‏عليه السلام و عمرو چه مي‏کنند. پس چون امير مؤمنان به عمرو رسيد، به او فرمود: «اي عمرو! تو در جاهليت مي‏گفتي: هيچ کس مرا به سه چيز فرا نمي‏خوانَد، مگر آن که همه يا يکي از آنها را مي‏پذيرم». عمرو گفت: آري.

[امير مؤمنان] فرمود: «پس من تو را به گواهي دادن بر يگانگي خداوند و رسالت محمّدصلي الله عليه وآله و تسليم در برابر پروردگار جهانيان فرا مي‏خوانم». عمرو گفت: اي برادر زاده ! اين را از من مخواه.

امير مؤمنان به او فرمود: «بدان که اگر آن را مي‏پذيرفتي، برايت بهتر بود». سپس فرمود: «پيشنهاد ديگري هم هست». گفت: چيست؟ فرمود: «از همان‏جا که آمده‏اي، بازگرد». گفت: زنان قريش، هيچ‏گاه از اين، سخن نخواهند گفت.

فرمود: «کار ديگري هم هست». گفت: چيست ؟ فرمود: «پياده شوي و با من بجنگي». عمرو خنديد و گفت: اين قبول است و گمان نمي‏بردم که احدي از عرب، آن را از من بخواهد و بي گمان، من خوش ندارم که مرد بزرگواري چون تو را بکشم، در حالي که پدرت مونس من بود. علي‏عليه السلام فرمود: «اما من دوست دارم تو را بکشم. اگر مي‏خواهي، فرود آي».

عمرو، با تأسف از اسب پياده شد و بر صورت آن زد و اسب بازگشت.

جابر مي‏گويد: و ميان آن دو گَرد و غبار برخاست و ديگر آن دو را نديدم و از زير گَرد و غبار، صداي تکبير شنيدم. پس دانستم که علي‏عليه السلام، عمرو را کشته است، و يارانش پراکنده شدند تا آن که با اسب‏هايشان از روي خندق جهيدند.

و مسلمانان، چون تکبير را شنيدند، فوري آمدند تا بنگرند که آن گروه چه مي‏کنند و ديدند که نوفل بن عبد اللَّه در داخل خندق افتاده و اسبش نتوانسته او را به در بَرد. پس شروع به سنگ پراندن به او کردند. نوفل گفت: کشتني زيباتر از اين! يکي از شما پايين آيد تا با او بجنگم.

پس امير مؤمنان پايين آمد و نوفَل او را [با شمشير] زد تا او را کشت و در پي هبيره رفت؛ اما به او نرسيد و [با شمشير] بر کوهه زين اسبش زد و زرهي که بر آن بود، افتاد و عکرمه فرار کرد و ضرار بن خطّاب [نيز] گريخت.

جابر گفت: ماجراي کشته شدن عمرو به دست علي‏عليه السلام، مانند داستان داوود و جالوت است که خداي متعال نقل کرده، آن‏جا که مي‏فرمايد: «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ ؛  پس با اذن خداوند، آنان را پراکنده کردند و داوود، جالوت را کشت».

 المستدرک علي الصحيحين - به نقل از ابن اسحاق -: سپس علي‏عليه السلام [بعد از آن که عمرو را کشت]، به سوي پيامبر خدا آمد، در حالي که چهره‏اش مي‏درخشيد. پس عمر بن خطّاب گفت: چرا زرهش را بر نداشتي؟ عرب، زرهي بهتر از آن ندارد.

علي‏عليه السلام فرمود: «او را زدم. پس با عورتش خود را از من حفظ کرد و از پسر عمويم خجالت کشيدم که وي را [با گرفتن زرهش] بي پوشش کنم».

 مناقب آل أبي طالب: چون علي‏عليه السلام بر عمرو بن عبد ود دست يافت، او را نکشت. پس بر علي‏عليه السلام خرده گرفتند و حذيفه از علي‏عليه السلام دفاع کرد. پيامبر فرمود: «اي حذيفه ! دست نگه‏دار که علي، سبب توقّفش را مي‏گويد».

سپس علي‏عليه السلام او را زد [و کارش را تمام کرد] و چون آمد، پيامبرصلي الله عليه وآله علّت را جويا شد. علي‏عليه السلام فرمود: «به مادرم دشنام داد و به صورتم آب دهان انداخت. پس ترسيدم مبادا با انگيزه نفساني او را بکشم. رهايش کردم تا خشمم فرو نشست. سپس به خاطر خدا او را کشتم».

 الإرشاد - به نقل از ابو الحسن مدائني -: چون علي بن ابي طالب‏عليه السلام عمرو بن عبد ود را کشت، خبر مرگش را براي خواهرش بردند. پس گفت: چه کسي بر او جرئت کرده است؟ گفتند: پسر ابو طالب. گفت: روزگارش را جز به دست همتايي بزرگوار به پايان نبُرد. اشکم خشک مباد اگر بر او بگريم! قهرمانان را کشت و با دلاوران جنگيد و مرگش به دست همتايي بود که بزرگ قومش است. اي بني عامر، من افتخاري برتر از اين نشنيده‏ام!

سپس اين شعر را سرود:

اگر قاتل عمرو غير از قاتل فعلي‏اش بود

تا انتهاي ابديت بر او مي‏گريستم.

امّا قاتل عمرو را عيبي نيست

آن که از قديم، بزرگ شهر خوانده مي‏شده است.

 امام علي‏عليه السلام: من عمرو بن عبد ود را که برابر هزار مرد شمرده مي‏شد، کشتم.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - هنگام رويارويي امام علي‏عليه السلام و عمرو -:همه ايمان با همه شرک، روياروي گشته است.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: بي گمان، رويارويي علي بن ابي طالب با عمرو بن عبد ود در جنگ خندق، برتر از همه اعمال امّتم تا روز قيامت است.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: ضربه علي به عمرو در جنگ خندق، برابر عبادت اِنس و جِن است.

 المستدرک علي الصحيحين: برخي از احاديث مُسند را از عروة بن زبير و موسي بن عقبه و محمّد بن اسحاق بن يسار در کشته شدن عمرو بن عبد ود نقل کردم تا نزد عالمان با انصاف، ثابت شود که عمرو بن عبد ود را جز امير مؤمنان علي بن ابي طالب‏عليه السلام نکُشت و کسي هم با او شريک نبود، و آنچه مرا به اين جستجوي کامل وا داشت، آن است که برخي خوارج مي‏گويند: محمّد بن مسلمه نيز يک ضربه زد و مقداري از جامه و سلاح عمرو را برگرفت.

به خدا سوگند، اين مطلب از هيچ يک از صحابيان و تابعيان  به ما نرسيده، و چگونه چنين چيزي ممکن است، حال آن که به ما چنين رسيده که علي‏عليه السلام در حضور پيامبر خدا و در پاسخ به خليفه دوم، عمر بن خطّاب، مي‏گويد: «نخواستم پسر عمويم را برهنه کنم. پس جامه و سلاحش را وا نهادم».

 شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو بکر بن عيّاش -: علي بن ابي طالب‏عليه السلام، ضربه‏اي زد که در اسلام، ضربه‏اي مبارک‏تر از آن نبود: ضربه‏اش بر عمرو در روز خندق.(3)

.....................................................

1-     المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 34 حدیث 4327

2-     عوالی اللالی ج 4 ص 86 , 102

3-     المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 36 حدیث 4331

شجاعت و ادب در حديبيه

 

پيامبر خدا در سال ششم هجرت به قصد عمره، عزم مکّه کرد و تا حُدَيبيّه آمد، و چون قريش از حرکت پيامبرصلي الله عليه وآله آگاه شدند، از مکّه بيرون آمدند و به پيامبر خدا خبر رسيد که قريش، در صدد جلوگيري از ورود ايشان به مکّه هستند.

قريش و پيامبر خدا، هر دو، نمايندگاني براي مذاکره فرستادند و قرار گذاشتند که پيامبرصلي الله عليه وآله آن سال، بازگردد و به مکّه وارد نشود  و صلح‏نامه‏اي بر اين اساس، منعقد کردند و متن صلح‏نامه را علي‏عليه السلام به دست خود نوشت.

 الإرشاد - به نقل از فايد، بنده آزاد شده عبد اللَّه بن سالم -: چون پيامبرخدا براي عمره حديبيه بيرون آمد، در جُحفه فرود آمد؛ ولي آبي در آن نيافت. پس سعد بن مالک را با مشک‏هاي آب فرستاد؛ اما او اندکي دور نشده بود که با مشک‏هاي خالي بازگشت و گفت: اي پيامبر خدا، نمي‏توانم بروم! پاهايم از ترس قوم (مشرکان)، خشک شده است. پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «بنشين!».

سپس مرد ديگري را فرستاد. او نيز با مشک‏ها بيرون آمد و از همان‏جا که شخص اوّل بازگشته بود، بازگشت. پس پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «تو چرا بازگشتي؟». گفت: سوگند به کسي که تو را به حق برانگيخت، از ترس نمي‏توانم بروم!

پس پيامبر خدا امير مؤمنان علي بن ابي طالب را - که درودهاي خدا بر هر دو باد -، فرا خوانْد و سقّايان با او بيرون آمدند؛ ولي ترديد نداشتند که او نيز مانند قبلي‏ها باز مي‏گردد؛ امّا علي‏عليه السلام با مشک‏ها بيرون آمد تا وارد سنگلاخ شد و آب برداشت و شادمان و هلهله کنان به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله آمد. پس پيامبرصلي الله عليه وآله تکبير گفت و براي او دعاي خير کرد.

 صحيح البخاري - به نقل از براء بن عازب -: چون پيامبر خدا با اهل حديبيه صلح کرد، علي‏عليه السلام صلح‏نامه‏اي ميان آن دو نوشت و چنين نوشت: «محمّد، پيامبر خدا». مشرکان گفتند: منويس: «محمّد، پيامبر خدا». اگر پيامبر بود که با او نمي‏جنگيديم! پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام فرمود: «آن را محو کن!». علي‏عليه السلام گفت: مرا ياراي محو آن نيست. پس پيامبر خدا آن را با دست خود، محو کرد.

 امام علي‏عليه السلام: من در ماجراي حديبيه، کاتب پيامبر خدا بودم و نوشتم: «اين چيزي است که محمّد، پيامبر خدا و سهيل بن عمرو بر آن مصالحه کردند». سهيل گفت: اگر او را پيامبر خدا مي‏دانستيم که با وي نمي‏جنگيديم. آن را محو کن! گفتم: به خدا سوگند، او پيامبر خداست، اگرچه تو را خوش نيايد! به خدا سوگند، آن را محو نمي‏کنم!». پس پيامبر خدا به من فرمود: «آن را به من نشان بده». نشان دادم و آن را محو کرد.

ر.ک: ج 9، ص 177 (خداوند، دل او را به ايمان آزمود).

جلد 6، ص 240 (سند داوري).

تلاش سرنوشت‏ساز در جنگ خيبر

 در ميان نبردهاي پيامبر خدا، نبرد «خيبر» از اهمّيت ويژه‏اي برخوردار است. در اين نبرد، پيامبر خدا يهوديان خيبر را در هم شکست و مرکز اصلي توطئه عليه آيين و حکومت نوبنياد اسلام را متلاشي کرد.

دژهاي يهوديان، در منطقه‏اي حاصلخيز در دويست کيلومتري شمال غربي مدينه - که خيبر نام داشت - قرار گرفته بودند. يهوديان ساکن اين دژها که از آغازين روزهاي گسترش رسالت پيامبر خدا کينه پيامبرصلي الله عليه وآله و مؤمنان به آيين او را به دل گرفته بودند، از هيچ کوششي عليه ايشان باز نمي‏ايستادند و حتي جنگ بزرگ احزاب با پشتيباني نظامي و مالي آنان عليه اسلام شکل گرفت.

بدين سان، آنان دشمنان آشتي ناپذير و توطئه گران بد سرشت اين آيين الهي و پيامبر خدا بودند. پس از صلح حديبيه که پيامبر خدا بر اساس پيمانِ بسته شده در آن، از قريش مطمئن گشت، براي گشودن اين دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهي خيبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهاي استوار و ناگشودني، امکانات بسيار درون دژها، کين‏ورزي يهوديان - که آنان را در جنگ عليه پيامبرصلي الله عليه وآله استوارتر مي‏ساخت - و... نشان‏دهنده اهمّيت ويژه اين نبرد است.

مولاعليه السلام در اين نبرد، جلوه‏اي شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در اين فتح عظيم، بي‏بديل است:

1. مانند ديگر نبردها، پرچم اسلام در دست‏هاي پُرتوان علي‏عليه السلام است.

2. پس از گشوده شدن بسياري از دژها، دو دژ «وطيح» و «سلالم» که از استوارترين دژها بودند و دو يورش مسلمانان را به فرماندهي ابو بکر و عمر، ناکام گذارده بودند، با فرماندهي علي‏عليه السلام - که تا آن زمان، بيمار بود و توان نبرد نداشت و در آن هنگامه، با دعاي معجزه‏آساي پيامبر خدا به پا خاسته بود -، گشوده شدند و سپاه سرافراز اسلام، آن دژها را که فتحشان به خيال کسي نمي‏آمد، گشودند.

3. حارث، رزم‏آور مغرور يهودي که نعره‏هايش به هنگام نبرد، لرزه بر اندام‏ها مي‏افکند، با ضربت سهمگين علي‏عليه السلام بر خاک افتاد و مرحَب، که کسي توان رويارويي با او را نداشت، با شمشير مولا دو نيم گشت.

4. چون مسلمانان در گشودن دژهاي ياد شده ناکام ماندند و اندک اندک، رعب بر جان‏هاي آنان نشست، پيامبر خدا جمله شکوهمندِ « فردا پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند  و حمله کننده‏اي پي در پي است، نه گريزنده»  را درباره مولا فرمود و بدين سان، بر دل‏ها اميد پيروزي نشاند.

5. امام‏عليه السلام درِ دژ «قَموص» را از جا کَند که تکان دادنش تنها از عهده چهل مرد بر مي‏آمد.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - در روز فتح خيبر -:فردا پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند. حمله کننده‏اي پي در پي است، و نه هيچ گاه گريزنده. باز نمي‏گردد تا خداوند به دست او فتح کند.

 امام علي‏عليه السلام - در فتح خيبر -:پيامبر خدا، ابو بکر را فرستاد و او مردم را حرکت داد؛ امّا شکست خورد و به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت. عمر را فرستاد و او هم با افرادي در هم شکست و به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله باز آمد.

پس پيامبر خدا فرمود: «فردا پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند. خداوند برايش پيروزي مي‏آورَد و گريزنده نيست». پس به سويم فرستاد و مرا فرا خوانْد.

نزدش رفتم، در حالي که از چشمْ درد، چيزي را نمي‏ديدم. پس آب دهان مبارکش را بر چشمم نهاد و فرمود: «خدايا ! او را از گرما و سرما حفظ کن». پس از آن، گرما و سرما آزارم نداد.

 مجمع الزوائد - به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر خدا، ابو بکر را به خيبر فرستاد. پس با همراهانش شکست خورده بازگشت و چون فردا شد، عمر را فرستاد و او هم در هم شکسته بازگشت، در حالي که او يارانش را بُزدل مي‏خوانْد و يارانش او را.

پس پيامبر خدا فرمود: «فردا پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند. باز نمي‏گردد تا خداوند پيروزش کند».

مردم به جنب و جوش در آمدند و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «علي کجاست؟». پس ديد که چشمانش ناراحت است. آب دهان مبارک را بر چشمانش نهاد و پرچم را به او سپرد. علي‏عليه السلام پرچم را به اهتزاز در آورد و خداوند، پيروزش کرد.

 مسند ابن حنبل - به نقل از ابو سعيد خُدْري -: پيامبر خدا پرچم را گرفت و آن را تکان داد و فرمود: «چه کسي حقّ آن را ادا مي‏کند؟». پس فلاني آمد و گفت: من. فرمود: «کنار برو !». سپس مردي [ديگر] آمد و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «کنار برو !».

سپس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «سوگند به آن که آبروي محمّد را نگاه داشته است، آن را به مردي مي‏سپارم که نمي‏گريزد. اي علي! آن را بگير». پس علي‏عليه السلام رفت و پروردگار، خيبر و فدک را بر او گشود و [او] خرما و گوشت آن دو را آورد.

 الطبقات الکبري: در شعبان سال ششم پس از هجرت پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام در «فَدَک»  به بني سعد بن بکر حمله کرد.

[راويان] مي‏گويند: به پيامبر خدا خبر رسيد که گروهي از آنان (بني سعد)، قصد کمک به يهوديان خيبر را دارند. پس علي بن ابي طالب‏عليه السلام را با صد مرد به سوي آنان فرستاد. علي‏عليه السلام شب‏ها راه مي‏رفت و روزها پنهان مي‏شد تا به آبي ميان خيبر و فدک به نام «هَمَج» رسيد، و ميان فدک و مدينه، شش شبْ راه بود.

آنان مردي را در هَمَج يافتند و درباره بني سعد از او پرسيدند. گفت: به شما خبر مي‏دهم، به شرط آن که امانم دهيد. پس امانش دادند و او هم راهنمايي‏شان کرد. پس بر آنان تاختند و پانصد شتر و دو هزار گوسفند را به غنيمت گرفتند و بني سعد، با زنانشان و به رهبري وَبَر بن عُلَيم گريختند.

پس علي‏عليه السلام، شتر بسيار شيردهي به نام «حفذه» را به عنوان سهم پيامبرصلي الله عليه وآله کنار گذاشت و سپس خمس غنيمت را جدا و بقيّه غنيمت‏ها را ميان سپاهيانش قسمت کرد و به مدينه باز آمد، بي آن‏که با کسي درگير شود.

 المغازي - به نقل از يعقوب بن عُتبه -: پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را با صد مرد به عشيره سعد در فدک فرستاد؛ چون به پيامبر خدا خبر رسيده بود که گروهي از آنان، قصد کمک به يهوديان خيبر را دارند.

علي‏عليه السلام شب‏ها راه مي‏رفت و روزها پنهان مي‏شد تا به هَمَج رسيد. پس به جاسوسي برخورد و از او پرسيد: «تو کيستي؟ آيا از گروه بني سعد که پشت سرِ تو هستند، اطّلاعي داري؟». گفت: اطّلاعي ندارم. بر او سخت گرفتند تا اقرار کرد که جاسوس آنهاست و وي را به سوي يهوديان خيبر فرستاده‏اند تا به آنان بگويد که بني سعد، آماده کمک کردن به شما هستند، به شرط آن که مقداري خرما که به ديگران هم داده‏اند، به آنان بدهند.

پس از او پرسيدند: اين گروه، کجا هستند؟ گفت: من آنان را ترک کردم، در حالي که دويست مرد از آنان به رهبري وَبَر بن عُلَيم، گِرد آمده بودند. گفتند: پس ما را به آن‏جا ببر. گفت: به شرط آن که امانم دهيد. گفتند: اگر ما را به آنان و دام‏هايشان راهنمايي کني، تو را امان مي‏دهيم؛ وگرنه، امان نداري. گفت: قبول است. پس آنان را راهنمايي کرد و آن قدر راه برد که به او بدگمان شدند و آنان را از زمين‏هاي بلند و ناهموار، عبور داد و سپس آنان را به دشت همواري رسانْد که با شتران و گوسفندان زيادي مواجه شدند. گفت: اين، شتران و گوسفندان آنهاست.

بر آنها تاختند و شتران و گوسفندان را غنيمت گرفتند. آن جاسوس گفت: رهايم کنيد. گفتند: نه تا آن که از تعقيب، در امان باشيم. و[آن جاسوس]، چوپان‏هاي شتران و گوسفندان را از آنان ترساند و آنان به سوي بني سعد گريختند و آنان را هشدار دادند. پس آنان نيز پراکنده شدند و گريختند.

آن راهنما گفت: براي چه مرا نگه داشته‏ايد ؟ اعراب، پراکنده شده‏اند و چوپان‏ها، آنها را ترسانده‏اند. علي‏عليه السلام فرمود: «ما به اردوگاهشان نرسيده‏ايم». پس [جاسوس]، آنان را به آن‏جا رساند. علي‏عليه السلام کسي را نديد. رهايش کردند و شتران و گوسفندان را [به سوي مدينه] راندند. پانصد شتر و دو هزار گوسفند بود.

 المستدرک علي الصحيحين - به نقل از جابر بن عبد اللَّه -: چون جنگ خيبر شد، پيامبر خدا مردي را فرستاد. پس بُزدلي کرد و محمّد بن مسلمه آمد و گفت: اي پيامبر خدا، مانند امروز، نديده بودم! پيامبر خدا فرمود: «فردا مردي را مي‏فرستم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و آنان نيز دوستش دارند، و پشت [به جبهه] نمي‏کند، و خداوند با دستان او فتح مي‏کند».

مردم، سَرَک مي‏کشيدند وعلي‏عليه السلام آن روز، چشمْ درد داشت. پس پيامبر خدا به او فرمود: «حرکت‏کن!». گفت: اي پيامبر خدا! من جايي‏را نمي‏بينم. حضرت ازآب‏دهان مبارکش بر چشمان وي نهاد وفرماندهي را به وي داد و پرچم را به وي سپرد.

 السيرة النبويّة - به نقل از سفيان بن فَروه اسلمي، از سلمة بن عمرو بن اَکوع -:پيامبر خدا، ابو بکر صديق را با پرچم سفيدش به سوي برخي دژهاي خيبر فرستاد. او جنگيد و کوشيد و بدون پيروزي بازگشت. فرداي آن روز، عمر بن خطّاب را فرستاد. او هم جنگيد و کوشيد و بدون پيروزي بازگشت. پس پيامبر خدا فرمود: «فردا، پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خداوند با دست او فتح مي‏کند و گريزان نيست».

پس پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را فرا خواند و چون چشمْ درد داشت، آب دهان مبارکش را بر چشمان او نهاد و سپس فرمود: «اين پرچم را بگير و پيش ببر تا خداوند، پيروزي را نصيب تو کند».

به خدا سوگند، [علي‏عليه السلام] نفس زنان، هَروَله کنان و پرچم به دست، بيرون آمد و ما از پشت سر، دنبالش مي‏کرديم تا آن که پرچم را بر سنگچين پايه قلعه فرود آورد. پس مردي يهودي از بالاي دژ، سر برآورد و پرسيد: تو کيستي؟ فرمود: «من، علي بن ابي طالبم».

يهودي [به قومش] گفت: سوگند به آنچه بر موسي نازل شد، مغلوب شديد! يا جمله‏اي شبيه اين گفت. و علي‏عليه السلام بازنگشت تا آن که خداوند، پيروزي را نصيبش کرد.

 الکامل في التاريخ - به نقل از بريده اَسلَمي -: گاه، پيامبر خدا سردرد مي‏گرفت و يکي دو روز بيرون نمي‏آمد، و چون به خيبر فرود آمد، سردرد گرفت و نزد مردم نيامد.

ابو بکر، پرچم را از پيامبر خدا گرفت و آماده شد و به جنگ سختي پرداخت. سپس بازگشت و عمر، آن را گرفت و جنگ سختي کرد که از پيکار قبلي، سخت‏تر بود. سپس بازگشت و خبر [شکست] را به پيامبر خدا داد. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «آگاه باشيد ! به خدا سوگند، فردا پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند و آن‏جا را با قدرت، فتح مي‏کند» و علي‏عليه السلام آن‏جا نبود و به علّت چشمْ درد در مدينه مانده بود.

چون پيامبر خدا چنين فرمود، قريش براي آن، گردن کشيدند. صبحگاهان، علي‏عليه السلام با همان چشمان بسته از درد، بر پشت شترش تا نزديک چادر پيامبر خدا آمد و آن را خوابانْد. پيامبر خدا فرمود: «در چه حالي؟». گفت: پس از شما چشمْ درد گرفتم. فرمود: «نزديک بيا !». نزديک شد و پيامبر خدا آب دهان مبارکش را بر چشمان وي نهاد و علي‏عليه السلام تا پايان زندگي‏اش از دردِ چشم نناليد.

سپس پيامبر خدا پرچم را به او سپرد و علي‏عليه السلام آن را بلند کرد و در حالي که رداي قرمزي بر دوش خود انداخته بود، به سوي خيبر آمد. پس مردي يهودي سر برآورد و پرسيد: تو کيستي؟ فرمود: «من، علي بن ابي طالبم». پس يهودي گفت: اي گروه يهود ! مغلوب شديد.

و مَرحَب، فرمانده قلعه، با کلاهخود يماني بر سر - که چون تخم مرغ، آن را سوراخ کرده بود -، بيرون آمد و مي‏گفت:

خيبر مي‏داند که من مَرحبم

غرق در سلاح و پهلوان و کارآزموده‏ام.

پس علي‏عليه السلام فرمود:

من آنم که مادرم مرا حيدر (شير) ناميد

شما را به سرعت از دم تيغ مي‏گذرانم.

شير بيشه‏ها و سخت نيرومندم.

پس دو ضربه به هم زدند. سپس علي‏عليه السلام پيش‏دستي کرد و چنان ضربه‏اي به او زد که سپر و کلاهخود و سرش را شکافت و به زمين  رسيد و قلعه را فتح کرد.

 صحيح البخاري - به نقل از سهل بن سعد -: پيامبر خدا در جنگ خيبر فرمود: «فردا اين پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا با دستان او فتح مي‏کند. خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند».

مردم، شب را در اين گفتگو به سر بردند که پرچم به چه کسي داده مي‏شود و چون صبح شد، نزد پيامبر خدا آمدند و هر کدام اميد داشتند که به او داده شود. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «علي بن ابي طالب کجاست؟». گفته شد: اي پيامبر خدا ! او از چشمْ درد مي‏نالد. فرمود: «کسي را بفرستيد تا او را بياورد».

[چون علي‏عليه السلام را آوردند،] پيامبرصلي الله عليه وآله آب دهان مبارکش را بر چشمانش نهاد و برايش دعا کرد. چنان بهبود يافت که گويي دردي نداشته است.

پيامبرصلي الله عليه وآله پرچم را به او سپرد. علي‏عليه السلام گفت: اي پيامبر خدا ! آيا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: «به نرمي و تأنّي برو تا به جايگاه آنان برسي. سپس آنان را به اسلام، دعوت کن و آنان را از حقّ خدا در آن آگاه کن که به خدا سوگند، اگر خداوندْ يک نفر را به دست تو هدايت کند، برايت از شتران سرخ مو بهتر است».

 صحيح مسلم - به نقل از ابو هُرَيره -:پيامبر خدا در جنگ خيبر فرمود: «اين پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد. خداوند با دستان او پيروزي مي‏آورَد». عمر بن خطّاب گفت: من فرماندهي را جز در آن روز، دوست نداشتم و گردن مي‏کشيدم، به اميد آن که خوانده شوم.

پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را فرا خواند و پرچم را به او سپرد و گفت: «برو و باز مگرد تا خداوند، پيروزت کند». علي‏عليه السلام اندکي رفت و ايستاد و بي آن‏که رويش را برگردانَد، صدا زد: اي پيامبر خدا ! بر سر چه با مردم بجنگم؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «با آنان بجنگ تا آن که گواهي دهند که خداوند، يکتاست و محمّد، پيامبر خداست. و چون اين گواهي را دادند، جان و مال خود را - جز آن که حقّي در آن باشد - حفظ کرده‏اند و حسابشان با خداست».

 صحيح البخاري - به نقل از سلمه -: علي بن ابي طالب‏عليه السلام در جنگ خيبر به جهت چشمْ درد، از همراهي پيامبرصلي الله عليه وآله بازمانْد. پس [به خود] گفت: من جا بمانم؟! پس [با همان درد] خود را به پيامبرصلي الله عليه وآله رساند.

چون شب فتح در رسيد، پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «فردا اين پرچم را به دست کسي مي‏سپارم (يا اين پرچم را کسي مي‏گيرد) که خدا و پيامبرش او را دوست دارند و خداوند، پيروزش مي‏کند ». پس ما اميد آن را داشتيم؛ ولي گفته شد که اين [شخص]، علي‏عليه السلام است. پرچم را به او سپرد و با دست او فتح شد.

 صحيح مسلم - به نقل از سلمه -:[پيامبرصلي الله عليه وآله] مرا به سوي علي‏عليه السلام که چشمْ درد داشت، فرستاد و فرمود: «پرچم را به مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد (يا  خدا و پيامبرش او را دوست دارند)».

نزد علي‏عليه السلام آمدم و چون چشمْ درد داشت، [دست] او را گرفتم و به نزد پيامبر خدا آوردم. حضرت از آب دهان مبارکش بر چشمان او نهاد که بهبود يافت. پرچم را به او سپرد.

مرحب، بيرون آمد و گفت:

خيبر مي‏داند که من مرحبم

غرق در سلاح و پهلوان و کارآزموده‏ام.

پيکارها چون پيش آيند، زبانه مي‏کشند.

پس علي‏عليه السلام فرمود:

من آنم که مادرم مرا حيدر (شير) ناميد

چونان شير بيشه‏ها، دهشتناکم.

آنان را به سرعت از دم تيغ مي‏گذرانم.

پس به سرِ مرحب، ضربه‏اي زد و او را کشت. سپس پيروزي به دست او حاصل شد.

 الاستيعاب: سعد بن ابي وقّاص و سهل بن سعد و ابو هريره و بريده اسلمي و ابو سعيد خُدْري و عبد اللَّه بن عمر و عمران بن حصين و سلمة بن اکوع، همگي يک مضمون را از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل کرده‏اند که در جنگ خيبر فرمود: «فردا اين پرچم را به دست مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و هم او پيامبرش را دوست دارند. گريزنده نيست و خداوند با دستان او فتح مي‏کند». سپس علي‏عليه السلام را فرا خواند و او چشمْ درد داشت. پس، از آب دهان مبارکش بر چشمان او نهاد و پرچم را به او سپرد و خداوند، پيروزش کرد.

و اينها همه روايت‏هايي استوارند.

 الإرشاد - به نقل از عبد الملک بن هشام و محمّد بن اسحاق و ديگر راويان تاريخ -: پيامبر خدا، خيبر را بيست و اندي شب در محاصره داشت و در اين روزها پرچم به دست امير مؤمنان بود. پس چشمْ دردي گرفت که از جنگيدن، ناتوانش کرد.

مسلمانان در جلوي در و کناره‏هاي دژهاي يهوديان با آنها مي‏جنگيدند تا اين‏که يکي از روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پياده براي جنگ، بيرون آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خود کَنده بودند، گذشت. پس پيامبر خدا، ابو بکر را فراخواند و به او فرمود: «پرچم را بگير !». آن را گرفت و با گروهي از مهاجران کوشيد و کاري از پيش نبرد و بازگشت، در حالي که [او] همراهانش را سرزنش مي‏کرد و همراهانش او را.

فرداي آن روز، عمر پيش آمد و اندکي پيش نرفته، بازگشت و يارانش را بُزدل خواند و يارانش او را بزدل خواندند. پس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اين پرچم، به دست آن که بايست مي‏بود، نبود. علي بن ابي طالب را نزدم آوريد». گفته شد: او چشمْ درد دارد. فرمود: «او را به من بنماييد تا مردي را ببينيد که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش او را دوست دارند. حقّ پرچم را ادا مي‏کند و نمي‏گريزد».

پس دست علي بن ابي طالب‏عليه السلام را گرفتند و پيش ايشان آوردند. پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «از چه ناراحتي، اي علي؟». گفت: چشمْ دردي که با آن، جايي را نمي‏بينم و سردرد نيز دارم. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «بنشين و سرت را بر دامان من بگذار!». علي‏عليه السلام چنان کرد و پيامبرصلي الله عليه وآله برايش دعا کرد و با دستش از آب دهان مبارکش برگرفت و بر چشمان و سر او ماليد.

چشمان علي‏عليه السلام گشوده شد و سرش آرام گرفت. و پيامبرصلي الله عليه وآله در دعايش چنين گفت: «خدايا! او را از گرما و سرما حفظ کن» و پرچم را که سفيد رنگ بود، به او سپرد و فرمود: «پرچم را بگير و آن را پيش ببر که جبرئيل، همراه توست و ياري الهي در پيش رويت، و هراس در دل دشمنان افتاده است، و بدان - اي علي - که آنان در کتابشان ديده‏اند که نام نابو د کننده‏شان "آلِيا"ست. پس هنگامي که آنان را ديدي، بگو: "من علي هستم" و آنان به خذلان دچار مي‏شوند، اگر خدا بخواهد...!».

و در حديث آمده است که چون امير مؤمنان گفت: «من علي بن ابي طالبم»، يکي از عالمان يهود گفت: سوگند به آنچه بر موسي نازل شد که شکست خورديد ! پس چنان ترسي در دلشان افتاد که ديگر نتوانستند دوام بياورند.

 المغازي: نخستين کسي که به سوي مسلمانان بيرون آمد، حارث برادر مرحب بود که با همراهانش هجوم آورد و مسلمانان از هم گسيختند و علي‏عليه السلام استوار مانْد. پس با هم درگير شدند و ميانشان ضربه هايي رد و بدل شد و علي‏عليه السلام او را کشت و ياران حارث به دژ بازگشتند و داخل آن شدند و در را به روي مسلمانان بستند و آنان نيز به موضع خود بازگشتند.

 المغازي: عامر، نمايان شد و به قدري بلند بالا و تنومند بود که پيامبر خدا پرسيد: «آيا پنج ذراع هست؟» و عامر، هماورد مي‏طلبيد و شمشيرش را تکان مي‏داد و دو زره به تن داشت و غرق در آهن و پولاد بود و فرياد مي‏کشيد: چه کسي به مبارزه مي‏آيد؟ امّا مردم از برابر او پا پس کشيدند. پس علي‏عليه السلام به مبارزه‏اش درآمد و چند ضربه بر او زد که هيچ يک کاري نبود تا آن که دو ساق او را زد که به زانو افتاد. پس کارش را تمام کرد و سلاحش را برداشت.

 الإرشاد: چون امير مؤمنان، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روي علي‏عليه السلام بستند. امير مؤمنان به سوي آن آمد و بدان پرداخت تا آن را گشود و مردم فراواني در کنار خندق مانده و از آن، عبور نکرده بودند. پس امير مؤمنان درِ دژ را برداشت و بر خندق نهاد و آن را پلي ساخت تا مسلمانان از آن گذشتند و بر دژ، مسلّط شدند و به غنيمت‏ها دست يافتند.

پس چون از دژها بازگشتند، امير مؤمنان، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندين ذراع پرتاب کرد، درحالي‏که آن در را بيست‏يهودي [با کمک‏هم] مي‏بستند.

 المصنّف - به نقل از جابر بن عبد اللَّه -: علي‏عليه السلام در جنگ خيبر، در را [روي خندق] برد تا مسلمانان بالا رفتند و [دژهاي] خيبر را فتح کردند و در را آزمودند و تا چهل تن نشدند، نتوانستند آن را حرکت دهند.

 مسند ابن حنبل - به نقل از ابو رافع، آزاد شده پيامبر خدا، درباره درگيري خيبر -: چون پيامبر خدا علي‏عليه السلام را با پرچم فرستاد، با وي بيرون آمديم. پس چون به دژْ نزديک شد، ساکنان آن بيرون آمدند و با او به نبرد پرداختند و مردي يهودي، ضربه‏اي به علي‏عليه السلام زد که سپرش را از دستش انداخت. علي‏عليه السلام هم دست بُرد و دري را که در نزديکي دژ بود، برداشت و سپر خود کرد و در دستش بود و مي‏جنگيد تا آن که خدا پيروزش کرد و چون فارغ شد، آن را افکند.

و من، بي‏ترديد، شاهد بودم که با هفت نفر ديگر کوشيديم که در را برگردانيم و نتوانستيم.

 الأمالي - به نقل از عبد اللَّه بن عمرو بن عاص -: چون علي‏عليه السلام به دژ قموص  نزديک شد، يهوديانِ دشمن خدا پيش آمدند و تير و سنگ به او پرتاب کردند. علي‏عليه السلام به آنان يورش بُرد تا آن که به در، نزديک شد. پس پايش را خم کرد و سپس خشمگينانه به [کنار] کنده در نشست و آن را از جا کند و به چهل ذراع پشت سرش پرتاب کرد.

و ما از اين که خداوندْ خيبر را به دست علي‏عليه السلام گشود، تعجّب نکرديم؛ بلکه از کَندن در و پرتاب کردن آن به چهل ذراع پشت سر تعجّب کرديم و چهل مرد کوشيدند آن را حرکت دهند؛ اما نتوانستند. پس، آن را به پيامبرصلي الله عليه وآله اطّلاع دادند. فرمود: «سوگند به کسي که جانم در دست اوست، چهل فرشته، او را در اين کار ياري کردند» .

 الإرشاد - به نقل از ابو عبد اللَّه جدلي -: شنيدم امير مؤمنان مي‏گويد: «چون درِ خيبر را کَندم، آن را سپرم کردم و با يهوديان جنگيدم و چون خدا خوارشان کرد، در را پُلي به سوي دژشان قرار دادم و سپس آن را در خندق افکندم».

شخصي به او گفت: آيا احساس سنگيني هم کردي؟ فرمود: «سنگيني‏اش چون سنگيني سپري بود که در جنگ‏هاي ديگر به دست مي‏گرفتم».

 امام علي‏عليه السلام: به خدا سوگند، کندن درِ خيبر و ويران‏سازي دژ يهود را با توان انساني انجام ندادم؛ بلکه با قدرت الهي بود.

 امام علي‏عليه السلام - در نامه‏اش به سهل بن حنيف -:به خدا سوگند، با نيروي بدني و توان جسمي، درِ خيبر را نکَندم و آن را چهل ذراع پشت سرم نيفکندم؛ بلکه با قدرت ملکوتي و جاني برافروخته از نور الهي، تأييد و تقويت شدم.

 مشارق أنوار اليقين: در آن روز، چون عمر از وي پرسيد: اي ابو الحسن ! دري چنين استوار را از جا کَندي، حال آن‏که سه روز بود که چيزي نخورده بودي. آيا با نيروي بشري آن را از جا کَندي؟ گفت: آن را با نيروي بشري از جا نکندم؛ بلکه با قدرت الهي و جاني که به ديدار پروردگارش مطمئن و خشنود است، کَندم.

 تفسير الفخر الرازي: هرکس که از عالم غيب، آگاهي بيشتري داشته باشد، دلِ نيرومندتر و ناتوانيِ کم‏تري دارد و از اين رو، علي بن ابي طالب - که خدا عزتش را افزون گردانَد - فرمود: «به خدا سوگند، نه با قدرت جسماني، بلکه با قوّت الهي درِ خيبر را از جا کَندم».

علي‏عليه السلام در آن وقت، نظر از عالم اجسام برگرفت و فرشتگان با پرتوهايي از عالم کبريا نورافشاني کردند و روحش قوّت گرفت و به جواهر ارواح ملکوتي همانند شد و انوار عالم قدس و عظمت در او درخشيد. پس ناگزير، چنان قدرتي براي او حاصل آمد و بر کارهايي قادر شد که کسي جز او قدرت آن را نداشت.

و هر بنده‏اي چون بر طاعاتْ مواظبت ورزد، به مقامي مي‏رسد که خداوند مي‏گويد: «من گوش و چشم او هستم». پس چون نور جلال الهي گوش او شود، نزديک و دور را مي‏شنود، و چون آن [نور]، نورِ چشم او گردد، نزديک و دور را مي‏بيند، و چون آن نور، دست او شود، قادر به تصرّف در سخت و آسان و دور و نزديک مي‏شود.

 الإرشاد: چون امير مؤمنان دژ را فتح کرد و مَرحَب را کشت و خداوند، اموال آنان را غنيمت مسلمانان کرد، حسّان بن ثابت، از پيامبر خدا اجازه خواست که شعري بسرايد. پيامبرصلي الله عليه وآله به او فرمود: «بگو» و او چنين سرود:

و علي، چشمْ درد داشت و در پيِ

دوايي براي آن بود و چون درمانگري نجست،

پيامبر خدا با آب دهان مبارکش شفايش داد

پس مبارک باد بهبود يافته و خجسته باد بهبود دهنده!

و فرمود: «امروز، پرچم را به دست دلاوري مي‏سپارم

شجاع و دوستدار و ياريگر پيامبر.

خدايم را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد

با او خداوند، دژهاي ناگشوده را مي‏گشايد».

و به جاي ديگران براي پرچمداري برگزيد

علي را، همو که دست‏يار و برادرش خوانْد.

 تذکرة الخواص: احمد [بن حنبل] در کتاب فضائل الصحابة گفته است که آنان در آن روز، تکبيري از آسمان شنيدند و گوينده‏اي که مي‏سرود:

شمشيري جز ذوالفقار

و جوان‏مردي جز علي نيست.

پس حسّان بن ثابت از پيامبر خدا اجازه خواست که شعري بسرايد. اجازه فرمود، و او سرود:

جبرئيل به آواز بلند، ندا داد

و آوايش واضح نبود

و مسلمانان، حلقه زده بودند

به گِرد پيامبرِ فرستاده:

شمشيري جز ذوالفقار

و جوان‏مردي جز علي نيست.

پس اگر گفته شود: حديث «شمشيري جز ذوالفقار نيست» را ضعيف دانسته‏اند، مي‏گوييم: آنچه ذکر کرده‏اند، مربوط به واقعه‏اي است که در جنگ اُحد اتّفاق افتاده است و ما مي‏گوييم که اين، در جنگ خيبر بوده و احمد بن حنبل هم در فضائل الصحابة اين‏گونه نقل کرده است و سخني در جنگ اُحد نيست، که ابن عبّاس گفت: هنگامي که علي‏عليه السلام طلحة بن ابي طلحه، پرچمدار مشرکان را کُشت، فريادي از آسمان برخاست: «شمشيري جز ذوالفقار نيست».

و گفته‏اند که در سند اين روايت، عيسي بن مهران است که در او خدشه دارند و گفته‏اند شيعه است؛ امّا آنچه مربوط به جنگ خيبر است، هيچ يک از عالمان در آن خدشه نکرده‏اند. همچنين گفته شده که آن، مربوط به جنگ بدر است؛ ولي نظر نخست، صحيح است.

ر. ک: ص 270 (خدايا! گرما و سرما را از او دور کن).

ج 8، ص 131 (خدا و پيامبرش و جبرئيل، از او راضي‏اند).

ج 8، ص 177 (اگر از غلو نمي‏هراسيدم).

ج 8، ص 313 (سعد بن ابي وقّاص).

ج 11، ص 259 (محبوبيّت امام علي نزد خداوند، پيامبر و فرشتگان).

 

کوشش در فتح مکه

 

بر اساس «پيمان حديبيّه»، مسلمانان و کفّار نبايد عليه يکديگر تحرّکات نظامي مي‏کردند و يا هم‏پيمانان خود را ضد هم‏پيمانان طرف مقابل به نبرد وامي‏داشتند و يا آنان را در نبرد، ياري مي‏رساندند. قريش با تجهيز «بنو بکر» - که با آنان هم‏پيمان بودند - عليه قبيله «خزاعه» که با مسلمانان هم‏پيمان بودند، و حتي با شرکت شبانه در نبرد عليه آنان، عملاً قرارداد حديبيه را نقض کردند.

پيامبرصلي الله عليه وآله از شهادت مسلماناني که مظلومانه به خاک و خون افتاده بودند و نيز اشعار تأثّرانگيز رئيس قبيله خزاعه، عمرو بن سالم، آگاه شد و ياريخواهي وي را پاسخ گفت و بدين سان، براي فتح مکّه و زدودن آثار شرک از مرکز توحيد - که اکنون ديگر مانعي براي حمله به آن در کار نبود -، راهي مکّه شد.

پيامبر خدا با بيش از ده هزار رزم‏آور، با تدبير نظامي شگفتي، بدون خونريزي بر مکّه چيره گشت. حضور مولاعليه السلام در اين‏پيروزي نيز از چند جهت، چشمگير است:

1. حاطب بن ابي بلتعه، تصميم پيامبرصلي الله عليه وآله (براي فتح مکّه) را در نامه‏اي نگاشت و همراه زني براي قريش فرستاد. پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را فرا خواند و او را با دو تن ديگر براي دستگيري آن زن، گسيل داشت. زن با شدّت تمام، همراه داشتن نامه را تکذيب مي‏کرد و وارسي‏هاي چندين باره آنان نيز گواهي مي‏داد که آن زن، درست مي‏گويد.

امام علي‏عليه السلام به زن فرمود: «پيامبر خدا - که درودهاي خداوند بر او باد - هرگز خلاف نمي‏گويد. نامه را بده، وگرنه به هر قيمتي شده، آن را از تو باز پس مي‏گيرم». زن، تسليم شد و از لابه‏لاي گيسوانش نامه را بيرون آورد و به مولاعليه السلام داد.

2. سعد بن عباده، پرچم اسلام را به دست داشت و فرياد مي‏زد: امروز، روز رزم است.... پيامبر خدا، نداي رحمت و رأفت در داد و فرمود: «امروز روز رحم است ...».  آن‏گاه علي‏عليه السلام را فراخواند تا پرچم را از او بگيرد.

3. پيامبرصلي الله عليه وآله پس از فتح مکّه به همگان امان داد، جز تني چند تيره دل و خيره‏سر که خونشان را مباح شمرد، از جمله، حُوَيرِث، که پيامبرصلي الله عليه وآله را - هنگامي که در مکّه بود -، بسيار اذيت کرده بود و نيز زن آوازه خواني که پيامبر خدا را هجو مي‏کرد. اين دو را علي‏عليه السلام گردن زد.

 تاريخ الطبري - به نقل از عروة بن زبير و ديگران -: چون پيامبر خدا تصميم گرفت به سوي مکّه حرکت کند، حاطب بن ابي بلتعه، نامه‏اي به قريش نوشت و آنان را از تصميم پيامبر خدا براي حرکت به سوي آنان، با خبر کرد و آن را به زني داد ... و مالي برايش معين کرد که در برابر رساندن نامه به او بدهد.

پس آن زن، نامه را در سرش نهاد و کاکل‏هايش را روي آن بافت و سپس بيرون آمد. از آسمان به پيامبر خدا خبر رسيد که حاطب، چه کرده است. پيامبرصلي الله عليه وآله علي بن ابي طالب‏عليه السلام و زبير بن عوّام را فرستاد و فرمود: «زني را که حاطب به وسيله او نامه فرستاده و به قريش از قصد ما هشدار داده است، بيابيد».

آن دو بيرون آمدند تا آن که او را در بوستان ابن ابي احمد يافتند. او را پياده کردند و بارهايش را گشتند؛ ولي چيزي نيافتند. پس علي بن ابي طالب‏عليه السلام به او فرمود: «من سوگند مي‏خورم که نه پيامبر خدا دروغ مي‏گويد و نه ما. يا اين نامه را بيرون آوَر و يا پوششت را مي‏گشاييم».

آن زن، چون جديّت وي را ديد، گفت: کنار برو! چون کنار رفت، موهاي سرش را باز کرد و نامه را بيرون کشيد و به علي‏عليه السلام داد و او هم آن را نزد پيامبر خدا آورد.

 صحيح البخاري - به نقل از عبيداللَّه بن ابي رافع -: شنيدم که علي‏عليه السلام مي‏گويد: پيامبر خدا، من و زبير و مقداد را فرستاد و فرمود: «برويد تا به بوستان خاخ برسيد. در آن‏جا زني در کجاوه شتر نشسته است و نامه‏اي همراه دارد. آن را از وي بگيريد».

 ما به تاخت رفتيم تا به بوستان رسيديم. آن زن را در کجاوه ديديم و به او گفتيم: نامه را بيرون آور! گفت: نامه‏اي همراه من نيست! گفتيم: يا نامه را بيرون آور يا لباس‏هايت را مي‏کَنيم. پس نامه را از لاي گيسوان به هم بافته‏اش بيرون آورد و ما آن را نزد پيامبر خدا آورديم.

 تاريخ الطبري - به نقل از عبد اللَّه بن ابي نجيح -: چون پيامبرصلي الله عليه وآله سپاه خود را از ذي طُوي دسته دسته کرد، به زبير، فرمانده جناح چپ لشکر، فرمان داد که با نفراتش از کُدَي وارد شوند و به سعد بن عباده فرمان داد که با گروه ديگري از کِداء   وارد شوند.

برخي از آگاهان مي‏گويند: سعد، هنگامي که رو به مکّه داشت، گفت: امروز، روز جنگ است. امروز، حرمت، شکسته مي‏شود. يکي از مهاجران، آن را شنيد و گفت: اي پيامبر خدا! آنچه را سعد بن عباده مي‏گويد، بشنو؛ و ما مطمئن نيستيم که حمله‏اي به قريش نداشته باشد! پس پيامبر خدا به علي بن ابي طالب‏عليه السلام فرمود: «به او برس و پرچم را بگير و تو با پرچم، وارد مکّه شو».

 أنساب الأشراف: حُوَيرِث بن نقيذ [از کساني بود که پيامبر خدا در جريان فتح مکّه به کشتن آنها فرمان داد. او]، سخناني بس ناپسند درباره پيامبر خدا مي‏گفت و پيامبرصلي الله عليه وآله را - زماني که حضرت در مکّه بود -، در شعرهايش هجو مي‏کرد و آزار فراوان مي‏داد. او در مکّه مي‏زيست و چون هنگام فتح مکّه از خانه‏اش گريخت، علي بن ابي طالب‏عليه السلام وي را ديد و کشت.

ر. ک: جلد نهم:بخش دهم:فصل يکم:خداوند، دل او را به ايمان آزمود.

پايداري شگفت‏انگيز در جنگ حنين

 

فتح مکّه دل‏ها را لرزاند و هول و هراس را در جان‏هاي مشرکان افکند. دو قبيله مهم طائف: «هَوازِن» و «ثقيف»، پس از گفتگو و رايزني با برخي قبيله‏هاي ديگر، به اين نتيجه رسيدند که پيش از آن‏که سپاه اسلام به سوي آنان روي آورد، آنان [براي نبرد] به استقبال ارتش اسلام بروند. بدين سبب، سپاهي گران گرد آوردند و به فرماندهي جواني سلحشور و بي‏پروا به نام مالک بن عوف نصري، به سوي سپاه اسلام حرکت کردند.

پيامبرصلي الله عليه وآله با لشکر عظيم دوازده هزار نفري متشکّل از ده هزار تن از يثرب و دو هزار نفر از تازه مسلمانان قريش، به رويارويي با آنان شتافت. عظمت سپاه اسلام، برخي را به غروري کاذب، دچار ساخت و از اين رو، گفتند: «ما هرگز از کمي تعداد، شکست نخواهيم خورد.

مالک، دستور داد که سپاهش در انتهاي دره‏اي که گذرگاهي به سوي منطقه «حنين» بود، در پشت سنگ‏ها و صخره‏ها و در شکاف کوه‏ها و نقاط مرتفع، پنهان شوند و چون سپاه اسلام بدان‏جا رسيد، آن را تيرباران و سنگ‏باران کنند و سپاه اسلام را به هزيمت و شکست بکشانند.

چنين شد و بسياري از سپاه اسلام، پا به فرار نهادند  تا آن‏جا که ابو سفيان از سَرِ استهزا گفت: «مسلمانان تا لب دريا خواهند دويد!».

در اين هنگامه دشوار، تعدادي اندک (حدود ده نفر) در کنار پيامبر خدا ماندند و دفاع از آن بزرگوار را به جان خريدند که علي‏عليه السلام از آنان بود و پروانه وار بر گِرد شمع وجود پيامبر خدا مي‏گشت و کساني را که قصد جان پيامبر خدا را کرده بودند، فراري مي‏داد.

پيامبرصلي الله عليه وآله با ندايي بلند در اوج دشواري‏ها و شکست‏ها فرياد زد:

اي ياران خدا و ياران پيامبرش! من بنده خدا و پيامبر او هستم.

و آن‏گاه، استرش را به سوي دشمن راند. يارانِ همراه آن بزرگوار نيز در کنار وي حرکت کردند و عباس، عموي پيامبر خدا، به فرمان وي با فريادي بلند، مسلمانان را به ياري فراخواند و بدين‏سان، لشکر اسلام، دوباره سامان يافت .

استوارْ گامي و نبرد بي‏امان علي‏عليه السلام در اين جنگ نيز چشمگير است. آن بزرگوار، چهل نفر از هوازن را کشت  که يکي از آنان، ابو جرول، از دلاوران هوازن بود و مرگ او مقدمه فروپاشي سپاه هوازن شد.

پيامبرصلي الله عليه وآله، فراريان را تعقيب کرد و دژ آنان را در طائف، محاصره کرد. در اين محاصره، علي‏عليه السلام با نافع بن غيلان جنگيد و او را از پاي درآورد. چون نافع کشته شد، گروهي از مشرکان فرار کردند و برخي اسلام آوردند.

افزون بر اين، مولاعليه السلام در هنگام محاصره دژ، مأموريت يافت تا بت‏هاي اطراف طائف را نابود کند که اين مأموريت را نيز به گونه‏اي شايسته انجام داد.  شيخ مفيدرحمه الله، درباره حضور مؤثّر مولا در اين نبرد، نوشته است:

به فضيلت‏هاي امير مؤمنان در اين پيکار بنگر و در حقيقت آن، تأمّل و انديشه کن. مي‏يابي که در اين [پيکار]، به همه فضيلت‏ها دست يافت و هيچ کس از امّت در آنها با وي شريک نيست.

اکنون بر اساس وقايع تاريخي و آنچه آورديم، جلوه‏هاي والاي مولا علي‏عليه السلام را در اين نبرد، بدين‏گونه برمي‏شمريم:

1. پرچمداري مهاجران؛

2. حضور شکوهمند در اوج نبرد و در هنگامه هجوم بي‏امان دشمن، و دفع خطر از جان پيامبر خدا در لحظاتي که بسياري گريخته بودند؛

3. کشتن «ابو جرول»، که موجب فروپاشي سپاه هوازن شد؛

4. کشتن چهل نفر از رزم‏آوران هوازن؛

5. فرماندهي گروهي که براي از بين بردن بت‏هاي منطقه بسيج شده بودند؛

6. هماوردي با «شهاب» از قبيله «خَثعَم» که هيچ کس از مسلمانان، هماورد جويي او را در ميدان نبرد، پاسخ نگفت و علي‏عليه السلام او را از پاي درآورد ؛

7. کشتن «نافع» که تسليم شدن بسياري را در پي داشت.

 تاريخ اليعقوبي: در مکّه به پيامبر خدا خبر رسيد که [قبيله] هوازن، گروه‏هاي فراواني را در حُنين، گِرد آورده و سرکرده آنان، مالک بن عوف نصري است و دُرَيد بن صمّه (پيرمردي از بني جشم) هم با اوست که از فکر و نظرش استفاده مي‏کنند و مالک، هوازن را با دارايي‏ها و زنانشان آورده است.

پس پيامبر خدا با سپاه بزرگي که دوازده هزار نفر بودند، به سوي آنان، به راه افتاد. ده هزار تن از آنها ياراني بودند که با آنان مکّه را فتح کرده بود و دو هزار نفر [نيز] از مکّيان بودند که از سرِ رغبت يا به اکراه، مسلمان شده بودند و پيامبر خدا صد زره از صفوان بن اميّه به عنوان عاريه ضمانت شده گرفت. فراواني نفرات، مسلمانان را دچار عُجب کرد و يکي از آنان گفت: «ما به جهت کمي افراد، شکست نمي‏خوريم» و اين گفته، بر پيامبرصلي الله عليه وآله ناپسند آمد.

قبيله هوازن در دره کمين کردند و بر مسلمانان حمله بردند. روزي بس سخت بود و مسلمانان از گِرد پيامبر خدا پراکنده شدند تا آن‏جا که تنها با ده تن - و گفته شده نُه تن - از بني‏هاشم، تنها ماند و آنان علي بن ابي طالب‏عليه السلام، عبّاس بن عبد المطّلب، ابو سفيان بن حارث، نوفل بن حارث، ربيعة بن حارث، عتبه و معتّب (دو پسر ابو لهب)، فضل بن عبّاس و عبد اللَّه بن زبير بن عبد المطّلب بودند، و گفته شده ايمن بن امّ ايمن هم بود.

خداوند عز و جل نازل کرد: «وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَيًْا وَضَاقَتْ عَلَيْکُمُ الأَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ - ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِينَتَهُ‏و عَلَي رَسُولِهِ‏ي وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا  [خداوند در بسياري دشواري‏ها شما را ياري داد] و از جمله در جنگ حنين، هنگامي که فراواني نيرويتان شما را دچار عُجْب کرد، ولي هيچ سودي براي شما نداشت و زمين با همه گستردگي‏اش بر شما تنگ آمد. سپس [به دشمن] پشت کرديد. پس از آن، خداوند، آرامش خويش را بر پيامبرش و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهياني را که شما نديديد، فرو فرستاد».

 تاريخ الإسلام - به نقل از واقدي -: پيامبر خدا در ششم شوّال با دوازده هزار نفر از مکّه حرکت کرد. ابو بکر گفت: امروز به جهت کميِ افراد، مغلوب نمي‏شويم.

روز دهم شوّال به حنين رسيدند و پيامبرصلي الله عليه وآله يارانش را آماده کرد و درفش‏ها و پرچم‏ها را به شايستگانش سپرد و بر استر خويش سوار شد و دو زره و نقاب و کلاهخود به تن کرد.

پس با لشکري از هَوازِن روبه‏رو شدند که نظيرش را در تعداد و نفرات، نديده بودند و آن، در تاريک و روشنِ صبح بود و گروه‏ها از تنگه و از شکاف‏هاي دره بيرون آمدند و به يکباره حمله کردند. پس سواران بني سليم از هم گسيختند و پشت کرده، گريختند و مکّيان و سپس ديگر مردمان، از پي آنان رفتند.

 السيرة النبويّة - به نقل از جابر بن عبد اللَّه -: چون به دره حُنين درآمديم، از يکي از دره‏هاي عميق و صعب العبور تَهامه سرازير شديم و در تاريک و روشن صبح، به سختي پايين رفتيم و دشمن، پيش از ما به دره رسيده بود و در شکاف‏ها و اطراف و اکناف و تنگه‏هايش کمين کرده بود و گِرد آمده، تدارک ديده و آماده بود. به خدا سوگند، در حال سرازير شدن، چيزي جز حمله يکباره گروه‏هاي دشمن، ما را نترساند.

سپاه، باشتابْ عقب نشست، بي آن‏که به يکديگر توجّه کنند. پيامبر خدا به سمت راست رفت و سپس فرمود: «به کجا [مي‏رويد] ؟! اي مردم! به سوي من بياييد. من پيامبر خدايم. من محمّد بن عبد اللَّه‏ام»؛ امّا کسي نيامد و شترها در هم آويختند. مردم گريختند و جز تني چند از مهاجران و انصار و خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله، کسي با او نماند و علي بن ابي طالب‏عليه السلام در ميان کساني از خاندانش بود که استوار ماندند

 مسند أبي يعلي - به نقل از جابر -: در روزهاي پيکار هوازن، مرد تنومندي بر شتري سرخ مو سوار بود و در دستش پرچمي سياه‏رنگ داشت و به هرکس مي‏رسيد، او را با آن، زخمي مي‏زد و چون نمي‏رسيد [و کسي از جلويش مي‏گريخت، پرچم را] به پشت سرش مي‏بُرد و با آن، [شخص را] دور مي‏کرد.

پس علي بن ابي طالب‏عليه السلام و مردي از انصار، هر دو آهنگ او کردند. علي‏عليه السلام پاهاي شتر او را قطع کرد و شتر به زمين افتاد و مرد انصاري بر ساق او زد و پايش را از ميان ساقش قطع کرد. پس آن مرد، افتاد و جنگ، مغلوبه شد.

 الإرشاد: مردي از هوازن، سوار بر شتر سرخ مويش پيش آمد. در دستش پرچم سياهي آويخته بر سر نيزه بلندي داشت و پيشاپيش دشمن مي‏آمد و چون به مسلمانان دست مي‏يافت، کار آنها را مي‏ساخت و چون از جلويش مي‏گريختند، پرچم را براي مشرکاني که پشت سرش بودند، مي‏افراشت و آنان به دنبالش مي‏آمدند، و رَجَز مي‏خواند و مي‏گفت:

من ابو جرولم! استوار ايستاده‏ام

تا اين قوم را شکست دهيم يا شکست بخوريم.

پس امير مؤمنان، آهنگ او کرد و ضربتي بر پشت شترش زد و او را به خاک افکند و سپس خودِ او را زد و سخت به زمين انداخت و فرمود:

مردم به هنگام صبح دانستند

که من در جنگ، شکارچي‏ام.

پس مشرکان با کشته شدن ابو جرول - که خداوندْ لعنتش‏کند -، پراکنده شدند.

 الإرشاد: چون امير مؤمنان ابو جرول را کُشت و دشمن با کشته شدن او بي‏ياور شد، مسلمانان، تيغ در ميان آنان نهادند و امير مؤمنان، پيشاپيش آنان مي‏رفت تا آن که چهل تن از آنان را کُشت و پس از آن بود که فرار کردن و به اسارت درآمدن دشمن، آغاز شد.

 مسند أبي يعلي - به نقل از انس -: علي بن ابي طالب‏عليه السلام در جنگ حنين، جنگاورترين مبارز ميدان در پيشاپيش پيامبرصلي الله عليه وآله بود.

 امام صادق‏عليه السلام: علي بن ابي طالب‏عليه السلام با دست خود، چهل نفر را در جنگ حنين کُشت.

 الإرشاد - در ذکر وقايع پس از جنگ حنين -: سپس [پيامبرصلي الله عليه وآله]، خود به سوي طائف حرکت کرد و آنان را چندين روز محاصره کرد... سپس نافع بن غيلان بن معتب با گروهي از قبيله ثقيف، از دژ طائف، بيرون آمدند. امير مؤمنان، او را در دامنه «وَجّ»  ديد و او را کشت و مشرکان همراهش پراکنده شدند و به دل دشمن، هراس افتاد. پس گروهي از آنان بر پيامبرصلي الله عليه وآله درآمدند و مسلمان شدند. و محاصره طائف، ده روز و اندي بود.

جانشيني پيامبر در جنگ تبوک

تبوک، دورترين نقطه‏اي بود که پيامبرصلي الله عليه وآله در نبردهايش راهي آن شد. تحرّک‏هاي منافقان در آستانه حرکت به سوي تبوک و حوادثي که رخ داده بود، به روشني نشان مي‏داد که منافقان براي ضربه زدن به حکومت نوبنياد پيامبر خدا، در جستجوي فرصت‏اند و اين غيبت طولاني، موقعيت مناسبي براي آنان است.

از اين رو، با آن‏که پيامبرصلي الله عليه وآله، محمّد بن مسلمه را جانشين خود در مدينه قرار داده بود، علي‏عليه السلام را در مدينه گذارد و به او فرمود:

چاره‏اي نيست، جز آن که يا من بمانم يا تو.

و فرمود:

مدينه جز با من يا تو سامان نمي‏يابد.

بدين سان، توطئه منافقان، نقش بر آب شد و حضور علي‏عليه السلام، لرزه بر اندام منافقان و توطئه‏گران افکند و آنان را از اين‏که بتوانند در مدينه حرکتي کنند، مأيوس ساخت. از اين رو، آهنگ ديگري ساز کردند.

تبوک، تنها جنگي بود که علي‏عليه السلام بر اساس تصميم پيامبر خدا و به دليلي که ذکر شد، در آن، شرکت نمي‏جست.  منافقان، شايعه ساختند که علي‏عليه السلام با همه اشتياقِ پيامبر خدا به شرکت او در نبرد، از جنگ و همراهي پيامبرصلي الله عليه وآله تَن زده است.

علي‏عليه السلام به محضر پيامبر خدا شتافت و جريان را با ايشان در ميان گذاشت و پيامبرصلي الله عليه وآله، جمله جاودانه و شکوهمندِ «آيا خشنود نمي‏شوي از اين‏که براي من همچون هارون براي موسي باشي، جز آن که پيامبري پس از من نيست؟» را به علي‏عليه السلام فرمود.

بدين سان، هم توطئه منافقان در نطفه خفه شد و هم يکي از درخشان‏ترين مناقب مولاعليه السلام در پيش‏ديد مردمان رقم خورد.

 الطبقات الکبري - به نقل از براء بن عازب و زيد بن ارقم -: چون جنگ «جَيشُ العُسرة» يا همان «تبوک» پيش آمد، پيامبر خدا به علي بن ابي طالب‏عليه السلام فرمود: «چاره‏اي نيست، جز آن که يا من بمانم يا تو». پس علي را به جاي خود نهاد و چون براي جنگ از مدينه بيرون رفت، برخي مردم گفتند: علي را بر جا ننهاد، مگر به خاطر چيزي که از او ناپسند داشت!

اين گفته به علي‏عليه السلام رسيد. پس در پي پيامبر خدا رفت تا به ايشان رسيد. پيامبرصلي الله عليه وآله به وي فرمود: «چه چيزْ تو را به اين‏جا آورده است؟». علي‏عليه السلام گفت: هيچ چيز، جز آن که شنيدم برخي مي‏گويند از آن رو مرا بر جا نهادي که چيزي را از من ناپسند داشتي.

پيامبر خدا خنديد و فرمود: «اي علي! آيا خشنود نمي‏شوي از اين‏که براي من همچون هارون براي موسي باشي، جز آن که پيامبر نيستي؟». گفت: چرا، اي پيامبر خدا! فرمود: «همانا اين چنين است».

 تاريخ الطبري - به نقل از ابن اسحاق، در بيرون آمدن پيامبرصلي الله عليه وآله براي جنگ تبوک -:پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را به جاي خود بر خاندانش گمارد و به او فرمان داد که در ميان آنان بمانَد و سباع بن عرفطه از قبيله بني غِفار را به جاي خود بر مدينه گذاشت.

پس منافقان، شايعه ساختند و گفتند: علي را جز از روي سرسنگيني و خوارشمردنش بر جاي ننهاد! چون منافقان اين را گفتند، علي‏عليه السلام سلاحش را برگرفت و بيرون آمد تا در «جرف» به پيامبر خدا رسيد و گفت: اي پيامبر خدا! منافقان پنداشته‏اند که تو با من سرسنگين شده‏اي و مرا به چيزي نگرفته‏اي !

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «دروغ گفته‏اند؛ بلکه من به خاطر مسائل پشت سرم تو را بر جاي خود نهادم. پس بازگرد و جانشين من در خاندان من و خاندان خودت باش.  اي علي! آيا خشنود نمي‏شوي که تو براي من همچون هارون براي موسي باشي، جز آن که پيامبري پس از من نيست؟».

پس علي‏عليه السلام به مدينه بازگشت و پيامبر خدا به سفرش ادامه داد.

 الإرشاد - در جنگ تبوک -: خداوند - که نامش مبارک و بلند باد -، به پيامبرش وحي کرد که خود او به اين جنگ برود و مردم را براي کوچ به همراهي برانگيزد و او را آگاه ساخت که در آن سفر، نيازي به جنگ ندارد و دچار پيکار با دشمن نمي‏شود و کارها بي‏شمشير، رام او خواهد شد و فرمان خروج، تنها براي آزمودن اصحاب اوست تا فرمانبردار و سرپيچي کننده، از هم جدا شوند و آنچه در نهان دارند، آشکار شود.

پس پيامبرصلي الله عليه وآله از آنان خواست که به سوي سرزمين روم حرکت کنند، در حالي که ميوه‏هايشان رسيده بود و گرما بر آنان سخت گشته بود. از اين رو، بيشتر آنان به جهت سود نقد محصولات، و آزمندي در تأمين و اصلاح زندگي و دلهره از شدّت گرما و دوري راه و برخورد با دشمن، از فرمان حضرت، سر باز زدند.

سپس گروهي از آنان با گران جاني و دشواري به پا خاستند و گروهي هم تخلّف کردند.

چون پيامبر خدا اراده رفتن کرد، امير مؤمنان را به جاي خود در ميان خاندان و فرزندان و همسران و هجرتگاهش (مدينه) گمارد و بدو فرمود: «اي علي! مدينه جز با من يا تو سامان نمي‏يابد»؛ زيرا آن حضرت‏صلي الله عليه وآله از نيّت‏هاي ناپاک اعراب و بسياري از مردم مکّه و اطراف آن - که با آنان جنگيده و خونشان را ريخته بود -، آگاه بود و بيم آن داشت که چون از مدينه دور شود و به سرزمين روم برسد، آنان مدينه را بگيرند و يا حادثه ديگري بيافرينند و تا کسي در مدينه نمي‏بود که جاي او را بگيرد، از جنايت آنان و تباهکاري در هجرتگاهش و وقوع پيشامد ناگوار براي خاندانش و ساکنان مدينه ايمن نبود و مي‏دانست که جز امير مؤمنان، کس ديگري در ترساندن دشمن و حراست از هجرتگاه و پاسداري از ساکنان آن، جاي او را نمي‏گيرد. پس آشکارا او را به جاي خود نهاد و به امامت او پس از خود، تصريح کرد.

و اين در روايات بسياري آمده است که چون منافقان دانستند پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را به جاي خود بر مدينه گمارده است، بر او حسد بردند و ماندن او پس از بيرون رفتن پيامبرصلي الله عليه وآله بر آنان گران آمد و دانستند که شهر با وجود او نگاهباني مي‏شود و دشمن نمي‏تواند در آن طمع کند.

پس اين ناراحتشان کرد؛ چون انتظار داشتند که علي‏عليه السلام با پيامبرصلي الله عليه وآله بيرون برود تا به آرزويشان برسند؛ يعني تباهکاري و به هم زدن اوضاع به هنگام دوري پيامبرصلي الله عليه وآله از مدينه و نبودن نگهباني که از او بترسند و بهراسند. آنان بر راحتي و آسايش او و غنودنش در برِ زن و فرزند، در برابر سختي و مشقت‏هاي سفر و خطر براي کساني که بيرون رفتند، رشک بردند.

پس برايش شايعه ساختند و گفتند: پيامبر خدا او را نه از روي گراميداشت و بزرگداشت و محبّتش، بلکه از روي سرسنگيني، بر جاي نهاده است !

پس با اين شايعه دروغين به او بهتان زدند، مانند قريش که بر پيامبرصلي الله عليه وآله با اوصاف جنون و شاعري و سحر و کهانت، بهتان مي‏زدند، با آن که مي‏دانستند که او اين گونه نيست و بر خلاف آن است. منافقان مدينه نيز مي‏دانستند که امير مؤمنان، نه آن است که آنان شايع کرده‏اند و او از نزديک‏ترين افراد به پيامبرصلي الله عليه وآله و محبوب‏ترين، پُر بهره‏ترين و برترين مردم نزد اوست.

چون شايعه منافقان به امير مؤمنان رسيد، به قصد تکذيب و آشکار کردن رسوايي ايشان، به پيامبرصلي الله عليه وآله ملحق شد و گفت: اي پيامبر خدا ! منافقان مي‏پندارند که تو مرا از روي سرسنگيني و نامهرباني بر جاي نهاده‏اي!

پيامبر خدا به او فرمود: «اي برادر من! به جاي خود بازگرد که مدينه جز با من يا تو سامان نمي‏يابد. تو جانشين من در خاندان و هجرتگاه و قوم من هستي. آيا خشنود نمي‏شوي که براي من همچون هارون براي موسي باشي، جز آن که پيامبري پس از من نيست؟».

چند مأموريت مهم

>ماموريت شکستن بت‏ها

>ماموريت پرداخت خسارت‏هاي بني جذيمه

>ماموريت به سوي فلس

>ماموريت براي اعلان برائت از مشرکان

>بررسي و تحليل

>ماموريت به سوي يمن

 

ماموريت شکستن بت‏ها

 

 الإرشاد - در ذکر حوادث پس از جنگ حُنَين -: سپس پيامبرصلي الله عليه وآله، خود به سوي طائف حرکت کرد و آنان را چندين روز در محاصره داشت و امير مؤمنان را با گروهي از سواران روانه کرد و به او فرمان داد که هر چه از آثار جاهليّت يافت، نابود کند و هر بتي ديد، بشکند.

پس علي‏عليه السلام بيرون آمد تا به گروه فراواني از سواران قبيله خَثعَم برخورد و مردي از آنان به نام شهاب، در تاريک و روشنايي صبح بيرون آمد و مبارز طلبيد. امير مؤمنان فرمود: «چه کسي به رويارويي‏اش مي‏رود؟». هيچ کس برنخاست.

پس امير مؤمنان خود برخاست که ابو العاص بن ربيع، همسر دختر پيامبر خدا (زينب)، از جا جَست و گفت: اي فرمانده ! [سرانجام،] يکي از ما با او مقابله مي‏کند و نيازي به ميدان رفتن شما نيست؛ امّا علي‏عليه السلام فرمود: «نه. [من مي‏روم]؛ اما اگر کشته شدم، تو فرمانده لشکر باش».

پس امير مؤمنان به مبارزه‏اش درآمد و چنين مي‏خواند:

«بي گمان، بر عهده هر رئيس، اين وظيفه است

يا نيزه‏اش را سيراب کند يا خُرد و کوبيده شود».

پس بر او ضربه‏اي زد و وي را کشت و با سواران همراهش رفت و بت‏ها را شکست و به سوي پيامبر خدا - که طائف را در محاصره داشت - بازگشت. چون پيامبرصلي الله عليه وآله او را ديد، براي پيروزي‏اش تکبير گفت و دستش را گرفت و با او مدّت زيادي در خلوت به نجوا پرداخت.

ماموريت پرداخت خسارت‏هاي بني جذيمه

پيامبر خدا پس از فتح مکّه، خالد بن وليد را با گروهي براي دعوت قبيله بني جذيمة بن عامر، به سرزمين آنان گسيل داشت. وليد که از آن قبيله، کينه‏اي ديرين به دل داشت، ستمکارانه، تني چند از آنان را کُشت و در اين ماجرا، خسارت‏هايي به آنها وارد شد.

پيامبر خدا از اين جنايت ننگين، بيزاري جست و به علي‏عليه السلام مأموريت داد تا به ميان آنان رفته، خسارت و خون‏بهاي افراد را به طور کامل بپردازد.

علي‏عليه السلام اين مأموريت را در نهايت دقّت به انجام رساند و چون بازگشت، پيامبر خدا کار علي‏عليه السلام را بسي ستود و با جملاتي بلند و ارجمند، بر جايگاه والاي مولا در هدايت امّت و راهنمايي مسلمانان در آينده تأکيد کرد.

 امام باقرعليه السلام: پيامبر خدا، چون مکّه را فتح کرد، خالد بن وليد را به همراه قبيله‏هايي از عرب، مانند سليم بن حصور و مدلج بن مرّه به قصد دعوت - و نه براي جنگ - فرستاد.

آنان بر قبيله بني جذيمة بن عامر بن عبد مناة بن کنانه درآمدند و چون اين قبيله، آنان را ديدند، سلاح برگرفتند؛ اما خالد گفت: سلاح بگذاريد که مردم اسلام آوردند... .

چون سلاح بر زمين گذاشتند، خالد فرمان داد تا آنان را در بند کشند و سپس تيغ در ميانشان نهاد و شماري از آنها را کُشت. چون خبرش به پيامبر خدا رسيد، دستانش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «خدايا ! من از آنچه خالد بن وليد کرد، در پيشگاه تو بيزاري مي‏جويم».

سپس پيامبر خدا، علي را - که رضوان خدا بر او باد -، فرا خواند و گفت: «اي علي ! به سوي اين قوم، بيرون رو و در کارشان بنگر و رسوبات جاهلي را زير پا بِنه». پس علي‏عليه السلام بيرون آمد و با مالي که پيامبرصلي الله عليه وآله همراهش کرده بود، نزد آنان آمد و خون‏بها و خسارت‏هاي مالي آنان را پرداخت تا آن‏جا که خسارت کاسه آبخوري سگان را نيز ادا کرد و هيچ خون و مالي نماند، جز آن که جبران نمود و بخشي از مال هم باقي ماند.

علي - رضوان خدا بر او باد -، پس از اتمام کار به آنان فرمود: «آيا خون‏بها يا خسارتي باقي مانده است که به شما پرداخت نشده باشد؟». گفتند: نه. فرمود: «من اين مال باقي‏مانده را نيز از سرِ احتياط و از جانب پيامبرصلي الله عليه وآله به شما مي‏دهم براي چيزهايي که نه او مي‏داند و نه شما». پس کار را به انجام رساند و به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت و ايشان را باخبر کرد. پس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «درست و نيکو کردي».

سپس پيامبر خدا برخاست و رو به قبله نمود و ايستاد و دستانش را چنان بالا برد که زير بغل‏هايش ديده مي‏شد و سه بار فرمود: «خدايا ! من از آنچه خالد بن وليد کرده، در پيشگاه تو بيزاري مي‏جويم».

ماموريت به سوي فلس

فُلُس يا فَلْس، نام بتي در سرزمين نجد بود که قبيله «طَيّ»، آن را عبادت مي‏کردند. (

معجم البلدان: 273:4).

242. الطبقات الکبري: پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را با صد و پنجاه تن از انصار، سوار بر صد شتر و پنجاه اسب و با پرچمي سياه و درفشي سپيد به سوي فُلُس فرستاد تا آن را منهدم کند.

پس صبحْ هنگام به جايگاه قبيله حاتم هجوم بردند و بت فُلُس را نابو د کردند و با دستاني پُر از اسير و شتر و گوسفند بازگشتند که در ميان اسيران، خواهر عدي بن حاتم نيز بود و عدي خود به شام گريخت.

ماموريت براي اعلان برائت از مشرکان

آيه‏هاي برائت و اعلام انزجار از شرک و بت پرستي و لزوم پيراستن سرزمين وحي از جلوه‏هاي شرک، يکي از شکوهمندترين فصول تاريخ اسلام است. در هنگامه برگزاري حجّ سال نهم هجري، آيات برائت نازل مي‏شود و ابو بکر مأمور مي‏شود که آن آيات را به ضميمه قطع‏نامه‏اي چهار ماده‏اي در اجتماع عظيم حجگزاران، بر مردم فروخواند.

ابو بکر راهي مکّه شد؛ امّا اندکي نرفته بود که پيک الهي فرا رسيد و چنين ابلاغ کرد:

[پيام را] از جانب تو، جز خودت يا مردي از [خاندان] تو نمي‏رسانَد.

پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را فرا خواند و جريان را باز گفت و مَرکب ويژه خود را در اختيارش نهاد و دستور داد که به سرعت مدينه را ترک کند و آيات را از ابو بکر بگيرد و روز دهم ذي حجّه، در اجتماع عظيم مردم بر آنان بخواند.

چنين شد و يکي ديگر از عظمت‏هاي علي‏عليه السلام رقم خورد و همبَري و همساني مولا با پيامبر خدا در پيش‏ديد عصرها و نسل‏ها نهاده شد .

امام علي‏عليه السلام: چون ده آيه از [سوره] برائت بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد، ايشان ابو بکر را فرا خواند و او را با آن آيه‏ها فرستاد تا بر مردم مکّه فرو بخواند. سپس پيامبرصلي الله عليه وآله مرا فرا خواند و فرمود: «به دنبال ابو بکر برو و هر کجا به او رسيدي، نوشته را از او بگير و آن را به سوي مردم مکّه ببر و برايشان بخوان».

پس در جحفه به او رسيدم و نوشته را از او گرفتم و ابو بکر به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت و گفت: اي پيامبر خدا ! آيا در حقّ من چيزي نازل شده است؟ فرمود: «نه؛ اما جبرئيل نزد من آمد و گفت: [پيام] از جانب تو را، جز خودت يا مردي از [خاندان] تو نمي‏رسانَد».

 مسند ابن حنبل - به نقل از انس بن مالک -: پيامبر خدا، ابو بکر را با [آيه‏ هاي] برائت به سوي مردم مکّه فرستاد. سپس او را فرا خواند و علي‏عليه السلام را با آنها فرستاد [و] فرمود: «آنها را جز مردي از خاندانم نمي‏رسانَد» .

 فضائل الصحابة - به نقل از انس بن مالک -: پيامبر خدا، ابو بکر را با [آيه ‏هاي] برائت به سوي مردم مکّه فرستاد و چون به ذو الحُلَيفه  رسيد، کسي را به سوي او فرستاد و او را بازگردانْد و فرمود: «آن را جز مردي از خاندانم نمي‏برد». پس علي‏ عليه السلام را روانه کرد.

 خصائص أمير المؤمنين - به نقل از زيد بن يثيع درباره امام علي‏عليه السلام -: پيامبر خدا، ابو بکر را به همراه [آيه‏هاي] برائت به سوي مردم مکّه فرستاد. سپس علي‏عليه السلام را در پي او روانه کرد و به او فرمود: «نوشته را بگير و آن را براي مردم مکّه بِبَر».

علي‏عليه السلام گفت: به او رسيدم و نوشته را از وي گرفتم. ابو بکر با دل‏تنگي بازگشت و گفت: اي پيامبر خدا! آيا چيزي درباره من نازل شده است ؟ فرمود: «نه، جز آن که من فرمان يافته‏ام که يا خود، آن را ابلاغ کنم يا مردي از خاندانم»

 مسند ابن حنبل - به نقل از زيد بن يثيع درباره ابو بکر -: پيامبرصلي الله عليه وآله او را با [آيه‏هاي] برائت به سوي مردم مکّه فرستاد: اين‏که هيچ مشرکي پس از اين سال به حج نيايد؛ برهنه‏اي به دور کعبه نچرخد؛ جز انسان مسلمان به بهشت وارد نمي‏شود؛ هر کسي با پيامبر خدا پيماني دارد، فقط تا پايان مدّتش مهلت دارد؛ و خداوند و پيامبرش از مشرکان بيزارند.

پس از سه روز از حرکت ابو بکر، پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام فرمود: «به او برس و ابو بکر را به سوي من بازگردان و خود، آيه‏ها را ابلاغ کن». پس علي‏عليه السلام همان کرد و چون ابو بکر بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شد، گريست و گفت: اي پيامبر خدا ! درباره من چيزي رخ داده است ؟ فرمود: «جز نيکي درباره تو رخ نداده است؛ ولي فرمان يافتم که آن را جز من يا مردي از خاندانم ابلاغ نکند».

 المستدرک علي الصحيحين - به نقل از جميع بن عمير ليثي -: نزد عبد اللَّه بن عمر آمدم و درباره علي‏عليه السلام از او پرسيدم. مرا نکوهش کرد و گفت: آيا برايت از علي‏عليه السلام نگويم ؟ اين خانه پيامبر خدا در مسجد است و اين خانه علي‏عليه السلام است. پيامبر خدا، ابو بکر و عمر را با [آيه‏هاي] برائت به سوي مردم مکّه فرستاد. روانه که شدند، سواري را ديدند. گفتند: اين کيست ؟ فرمود: «من علي هستم. اي ابو بکر ! نوشته‏اي را که با توست، بده». گفت: براي چه ؟! فرمود: «به خدا سوگند، جز خير و نيکي نمي‏دانم».

پس علي‏عليه السلام نوشته را گرفت و بُرد و ابو بکر و عمر به مدينه بازگشتند و گفتند: اي پيامبر خدا ! چه چيزي درباره ما [رخ داده] است؟ فرمود: «چيزي جز خير نيست؛ ولي به من گفته شد: چنين باشد که از جانب تو، کسي جز خودت يا مردي از [خاندان] خودت ابلاغ نکند».

 الإرشاد: در ماجراي برائت آمده است که پيامبرصلي الله عليه وآله آن را به ابو بکر داد تا با آن، پيمان با مشرکان را به کنار افکند. پس دور نشده بود که جبرئيل بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شد و گفت: خداوند بر تو درود مي‏فرستد و مي‏گويد: «از جانب تو، جز تو يا مردي از تو [پيام را] نمي‏رسانَد».

پس پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را خواست و به او فرمود: «بر عَضباء، شتر من، سوار شو و به ابو بکر برس و [آيه‏هاي] برائت را از دست او بگير و آنها را به مکّه برسان و پيمان مشرکان را به پيش خودشان بيفکن و ابو بکر را مخيّر کن که يا در رکاب تو بيايد يا به سوي من بازگردد».

پس امير مؤمنان بر «عَضباء»، شتر پيامبر خدا، سوار شد و رفت تا به ابو بکر رسيد. چون ابو بکر، علي‏عليه السلام را ديد، هراسان شد و به پيشبازش آمد و گفت: اي ابو الحسن! براي چه آمده‏اي ؟ آيا همراه من مي‏آيي يا به منظور ديگري آمده‏اي ؟

امير مؤمنان به او فرمود: «پيامبر خدا به من فرمان داده است که به تو برسم و آيه‏هاي برائت را از تو بگيرم و با آنها، پيمان مشرکان را به پيش خودشان بيفکنم و به من فرمان داده که تو را مخيّر کنم که يا با من بيايي و يا به سوي او بازگردي».

ابو بکر گفت: به سوي او باز مي‏گردم. و به سوي پيامبرصلي الله عليه وآله بازگشت و چون بر او وارد شد، گفت: اي پيامبر خدا ! تو مرا براي کاري شايسته ديدي که بدان، گردن‏ها به سويم کشيده شد و چون به سوي آن رو کردم، مرا از آن بازگرداندي. براي چه ؟ آيا قرآن درباره من نازل شده است ؟

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «نه؛ امّا جبرئيل امين از سوي خداوند بزرگ بر من فرود آمد و اين‏گونه گفت: "از جانب تو، جز تو يا مردي از خاندانت [پيام را] نمي‏رسانَد" و علي از من است و جز علي از جانب من ابلاغ نمي‏کند».

تاريخ دمشق - به نقل از ابن عبّاس -: در حالي که با عمر بن خطّاب در يکي از کوچه‏هاي مدينه، دست در دست هم مي‏رفتيم، به من گفت: اي ابن عبّاس ! من رفيقت را مظلوم مي‏دانم. گفتم: اي امير مؤمنان ! پس حقّ غصب شده‏اش را به او بازگردان! دستش را از دستم بيرون کشيد و از من دور شد و زير لب زمزمه کرد.

سپس ايستاد تا به او رسيدم. پس به من گفت: اي ابن عبّاس ! جز اين نمي‏بينم که مردم، رفيقت را کوچک شمردند. گفتم: به خدا سوگند، پيامبر خدا او را کوچک نشمرد، آن گاه که او را فرستاد و به او فرمان داد که [آيه‏هاي] برائت را از ابو بکر بگيرد و بر مردم فروبخواند! پس عمر سکوت کرد.

ر. ک: ج8، ص 341 (عمر بن خطّاب).

تاريخ دمشق: 349 - 344:42.

بررسي و تحليل

علّامه طباطبايي ‏رحمه الله در بررسي و تحليل روايات اعزام امام علي‏عليه السلام براي اعلان برائت از مشرکان مي‏فرمايد:

از روايات فراواني که درباره ماجراي فرستادن علي‏عليه السلام و عزل ابو بکر نقل شده است، به روشني دانسته مي‏شود که سخني که جبرئيل براي پيامبرصلي الله عليه وآله آورد، اين است: «لا يؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک»،و نيز پاسخ پيامبرصلي الله عليه وآله به ابو بکر که از علّت عزلش پرسيده بود، همان چيزي بود که خداوند سبحانْ وحي کرد يا اين سخن که به همان معناست: «لا يؤدّي عنّي إلّا أنا أو رجل منّي».

و در هر حال، آن سخن، مطلق، فراگير و شامل ابلاغ برائت و يا هر حکم الهي ديگري است که پيامبرصلي الله عليه وآله نياز دارد کسي از جانب او آن را ابلاغ کند و هيچ دليل نقلي يا غير آن وجود ندارد که اين حکم را به ابلاغ برائت اختصاص دهد.

و روشن است که منع از برهنه طواف کردن بر گِرد کعبه و جلوگيري از حج گزاردن مشرکان پس از آن سال و نيز تعيين تکليف پيمان‏هاي مدّت دار و بي‏مدّت، همگي احکام الهي‏اي بودند که درباره آنها آياتي نازل شده بود. پس چه معنايي دارد که ابلاغ برخي از آنها را به ابو بکر و ابلاغ برائت را به ابو هريره مربوط بدانيم (حال يا به تنهايي و يا پس از آن که صداي علي‏عليه السلام گرفت) و او نيز همه آنها را جار بزند تا آن‏جا که صداي او هم بگيرد؟ و اگر اين کار در اين حال براي ابو هريره جايز باشد، چرا براي ابو بکر نباشد؟

آري، برخي از مفسّران (مانند ابن کثير و همگنانش) در اين‏جا وجهي تراشيده‏اند تا مضمون اين روايات را توجيه و سپس تأييد کنند و آن اين است که جمله «لا يؤدّي عنّي إلّا أنا أو رجل منّي»، ويژه ابلاغ برائت است و ديگر احکامي را که علي‏عليه السلام ندا مي‏داد، شامل نمي‏شود و پيامبرصلي الله عليه وآله،از آن رو علي‏عليه السلام را براي ابلاغ آيه‏هاي برائت [که در بردارنده نقض پيمان با مشرکان بود] در ميان حاجيان برگزيد که بنا بر عادت عرب، جز کسي که پيمان را بسته يا مردي از خاندانش، آن را نقض نمي‏کند و رعايت اين عادت جاري عرب، باعث شد تا پيامبرصلي الله عليه وآله ابلاغيه برائت را که در آن نقض پيمان با مشرکان بود، از ابو بکر بگيرد وبه علي‏عليه السلام - که مردي از خاندانش بود - بدهد تا بدين وسيله، سنّت عرب را حفظ کند.

اينان گفته‏اند: و اين، معناي گفته پيامبرصلي الله عليه وآله به ابو بکر است که چون پرسيد: اي پيامبر خدا ! آيا درباره من چيزي نازل شده است ؟ فرمود: «نه؛ ولي از جانب من، جز من يا مردي از خاندان من ابلاغ نمي‏کند». يعني من تو را عزل و علي‏عليه السلام را نصب کردم تا سنّت جاري عرب را حفظ کنم.

اي کاش مي‏دانستم که از کجا مفروض گرفته‏اند سخني که جبرئيل فرود آورد: «إنّه لا يؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک»، منحصر به ابلاغ نقض پيمان است و معناي ديگري ندارد؛ در حالي که هيچ دليل عقلي و نقلي بر اين انحصار نيست و جمله، آشکارا مي‏فهماند که هر چه ابلاغش بر عهده پيامبر خداست، جايز نيست که جز خود او و يا مردي از خاندانش به ابلاغ آن بپردازد، خواه نقض پيمان با مشرکان باشد - همان گونه که در برائت بود - يا حکم الهي ديگري که رساندن و ابلاغش بر عهده پيامبرصلي الله عليه وآله است و اين، غير از ديگر رسالت‏هاي پيامبرصلي الله عليه وآله است که ابلاغش وظيفه شخص ايشان نيست، مانند نامه‏هايي که به پادشاهان و امّت‏ها و اقوام گوناگون فرستاد و آنان را به اسلام دعوت کرد و يا ديگر نوشته‏هايي که در امور ديني و حکومتي مردم به وسيله افرادي از ميان مسلمانان به سوي آنان مي‏فرستاد.

تفاوت آشکاري ميان اين‏گونه امور، و برائت و احکامي مانند آن است؛ زيرا مضمون آيه‏هاي برائت و احکامي مانند: نهي از برهنه طواف کردن و حج گزاردنِ مشرکانْ پس از آن سال، احکامي الهي بودند که به‏تازگي نازل شده و هنوز تبليغ و بيان نشده و به مخاطبان اصلي، يعني مشرکان مکّه و حاجيان غير مسلمان، نرسيده بودند و رسالت الهي ابلاغ اين گونه احکام، به عهده شخص فرستاده خداست؛ و تنها در مواردي پيامبرصلي الله عليه وآله به اعزام اشخاصي براي تبليغ اکتفا مي‏کرد که از بيان اوّليه آن احکام و ابلاغ به کساني که مي‏توانست به آنها برساند، فارغ شده بود (مانند دعوت به اسلام و احکام و فرمان‏هاي دين) و مي‏گفت: «حاضران به غايبان برسانند».

پيامبرصلي الله عليه وآله چون در ادامه رسالتش به دعوت کساني روي آورد که اطميناني به رسيدن دعوتش به آنان نبود و يا مجرّد رسيدن، اثر نداشت و بايد با ارسال نامه و يا پيک به شأن او توجه و از او دعوت خصوصي مي‏شد، از ارسال پيک يا نامه سود برد، همچنان که در دعوت فرمانروايان انجام شد.

و محقّق منصف بايد در سخن «لايؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک»، نيک بنگرد؛ زيرا [قيد «از جانب تو» آورده و] گفته است: «ابلاغ نمي‏کند از جانب تو، جز تو» و نگفته است: «ابلاغ نمي‏کند جز تو يا مردي از تو» تا اشتراک در رسالت را برساند و نيز نگفته است: «ابلاغ نمي‏کند از تو مگر از تو» تا رسالت‏هاي ديگري را هم که به هر مؤمن شايسته‏اي مي‏داد، شامل شود؛ زيرا مفاد سخن «لايؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک» آن است که رسالت‏هايي که به عهده شخص توست، کسي جز تو نمي‏تواند ادا کند، مگر مردي که از [خاندان] تو باشد؛ يعني در آنچه بر عهده توست، مانند ابلاغ اوّليه احکام، جز مردي از [خاندان] تو نمي‏تواند جانشينت گردد.

کاش مي‏دانستم چه چيزي آنان را به اهمال در فهم وحي الهي «لايؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک» که سخن خداست و جبرئيلْ آن را بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل کرده، کشانده است و گفته‏اند: «سنّت جاري عرب بود که پيمان را نقض نکند، جز همو که پيمان را بسته يا مردي از خاندانش». سنّتي که خبر و اثري از آن در وقايع و جنگ‏هاي آنان نيست، جز همان چيزي که ابن کثير در بحث از آيه‏هاي برائت گفته و به عالمان نسبت داده است.

به علاوه، اگر اين سنّت عربي جاهلي هم وجود داشته است، چه اعتباري در اسلام دارد؟ و چه بهايي نزد پيامبري دارد که هر روز، سنّتي از جاهليت را نسخ و هر از چند گاه، عادت قبيله‏اي را نقض مي‏کرد و اين عادت نيز از اخلاق کريمانه و يا سنّت‏ها و عادت‏هاي سودمند نبود تا نقض نشود؛ بلکه يک سليقه قومي بود و بيشتر به سليقه اشراف مي‏مانست که پيامبرصلي الله عليه وآله در فتح مکّه و کنار کعبه، آن گونه که سيره نويسان مي‏گويند، فرمود: «آگاه باشيد! هر اشرافيگري يا خون و مالي را که ادّعا شود، زير پا نهادم، جز صيانت و نگهداري کعبه و سقايت و آبرساني به حاجيان را».

به علاوه، اگر آن سنّتي عربي و پسنديده بود، آيا پيامبر خدا از آن غفلت داشته است؟ و يا آن را از ياد برده و آيه‏ها را به ابو بکر داده و روانه‏اش کرده است و چون او به سوي مکّه بيرون آمده، به مقصد نرسيده، پيامبرصلي الله عليه وآله آنچه را از ياد برده بود، به ياد آورده است و يا يکي از اصحاب به يادش آورده که چه امر واجبي را بايد رعايت مي‏کرده است، در حالي که پيامبرصلي الله عليه وآله، اسوه والاي مکارم اخلاقي و رعايت دورانديشي و حسن تدبير است؟

و چگونه ممکن است که اين يادآورندگان (تا مدّتي پس از خروج ابو بکر) از اين نکته مهم که به طور عادي از آن غفلت نمي‏شود، غافل مانده‏اند ؟! مانند آن است که بگوييم: جنگجو، سلاحش را فراموش کند!

و آيا به وحي الهي بر پيامبرصلي الله عليه وآله واجب بوده است که اين سنّت عربي را نقض نکند؟ و آيا آن، يکي از احکام شرعي در اين زمينه است و حرام است که حاکم مسلمان، پيماني را به دست غير خود يا کسي از غير خاندانش نقض کند؟

اين حکم، چه معنايي دارد؟ آيا حکمي اخلاقي است که پيامبرصلي الله عليه وآله ناچار بوده آن را رعايت کند؛ زيرا مشرکان، اين نقض را نمي‏پذيرفته‏اند، جز آن که از خود پيامبرصلي الله عليه وآله يا کسي از خاندانش بشنوند؟! و حال آن‏که آن زمان، مسلمانان سيطره داشتند و زمام امور به دست پيامبرصلي الله عليه وآله بود و ابلاغ هم ابلاغ است، به وسيله هر کس که باشد.

يا اين‏که مؤمناني که مخاطب گفته «عَهَدتُّم»  و گفته «وَأَذَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ‏ي إِلَي النَّاسِ»  و گفته «فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِينَ»  بودند، اين نقض را به رسميت نمي‏شناختند، جز آن که از پيامبرصلي الله عليه وآله يا کسي از خاندانش بشنوند، حتي اگر آيه‏هاي نقض را از ابو بکر شنيده باشند؟!...

علّامه طباطبايي در ادامه نقدِ سخن رشيد رضا که ابو بکر را امير الحاج و علي‏عليه السلام را مُبلّغ آيه‏هاي برائت و دست‏يار ابو بکر دانسته است، مي‏گويد:

و بحث بيشتر در مسئله امارت حج، تأثيري در فهم معناي گفته «لا يؤدّي عنک إلّا أنت أو رجل منک» ندارد؛ زيرا امير الحاج بودن، خواه براي ابو بکر يا علي‏عليه السلام باشد و دلالت بر فضيلتي داشته يا نداشته باشد، از شئون و حقوق ولايت مطلقه اسلامي است که به حاکم، حقّ دخالت در امور دنيايي جامعه اسلامي و اجراي احکام و شرايع ديني را مي‏دهد؛ اما چنين اختياري را در معارف الهي و امور وحيانيِ نازل شده از آسمان درباره دين، به او نمي‏دهد.

آري، در اختيار پيامبر خداست که روزي ابو بکر را و روزي علي‏عليه السلام را براي سرپرستي حاجيان نصب کند و روزي اسامه را بر ابو بکر و عموم اصحاب، فرماندهي دهد و روزي ابن امّ مکتوم را بر مدينه بگمارد، در حالي که برتر از او در آن شهر هست و پس از فتح مکّه، کسي را امير آن‏جا کند و يا بر يمن و نيز بر امور زکات، کسي را بگمارد و ابو دجانه انصاري يا سباع بن عرفطه غفاري را - بنا به آنچه در نقل ابن هشام آمده است -، در سال حجّة الوداع در مدينه به جاي خود نهد، حال آن که ابو بکر در آن جاست و به حج نيامده است، بنا به آنچه بخاري و مسلم و ابو داوود و نسايي و جز آنها روايت کرده‏اند.

پس مي‏توان گفت که اين نصب‏ها، تنها دلالت بر اين دارند که حضرت، صلاحيت آن شخص را براي تصدّي و اداره امور، باور داشته است.

و امّا وحي آسماني با آن همه معارف و شرايع، نه پيامبر و نه کسي ديگر حقّ تصرّف و دخالت در آن را ندارند و ولايت مطلقه ايشان بر امور جامعه اسلامي، تأثيري در فراگيري و محدوديت يا قبول و نسخ وحي الهي و مانند آن ندارد و سنّت‏هاي قومي و عادت‏هاي جاري، حاکميتي بر سخن خدا ندارند تا لازم آيد که وحي با آنها تطبيق شود يا در اين امور مهم، اقوام و خويشان به جاي انسان بنشينند.

و خلط ميان اين دو باب موجب مي‏شود تا معارف الهي از اوج کمال و شکوه خود به حضيض افکار اجتماعي - که تحت تأثير رسوم و عادت‏ها و اصطلاح‏هاست -، سقوط کند و انسان، حقايق معارف الهي را با افکار عاميانه‏اي که فرا گرفته، تفسير کند و آنچه را اجتماعْ بزرگ مي‏شمارد، بزرگ بشمارد، نه آنچه را خداوندْ بزرگ شمرده است، و آنچه را مردمْ کوچک مي‏شمارند، کوچک بشمارد تا آن‏جا که نويسنده‏اي محترم در معناي کلام وحياني بگويد: آن، عادت عربيِ محترمي است

ماموريت به سوي يمن

پيامبر خدا پس از فتح مکّه و پيروزي بر قبيله‏هاي اطراف آن در نبرد حنين، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به يمن گسيل داشت. او در حلّ برخي از مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن وليد را فرستاد؛ ولي او هم کاري از پيش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفيقي به دست نياورد. آن‏گاه پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را فرا خواند و او را همراه نامه‏اي به آن سو فرستاد.

علي ‏عليه السلام با بياني رسا و گفتاري مؤثّر، نامه را بر مردم فروخواند و آنان را به توحيد، دعوت کرد. پس قبيله «هَمْدانْ» اسلام آورد. علي‏عليه السلام خبر اسلام آوردن آنان را به پيامبر خدا گزارش داد. پيامبرصلي الله عليه وآله شادمان شد و همدانيان را دعا کرد.

در گزارش‏هاي ديگر از درگيري مولا با قبيله «مَذحِج» سخن رفته است که امام‏عليه السلام به سرزمين آنان درآمد و ايشان را به اسلام، دعوت نمود و چون نپذيرفتند و جنگ را در پيش گرفتند، حضرت با آنان جنگيد و پس از فراري دادن آنان، دوباره به اسلام، دعوتشان کرد و غنايم نبرد را گِرد آورد و به ضميمه صدقات نجران در موسم حج به پيامبرصلي الله عليه وآله ملحق شد.

پيامبرصلي الله عليه وآله، قضاوت در يمن را نيز به عهده علي‏عليه السلام نهاد و براي استواري در آن دعايش کرد.  منابع تاريخي، نمونه ‏هايي از اين قضاوت‏ها را گزارش کرده‏اند.

اکنون اين سؤال مي‏تواند چهره نمايد که همه اين وقايع در يک سفر براي علي‏عليه السلام رخ داده است يا در چند سفر ؟ ابن سعد به دو سفر مولا تصريح مي‏کند.  افزون بر اين، چگونگي گزارش‏هاي درگيري با قبيله مَذحِج نيز مستقل‏بودن آن «سريّه» را نشان مي‏دهد.

در متون مرتبط با رفتن مولا به يمن و چگونگي اين مأموريت بزرگ، عظمت‏ها و منقبت‏هايي براي مولاست که مي‏نگريد.

 تاريخ الطبري - به نقل از ابو اسحاق از بَراء بن عازب -: پيامبر خدا، خالد بن وليد را به سوي مردم يمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند و من در ميان کساني بودم که با او رفتيم. پس شش ماه ماند و مردم به او پاسخ مثبت ندادند. پس پيامبرصلي الله عليه وآله، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد و همراهانش را بازگرداند و اگر کسي از همراهان خالد بن وليد خواست با او بيايد، اجازه دهد.

من از کساني بودم که به دنبال علي‏عليه السلام رفتيم. چون به اوايل يمن رسيديم، به آنان خبر رسيد و همه جمع شدند و علي‏عليه السلام برايمان نماز صبح را خواند و چون فارغ شد، ما را به يک صف کرد و در جلوي ما ايستاد و پس از حمد و ثناي الهي، نامه پيامبر خدا را برايشان خواند. پس قبيله هَمْدان، همگي در يک روز مسلمان شدند.

علي‏عليه السلام اين را به پيامبر خدا نوشت و چون ايشان نامه‏اش را خواند، به سجده افتاد و سپس نشست و فرمود: «سلام بر هَمْدان، سلام بر هَمْدان!». سپس اهل يمن، پي در پي مسلمان شدند.

 الطبقات الکبري: پيامبر خدا، علي‏عليه السلام را به يمن فرستاد و پرچمي براي وي بست و با دست خود، بر سرش عمامه نهاد و فرمود: «پيش رو و باز نگرد. چون بر سرزمينشان فرود آمدي، تا نجنگيده‏اند با آنان مجنگ».

پس علي‏عليه السلام با سيصد سوار، بيرون آمد و آن، نخستين گروه سواري بود که به سرزمين مَذحِج، وارد مي‏شد. پس علي‏عليه السلام يارانش را پراکنده کرد و آنان، اموال و غنايم و زن و فرزند و شتر و گوسفند و مانند آن را آوردند و علي‏عليه السلام، بريدة بن حصيب اسلمي را بر غنيمت‏ها گمارد و او همه آنها را براي علي‏عليه السلام گِرد آورد.

سپس علي‏عليه السلام اجتماع آنان را ديد و به اسلام دعوتشان کرد؛ امّا آنان از پذيرفتن اين دعوت، خودداري ورزيدند و تير و سنگ پرتاب کردند. علي‏عليه السلام هم يارانش را سازماندهي کرد و پرچمش را به مسعود بن سنان سِلمي سپرد و با يارانش بر آنها حمله بُرد و بيست تن از آنان را کشت.

آنان متفرّق و فراري شدند؛ اما علي‏عليه السلام آنان را تعقيب نکرد. سپس آنان را به اسلام دعوت کرد. شتابان، اجابت کردند و چند تن از رؤساي آنان با او بر اسلام، بيعت کردند و گفتند: ما بر قوم پشت سرمان ولايت داريم و اين هم زکات ماست. پس حقّ الهي را از آنها برگير.

علي‏عليه السلام، غنيمت‏ها را گِرد آورد و به پنج بخش قسمت کرد و در يک سهم نوشت: «براي خدا» و بر آن [پنج سهم]، قرعه زد. نخستين سهم، قسمت خمس درآمد و بقيه را بر يارانش قسمت نمود. سپس بازگشت و در مکّه به پيامبرصلي الله عليه وآله ملحق شد که در سال دهم براي حج به آن‏جا آمده بود.

پ امام علي‏عليه السلام: پيامبر خدا مرا به يمن فرستاد و به من فرمود: «اي علي ! با کسي مجنگ تا آن که او را دعوت کني و به خدا قسم، اگر خداوند به دست تو کسي را هدايت کند، برايت از آنچه خورشيد بر آن مي‏تابد، بهتر است و تو بر او ولايت داري، اي علي!».

 امام علي‏عليه السلام: پيامبر خدا مرا به يمن فرستاد. گفتم: اي پيامبرخدا ! مرا به سوي قومي که از من سالمندترند، مي‏فرستي تا ميان آنان قضاوت کنم؟ فرمود: «برو که خداي متعال، زبانت را استوار مي‏دارد و قلبت را راهنمايي مي‏کند»..

 السيرة النبويّة - به نقل از ابو عمرو مدني -: پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را به يمن فرستاد و خالد بن وليد را نيز با سپاه ديگري اعزام کرد و فرمود: «اگر به هم رسيديد، علي بن ابي طالب فرمانده باشد»

 الإرشاد: عمرو [بن معديکرب] مرتد شد و بازگشت و قومي از بني حارث بن کعب را غارت کرد و به سوي قوم خود رفت. پس پيامبر خدا، علي بن ابي طالب‏عليه السلام را خواست و او را بر مهاجران امارت داد و به سوي بني زبيد فرستاد و خالد بن وليد را با گروهي از اعراب، روانه کرد و به او فرمان داد که به سوي قبيله جعفي برود و چون دو گروه به هم رسيدند، علي بن ابي طالب‏عليه السلام فرمانده باشد.

امير مؤمنان حرکت کرد و خالد بن سعيد بن عاص را بر پيش‏قراولان خود گمارد و خالد بن وليد، ابو موسي اشعري را فرمانده پيش‏قراولان خود کرد.

قبيله جعفي، چون خبر حرکت سپاه را شنيدند، دو دسته شدند: يک دسته به يمن و دسته ديگر به قبيله بني زبيد ملحق شدند و خبر اين به امير مؤمنان رسيد. پس به خالد بن وليد نوشت که هر جا پيک من به تو رسيد، توقّف کن؛ اما خالد نايستاد. پس [علي‏عليه السلام] به خالد بن سعيد نوشت: راه را بر او ببند و نگهش دار. پس خالد [بن سعيد]، راه را بر او بست و وي را نگه داشت تا امير مؤمنان به او رسيد و وي را بر مخالفتش سرزنش کرد.

سپس حرکت کرد تا بني زبيد را در وادي کُشَر[  ديدار کرد و چون بني زبيد او را ديدند، به عمرو گفتند: اي ابو ثور ! چگونه هستي هنگامي که اين جوان قريشي تو را ببيند و از تو خراج بگيرد؟ گفت: اگر مرا ببيند، خواهد دانست.

پس عمرو بيرون آمد و هماورد طلبيد. امير مؤمنان به سويش حرکت کرد که خالد بن سعيد برخاست و به او گفت: اي ابو الحسن! پدر و مادرم فدايت باد! بگذار من با او بجنگم. امير مؤمنان به وي فرمود: «اگر من بر تو حقّ اطاعت دارم، سر جايت بايست». پس ايستاد.

سپس امير مؤمنان به جنگ عمرو آمد و چنان فريادي بر سر او کشيد که گريخت و برادر و پسر برادرش کشته شدند و زنش، رکانة بنت سلامة با چند زن ديگر، اسير شدند و امير مؤمنان بازگشت و خالد بن سعيد را بر بني زبيد گمارد تا زکات‏هاي آنان را بگيرد و به هر يک از فراريان که مسلمان شد و بازگشت، امان دهد.

برخي از دعاهاي پيامبر براي امام

 

>خدايا! براي من ياوري از خاندانم قرار ده؛ علي، برادرم را

>خدايا! قلبش را از علم و فهم و حکمت و نور، آکنده ساز

>خدايا! قلبش را هدايت کن و زبانش را استوار بدار

>خدايا! حق را داير مدار او قرار بده

>خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس دشمنش مي‏دارد، دشمن بدار

>خدايا! هر کس او را ياري مي‏کند، ياري‏اش ده و هر کس وي را وا مي‏نهد، او را وا بنه

>خدايا! او را نصرت ده و با او نصرت بخش

>خدايا! گرما و سرما را از او دور کن

>خدايا! او را شفا بده

>پروردگارا! مرا تنها مگذار

>خدايا! به حق علي، علي را بيامرز

>دعاهاي جامع پيامبر براي امام

خدايا! براي من ياوري از خاندانم قرار ده؛ علي، برادرم را

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خدايا! همان گونه که برادرم موسي گفت، مي‏گويم: خدايا! براي من ياوري از خاندانم قرار ده؛ علي برادرم را. پشتم را با او محکم بدار و او را در کارم شريک گردان تا فراوان تسبيحت کنيم و به ذکرت بپردازيم که تو به ما بينايي .

 امام باقرعليه السلام: چون آيه‏هاي «وَ اجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي - هَرُونَ أَخِي - اشْدُدْ بِهِ‏ي أَزْرِي ؛  و براي من ياوري از خاندانم قرار ده - هارون، برادرم را - پشتم را با او محکم بدار» نازل شد، پيامبر خدا روي کوهي بود. پس پروردگارش را خواند و فرمود: «خدايا! پشتم را با برادرم علي محکم بدار» و خداوند، دعايش را اجابت کرد .

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: اي سرور و خداي من ! از تو مي‏خواهم که برايم ياوري از خاندانم قرار دهي که بازويم را بدان قوي کني. پس علي را ياور و برادر من قرار ده و شجاعت را در دل او بنِه و هيبتش را در دل دشمن بيفکن.

ر. ک: ج8، ص 106 (وزير من).

خدايا! قلبش را از علم و فهم و حکمت و نور، آکنده ساز

 امام علي‏عليه السلام: من شب و روز بر پيامبر خدا وارد مي‏شدم و چون مي‏پرسيدم، پاسخم مي‏داد، و اگر ساکت مي‏ماندم، او آغاز [به سخن] مي‏کرد، و آيه‏اي بر او نازل نشد، جز آن که قرائتش کردم و تفسير و تأويل آن را دانستم.

و او از خدا خواست که هيچ يک از آموخته‏هايش را در حلال و حرام و امر و نهي و طاعت و معصيت، فراموش نکنم و نکردم.

او دستش را بر سينه‏ام نهاد و فرمود: «خدايا! قلبش را از علم و فهم و حکمت و نور، آکَنده ساز». سپس به من فرمود: «پروردگار عز و جل به من خبر داد که دعايم را در حقّ تو اجابت کرد».

 امام علي‏عليه السلام: پيامبر خدا... دستش را بر سينه‏ام مي‏نهاد و سپس مي‏فرمود: «خدايا ! قلبش را از علم و فهم و نور و حلم و حکمت و ايمان، آکَنده ساز و دانايش کن و نادانش مساز و او را حفظ کن و از يادش مبر».

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خداوند متعال با من درباره علي پيماني بست. پس گفتم: «اي پروردگار ! آن را براي من روشن کن». گفت: بشنو. گفتم: «شنيدم». گفت: بي‏گمان، علي، پرچم هدايت است....

گفتم: «خدايا ! دلش را روشني بخش و بهارش را ايمان قرار ده». پس خداوند گفت: اين را براي او انجام دادم

خدايا! قلبش را هدايت کن و زبانش را استوار بدار

 امام علي‏عليه السلام: پيامبر خدا مرا به يمن فرستاد. گفتم: اي پيامبر خدا ! مرا در حالي که جوانم، براي قضاوت در ميان آنان مي‏فرستي و من نمي‏دانم قضاوت چيست؟ با دستش بر سينه‏ام زد و سپس فرمود:«خدايا ! قلبش را هدايت کن و زبانش را استوار بدار» و پس از آن، هيچ‏گاه در قضاوت ميان دو نفر به ترديد نيفتادم.

 تاريخ بغداد - به نقل از عمر بن علي از پدرش علي بن ابي طالب‏عليه السلام -: پيامبرصلي الله عليه وآله مرا براي گماردن بر يمن فرا خواند. به او گفتم: اي پيامبر خدا ! من جواني کم سن و سال هستم و از قضاوت آگاهي ندارم.

پيامبر خدا، دو - يا سه - مرتبه بر سينه‏ام زد و هر بار مي‏فرمود: «خدايا ! قلبش را هدايت کن و زبانش را استوار بدار». پس گويي که همه علم نزد من است و قلبم از علم و فقه آکنده شد و در قضاوت ميان دو نفر، ترديد نکردم. المستدرک علي الصحيحين - به نقل از ابن عبّاس -: پيامبرصلي الله عليه وآله، علي‏عليه السلام را به يمن فرستاد و فرمود: «احکام و شرايع دين را به آنها بياموز و ميانشان قضاوت کن». علي‏عليه السلام گفت: من از قضاوت آگاهي ندارم. پس به سينه‏اش زد و فرمود: «خدايا ! او را در قضاوت، هدايت کن».[3] .

 امام علي‏عليه السلام: پيامبرصلي الله عليه وآله برايم دعا کرد و فرمود: «خدايا ! قلبش را هدايت نما و سينه‏اش را گشاده کن و زبانش را استوار بدار و او را از گرما و سرما محافظت فرما».

خدايا! حق را داير مدار او قرار بده

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خداوند، علي را بيامرزد ! خدايا! حق را بر مدار او بچرخان، هر جا که بگردد.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خدايا! حق را بر مدار علي بچرخان، هر جا که بگردد.

ر. ک: ج 8، ص 426 (فخر رازي).

ج 2، ص 225 (علي با حق است).

خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس دشمنش مي‏دارد، دشمن بدار

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: هر که من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوست و هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمن بدار.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: اين [علي]، وليّ هر کس است که من مولاي اويم. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار. خدايا! هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمنش بدار.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - روز غدير خم -:خدايا ! هر کس من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار و هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمنش بدار و هر کس وي را ياري مي‏کند، ياري‏اش کن و هر کس او را کمک مي‏کند، کمکش کن.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - در حَجّة الوداع -:هر کس که خدا و پيامبرش مولاي اويند، اين [علي] مولاي اوست. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار و هر کس وي را دشمن مي‏دارد، دشمنش بدار. خدايا! با هر کس از مردم که به او محبت دارد، دوست و با هر کس که وي را دشمن مي‏دارد، دشمن باش .

 تاريخ دمشق - به نقل از عمرو ذو مر و سعيد بن وهب و زيد بن يثيع -: شنيديم که علي‏عليه السلام در رُحْبه  مي‏فرمايد: «شما را به خدا سوگند مي‏دهم، هر کس که شنيده پيامبرصلي الله عليه وآله در روز غدير خم چه گفته است، برخيزد».

پس سيزده نفر برخاستند و گواهي دادند که پيامبر خدا فرمود: «آيا من به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر نيستم؟». گفتند: آري، اي پيامبر خدا ! پس دست علي‏عليه السلام را گرفت و گفت: «هر کس من مولاي اويم، اين، مولاي اوست. خدايا ! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار و هر کس با وي دشمني مي‏کند، با او دشمني کن، و هر کس که او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار و هر کس از او نفرت دارد، از او نفرت داشته باش. و هر کس او را ياري مي‏کند، ياري‏اش کن، و هر کس او را وا مي‏گذارد، وا بگذارش».

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خداوند، دشمن کسي است که با علي دشمني ورزد.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: هر کس من مولاي او هستم، علي مولاي اوست. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس دشمنش مي‏دارد، او را دشمن بدار، و به هر کسْ او را کمک مي‏کند، کمک کن، و هر کس را که ياري‏اش مي‏کند، ياري ده و هر کس را که او را وا مي‏نهد، وا بنه، و دشمنش را وا گذار.

[خدايا!] تو خود براي او و فرزندانش باش، و به نيکي جانشين او در ميانشان شو، و در آنچه به آنان مي‏دهي برکت ده، و آنان را با روح القدس تأييد فرما، و در زمين به هر سو رو کردند، حفظشان کن، و امامت را در ميان آنان قرار ده، و از هر که اطاعتشان کرد، سپاسگزاري کن، و هر کس را که نافرماني‏شان کرد، هلاک گردان که تو نزديک و اجابت کننده‏اي.

ر. ک: ج 2، ص 237 (واقعه غدير).

خدايا! هر کس او را ياري مي‏کند، ياري‏اش ده و هر کس وي را وا مي‏نهد، او را وا بنه

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - درباره علي‏عليه السلام -: خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمنش بدار، و هر کس او را ياري مي‏کند، ياري‏اش ده، و هر کس او را وا مي‏نهد، وي را وا بنه.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خدايا! هر کس علي را ياري مي‏کند، ياري‏اش ده. خدايا! هر کس علي را گرامي مي‏دارد، گرامي‏اش بدار. خدايا! هرکس علي را وا مي‏نهد، او را وا بنه.

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله: خدايا! علي را ياري کن. خدايا! گرامي بدار آن را که علي را گرامي مي‏دارد. خدايا! هر کس علي را وا مي‏نهد، او را وا بنه. پيامبر خداصلي الله عليه وآله: هر کس من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمنش بدار، و هر کس او را ياري مي‏کند، ياري‏اش ده، و هر کس او را وا مي‏نهد، وي را وا بنه و به هر کس او را کمک مي‏کند، کمک کن.

ر.ک: ج 2، ص 237 (واقعه غدير).

خدايا! او را نصرت ده و با او نصرت بخش

 المعجم الکبير - به نقل از ابن عبّاس -: چون پيامبر خدا پرچم را در جنگ خيبر به علي‏عليه السلام داد، اندکي برايش دعا کرد و فرمود: «خدايا! او را ياري کن و با او عزّت بخش، و بر او مهر بورز، و با او مهر آور، و او را نصرت ده، و با او نصرت بخش. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوستش بدار، و هر کس با او دشمني مي‏کند، دشمنش بدار».

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - درباره علي‏عليه السلام در روز غدير خم -: خدايا! ياري‏اش کن، و با او ياري ده، و بر او مهر بورز، و با او مهر آور، و او را نصرت ده، و با او نصرت بخش. خدايا! هر کس او را دوست مي‏دارد، دوست بدار، و هر کس او را دشمن مي‏دارد، دشمن بدار.

 تاريخ دمشق - به نقل از ابو ذر -: از پيامبر خدا درباره علي بن ابي طالب‏عليه السلام سخناني شنيدم که اگر يکي از آنها درباره من بود، برايم از دنيا و همه آنچه در آن است، محبوب‏تر بود. شنيدم پيامبر خدا مي‏فرمايد: «خدايا! او را ياري کن و با او ياري ده. خدايا! او را نصرت ده و برايش نصرت آور که او بنده تو و برادرِ پيامبر توست».

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - درباره علي‏عليه السلام -: خدايا! با او مهربان باش، و بر او رحمت فرست، و نصرتش بخش، و با او نصرت ده، و ياري‏اش برسان، و با او ياري ده که او بنده تو و سپاهي پيامبر توست.

. خدايا! گرما و سرما را از او دور کن

 امام علي‏عليه السلام: پيامبرصلي الله عليه وآله براي من دعا کرد تا خداي عز و جل مرا از گرما و سرما حفظ کند.

 سنن ابن ماجة - به نقل از عبد الرحمان بن ابي ليلي -: ابو ليلي، هميشه با علي‏عليه السلام به سر مي‏برد و علي‏عليه السلام، لباس تابستان را در زمستان، و لباس زمستان را در تابستان مي‏پوشيد. به ابو ليلي گفتيم: کاش رازش را از علي‏عليه السلام مي‏پرسيدي!

پس علي‏عليه السلام فرمود: پيامبر خدا در جنگ خيبر در پي‏ام فرستاد و من، چشمْ درد داشتم. گفتم: اي پيامبر خدا ! من چشمْ درد دارم. پس، از آب دهان مبارکش بر چشمم نهاد و سپس فرمود: «خدايا! گرما و سرما را از او دور کن». پس از آن روز، ديگر گرما و سرمايي احساس نکردم.

و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «مردي را روانه مي‏کنم که خدا و پيامبرش او را دوست دارند و او نيز خدا و پيامبرش را دوست دارد و نمي‏گريزد». پس مردم، گردن کشيدند و پيامبرصلي الله عليه وآله به سوي علي‏عليه السلام فرستاد و پرچم را به او داد

 مسند البزّار - به نقل از ابو ليلي که شب و روز با علي‏عليه السلام به سر مي‏برد -: به علي‏عليه السلام گفتم: مردم در نمي‏يابند که چرا در گرما با لباس سنگين و کلفت بيرون مي‏آيي و در زمستان با دو تکه پارچه! علي‏عليه السلام فرمود: «مگر با ما نبوده‏اي ؟». گفتم: چرا. فرمود: «پيامبر خدا، ابو بکر را فرا خواند و برايش پرچم فرماندهي بست و سپس او را روانه کرد. او مردم را حرکت داد و شکست خورد و عقب نشست.

پيامبرصلي الله عليه وآله پس از وي، عمر را فرا خواند و پرچم برايش بست و او نيز حرکت کرد و شکست خورد و بازگشت. پس پيامبر خدا فرمود: "پرچم را به مردي مي‏سپارم که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند. خدا پيروزش مي‏کند و گريزنده نيست". پس به سوي من فرستاد و مرا فرا خواند.

نزد او رفتم، در حالي که چشم درد داشتم و جايي را نمي‏ديدم. پس، آب دهان مبارکش را بر چشمم نهاد و فرمود: "خدايا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و پس از آن، گرما و سرما مرا آزار نداد».

 الغارات - به نقل از ابو اسحاق سبيعي -: من روز جمعه‏اي بر دوش پدرم بودم و امير مؤمنان علي بن ابي طالب‏عليه السلام خطبه مي‏خواند و در همان حال با آستينش خود را باد مي‏زد. پس گفتم: اي پدر ! امير مؤمنان احساس گرما مي‏کند؟ پدرم گفت: «او احساس گرما و سرما نمي‏کند؛ اما پيراهنش را شسته و هنوز نم دارد و چون پيراهن ديگري ندارد، آن را تکان مي‏دهد [تا خشک شود] »

 

خدايا! او را شفا بده

 

 امام علي‏عليه السلام: بيمار شدم و پيامبرصلي الله عليه وآله بر من وارد شد، در حالي که مي‏گفتم: خدايا! اگر مرگم در رسيده، راحتم کن، و اگر نرسيده، مرا از جا بلند کن و اگر [اين بيماري]، بلا و امتحان است، شکيبايي‏ام ده.

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چه گفتي؟». تکرار کردم. پيامبر خدا فرمود: «خدايا! او را شفا بده. او را عافيت بخش !». سپس فرمود: «برخيز !». پس برخاستم و آن بيماري ديگر به سراغ من نيامد.

 امام علي‏عليه السلام: بيمار شدم و پيامبرصلي الله عليه وآله بر من وارد شد، در حالي که مي‏گفتم: خدايا ! اگر اجلم سر رسيده، راحتم کن، و اگر هنوز مانده، مرا شفا بده يا عافيت بخش و اگر بلاست، شکيبايي‏ام ده.

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چه گفتي ؟». برايش تکرار کردم. پس با دستش [بر جاي درد] کشيد و سپس فرمود: «خدايا ! او را شفا بده يا عافيت بخش !». پس از آن ديگر به آن درد مبتلا نشدم.

 سنن الترمذي - به نقل از شُعبة بن عمرو بن مُرّه، از عبد اللَّه بن سلمه، از امام علي‏عليه السلام -: بيمار بودم. پيامبر خدا بر من گذشت، در حالي که مي‏گفتم: خدايا! اگر اجلم سر رسيده، راحتم کن، و اگر هنوز نرسيده، مرا از جا بلند کن، و اگر بلاست، شکيبايي‏ام ده.

پيامبر خدا فرمود: «چه گفتي؟». گفته‏ام را تکرار کردم. پيامبرصلي الله عليه وآله پايش را به من زد و فرمود: «خدايا! او را عافيت - يا شفا   - ده». پس ديگر به آن بيماري مبتلا نشدم.

 امام علي‏عليه السلام: شبي تب کردم و تا صبح نخوابيدم. پس پيامبر خدا نيز بيدار مانْد و آن شب را در ميان من و مصلّايش گذراند. مقداري نماز مي‏خوانْد و سپس نزد من مي‏آمد و از احوالم جويا مي‏شد و مرا مي‏نگريست و کارش اين بود تا صبح شد. پس چون نماز صبح را با اصحابش خواند، فرمود: «خدايا! علي را شفا ده و عافيت بخش که شب را به خاطر بيماري او بيدار ماندم».

 اُسد الغابة - به نقل از ابو رافع، درباره هجرت پيامبرصلي الله عليه وآله -: پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام فرمان داد که در مدينه به او برسد. پس علي‏عليه السلام پس از آن‏که خانواده پيامبرصلي الله عليه وآله را بيرون آورد، به دنبال او روان شد. شب‏ها راه مي‏رفت و روزها پنهان مي‏شد تا به مدينه رسيد.

چون خبر ورودش به پيامبرصلي الله عليه وآله رسيد، فرمود: «علي را برايم فرا بخوانيد». گفته شد: اي پيامبر خدا ! نمي‏تواند راه برود. پس پيامبرصلي الله عليه وآله نزد او آمد و چون وي را ديد، دست در گردنش کرد و بر پاهاي وَرَم کرده و خون چکان او گريست. سپس آب دهان مبارکش را در دستانش ريخت و با آن بر دو پاي علي‏عليه السلام کشيد و برايش عافيت خواست. پس علي‏عليه السلام تا پايان عمر از دردِ پا نناليد.

 

پروردگارا! مرا تنها مگذار

 

 پيامبر خداصلي الله عليه وآله - در جنگ احزاب -: «خدايا! در جنگ بدر، عبيدة بن حارث را از من گرفتي و در جنگ احد، حمزة بن عبد المطّلب را و [امروز] اين برادر من علي بن ابي طالب است. "رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنتَ خَيْرُ الْوَ رِثِينَ ؛ پروردگارا ! مرا تنها مگذار و تو بهترين بازمانده‏اي"».

 شرح نهج البلاغة: چون علي‏عليه السلام با عمرو به مبارزه پرداخت، پيامبر خدا، پيوسته دستانش بالا بود و با چشماني فرو هشته، سر به آسمان داشت و پروردگارش را مي‏خواند و چنين مي‏فرمود: «خدايا! در جنگ بدر عبيده را از من گرفتي و در جنگ احد، حمزه را. پس امروز علي را برايم حفظ فرما. "پروردگارا ! مرا تنها مگذار، هر چند که تو بهترين بازمانده‏اي"»

 سنن الترمذي - به نقل از اُمّ عطيّه -: پيامبرصلي الله عليه وآله، سپاهي فرستاد که علي‏عليه السلام هم در ميان آن بود. شنيدم پيامبرصلي الله عليه وآله در حالي که دستانش را بلند کرده، مي‏فرمايد: «خدايا! مرا از دنيا مبر تا آن که علي را نشانم دهي».

 مروج الذهب: پيامبر خدا پس از آن که جعفر بن ابي طالب طيّار در مؤته  شام شهيد شد، علي‏عليه السلام را هيچ کجا نمي‏فرستاد، مگر آن که مي‏گفت: «پروردگارا ! مرا تنها مگذار و تو بهترين بازمانده‏اي».

 

خدايا! به حق علي، علي را بيامرز

 

 امام علي‏عليه السلام: چيزي را مي‏گويم که پيش از اين به کسي نگفته‏ام. روزي از پيامبرصلي الله عليه وآله خواستم که براي من آمرزش بخواهد. فرمود: «مي‏کنم». پس برخاست و نماز گزارد و چون دستانش را به دعا بلند کرد، گوش فرا دادم، شنيدم که مي‏فرمايد: «خدايا، به حقّ علي نزد تو، علي را بيامرز!».

گفتم: اي پيامبر خدا ! يعني چه؟ فرمود: «آيا نزد خدا کسي گرامي‏تر از تو هست که با او به خدا شفاعت جويم؟!».

 

دعاهاي جامع پيامبر براي امام

 

امام علي‏عليه السلام: يک بار بيمار شدم. پس پيامبر خدا از من عيادت کرد و در حالي که بر پهلو خوابيده بودم، بر من وارد شد و کنارم نشست و مرا با لباسش پوشانيد و چون ضعفم را ديد، برخاست و به مسجد رفت و نماز گزارد و چون نمازش پايان يافت، آمد و لباسش را از روي من برداشت و فرمود: «اي علي! برخيز که بهبود يافتي».

پس برخاستم، گويي که پيش از اين دردي نداشته‏ام؛ و پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «از پروردگارم چيزي نخواستم، جز آن که به من داد و هيچ چيز براي خود نخواستم، مگر آن که مانندش را براي تو خواستم» .

 امام علي‏عليه السلام: به دردي دچار شدم. نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمدم و او مرا در جاي خود نشاند و به نماز ايستاد و گوشه لباسش را رويم انداخت و سپس فرمود: «اي پسر ابو طالب ! بهبود يافتي، و هيچ ناراحتي‏اي نداري. چيزي از خدا نخواستم، مگر آن که مانند آن را براي تو خواستم، و چيزي از خدا نخواستم، مگر آن که به من عطا کرد، جز آن که به من گفته شد: پس از تو پيامبري نيست».

 امام علي‏عليه السلام: در مسجد بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شدم و او در مصلّاي خود در يکي از اتاق‏هايش بود. پس فرمود: «اي علي ! امشب را در همين جا که مي‏بيني به صبح آوردم. نماز مي‏خواندم و از خدايم درخواست مي‏کردم. چيزي از او نخواستم، جز آن که مانندش را براي تو خواستم و چيزي از خدا نخواستم، مگر که به من عطا کرد، جز آن که به من گفته شد: پيامبري پس از من نيست».

 تاريخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن حارث -: به علي بن ابي طالب‏عليه السلام گفتم: مرا از بالاترين منزلتت نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آگاه کن. گفت: باشد. روزي خوابيده بودم و پيامبرصلي الله عليه وآله نماز مي‏خواند. چون از نمازش فارغ شد، گفت: «اي علي ! هيچ خيري از خداي عز و جل نخواستم، مگر آن که مانندش را براي تو خواستم، و از هيچ شرّي به خدا پناه نبردم، جز آن که براي تو نيز از آن پناه خواستم» .

 کتاب سليم بن قيس - به نقل از مقداد -: پيامبر خدا به علي‏عليه السلام فرمود: «مژده‏ات باد اي برادر من!». کلام پيامبرصلي الله عليه وآله در حالي بود که اصحاب پيرامون پيامبرصلي الله عليه وآله، آن را مي‏شنيدند.

علي‏عليه السلام گفت: خدا به تو بشارت خير دهد، اي پيامبر خدا و مرا فداي تو کند! پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چيزي از خدا نخواستم، مگر آن که عطايم کرد، و چيزي براي خود نخواستم، جز آن که مانندش را براي تو خواستم. من از خدا خواستم که بين من و تو برادري قرار دهد، پس قرار داد، و از او خواستم که تو را پس از من وليّ هر مؤمني کند، پس کرد، و از او خواستم چون به من لباس نبوّت و رسالت پوشانده، به تو لباس وصايت و شجاعت بپوشاند. پس پوشانْد، و از او خواستم که تو را وصيّ و وارث و گنجينه علم من قرار دهد، پس قرار داد».

 امام علي‏عليه السلام: چون ابو طالب درگذشت، نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمدم و گفتم: عموي پيرت درگذشت. فرمود: «برو و او را [با کفن] بپوشان و کارهاي ديگرش را مکن تا نزد من آيي». پس او را پوشاندم و به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله رفتم. فرمود: «برو و خود را شستشو ده و کار ديگري مکن تا نزد من آيي». پس خود را شستم و نزد پيامبرصلي الله عليه وآله رفتم. برايم دعاهايي کرد که در برابر آنها، شتران سرخ مو و سياه مو خوشحالم نمي‏کند

 امام صادق‏عليه السلام: پيامبر خدا چون در قُدَيْد  فرود آمد، به علي‏عليه السلام فرمود: «اي علي ! من از پروردگارم خواستم که ميان من و تو پيوند ولايت ايجاد کند، که چنين کرد؛ و از پروردگارم خواستم که ميان من و تو برادري قرار دهد، که قرار داد؛ و از پروردگارم خواستم که تو را وصيّ من قرار دهد، که قرار داد».

دو مرد قريشي گفتند: به خدا سوگند، نزد ما يک من خرما در مشکي کهنه، محبوب‏تر از چيزي است که محمّد از پروردگارش خواست! چرا از پروردگارش فرشته‏اي نخواست تا او را بر دشمنش ياري دهد يا گنجي که از فقرش رهايي دهد ؟ به خدا سوگند، او از خدا هيچ حق و باطلي نخواسته، مگر آن که اجابتش کرده است.

پس خداوندِ منزّهِ والا نازل کرد: «فَلَعَلَّکَ تَارِکم بَعْضَ مَا يُوحَي إِلَيْکَ وَ ضَآلِقم بِهي صَدْرُکَ ؛  نکند برخي از آنچه را به تو وحي مي‏شود، واگذاري و بدان دل تنگ داري».

 تاريخ دمشق - به نقل از ابن عبّاس -: اسماء بنت عميس به من خبر داد که مدّت زيادي به پيامبرصلي الله عليه وآله چشم دوخته و ديده که او پيوسته و تنها براي علي و فاطمه‏عليهما السلام دعا مي‏کند و کس ديگري را در دعايش شريک آن دو نمي‏کند .

ر. ک: ج 8، ص 163 (از پروردگارم پنج ويژگي براي تو درخواست کردم).

عروج پيامبر از سينه وصي

 

روزهاي پاياني عمر پيامبر خدا، روزهايي شگفت است و براي علي‏عليه السلام، آکنده از غم، سرشار از درد و مملوّ از رنج، و براي سياستمداران، روزهاي تلاش، چاره‏جويي و کوشش براي رقم‏زدن سياست فردا و فرداها...

پيامبرصلي الله عليه وآله فرمان داد تا سپاهي را براي نبرد با روميان سامان دهند. سپاه، سامان يافت و چهره‏هاي برجسته‏اي در آن حضور يافتند و پيامبرصلي الله عليه وآله خود پرچم را بست و به دست اسامه داد. جوان‏بودن فرمانده، بهانه‏اي به دست سياستمداران داد تا با اعتراض به آن، انگيزه‏هاي اصلي خود را در تأخير حرکت سپاه و سهل‏انگاري در آن، پنهان دارند.

پيامبرصلي الله عليه وآله در بستر بيماري از تب مي‏سوخت. در آن حال و هوا، چون از سهل‏انگاري‏ها آگاهي يافت، از بستر به پا خاست و با تن رنجور، آهنگ مسجد کرد و مسلمانان را از پيامدهاي ناهنجار سستي‏ها آگاهاند و آن‏گاه فرمود:

سپاه اسامه را حرکت دهيد.

امّا سياستبازان، با درنگي که بيش از پانزده روز کشيد، عملاً از اعزام سپاه، جلوگيري کردند.

پيامبر خدا که آخرين لحظات زندگاني را مي‏گذرانْد، زره و پرچم خود را به مولا بخشيد و او را وصيّ خود قرار داد  و در ضمن نجوايي طولاني، علوم بي‏شماري را به امام علي‏عليه السلام انتقال داد و در حالي که آخرين جمله را بر زبان مي‏راند که: «لا، مع الرفيق الأعلي» در آغوش مولا زندگي را بدرود گفت و روح مطهّرش از روي سينه همبَر و همراهش، همگام و مدافع بي‏بديل و رازدار بي‏نظيرش علي‏عليه السلام به سوي «رفيق اعلي» پر کشيد.

اکنون مولاست و انبوه غمِ نشسته بر دل.

علي‏عليه السلام، پيامبر خدا را با چشماني اشکبار و قلبي آکنده از غم با ياري فرشتگان و فضل بن عباس غسل داد  و کفن کرد. سپس چهره پيامبر خدا را گشود و در حالي که سرشک از ديده جاري داشت، با صدايي شکسته در گلو که انبوه انبوه، اندوه و درد و رنج را فرياد مي‏کرد، فرمود:

پدر و مادرم فدايت باد! پاک زيستي و پاکيزه رفتي ...

و بر آن پيکر مطهّر نماز خواند و سپس اصحاب، دسته دسته، بر آن پيکر پاک، نماز گزاردند .

امام علي‏عليه السلام با همکاري اوس بن خولي و فضل بن عبّاس، پيکر مطهّر پيامبر خدا را در همان جا که روح شريفش پر کشيده بود، به خاک سپرد.

 الإرشاد: امير مؤمنان در بيماري پيامبرصلي الله عليه وآله هيچ گاه از او جدا نمي‏شد، جز به ضرورت. [يک بار] چون براي کاري بيرون رفت، پيامبرصلي الله عليه وآله اندکي بهبود يافت و علي‏عليه السلام را نديد. پس در حالي که همسرانش پيرامونش بودند، فرمود: «برادر و همراهم را برايم فرا بخوانيد» و دوباره بي‏حال گشته، ساکت شد.

پس عايشه گفت: ابو بکر را نزدش بياوريد. پس فرا خوانده شد و بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد گشت و بالاي سر حضرت نشست. چون پيامبرصلي الله عليه وآله چشمانش را گشود و او را ديد، از او رو گردانيد و ابو بکر برخاست و گفت: اگر با من کاري داشت، مرا از آن آگاه مي‏کرد.

هنگامي که ابو بکر بيرون رفت، پيامبرصلي الله عليه وآله گفته‏اش را تکرار کرد و فرمود: «برادر و همراهم را برايم فرا بخوانيد». پس حفصه گفت: عمر را برايش فرا بخوانيد. پس فرا خواندند و حاضر شد و چون پيامبرصلي الله عليه وآله او را ديد، از وي نيز رو گردانيد و او هم بازگشت.

سپس پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «برادر و همراهم را برايم فرا بخوانيد». پس امّ سلمه گفت: علي‏عليه السلام را برايش بياوريد که او جز علي‏عليه السلام را نمي‏خواهد. امير مؤمنان فرا خوانده شد و چون به او نزديک شد، پيامبرصلي الله عليه وآله، اشاره‏اي به او کرد. پس علي‏عليه السلام خم شد و پيامبرصلي الله عليه وآله مدت زيادي با او نجوا کرد. سپس برخاست و در کناري نشست تا پيامبرصلي الله عليه وآله به خواب رفت.

مردم به او گفتند: اي ابو الحسن! چه چيزي با تو در ميان نهاد؟ گفت: «هزار باب علم به من آموخت که هر کدامش هزار باب را بر من گشود و مرا به چيزي وصيّت کرد که اگر خدا بخواهد، بدان اقدام مي‏کنم».

سپس پيامبرصلي الله عليه وآله سنگين شد و به حال احتضار افتاد و امير مؤمنان نزدش بود. چون زمان آن رسيد که جان از کالبد شريفش به در رود، به علي‏عليه السلام فرمود: «اي علي! سرم را بر دامنت بگذار که امر الهي رسيد و پس از خروج جانم، آن را به دست گير و به صورت کش. سپس مرا رو به قبله کن[10]  و کار [غسل و کفن] مرا خود به عهده بگير و پيش از همه مردم بر من نماز بگزار و از من جدا مشو تا مرا در گور نهي و از خداي متعال ياري بخواه».

علي‏عليه السلام، سرِ حضرت را به دامن گرفت و پيامبرصلي الله عليه وآله از حال رفت. پس فاطمه‏عليها السلام خود را بر او افکند و به صورتش مي‏نگريست و ناله مي‏زد و مي‏گريست و مي‏گفت:

سپيدرويي که از ابرها با روي او باران طلبيده مي‏شود

فريادرس يتيمان، پناه بيوگان.

پس پيامبرصلي الله عليه وآله چشمانش را گشود و با آواي ضعيفي گفت: «دخترکم ! اين گفته عمويت ابو طالب است. آن را مگو، بلکه بگو: "وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَبِکُمْ ؛  و محمّد، جز پيامبري نيست که پيش از او هم پيامبراني بوده‏اند. آيا اگر او بميرد يا کشته شود، از عقيده خود باز مي‏گرديد؟"».

پس فاطمه‏عليها السلام زماني دراز گريست و پيامبرصلي الله عليه وآله به او اشاره کرد که نزديک آيد. نزديک شد و پيامبرصلي الله عليه وآله رازي را به او گفت که چهره‏اش شکفت.

سپس در حالي‏که دست راست امير مؤمنان در زير چانه حضرت بود، روح پيامبرصلي الله عليه وآله پَر کشيد. پس آن (دست) را بالا آورد و بر صورت خود کشيد. سپس او را رو به قبله نمود و چشمانش را بست و جامه‏اش را به رويش کشيد و به تدبير امور پيامبرصلي الله عليه وآله پرداخت

 کنز العمّال - به نقل از حذيفة بن يمان -: بر پيامبر خدا در بيماري منجر به فوتش وارد شدم و او را ديدم که به علي‏عليه السلام تکيه زده بود. خواستم علي‏عليه السلام را دور کنم و خود به جايش بنشينم. پس گفتم: اي ابو الحسن ! مي‏بينم که امشب خسته شده‏اي. کاش کنار مي‏رفتي تا ياري‏ات مي‏کردم! پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «او را واگذار. او از تو به جايش سزاوارتر است».

 الطبقات الکبري - به نقل از عبد اللَّه بن محمّد بن عمر بن علي بن ابي طالب‏عليه السلام، از پدرش، از جدّش -: پيامبرصلي الله عليه وآله در بيماري‏اش فرمود: «برادرم را برايم فرا بخوانيد». علي‏عليه السلام فراخوانده شد. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «نزديک بيا !».

[علي‏عليه السلام فرمود:] پس نزديک شدم و پيامبرصلي الله عليه وآله بر من تکيه زد و آن قدر به من تکيه داد و با من گفتگو کرد تا آب دهان مبارکش سرازير شد و به من رسيد و سپس سنگين شد و در دامنم فرو افتاد. پس فرياد کشيدم: اي عبّاس، مرا درياب که هلاک شدم!

پس عبّاس آمد و تلاش هر دو اين بود که پيامبرصلي الله عليه وآله را به رو بخوابانند.

 مسند ابن حنبل - به نقل از امّ موسي، از امّ سلمه -: سوگند به آن که به او سوگند مي‏خورم، بي‏گمان، علي‏عليه السلام آخرين هم‏صحبت پيامبرصلي الله عليه وآله بود. هر صبحگاه، پيامبر خدا را عيادت مي‏کرديم و مکرّر مي‏فرمود: «علي آمد؟». گمان مي‏کنم علي‏عليه السلام را در پي کاري فرستاده بود.

پس از آن که آمد، حدس زدم که با او کاري دارد. پس، از اتاق بيرون آمديم و نزديک در نشستيم و من از بقيه به در نزديک‏تر بودم. پس علي‏عليه السلام به روي پيامبرصلي الله عليه وآله خم شد و پيامبرصلي الله عليه وآله با او راز مي‏گفت و نجوا مي‏کرد. سپس پيامبر خدا همان روز قبض روح شد. پس علي‏عليه السلام، آخرين کسي است که با پيامبرصلي الله عليه وآله بوده است.

 الإرشاد: پيامبرصلي الله عليه وآله به علي‏عليه السلام رو کرد و فرمود: «اي برادر من ! آيا وصيّت مرا مي‏پذيري و وعده‏هاي مرا بر آورده مي‏کني و بدهي‏هايم را مي‏پردازي و پس از من به امور خانواده‏ام رسيدگي مي‏کني؟». علي‏عليه السلام گفت: آري،اي پيامبر خدا !

پس فرمود: «نزديک من بيا» و علي‏عليه السلام نزديک شد. او را به خود چسبانْد، سپس انگشترش را از دستش بيرون آورد و به علي‏عليه السلام فرمود: «اين را بگير و به دستت کن».

و شمشير و زره و همه ابزار جنگي‏اش را خواست و به او داد و دستاري را نيز که هنگام مسلّح شدن و به جنگ رفتن به شکم خود مي‏بست، خواست وچون آوردند، آن را به علي‏عليه السلام داد و به او فرمود: «با نام خدا به خانه‏ات برو».

 امام علي‏عليه السلام: پيامبر خدا قبض روح شد در حالي که سرش بر سينه من بود و جانش در کف دستم روان شد و آن را بر صورتم کشيدم و غسل او را عهده‏دار شدم و فرشتگان، ياورم بودند. پس در و ديوار خانه ضجّه مي‏زد، فرشتگاني فرود مي‏آمدند و گروهي ديگر به آسمان مي‏رفتند و همهمه آنان از گوشم جدا نشد که بر او درود مي‏فرستادند تا آن که او را در آرامگاهش به خاک سپرديم .

 امام زين العابدين‏عليه السلام: پيامبر خدا قبض روح شد و سرش در دامان علي‏عليه السلام بود.

 الطبقات الکبري - به نقل از شعبي -: پيامبر خدا وفات يافت و سرش در دامان علي‏عليه السلام بود و علي‏عليه السلام غسلش داد و فضل [بن عباس] نِگَهش داشته بود و اسامه به فضل، آب مي‏رساند.

 الطبقات الکبري - به نقل از ابو غَطَفان -: از ابن عبّاس پرسيدم: آيا ديدي هنگامي که پيامبر خدا جان داد، سرش در دامان کسي باشد؟ گفت: جان داد، در حالي که به سينه علي‏عليه السلام تکيه داده بود.

گفتم: عروه برايم گفته است که عايشه مي‏گويد: پيامبر خدا ميان سينه و گلوي من جان داد. ابن عباس گفت: آيا مي‏فهمي [چه مي‏گويي] ؟! به خدا سوگند، پيامبر خدا جان داد، در حالي که به سينه علي‏عليه السلام تکيه داده بود و او و برادرم فضل بن عبّاس غسلش دادند.

 الطبقات الکبري - به نقل از عبد اللَّه بن حارث -: چون پيامبرصلي الله عليه وآله قبض روح شد، علي‏عليه السلام برخاست و در را محکم بست. پس عبّاس به همراه بني عبد المطّلب آمدند و بر در ايستادند و علي‏عليه السلام مي‏فرمود: «پدر و مادرم فدايت باد ! در زندگي و مرگ، خوش‏بو بودي» و بويي خوش که تاکنون مانندش را نيافته بودند، در هوا پراکنده شده بود.

عبّاس به علي‏عليه السلام گفت: مانند زنان، گريه و زاري مکن و به کار پيامبرصلي الله عليه وآله بپرداز. علي‏عليه السلام فرمود: «فضل را بر من وارد کنيد».

انصار گفتند: شما را به خدا سوگند مي‏دهيم که ما را در [غسل و کفن و نماز] پيامبر خدا بي بهره مگذاريد. و يکي از مردانشان را به نام اوس بن خَولي داخل نمودند و او با يک دستش کوزه‏اي آب مي‏آورد. پس علي‏عليه السلام پيامبرصلي الله عليه وآله را مي‏شست و دستش را زير پيراهن مي‏برد و فضل، لباس را نگه مي‏داشت و مرد انصاري آب مي‏آورد و بر دست علي‏عليه السلام پارچه‏اي بود که دستش را در آن مي‏کرد و به زير پيراهن مي‏بُرد.

 الطبقات الکبري - به نقل از عمر بن علي بن ابي طالب -: چون پيامبر خدا را بر تخت نهادند، علي‏عليه السلام فرمود: «کسي به امامت نماز ميّت نايستد که او خود، امام شما در مرگ و زندگي است!».

پس مردم، دسته دسته وارد مي‏شدند و [فُرادا] صف به صف و بدون امام بر او نماز مي‏خواندند و تکبير مي‏گفتند و علي‏عليه السلام در برابر پيامبر خدا ايستاده بود و مي‏فرمود:

«سلام بر تو، اي پيامبر ! رحمت و برکات خدا بر تو!

خدايا! ما گواهي مي‏دهيم که او آنچه را بر وي نازل شده بود، رسانْد و براي امّتش خيرخواهي کرد و در راه خدا با تمام توان کوشيد تا آن که خدا دينش را عزّت بخشيد و کلمه او کامل شد.

خدايا! ما را از کساني قرار بده که از آنچه بر او نازل کرده‏اي، پيروي مي‏کنند و پس از او ما را استوار بدار و با او گِرد هم آور!».

پس مردم آمين مي‏گفتند تا اين‏که مردان و سپس زنان و پس از آن کودکان، بر حضرت نماز گزاردند.

 تاريخ الطبري - به نقل از ابن اسحاق -: آنان که به قبر پيامبر خدا داخل شدند: علي بن ابي طالب‏عليه السلام و فضل بن عباس و قُثَم بن عبّاس و شُقران، آزاد شده پيامبر خدا، بودند و اوس بن خَولي، علي‏عليه السلام را قسم داد که از پيامبرصلي الله عليه وآله بي بهره‏شان نگذارد. پس علي‏عليه السلام به او فرمود: «پايين بيا». پس با آنان داخل قبر شد.

 الطبقات الکبري - به نقل از ابن جريج، از امام باقرعليه السلام -: پيامبرصلي الله عليه وآله سه غسل داده شد: با آب و سدر، از زير پيراهنْ شستشو شد، با آب چاهي در قُبا به نام «غَرس» که از آنِ سعد بن خَيثمه بود و از آن مي‏نوشيد؛ و علي‏عليه السلام غسلش را به عهده گرفت. عبّاس، آب مي‏ريخت و فضل، نِگَهش داشته بود.

 امام علي‏عليه السلام - از سخنانش هنگامي که به غسل و تجهيز پيامبر خدا مشغول بود -:پدر و مادرم به فدايت باد، اي پيامبر خدا! با مرگ تو، رشته‏اي گسست که با مرگ کس ديگري نگسست؛ رشته خبر گرفتن و خبر دادن و اخبار آسماني.

سوک تو چنان ويژه است که ديگر مصيبت‏ها را تسلّي داد، و چنان گسترده است که همگان را به سوک نشاند؛ و اگر نبود که به شکيبايي فرمان داده‏اي و از بي‏تابي بازداشته‏اي، اشک ديده را بر تو به پايان مي‏برديم.

درد ما، ماندگار و اندوهمان هميشگي، اما در مصيبت تو اندک است؛ ليکن مرگ را نه مي‏توان بازگردانْد و نه مي‏توان راند.

پدر و مادرم به فدايت باد! ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن و در خاطرت نگاه دار!

ر. ک: ج 8، ص 83 (جايگاهش نزد پيامبر).

ج 8، ص 190 (آخرين وداع کننده).

اللهم صل و سلم  وزد و بارک علی سیدة الجلیلة الجمیلة المعصومة المظلومة الکریمة النبیلة

المکروبة العلیة ذات الاحزان الطویلة فی المدة القلیلة الرضیة الحلیمة العفیفة السلیمة المجهولة

قدرا و المخفیة قبرا المدفونة سرا و المغصوبة جهرا سیدة النساء الانسیة الحوراء امَ الائمةالنقباء

النجباء بنت خیر الانبیاء الطاهرة المطهرة البتول العذراء 

 فاطمة التقیة الزهراء علیها السلام

صبوری

غم دوری و اشک دیده  و سوز جگرها

سرای بی سر و فراق هم نفس وقامت خم ما 

بازم صبوری ، بازم صیوری

 

خنده غم و داغ دلبرو این فصل غربت

کنج عزلت و حال ماتم و خانه در تب وتا  

بازم صبوری ، بازم صیوری

 

درگه درو میخ بر درو خون روی دیوار

یاس پرپرو روی نیلی و ضرب دست اعدا  

بازم صبوری ، بازم صیوری

 

ضربه در و پهلوی مادر و طفل بی پناهم

منو شورغیرت و دست بسته و تنهای تنها 

بازم صبوری ، بازم صیوری

 

رفتی و حبیبم  میر چون اسیرم منو درد دوری

منو خار در چشم منو چاه غربت منو داغ زهرا 

بازم صبوری ، بازم صیوری

ایام جانسوز شهادت  اولین شهیده ولایت

 حضرت فاطمه زهرا سلام الله

بر تمام شیعیان تسلیت باد

 

امیرمومنان در واپسین لحظات زندگی حضرت زهرا چون او را مشاهده نمود که قطرات اشک در اطراف دیدگان مبارکش حلقه زده فرمود:

ای بانوی من چرا گریه می کنی؟

بی بی فرمود : به حال تو گریه می کنم که بعد از من با چه حوادثی مواجه خواهی شد

امیرمومنان فرمود : گریه مکن به خدا سوگند این مصائب در راه خداوند در نزد من بسیار ناچیز است

آنگاه حضرت زهرا وصیت فرمود که به شیخین اجازه ندهید در مراسم تجهیزش حضور پیدا کنند و امیرمومنان نیز به وصیتش عمل کرد

 

سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود                   کی  سزاوار فشار آن درو دیوار بود

آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی                 ز کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود

گردش گردون دون بین کز جفای سامری                   نقطه پرگار هستی مرکز مسمار بود

صورتش نیلی شد از سیلی که چونسیل سیاه      روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود

 

 

بالا رفتن از شانه‏هاي پيامبر براي شکستن بت‏ها

 

کعبه در هماره تاريخ، جلوه يکتا پرستي بوده است. بدان روزگاران که پيامبر خدا فرمان بعثت يافت و براي هدايت امّت برانگيخته شد، جاهليان از سرِ جهل و کژ انديشي اين خانه توحيد را از بت‏هاي گوناگون آکنده بودند و بدين سان، مرکز توحيد را با اين عمل نابخردانه، به شرک، آلوده بودند.

پيامبرصلي الله عليه وآله به زدودن اين همه زشتي و ناهنجاري همّت ورزيد و علي‏عليه السلام را براي زدودن جلوه‏هاي شرک از خانه توحيد، همراه برد. مولا بر دوش پيامبر خدا برآمد و بُت بزرگِ قريشيان - و به نقلي بت خزاعه - را از فراز خانه توحيد به زمين افکند.

اين فضيلت عظيم (بت شکني بر دوش پيامبر خدا) را در گستره تاريخ، فقط علي‏عليه السلام دارد؛ موهبتي که هيچ‏کس با آن بزرگوار در آن، شريک نيست.

 امام علي‏عليه السلام: همان شبي که پيامبر خدا به من فرمان داد که در بسترش بخوابم و از مکّه هجرت کرد، مرا با خود، نزد بت‏ها برد و فرمود: «بنشين!». پس من کنار کعبه نشستم. سپس پيامبر خدا از شانه‏هاي من بالا رفت و فرمود: «برخيز!». من او را بلند کردم و چون ضعفم را در زير خود ديد، فرمود: «بنشين!». پس نشستم و او را پايين آوردم.

پيامبر خدا براي من نشست و به من فرمود: «اي علي! تو از شانه‏هاي من بالا برو» و من هم بالا رفتم. سپس پيامبر خدا مرا بلند کرد و چنان پنداشتم که اگر بخواهم، به آسمان دست مي‏يابم.

روي کعبه رفتم و پيامبر خدا کنار رفت تا من، بت بزرگ آنان (قريش) را که از مس بود و با ميخ‏هاي آهنين به سقف کعبه محکم شده بود، بيندازم. پس پيامبر خدا به من فرمود: «چاره‏اي برايش بينديش» و من دست به کار شدم و در کارِ آن بودم و پيامبر خدا مي‏فرمود: «دوباره! دوباره!».

پس من پيوسته در کار آن بودم تا موفّق شدم. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «آن را در هم بکوب» و من آن را در هم کوبيده، شکستم و پايين آمدم.

المستدرک علي‏الصحيحين - به نقل از ابومريم از امام علي‏عليه السلام -: پيامبر خدا، مرا با خود برد تا به کعبه رساند و به من فرمود: «بنشين!». پس من کنار کعبه نشستم و پيامبر خدا از شانه‏هاي من بالا رفت و به من فرمود: «برخيز!». پس برخاستم و چون ضعفم را در زير خود ديد فرمود: «بنشين!». پس پايين آمدم و نشستم.

سپس به من فرمود: «اي علي! از شانه‏هاي من بالا برو». پس من از شانه‏هاي ايشان بالا رفتم و پيامبر خدا مرا بلند کرد. چون مرا بالا برد، چنان پنداشتم که اگر بخواهم، به کرانه آسمان دست مي‏يابم.

پس بر بالاي کعبه رفتم و پيامبر خدا کنار رفت و به من فرمود: «بت بزرگ آنان (بت قريش) را بينداز» و بت از مس بود و با ميخ‏هاي آهنين به سقف کعبه محکم شده بود. پس پيامبر خدا به من فرمود: «چاره‏اي برايش بينديش» و پيوسته به من مي‏گفت: «زود باش! زود باش! "جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَطِلُ إِنَّ الْبَطِلَ کَانَ زَهُوقًا؛

حق آمد و باطل رفت که باطل، رفتني است"».

پس من پيوسته در کارِ آن بودم تا موفّق شدم. پس فرمود: «پَرتابش کن!». من پرتابش کردم و شکست و از بالاي کعبه به پايين پريدم و با پيامبرصلي الله عليه وآله به سرعت بازگشتيم و بيم آن داشتيم که کسي از قريش يا غير آنان، ما را ببيند.

و [آن بت]، ديگر بالاي کعبه نرفت.

امام علي‏عليه السلام - خطاب به ابو بکر -: «به خدا سوگندت مي‏دهم، آن که پيامبر خدا او را براي انداختن و شکستن بت کعبه بر دوشش گرفت تا آن‏جا که اگر مي‏خواست به کرانه آسمان دست يابد، دست مي‏يافت، تو بودي يا من؟». ابو بکر گفت: بلکه تو بودي.

تحقيق و بررسي

نقل‏هاي اين حادثه بس فراوان است. به گفته علّامه عالي‏قدر، عبد الحسين اميني،   پيشوايان حديث و تاريخ، آن را گزارش کرده‏اند، بي‏آن‏که در سندهاي آن خدشه کنند و در نقل آن، ترديد روا دارند. آنچه اندکي کاوش مي‏خواهد و نيازمند تحقيق و تفحّص و روشن سازي است، زمان وقوع حادثه است.

گردآوري و دسته‏بندي انبوه نقل‏ها و گزارش‏هاي بسيار فراوان در اين زمينه، نشان‏دهنده آن است که نقل‏ها چهار گونه‏اند:

1. برخي گزارش‏ها - که بسيار فراوان‏اند -، بدون تصريح بر زمان وقوع حادثه، در پايان نقل آورده‏اند که مولا فرمود:

يکي از بت‏ها را پرتاب کردم که مانند شيشه خُرد شد. سپس فرود آمدم و من و پيامبر خدا از يکديگر سبقت مي‏جستيم تا در خانه‏ها پنهان شويم، مبادا کسي ما را ببيند.

2. گزارش ديگر، گوياي اين است که حادثه در شب خروج پيامبر خدا از مکّه انجام گرفته است.

3. در گزارشي ديگر تصريح شده‏است که پيامبر خدا، همراه امام علي‏عليه السلام از خانه خديجه‏عليها السلام به راه افتاده‏اند و پس از شکستن بت‏ها بازگشته‏اند.

4. نقل آخر تصريح دارد که اين حادثه در جريان فتح مکّه بوده‏است.

سه دسته اوّل گزارش‏ها نشان مي‏دهد که حادثه بايد قبل از هجرت و در اوج خفقان و اختناق مشرکان اتّفاق افتاده باشد و گمان قوي نيز همين را تأييد مي‏کند، اگر چه بعيد نمي‏نمايد که حادثه دو بار اتّفاق افتاده باشد؛ يعني پيامبر خدا در آن هنگامه هول و هراس و در فضاي تاريک قبل از هجرت، اين‏حرکت بزرگ و شرک‏زدا را همراه علي‏عليه السلام انجام دادند و طبيعي مي‏نمايد که مشرکان - که مکّه، مسجد الحرام و کعبه را در اختيار داشتند -، دگربار، بت‏ها را بر جاي نهاده و کعبه را آلوده باشند و آن‏گاه در فتح مکّه، براي آخرين بار، اين حرکت عظيمْ تکرار شده باشد.

برخي از محدّثان و عالمان، اين تعدّد را احتمال داده‏اند. علّامه مجلسي که در جايي از بحار الأنوار، گزارش‏هاي مربوط به فتح مکّه را آورده، در جايي ديگر، به نقل‏هاي ديگر اشاره کرده و نوشته است:

اما اين که شکستن بت‏ها در فتح مکّه بوده باشد، از اين حديث و نيز بيشتر احاديث وارد شده در اين موضوع، استفاده نمي‏شود؛ بلکه صراحت برخي احاديث و ظهور برخي ديگر، گواه وقوع آن پيش از هجرت است. پس مي‏توان با قول به تعدّد واقعه، ميان اخبار، جمع کرد.

احمد بن محمّد بن عليّ بن احمد عاصمي (م 378 ق) از اديبان و عالمان قرن چهارم خراسان، در کتاب ارجمند زين الفتي في شرح سورة «هل أتي» نيز اين احتمال را داده است.

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در دو شنبه 9 اسفند 1395برچسب:,ساعت 16:42 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

قرآن میفرمایدنامه اعمال آنهایی را که به دست راستشان میدهندو به آنها اصحاب یمین درسوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟یمین به ابجد میشه110علی110یمین110ولی دین110دین الهی110 علی110 جلوه الله 110بحق110منادیه 110حامیان110دین الهی110ماه دین110علی110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی به ابجد  نماینده الله 46 محمد20+26 علی = 46 ماه 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110 حامیان110 دین الهی 110 ولی دین 110 «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55)
هم آئینه رسالتو هم آئینه امامتی  ولی دین 110 علی 110 ولی دین 110
به ابجدولی46ماه46 محمد20+26علی=46ولی 46+ 46=92 محمد92+18ذالحجه"غدیرخم=110 دین الهی 110 علی110جلوه الله110ولی دین110 ترجمه آیه فوق جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده ‏اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات می‏كنند در حالى كه در ركوع نمازند انگشتر به گدا می دهند برو ای کدای مسکین دره خانه علی زن
عالمی منادیه دین الهی نداء میدهد یعنی امام علی نداء میدهد الله محمد علی یازده امام اسلام 110  اصل دین اسلام دین فاطمه علی 110 منادیه 110 دین الهی 110 نداء خواهد کرد پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت در گرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند. آدم چقدر باید بدبخت و نادان باشه در بار امیر المومنین بیش از 700 آیه نازل شده در باره عمر سر خر نازل شده عرعر می کنه خیلی آدم باید بدبخت باشه امام علی را نشناسد برای امتحان امت نادانها بر اسب سرکش خلافت با نادانی تمام تاختند و ابوبکر دوسال خلافت نکرده در لجن زار خلافت فرو رفت تمام ناحقها دوسال خلافت نکرده از دنیا می روند
وقتی جوانان بی دین زیاد شوند جوانانی که وقتشان را به بطالت میگذرانند و ساعتها با بازی های گیم وووو قطار فوتبال قمار شراب تلف می کنند ولی سه دقیقه نماز نمی خوانند کسی برای آنها و آینده شان دل نمی سوزاند گرانی و بی کاری و سختی وبال گردنشان خواهد شد که مقصر خودشان میباشند دوستم که فرزندی ندارد قرار بود کارخانه ای با 300 نفر شغل اینجاد کند در مترو چند جوان را دید تا آخر ایستگاه پاسور بازی با موبایل می کردند گفتم کار کارخانه ات به کجا رسید گفت برای این بی دینها که چهل سال عمرشان را بیهوده تلف کرده حرام است کاری کنیم جوانان امروزی سنشان به 60 نرسیده از دنیا می روند دوست زمان تحصیلم 60 سالش میباشد یک بار هم نماز نخوانده در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست ور نه هر گبری به پیری میشود پرهیز کار حقیقت همانند آفتاب در وسط روز آشکار است و هر کس مقداری سر خود را بالا بگیرد آن را خواهد دید . خدایا نور معرفت هدایت خود را بر دل تمام انسانها  بتابان . اهدنا الصراط المستقیم { 110خلیفه حق الله محمد اصل اسلام 110 درجه دینی الله محمد علی 110 ولی دین 110دین الهی 110علی 110یمین110قرآن میفرماید روز قیامت همه در گرو اعمالشان هستند الا اصحاب الیمین به ابجد یمین 110 علی 110 یمین 110کسانی که نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند به ابجد شهید 319 مذهب الله محمد علی 319   به ابجد شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319سلام واقعی 319 نماز مسلمان 319 شهید 319 دین ناب محمد علی319مذهب الله محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 شیعه 385 
شهید  319 فلسفه دین 319 +66 الله = 385شیعه  385 فلسفه دین الله 385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385 دین ناب الله محمد علی 385
به ابجدشهید الله 385 فلسفه دین الله 385 نماز مسلمان 319شهید  319 اسلام واقعی 319 نماز مسلمان 319 شهید 319 دین ناب محمد علی319مذهب الله محمد علی 319 فلسفه دین 319 +66 الله =  385 شیعه 385   فلسفه دین 319 +لا اله الا الله 46 محمد علی 46= 365 روز سال فلسفه دین 319 +26 علی +20 محمد = 46 = 365 روز سال 365+20 محمد = 385فلسفه دین الله 385شیعه385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 3855 با قانون الهی دین الله 385 قانون اساسی الهی 385 فلسفه دین الله 385 زنده با دین بحق حسینی  385
به ابجد
کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110 یمین 110علی110 ولی دین 110 دین الهی 110 علی110یمین 110 علی 110   در سوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین 275{الا اصحاب الیمین} 275+110دین الهی=385 شیعیان علی فقط اهل نجاتند پیامبر فرمود یا علی تو و شیعیانت رستگاران عالمید  یا علی انت و شیعتک هم الفائزون  همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین اصحاب امیر المومنین علی ابن ابی طالب میباشند 
با سه کلمه {دین} { الله} {پیامبر}{ و امامت} را مشخص کن
به ابجد64دین 64 الله محمد علی64 امام واقعی جهان اسلام64 جانشین محمد علی 64 امام مقدس دین الله 64دین برگزیده اسلام 64 بهترین دین دنیا 64  64+64دین=128حسین128کلید دینکعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128کلید دین 128سبب دین128کعبه 97+5+12 امام 14 معصوم =128 حسین 128 کلید دین 128{ قال رسوالله} کتاب الله و عترتی1575+12 امام=1587-1202 سه خلیفه=385شیعه قال رسو الله=من و علی پدران این امتیم انا و  علی ابواه هذاه الامه"275+110علی=385 شیعه به ابجددین64 الله محمدعلی64دین64کلید بدین الله64راه حق اسلام علی 64جانشین مقدس دین الله64دین واقعی اسلامه 64 صاحب خلافت دین اسلام64 جانشین محمد علی64راه الله منصب الله64اصل ولایت امامتی64عترت رسول الله 64دین اهل بیت رسول64دین الله محمدی 64به دین قرآن علی 64با جانشین اصلی محمد64محوراصلی قرآن64تنها برگزیده دین64 نماینده واقعی دین الله64عشق الله راه الله 64برترین امام دین64 راه الله منصب الله 64اصل ثمره حق امامت64 دین برگزیده اسلام64جانشین بحق رسو الله 64امام براه الله محمد 64+64=128حسین 128کلید دین 128با امام دین کربلاء128  به ابجد کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم = 128 حسین 128 کلید دین 128       اسم محمد 25 اسم علی 31 اسم فاطمه 32 اسم حسن 15 اسم حسین 25= 128 حسین سفینه" النجاه"  قال رسو الله حسن و حسین سیدان و سروران اهل بهشتند طاوس اهل الجنه  دین ما حسینیست به ابجد64 دین 64 الله محمد علی 64+64 دین =128حسین 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128 دین خدا 669 - 541 عمر ابوبکر=128حسین  پیامبر 12 جانشین اصلی دارد   جانشین اصلی پیامبر 66 الله

جانشین بپیامبر669-541فتنه ها=128حسین

 وصی پیامبر359-231 ابوبکر نفاق= 128حسین128 کلید دین 128

 

گل زمانflorگل زمان128حسین128دینه مهدی وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه 25 اصل اسلام 25 شیعه 25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر  به ابجد لااله الا الله165 + 128حسین +92 محمد = 385 شیعه385 فلسفه دین الله 385بدین واقعی اسلام 385  حسین شیعه واقعی الله و محمد است فقط یک جانشین الله میتواند شیعه محمد باشد  کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128 فقط 64 پرچم دنیا نشان نماد مذهبی دارد به ابجد اسم محمد 25 اسم علی 31 اسم فاطمه 32 اسم حسن 15 اسم حسین 25= 128 حسین سفینه" النجاه"  قال رسو الله حسن و حسین سیدان و سروران اهل بهشتند طاوس اهل الجنه  دین ما حسینیست به ابجد64 دین 64 الله محمد علی 64+64 دین =128حسین 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128 اهل محمد 128حسین عشق الله راه الله 64 معجزه قرآن محمد 64 تنها برگزیده دین 64نماینده واقعی دین الله 64 طلسم قرآن کریم 64 الله محمد علی 64 دین 64 محمد علی 46+18 ذالحجه" غدیر خم =64 دین 64 کلید بدین الله 64 کلید بدین الله64 نشانه دین محمد64 اسم الله محمد علی 64معجزه قرآن محمد64 +64=128 حسین128 کلید دین 128 امام الهی 128 امام همام 128 کلید دین 128حسین128کلید دین 128یا نصب خلافت الله1330-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند به ابجد کلمه الله 41+25 اصل اسلام شیعه = 66 الله 66+66= 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین 64 الله محمد علی = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196ضرب 14 معصوم در خودش میشود نماینده الله 46مسیر هدایت 46 تو حید نبوت 46 جانشینان پیامبر 46 محمد20+26 علی = 46 ماه 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110 حامیان110 دین الهی 110 ولی دین 110 «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55) به ابجدولی46ماه46 محمد20+26علی=46ولی 46+ 46=92 محمد92+18ذالحجه"غدیرخم=110 دین الهی 110 علی110جلوه الله110ولی دین110 ترجمه آیه فوق جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده ‏اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات می‏كنند در حالى كه در ركوع نمازند انگشتر به گدا می دهند برو ای کدای مسکین دره خانه علی زن در غدیر 26 علی 26 امام دین 26 راه حق 26 وصیت 26بیعت26انتخاب درست26 غدیر 26دوازده امام  12 +14 معصوم = 26 راه حق 26علی 26 جان قرآنه26امام دین26 علی26 به ابجدکبیرو صغیر82امام واقعی کل دین اسلام82+82=164+32 راه الله = 196دین اسلام 196 به ابجد صغیر راه الله 32+ 32منصب الله32=64 دین64+64=128کلید دین128 حسین 128کلید دین 128یاگنج دین128گنجینه ای128با گنج ها بدین128کلیددین 128سبب دین128امام الهی 128 امام الهی128جان دینی128 به اصل128بدین های الهی 128 نگا یا الله 128 نگاه ها الله 128یا نگا الله 128با جانه الله 128به جان الله 128دین ماه128حسین128با الله هو مدد 128امام همام 128کلید دین 128 به دینو مذهب128امام همام128 حسین 128 یعنی کسی که برای نماز شهید شد128  هشت ضربدر 2+1= 17 یا 8+2+1= 11 امام شهید دو ضربدر 8= 16+1= 17 اهل مذهب ما128گل زمان128جان دینی 128یاگنج دین128امام الهی128امام همام128کلید دین128 اهل محمد 128اله محمد128حماسه ای128یا نی نوا128امام آدما 128امام الهی128به طبیب زمان128آقا بگذاردیگران هم فکرکنندحق باآنهاست شما بزرگوارهستیدستاره هابخاطر دوریشون ازخورشید اونو خوب نمیشناسند128به یا علی 128 بدیدگاه اهل الله128حکیم کل128آل محمده 128حکیمن128ایام بدینی 128بدیدگاه اهل الله128یاگنج دین128اهل محمد 128 باآقاطبیب 128طبیب دین ما128امام الهی128 بکل ادیانی128یاباکل دین128جان دینی128جان جهانی128 کلیددین 128امام الهی128اهل مذهب ما128امام الهی128یا نی نوا128یحسن128جان دینی128 بدیدگاه اله الله128حسین128محبوب دینها128بامحبوب الله128 گل زمان128حسین 128به طبیب اهل بجهان 128حماسه ای128بدیدگاه اهل الله128اهل مذهب ما128به جان الله128کلیددین128 حسین 128امام الهی128کلیددین 128با دادگاه دین128حسین128 به یادین الهی128باجانه الله128 اصولا128اهل مذهب ما128یاماه ادیانه128ایام بدینی128باب ایامه الله128گنج دین 128کلیددین 128امام آدما128حسین 128بدین های الهی128بنگاه دین هانصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه=128اهل مذهب اله 128حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند با محبوب الله 128 محبوب دینی 128 حسنی 128 باکل سیدا128 با کل ادیانی 128دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید128به طلب های دین128 روز عاشورا امام حسین فرمود برای چه می خواهید بااهل بیت و فرزندان پیامبرتان بجنگید گفتند بخاطر انتقام ازعلی تمام کفار را علی به درک واصل نموده بود در کنار پیامبر روز قیامت خداوند همه را به دوزخ خواهد ریخت شما هم که حق را نمی پذیرید در زمره کافران دوزخی خواهید بود  کافران بدوزخ 971 ظالم 971 +231 نفاق ابوبکر=1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 بکافران محض 1202 ارتش کفار1202 عمر ابوبکر عثمان 1202به پادشاه نفاق اهل دوزخ 1202«ما از کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند و شیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است.  نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدنددین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید«مااز کسانی هستیم که می‌دانیم و دشمنان ما از کسانی هستند که نمی‌دانند وشیعیان ما صاحبان خردند.»این سخن امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق علیه السلام است که مرحوم کلینی در جلد اول کافی آن را نقل نموده است امتیاز پنجم که  بسیار بزرگ میباشد.آن است که

 

جانشین بپیامبر669-541 = 128 حسینبه ابجد دین خدا 669 -541 دشمنه اسلامی = 128 حسین به ابجد کبیر و صغیر الله 86+583 پنج تن= 669 -541 عمر ابوبکر= 128 حسین128 کلید دین 128

 

 نصبه خلافته الله1330-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند

دین آزاده الهی128 اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد کبیر و صغیر الله 86+583 پنج تن= 669 -541 عمر ابوبکر= 128 حسین128 کلید دین 128حسین128 کلید دین 128جانه جهانی 128نبی الله128 بهای اله دینی128  اهل محمد 128 کلید دین 128 امام الهی 128 بدین های الهی 128 یا با کل دین 128  جان دینی 128سبب دین 128 اهل محمد 128  حسین 128 جان دینی 128 .کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128   حسین128امام الهی128گلها محمد128یاگنج دین128گنجینه ای128با گنج ها بدین128کلیددین 128سبب دین128امام الهی با محبوب الله128 یا گنج دین128 گنجینه ای 128 با گنج ها بدین 128دین دین 128اهل محمد128 حسین128به طبیب زمان128امام الهی128الکعبه128 باالزمزم128کلیددین128جان جهانی128با گل دین97+ 5تن+12امام+ 14معصوم= 128بدین های الهی 128 حکیمن128محبوب دینها128با محبوب الله 128حسین 128الکعبه128بطبیب هاکعبه 128یاگنج دین128گنجینه ای128با گنج ها بدین128کلیددین 128سبب دین128امام الهی 128باامام اول ها128حماسه ای128حسین128به طبیب زمان 128 حسین 128به ابجد واقعیت الله 633-541 فتنه ها = 92 محمد92محمد92 اهل مذهبه92 مذهب ما 92 طبیبی مهدی92طبیب جهانی92 امامی 92 بگلهای آدم 92 امامی 92 به مهداله92 +5 تن = 97 کعبه 97 اولین 97 کعبه 97اولین97 امامیه 97 + 5 تن +12 امام +14 معصوم = 128 حسین128 باطبیبی امامی 128 حسین یعنی حماسه سازیاران نام آور دینحسین یعنی حم سین یا نون والقلم ومایسطرون کسیکه خط شجاعت شهامت وشهادت راترسیم نمودحسین یعنی حامی سایر یاران نام آور 97 با گنج ما 97کعبه97اولین 97آل الله97 با گل دین97 آب زمزم 97 +13رجب تولد مولاء در کعبه = 110 علی 110با ادب اهل دین 110با گلهای میوه 110به زمانه 110با سلام قاتی نکن هر چیزی جای خودش ما همه پیامبران الهی را دوست داریم و فرقی بین حضرت آدم و حضرت زرتشت نمیبینیم همه با هم فامیلیم و بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند میگویند آدم تا خاتم نبوت تا امامت عشق و معشوق آسیاب نوبت به نوبت این چرا اون چرا نداریم همه ادیان منتظر آخرین منجی عالم هستند سلام بر سوشیانت بزرگ مولاء همه ادیان منتظر جمال زیبا و دلربای شما هستند آقا میشود دوباره جهان روی عدالت و تقوای شما را ببینندبه علم ریاضی ابجد دین الهی 110 علی 110 منادیه 110 جلوه الله 110 دین الهی110 امام مهدیه 110امامه مهدی110دین الهی110  جلوه الله110 دین ماه 110ماه دین110دین الهی110 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم ضربدر خودش میشود 196 کلید اسلام 196 هر دینی کلید داشته باشد بحق 110 دین الهی 110 بحق 110 علی 110 امام مهدیه 110 دین الهی 110 جلوه الله110 امامه مهدی پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397110 همان سوشیانت است  سلام و درود بر منجی عالم به هر نامی که میگویند باشد برای ما فرقی نمی کند به ابجد حسین 128 کلید دین 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128 هر دینی کلید نداشته باشد کامل نیست به ابجد کعبه97 اولین 97 آل الله 97 محمد 92 +5 تن = 97 کعبه 97  کعبه97 آل الله97 آل الله 97میباشد کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 ابنای دین 128  کلید دین 128سبب دین128 حسین (سالار دین) سبب دین 128 کلید دین 128 حسین حسین یعنی حماسه ساز یاران دین 128+7=135 طبیب الهی الله135 فاطمه 135گنج های الله 135 دینه الله135+110 علی = 245 دینه اسلام 245با قبله اهل دینه 245 علم اهل دینه245 علی +فاطمه =245 دینه بحق الله 245فاطمه و علی 245 دینه بحق الله 245 میباشند مدار 245 راه بهشت از مدار 245 درجه میگذرد اگر مدار شما دین دیگر است همه به جهنم ختم میشود  ظالم 971 یا مدار دوزخی جهنم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر 541 مرگ کافر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 مهدی 23+23= 46 ماه 46 محمد20+26علی= 46 ماه46+46=92 محمد 92+36مرد الله= 128 حسین128کلید دین 128 امام الهی 128 حسین 128 کلید دین 128  محمد 92+18 ذالحجه غدیر خم =110علی110 +18 ذالحجه غدیر خم= 128 کلید دین 128 حسین 128 امام الهی128کعبه97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 کلید دین 128 حسین 128   سوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110 یمین 110علی110 ولی دین 110 دین الهی 110 علی110 جلوه الله 110 حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حق پلیس عالمی پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت در گرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند.. امت بعد از من73فرقه باطل میشود فقط شیعیان علی اهل بهشتند..علی قسیم النار و الجنه علی قسمت کننده جهنم و بهشت است.
پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت درگرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارندفقط 64 پرچم دنیا نشان نماد مذهبی دارد به ابجد اسم محمد 25 اسم علی 31 اسم فاطمه 32 اسم حسن 15 اسم حسین 25= 128 حسین سفینه" النجاه"  قال رسو الله حسن و حسین سیدان و سروران اهل بهشتند طاوس اهل الجنه  دین ما حسینیست به ابجد64 دین 64 الله محمد علی 64+64 دین =128حسین 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128 اهل محمد 128حسین128 دین 64عشق الله راه الله 64 امام مقدس دین الله 64 دین واقعی اسلامه 64 معجزه قرآن محمد 64 تنها برگزیده دین 64نماینده واقعی دین الله 64 طلسم قرآن کریم 64 اسم الله محمد علی 64 دین 64 محمد علی 46+18 ذالحجه" غدیر خم =64 دین 64 کلید بدین الله 64 کلید بدین الله64 نشانه دین محمد64 الله محمد علی 64معجزه قرآن محمد64 +64=128 حسین128 کلید دین 128 امام الهی 128 امام همام 128 کلید دین 128حسین128کلید دین 128 نصب خلافت الله1320-1202سه خلیفه = 128 حسین و فرزندانش از جانب خدا منصوب شدند به ابجد کلمه الله 41+25 اصل اسلام شیعه = 66 الله 66+66= 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین 64 الله محمد علی = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 دین اسلام 196 کلید دین 196 منظور 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم کلید اسلام 196 دین اسلام 196
دین الله 34+25 اصل اسلام = 59 مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام 59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد 59 محبوب الله علی66 الله 66 +66= 132 اسلام +64 الله محمد علی 64 دین64 هدایت دین حق اسلام64+132 اسلام=196 دین اسلام 196ضرب14 معصوم درخودش میشود 196دین اسلام 196دین الله 34+25 اصل اسلام = 59 مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام 59 خلیفه حق الله 59 مهدی 59 خلیفه اسلام الله 59 محبوآخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد دین الله 34+25 شیعه =59 مهدی59شیعه دین الله 59 کاملترین دین 59 دین مذهب حق الله 59کاملترین مرد59کاملترین دین59یا کاملترین اسم 59مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین حق مذهب الله 59 دین اصلی محمد 59 آخرین امام دین اسلام 59مهدی 59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام59 دین الله شیعه 59 راه اسلام پیام الله59امامت ولایت الله 59 آخرین امام دین اسلام59 امروز شیعه شدم59دین الله شیعه 59 ره الله امام الله 59 با منجی دین آخرین 59 بحق درود صلوات 59 ره الله بسمت الله 59مهدی میباشد دین الله 34+25 شیعه =59 مهدی 59 کاملترین دین 59 دین مذهب حق الله 59کاملترین مرد 59 دین واقعی اسلام 59 دین حق مذهب الله 59 دین اصلی محمد 59 آخرین امام دین اسلام 59مهدی59  به ابجد ظالم 971 - 430 مقصر = عمرابوبکر541 فتنه ها 541 هفت گناه 541 شرما541 مشرگا 541فلاکتی541 بعهد شکنهای دینی541حیله گر روباهه دینه541 قاتلی541عمرابوبکر541مرگ کافر 541 بعهدشگن های دینی541شمرا541 قاتلی541 فتنه ها 541شرما541 مشرگا 541فلاکتی 541عمر ابوبکر 541بعهدشگنهای دینی541شمرا541 قاتلی 541عمر310+231ابوبکر=541 به قلدر دین اسلام 541 گربه روباها بدجنس541عداوتین 541عمر ابوبکر 541 قاتلی 541مرگ کافر541 عمر 310+231 ابوبکر عمر=541 +430مقصر=971 ظالم 971-661 عثمان = 310 عمر +661 عثمان=971 ظالم سی مرحله دارد این معادله خودتان حساب کنید معادله ظالم و مقصر یکی از عجایب عالم در علوم ریاضی قرآنی میباشد هفت گناه اول شرک به خداست به دزد سر گردنه 541 هفت گنه کبیر 772-541= 231 ابوبکر 231+430مقصر = 661 عثمان 661+310عمر= 971 ظالم -430 مقصر = 541 ابوبکر عمر 541به قلدر دین اسلام 541 به ابجد کودتا 431 +110 علی= 541 ابوبکر و عمر بر علیه علی مولای جهانکودتا نمودندبه ابجد کافران دین اسلام 553- 12 امام = 541 به ابجد 1128-1202سه خلیفه = 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74دین اسلام شدند تفرقها 786- 245 اسلامه حق= 541 هفت گناه 541 فتنه ها 541عمر و ابوبکر541= 541+430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید به ابجد 541 به قلدر دین اسلام 541 قاتلی 541مرگ کافر 541عمر ابوبکر541 مرد کافر545-4 خلیفه= 541 ابوبکر و عمر 541 +430مقصر= 971 ظالم این دو ظالم و مقصر در 18 ذالحجه خود را مفت به 18 درهم فروختند عمر به تمام یارانش قول داد 18 درهم به شما خواهم داد برادران یوسف را 18 درهم فروختند در 18 ذالحجه عهد بسته 18 روز بعد عهد خود را شکستند و تنها یادگار رسول خدا فاطمه کوثر قرآن را در 18 سالگی به شهادت رساندندتو مثل حضرت زهرا گلی علی واری
 به علم ریاضی قرآن علم ابجد دین خود را ثابت کنید64 صاحب خلافت دین64 الله محمد علی64 حکم الله علی64 امام مقدس دین الله 64 دین واقعی اسلامه 64 منطق الله علی64الله محمدعلی64دین الله محمدی 64الله محمد علی 64محوراصلی قرآن64تنها برگزیده دین64 نماینده واقعی دین الله64عشق الله راه الله 64برترین امام دین64راه الله منصب الله 64اصل ثمره حق امامت64 دین برگزیده اسلام64 دین برگزیده اسلام 64 الله محمد علی64 منطق الله علی 64دین64 الله محمد علی 64 بهترین دین دنیا 64الله محمد علی 64دین باید حساب کتاب داشته باشه الکی بی ولایت که نمیشه64 دین 64نشانه های دین اسلامی64 حکم الله علی64دین64 الله محمد علی64جانشین محمد علی64 +64= 128 حسین 128 کلید دین 128 دین 64+132 اسلام=196دین اسلام196 دین اسلام 196 اصوله دین 196 امام کل دین 196 مومنین 196 دین اسلام 196الله محمد علی میباشد قال رسو الله کتابی الله و عترتی 1575+12 امام = 1587-1202 سه خلیفه قاصب = 385 وصی محمد علی مهدی 367 +18 ذالحجه= 385 شیعه میباشد خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال اهل بیت نبوت 906-541 فتنه ها عمرابوبکر= 365 روز سال
به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز =351 قرآن351 حقایق اسلام351 فارسی 351دین اسلام ناب محمدی 351 اهل دین دین واقعی 351 ابراهیم محمد 351 قرآن 351فارسی 351+14 معصوم=365روز سال5+6+3=معصوم14
پیامبر فرمود متکبران به اندازه یک مورچه با سر انسان خلق می شوند تکبر انسان را کوچک میکندبه ابجدتکبر22کوچک22شیطان22عمر22ابابکر22 دشمن اسلام22عمر22گنده لات22 شرور22نابکار22قلدر22رهزن22دشمن اسلام 22تباهی22آلوده22لواط 22ایدز22فاحشه 22آلوده22ایدز22 22تباهی22دراتشه22دوزخه22نامردان22منافقان22لعنت22 اهل دشمن22 دشمن اسلام22بدبختی22راهزن22بدیها 22بنامرد22دینها22 نابکار22ناخلفه22نابحقه22 بناحقه 22عمر 22لعنت22ملحد22هذیان22مقصر22ابابکر22انزجار22تنفر22نامردان 22منافقان 22 انزجار22عمر22تکبر22کوچک22شیطان22 احمقه22 نابکار22دینها22دشمن اسلام22 شیطان22باخدعه 22نیرنگ22عمر22ابابکر22تکبر22تنفر22انزجار22بدشمن نادان22لامذهب 22حسدی 22کوچک22عمر22ابابکر 22دشمن اسلام22تباهی22 بدبختی22سست ایمان 22ملحد22 لعنت 22نیرنگ22دروغ 22 کلک 22کید22مکارا22روباه22نابحق22دینها22خیانته 22بظلمت 22آدمکشه22بدبختی22 سرکشها22 کسکشها22 بنامرد22دینها22بکذابه 22دینها22باخدعه22نیرنگ22آدم کشه 22دشمن اسلام22 منافقان 22مجرمان22سست ایمان 22بدشمن نادان 22احمقه22لامذهب22 نکبتها22دشمن اسلام22عمر22ابابکر22عمر 22شیطان22لامذهب22بدبختی22مقصر22ملحد22لعنت22حراما22مکارا22نابحق22دینها 22بناحق22راهزن22بدزده دینها22مقصر22عمر22 شیطان22ابابکر22دشمن اسلام 22دشمن حق22اهل دشمن22انجمن دشمن22اخلاق دشمن22دشمن اسلام22شیطان22لعنت مقصر22عمر 22ابابکر22تکبر22بدبختی22دروغ 22کلک22کید 22مکارا22روباه 22کید 22دروغ 22نابکار22قلدر22شرور22نابکار22 22دینها22لعنت 22ملحد22بدیها22به ابجد فسادتباهی 563 - 541عمر ابوبکر=22عمر22 ابابکر22شیطان22بدبختی22 بدیها 22عمر22ابابکر22گنده لات22شرور22نابکار22آنکه از جنگها میکرد فرارشیطان 22عمر 22ابابکر22 قاصب دین خداوند عمر گنده لات نابکار بی پدر سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر این نام عمر چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند عرعرخر هم بوود لعن عمرابجد شیطان صفت شیطان قوم عرب بوده عمر بی شرف قاصب دین خدا تف به تو ای بی حیاء عمر در آتش می زنی روز قیامت عمر دوزخی بی پدر عمرقاصب دین خدا تف به تو ای رو سیا ننگ دین عرب مردم نادان حلب کرده خرابی زیاد نام نجست بیاد         به ابجد  مهدی59کاملترین دین 59کاملترین مرد59آخرین امام دین اسلام59 دین الله شیعه 59 دین الله اصل اسلام 59 دین الله ارباب جهان 59 دین الله آل الله 59 دین الله با آل قرآن 59 دین الله شیعه 59مهدی59 مقدس ترین امام بجهان59 کاملترین دین59 کاملترین مرد59 مهدی9+ 5=14 معصوم عشق14 نبوت 14 امامت14عشق14یعنی 1+4=5 تن آل عباء خانواده رسول خدا (ص) 59با عشق امامت دین اسلام 59کاملترین دین 59 کاملترین مرد 59مهدی59 به ابجد امام مهدی این آیه را 59 حرف قرار داده 59 وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ 59 ابجدکبیر 59حرف مهدی 59و القرآن العظیم 59شیعه دین الله 59 مهدی59 برهبر آسمانی دین 59 مهدی 59 دین الله اصل اسلام 59 حقیقت اسلامه حق 59 اهل تقوای الهی 59جانه 59 جهان 59ادبیات دین 482 -541 فتنه ها ابوبکر و عمر = 59 مهدی 59 مولاء پس چه کسی دشمن شماست فرقه های تمام ادیان الهی نام شما می آید اشک می ریزند اینها از من بیشتر عاشق شما هستند شب و روز برای دیدن شما دعا می کنند 41امتحان امت اسلام41 یاغدیرخم41 اصل دین اسلام41ماءمعین 41وقتی که مرده را نگهت زنده می کند باید تو را مسیح پیمبر صدا کنیم حالا که بی ولای توطاعاتمان باطل است بایدنمازو روزه خودرا قضا کنیم وقتی بخاطر تو بما شاءن میدهند دیگرچه احتیاج که دردین ریاء کنیم ما راغلام قصرخودت کن دربهشت تا شبهای جمعه روضه برایت بپا کنیم
به ابجد128حسین128کلید دین128سبب دین 128 امام الهی128کلید دین128حسین 128 +68=196دین اسلام196شهیدقرآن 34+34 آیات.الله34خانه مسلمین 34بیت الله34دین الله پادشاه.جهان 34یگانه مرد 34+34 شهیدقرآن =68 حسین 128 +68=196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 کلید اسلام196اسلامه مهدی196 کلید اسلام 196 هر کسی به علم ریاضی قرآن توانست حقانیت خود را ثابت کند اینجانب دینش رامیپذیرم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمدعلیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود365 روزسال به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روزسال اهل بیت نبوت 906-541 فتنه ها عمرابوبکر= 365 روز سال به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز =351 قرآن351 حقایق اسلام351 فارسی 351دین اسلام ناب محمدی 351 اهل دین دین واقعی 351 ابراهیم محمد 351 قرآن351 فارسی351+14 معصوم= 365 روز سال به ابجد 46آخرین پیامبر 46 +46 رهبر جهان اسلام= 92 محمد 20+26 علی =46 ماه 46 نماینده الله 46رهبر جهان اسلام46مقصد دین اسلام 46نماینده الله46 محمد20+26 علی = 46 ولی 46+46ماه = 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110 حامیان110 دین الهی 110 ولی دین 110 «إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55)به ابجد ولی46ماه46 مقصد دین اسلام46 محمد20+ 26علی= 46ولی 46+46=92 محمد92+18ذالحجه "غدیرخم=110 دین الهی 110 علی110جلوه الله110ولی دین110 ترجمه آیه فوق جز این نیست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ایمان آورده ‏اند، همان ایمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات می‏كنند در حالى كه در ركوع نمازند انگشتر به گدا می دهند برو ای کدای مسکین دره خانه علی زن علم علی علی26+20محمد=46وارثان محمد46چهره دین اسلام 46رهبر جهان اسلام 46حقیقت دین46آخرین پیامبر46 محمد20+26علی راه حق . علی=46ماه46نماینده الله 46رهبر جهان اسلام46مقصد دین اسلام46نماینده الله46 الهی 46حقیقت دین 46 نور قرآنی 46+46= شهر سوال محمد=92 محمد قائم آل محمد 92 این جهان و هر چه در او هست همه چیز روی نظم و بدون نقص و روی حساب کتاب هست این جهان روی دایره نظم میچرخد 46 +اسلام واقعی 319 شهید =365 روز سال إنما یرید الله لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطهیرا)47حروف دارد47شجره مطهره 47+12 امام=59 مهدی59امام مسلمین جهان 59یا نگین جمال محمد 59 هدف دین انبیاء 59 مهدی 59کاملترین دین59کاملترین مرد59 امام مسلمین جهان59فرمانده اسلام قرآن59=صاحب احکام اسلامی 59 خلیفه حق دین 59آخرین امام دین اسلام 59دین واقعی اسلام 59کاملترین دین59کاملترین مرد59 امام مسلمین جهان اسلام 59صاحب احکام اسلامی 59امام مسلمین جهان اسلام 59تنها دلیل دینه59صاحب احکام اسلامی59مومن واقعی اسلام59مغز متفکر اسلامی59امام واقعی حق انسان59هدف کل دین اسلام59چراغ روشنگر اسلامی59مدافع بحق الله59هدف خلقت انسان کامله59دین واقعی اسلام59 شهر الله دین اسلام59آخرین امام دین اسلام59 مهدی59این آیه قرآن هم 59حروف داردبشمار 59 ونریدأن نمن على الذین استضعفوافى الأرض ونجعلهم أئمّة ونجعلهم الوارثین59 این آیه قرآن 59 حروف دارد 59 تفسیر آیه کلمة الله هی العلیا الله زیباترین کلمه موجود در بین تمامی کلمات است و هیچ کلمه ای در هیچ زبانی زیباتر از کلمه الله نیست به طوری که خداوند در قرآن کریم فرمود: کلمة الله هی العلیا یعنی کلمه الله برترین است. و اما دلیل خداوند در تفسیر این آیه نهفته است. اگر کلمه الله حرف اولش را حذف کنیم میشود "لله" یعنی برای خدا و اگر حرف دومش را حذف کنیم میشود "له" یعنی برای او و اگر حرف سومش را حذف کنیم می شود "ـهُ=هو" یعنی او حالا در کلمات بدست آمده دقت کنید... الله:خدا ، لله:برای خدا ، له:برای او ، هو:او . او ، برای او ، برای خدا ، خدا ، با کمی فکر کردن در کلمات بدست آمده می بینیم که مقصد کلمات بدست آمده یک شخص واحد است ، الله کسی است که حتی بند بند اسمش گواه بر یکتایی اوست.بهترین دین ها 737-541 فتنه ها عمر ابوبکر = 196دین اسلام 196 اصل دینی 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196میگویند «أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (الملک، مهدی 59 هی العلیاء 59 به ابجد کبیر مهدی 59 وصغیر23+59=82 امام 82 مهدی 82جاشینان پیامبر امام علی 82 حاکم اصلی دین اسلامی 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر 82 میباشد مهدی به ابجد کبیر  59 آخرین امام دین اسلام59 فرمانده حق دین اسلامی59مهدی 59خلیفه حق الله 59شیعه روح اسلام59مرد الله شیعه59پیام الله اصل اسلام59راه الله پیام اسلام 59خلیفه بحق الله 59پیام الله راه اسلام 59صاحب امامت کل اسلام محبوب بدین الله59با حقیقت دین اسلام 59 مهدی 59 راه عشق کعبه59 مقاصد دین حق اسلام 59آخرین امام دین اسلام 59 مهدی 59هدف دین انبیاء 59 اصل امام کل اسلامی 59 وقتی همه کلام حق را بپذیرند {کلمه الله 41+41 اصل دین اسلام=82 امام 82 مهدی 82 دین پیامبر دین شیعه 82 دین پیامبر امام واقعی 82 امام واقعی دین شیعه 82 مهدی23+59=82 به ابجد کبیر مهدی 59 هی العلیاء 59 آخرین امام دین اسلام 59 هدف دین انبیاء 59 مهدی 59 به ابجد کبیر مهدی 59 و صغیر 23+59= 82 امام 82 مهدی میباشد به ابجد کلمه الله 41+25 اصل اسلام شیعه = 66 الله 66+66 جانشین  رسول الله= 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین 64 الله محمد علی = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 دین اسلام 196 کلید دین 196 منظور 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم کلید اسلام 196 دین اسلام 196 میگویند {کلمه الله 41+41 اصل دین اسلام41=82 امام 82 مهدی 82 دین شیعه41+41 دین پیامبر =82 امام 82 مهدی82 آخرین سرورا امام دین اسلام 82با آخرین مکتب حق دین اسلام 82فرمانده دین حق اسلامی 82 کعبه دلها 41+ 41 اصل دین اسلام = 82 امام 82 مهدی 82 معجزه صحف ابراهیم82 ابجد صغیر راه الله 32+32منصب الله 32فرمانده32=64 الله محمد علی64 محور اصلی قرآن64+64=128 حسین 128 کلید دین 128دین64 الله محمد علی 64 دین 64 الله محمد علی 64محوراصلی قرآن64تنها برگزیده دین64 نماینده واقعی دین الله64عشق الله راه الله 64برترین امام دین64راه الله منصب الله 64اصل ثمره حق امامت64 دین برگزیده اسلام64 جانشین بحق رسو الله64 الله محمد علی64 منطق الله علی 64دین64 الله محمد علی 64 بهترین دین دنیا 64 الله محمد علی 64 +18 الله =82به ابجدامام82کلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82خلیفه واقعی امام اسلام82مهدی به ابجد کبیر و صغیر میشود82 امام واقعی خلیفه اسلام82به ابجدکبیرو صغیر82امام واقعی کل دین اسلام82امام حق کل جهان اسلام 82به ابجد صغیر راه الله 32+32منصب الله32=64 دین64 الله محمد علی 64 فرمانده کل بدین 64 نماز روزه خمس زکات 64دین 64+18 الله =82 امام 82 به ابجدکلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82 خلیفه واقعی امام اسلام 82 مهدی82 به ابجد کبیر و صغیرمهدی میشود 82 امام واقعی خلیفه اسلام 82 به ابجدکبیرو صغیر82امام واقعی کل دین اسلام82+82=164+32 راه الله = 196دین اسلام 196 به ابجد صغیر راه الله 32+ 32منصب الله32=64 دین64+64=128کلید دین128 حسین 128کلید دین 128به ابجدامام 82 کلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82 خلیفه واقعی امام اسلام 82 مهدی به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 امام واقعی خلیفه اسلام 82 به ابجدکبیروصغیر82امام واقعی کل دین اسلام82 {مغز دین اسلام 1243-1202 سه خلیفه = 41 اصل دین اسلام41 {کلمه الله 41+41اصل دین اسلام41 دین شیعه41+41 دین پیامبر =82 امام 82 مهدی 82 مهدی به ابجد صغیر23+59مهدی به ابجد کبیر 59هی العلیاء 59 معجزه حق الله 59با امام حق دین الله 59به ابجد کبیر مهدی 59 آخرین امام دین اسلام 59 عشق ارباب کعبه59 با اصل اسلام واقعی 59 ارباب بحق کعبه 59وصغیر 23+59=82 امام82مهدی میباشدبه ابجد کلمه الله 41+25 شیعه=66خلیفه اسلام ناب محمد66 توحید عدل امامت 66 امام سرافراز اهل بهشت 66به مهدی 66 الله 66+66= 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 دین اسلام 196 کلید دین 196 منظور 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم کلید اسلام 196 بهترین دین ها 737-541 فتنه ها عمر ابوبکر = 196دین اسلام 196 اصل دینی 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196میگویند «أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (الملک، هی العلیاء 59 به ابجد کبیر مهدی 59 وصغیر23+59=82 امام 82 مهدی 59 آخرین امام دین اسلام59 فرمانده حق دین اسلامی59مهدی59خلیفه حق الله 59شیعه روح اسلام59مرد الله شیعه59پیام الله اصل اسلام59راه الله پیام اسلام 59خلیفه بحق الله 59پیام الله راه اسلام 59صاحب امامت کل اسلام محبوب بدین الله59با حقیقت دین اسلام59مهدی59 آخرین امام دین اسلام 59 راه عشق کعبه59 اصل امام کل اسلامی 59 میباشدتفسیرکلمه23+59 = 82 امام 82 مهدی 82 به ابجد کبیر و صغیر مهدی 82 امام واقعی بدین 82 آخرین امام دین اسلام59 هی العلیاء 59مهدی 59 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد کبیر فرقه 385 شیعه385با آل قرآن385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 فقط دین اسلام 385 شیعه 385 علی کیست جانشین66 علی آئینه حق66 الله66+25پیامبر=  92محمد 92محمد +18ذالحجه" غدیر خم =110علی 110دین الهی 110ولی دین 110 محمد 92یعنی 2ضربدر 9= 18 ذالحجه" غدیر خم دین اسلام کامل شد اکملکت لکم دینکم روزی که دین اسلام کامل شد روزی که شیطان22 شیطان 22مقصر22دشمن اسلام22 عمر22ابابکر22گنده لات22شرور22نابکار22 عمر به امام علی تبریک گفته و74 روز بعد با جمع کردن هیزم به درب خانه امام علی را به آتش کشید و موجب شهادت همسر امام علی دختر حضرت محمد(ص)در18 سالگی و فرزندش حضرت محسن شهید شد امام علی کفار قریش را به حال خود رها نموده و به عراق آمد این دستور پیامبر را اجراء نمود تاشیعیان مولاء هیچ موقع به زحمت نیفتند تقسیم 12 امام در بلاد مسلمین و زیارت آنها مثابه زیارت پیامبر است خداوند در قرآن میفرماید ما به شما مقام میدهیم تا شما را امتحان کنیم پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه25شیعه25فرقه25کعبه25آل الله25شیعه25انسان کامل25با آل قرآن25 آل الله 25شاه مردان 25 ارباب جهان25 زنده باد25اصل حق25 اصل اسلام25ماه تابانه 25شیعه25 آل الله 25باآل قرآن25اصل دین 25شاه مردان 25 ارباب جهان25اولین 25استاد اعظم 25نظر قرآن25نفس قرآن 25گنج قرآنه25 راستگوها 25 ابن رسول 25استاد اعظم 25 جان خاتمی25 تقواء 25عدالت 25 در تورات عبرانی ماشیع 25ماشیع 25شیعه در کتاب شاکمونی 25ایستاده 25به عرش 25نظر قرآن 25 خوش آمدی 25زنده باد25اصل حق25 اصل اسلام 25شیعه 25 انسان کامل25زنده باد 25 بسیجی 25 دلاور25جرعت 25 ضربان قلب25 قدرت و باطریش باید 25 باشه قلبه25 شیعه25ضربان قلب25جان کلام25گنج علم 25 خلفاء 25 کعبه 25 اصل اسلام25 اصل حق25ارباب جهان25 شیعه25 اصل اسلام 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده باش و حق را بپذیر به ابجد شیعه25 اصل اسلام 25 ارباب جهان 25 اصل حق25 انسان نمونه 25 انسان کامل 25نام شیعه 12بار در قران آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ این آیه34 حرف دارد34+25=59 مهدی59 یعنی9+5=14 معصوم14 عشق 14 ارباب 14 راه 14 بحق 14 عشق 14 معصوم 14 بادانای عالم اسلامه

دزدان فدک فاطمه 310 گمراه دین 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310 نیرنگ 310 ابله منافقا 310یا بلاء دین اسلام 310عمر 310 گمراه دین310 منکر 310 کفری 310 منکر310نیرنگ310حرامیان 310گمراه دین310بمار زنگی 310کفری310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 احمقها احمقها 310منکر 310جاهل منافق310 گمراه دین 310نمرودی 310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 اباجهل در دین 310 بی ایمان دین اسلام 310 310 عمر 310 قاصبان بدین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان310 ابله منافقا 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسقه دین310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 310حرامزاده پلید310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310 سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310 منکر 310کفری 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231عصیان 231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 احمق ملحد 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند

+ نوشته شده در چهار شنبه 27 بهمن 1395برچسب:,ساعت 14:20 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |

حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار
مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب
مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی
شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385
با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب
سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196
گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست
گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385
دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است
به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53
مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه
انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385
بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست
مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202
امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا
علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19
قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه
دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود
پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع