شجره نبوت30+شجره امامت30=60+50عیسی محمد=110 امام علی ثمره 124هزارپیامبر است با کلمه و عدد132 اسلام 132 خلفای دین خود را ثابت فرمائید به علم ریاضی قرآن به ابجدالله آدم داودهارون محمد علی 110 علی110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستند { اول خلیفه الله 60آدم داود هارون علی 72+60 اول خلیفه الله=132 اسلام132روزی درجمع یاران جبرئیل بصورت پیرمردی رو به امیرالمومنین علی(ع) نمودرحالی که ایشان می آمد و فرمود سلام بر خلیفه چهارم امام علی تبسمی نمود و یاران شگفت زده شدند پیامبر فرمود خلیفه اول آدم ابولبشر است خلیفه دوم داود نبی خلیفه سوم هارون براد موسی و خلیفه چهارم علی بر محمد مصطفی جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست بخوان نام خلفاء برعکس می فهمی حق با علی مولاء استبه ابجد الله آدم داود هارون محمد علی 110لنگرآسمان زمین است کننده دره خیبر است الله آدم داودهارون محمد علی110 علی110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستندبه علم ابجدلا اله الا الله 165ضرب 16در5=80+165 =245 علی 110+135 فاطمه =245 خدا یکی دین یکی امام اصل مذاهب واقعی الله165لا اله الا الله165 +202 محمد علی+18 الله 18 ذالحجه"غدیر خم =385 شیعه385بدین واقعی اسلام385فلسفه دین الله 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن385 اسلام 132 خدا یکی دین یکی اسلام مذهب یکی132 الله قرآن محمد انتخاب مذهب دین اسلام علی 132 اسلام 132 به علم ابجد لا اله الا الله 165 خدا یکی دین یکی امام اصل مذاهب واقعی الله 165 +202 محمدعلی+18 الله 18 ذالحجه غدیر خم=385شیعه 385فلسفه دین الله 385 شیعه385 بدین واقعی اسلام385 شیعه 385با آل قرآن385
ماده بخل در مقابل جود و سخاوت است و در لغت به معنای امساک و نگهداشتن اموالی است که نگهداری آنها سزاوار نیست.[1]
بخل یکی از رذائل اخلاقی است که انسان را از خرج کردن آنچه در تحت اختیار اوست، منع میکند؛ خواه از حقوق الهی باشد، مانند: زکات، خمس و یا از حقوق خلقی، مانند: نفقههای واجب، دیونی که وقت پرداخت آنها رسیده و یا از امور بافضیلت، مانند: صدقه، انفاق برای عیال و خویشان و همسایگان.
چکیده
مقاله حاضر کوششی است در جهت دریافت مفهوم بخل در قرآن کریم. واژگانی که در قرآن کریم برای دریافت این مفهوم به کار رفته اند، بخل، شحّ، قتور و ضنین می باشند. در قرآن کریم گر چه این واژگان همه برای این مفهوم به کار رفته اند، ولی گسترة معنایی و بار معناییشان متفاوت است. بعضی از این وازگان چون “ضنّ” گسترة معنایی محدودتری داشته و محدود به بخل در امور نفیس و معنوی هستند و برخی چون “شحّ” گسترة معنایی وسیعتری دارند. امر مسلم اینکه بخل از نظر قرآن کریم ناخوشایند بوده و مانع رستگاری انسان است- خواه در انفاق باشد یا در علم و یا در هر کار خیر و نیکی
واژگان کلیدی
معنا شناسی، بخل، شحّ، قتور و ضنین
((مقدمه))
در جهانی که همه جا سخاوت حکمفرماست، بخیل بودن، ناهماهنگی با عالم هستی است. نکوهش بخل و مدح و ستایش سخاوت به طور گسترده در آیات و روایات به چشم می خورد. در قرآن کریم برای تبیین دقیق این مفهوم از واژه های بخل، شحّ، قتور و ضنین استفاده شده است. در این مقاله با استفاده از بعضی روشهای معناشناسی (Semantic) واژگان فوق مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند.
واژه ی بخل
بخل در لغت “ضد کرم” است . به معنای منع و امساک است . در واژگان دینی خودداری از خرج کردن مال در مواردی است که نباید از آن دریغ نمود.به تعبیر دیگر بخل “خودداری از ادای حقوق واجب است“.
بخل در جامعه عرب پیش از اسلام:
کمال مطلوب اخلاق جاهلی مروت بود و مروت فضیلتهای مختلفی چون سخاوت،شجاعت ،صبر،صداقت و امانت را شامل می شود .۴ به این ترتیب بخل صفتی ضد ارزشی به شمار می آمد و سخاوت نشانه اصالت ،نجابت و شرافت بود.حاتم طایی نمونه واقعی و مثل اعلای سخاوت اعراب جاهلی و نماد دوری از بخل است. شعرای جاهلی اشعاری در مدح سخاوت و نکوهش بخل سروده اند.
با ظهور اسلام پیامبر اکرم (ص) شدیدا مردم را از بخل منع کرد و این ممانعت با آرمان اخلاقی عرب یعنی مروت سازگاری تمام داشت .اسلام با تهذیب و تشویق سخای دوران جاهلی مفهومی را در قالب نظام اخلاقی خود مطرح نمود که در قرآن کریم از آن به انفاق تعبیر شده است.۵
*تصویر بخل در قرآن کریم
زشتی بخل در قرآن کریم به دو صورت به تصویر کشیده شده است.
۱- در قالب بیان داستان ها
الف:در سوره قلم(۱۷-۳۲) داستانی عبرت انگیز به نام اصحاب الجنه آمده است . ((مردی خیر و نیکوکار ، باغی سبز و خرم داشت و همه ساله کارش این بود که در هنگام میوه چینی فقرا و مساکین را از محصول باغ بهره مند می ساخت و سپس مصرف سالانه ی خود را برداشت می کرد .
این عمل همچنان ادامه داشت تا جایی که فقرا و مساکین روز شماری می کردند تا این موسم فرا رسد.
وقتی این مرد از دنیا رفت،بعضی از فرزندانش که دارای صفت زشت خست و بخل بودند بقیه ی وراث را تحریک کرده ،گفتند ما عائله مندیم و خود به محصول باغ نیازمندتریم . در نتیجه با هم تصمیم گرفتند تمام مستمندان را از محصول باغ محروم سازند. خداوند می فرماید:آنان با هم ،هم قسم شدند که صبح گاه میوه را بچینند. قرائن نشان می داد خودشان آن چنان هم نیازمند نبودند بلکه به علت بخل این کار را کردند . خداوند از این حرکت آنان خشنود نشد .شبانه که آنان خواب بودند ،بلایی بر سر باغ آمد .
صاعقه ای همه ی آنرا سوزاند ،چیزی جز مشتی زغال و خاکستر سیاه باقی نماند. فرزندان صبح گاه طبق قرار قبل همدیگر را صدا زدند ، به سوی باغ روانه شدند در حالی که آهسته با هم سخن می گفتند تا کسی متوجه صحبت آنها نشود. وقتی وارد باغ شدند تعجب کردند و گفتند:شاید ما راه را گم کرده ایم و عوضی آمده ایم. سپس متوجه شدند بلایی باغ را از بین برده و هیچ چیز باقی نمانده است.))
ب:در سوره ی قصص (۷۶-۸۱) داستان قارون بیان شده است.خدای تعالی از مال دنیا آنقدر به او روزی داده بود که کلید گنجینه هایش به قدری سنگین بود که مردان نیرومند را هم خسته می کرد .در اثر داشتن چنین ثروتی او خیال می کرد،خودش این ثروت را جمع آوری کرده ،چون راه جمع آوریش را می دانسته ،خوش فکر بوده و حسن تدبیر داشته است.این فکر او را مغرور نمود . از عذاب الهی ایمن و خاطر جمع شده زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده ، بخل ورزیدو در زمین فساد نمود . خدای تعالی او و خانه ی او را در زمین فرو برد.
۲-ارائه ی واژگان :
الف) بخل: واژه بخل در قرآن کریم ۱۲ بار و در ۷ آیه (آل عمران/۱۸۰؛ نساء/۳۷؛ توبه/۷۶؛ محمد/۳۷-۳۸؛ حدید/۲۴؛ لیل/۸) به صورتهای مصدری، فعل ماضی و فعل مضارع به کار رفته است.
در قرآن کریم مفهوم بخل را می توان از طریق واژه متقابل آن تبیین کرد. در سوره لیل (۵-۸) این واژه در مقابل واژة “اعطاء” قرار گرفته است.
“فامّا من اعطی و اتّقی و صدّق بالحسنی فسنیسره للیسری و امّا من بخل و استغنی و کذّب بالحسنی فسنیسّره للعسری” عطاء و عطیّه در لغت اسم هستند برای آنچه اعطاء می شود۱٫ در قرآن کریم این واژه در بذل و همچنین مطلق دادن چیزی به کار رفته است۲٫ صاحب مجمع البیان نیز در توضیح آیات ۵، ۶ و ۷ “لیل” از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمود: منظور این است که از هر چه خداوند داده، می بخشند۳٫ بنابراین بخل به معنای مطلق امساک است.
مصداق بخل در قرآن کریم با توجه به بافت آیه ها در مال است. بعضی از مفسران بخل را در همه آیات قرآن خودداری از پرداخت حقوق واجب دانسته اند۱٫ بعضی دیگر از مفسران تنها در برخی از آیات، بخل را به این معنا گرفته اند۲٫
در آیات قرآن کریم بخل به صور مختلفی نکوهش شده است و این به آن خاطر است که در جهانی که همه جا “سخاوت” حکم فرماست بخل ورزیدن ناهماهنگی با عالم هستی است.
بنابر آیات:
۱– خدا افراد بخیل را، آنان که نسبت به مال خود بخل ورزیده و دیگران را نیز به بخل فرا می خوانند، دوست نمی دارد. (نساء/۳۷؛ حدید/۲۴).”…ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا. الذین یبخلون و یامرون النّاس بالبخل و یکتمون مااتیهم الله من فضله و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا.”(نساء/ ۳۷)
“…و الله لا یحبّ کل مختال فخور.الّذین یبخلون و یامرون النّاس بالبخل و من یتولّ فانّ الله هو الغنیّ الحمید.“(حدید/۲۴)
۲– مردمی که در بخشش از نعمتهایی که خدا به آنها داده، امساک می کنند، این نعمتها در روز قیامت وبال گردنشان خواهد شد(آل عمران/۱۸۰).”
…ولایحسبن الّذین یبخلون بماءاتیهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هم شرّ لهم
۳– سیطوقّون ما بخلوا به یوم القیمه ….”
۴– بخل آنها را گرفتار نفاق می کند (توبه/۷۶-۷۷). “فلمّا اتیهم من فضله بخلوا به و تولّوا و هم معرضون . فاعقبتهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما کانو یکذبون ”
۵– عذاب خوار کننده ای در انتظارشان خواهد بود (نساء/۳۷).
زمینه ها و پیش نیازهای بخل در قرآن کریم
۱– تکبّر و غرور: طبق آیات ۳۶-۳۷ “نساء” و ۲۳-۲۴ “حدید“، تکبر و غرور پیش نیاز و زمینه ساز بخل ورزیدن است. این دو صفت مذموم انسان را از گشاده بودن در مقابل انسانهای محروم منع می کند. نزد بخیل فقط سیراب شدن از زندگی و بهره مند شدن مهم است. اینان ارزشی برای زندگی دیگران قائل نیستند۱٫ انسانی که مغرور به ثروتش یا هر امر دیگری است، فخور و متظاهر به این ثروت و متکبر بر مردم است. به خاطر حرص بر زندگی و شخصیتش نسبت به مال حریص است. ارزش در زندگیش تنها مال است. او بخیل است و مردم را نیز از انفاق نهی می کند تا مثل او گردند. (الّذین یبخلون و یأمرون النّاس بالبخل…..) گاه نیز ثروتش را کتمان کرده و از دیده دیگران حفظ می کند (ویکتمون ما اتاهم الله من فضله)
امر به بخل لزوما لفظی یا کتبی نیست ،بلکه سیره و عمل بخیلانه کسی مانند انسان متمکن که الگوی دیگران است و به او تاسی می شود ،در حقیقت نوعی دستور به بخل است .
۲– ضعف ایمان: یکی از زمینه های بخل بی توجهی انسان به مالکیت و بی نیازی مطلق الهی است. انسان وقتی از نظر شناختی به آن اندازه نرسد که درک درستی از وضعیت و موقعیت خود در هستی داشته باشد، این امکان وجود دارد تا تفسیری نادرست از خود و خدا و نیز هستی به دست دهد که نتیجه آن در بینش و نگرش و گرایش هایش ظاهر می شود. عکس آن وقتی انسان بر این باور باشد که خداوند موجود بی نیاز است و همة زمین و هستی میراث خداوند است، در منش خویش، خوی و خصلت بخل را اظهار نمی کند و آن را در خود تقویت نمی کند، از این رو خداوند در بافت آیات ۱۸۰ آل عمران و ۳۷ و ۳۸ سوره محمّد (ص) به مسئله بی توجهی به مالکیت و بی نیازی مطلق الهی به عنوان زمینه ای برای بخل ورزی انسان اشاره می کند۱٫
درجات بخل: طبق آیات ۳۷/ نساء و ۲۴/ حدید بخل دارای درجاتی است. بعضی نسبت به اموال خود بخیلند (الذین یبخلون و …..) یعنی حاضر نیستند کمترین فایده ای به دیگران برسانند. بعضی از آن فراتر رفته، نسبت به اموال مردم بخیلند (………و یأمرون الناس بالبخل………..) یعنی اگر ببینند کسی به دیگری احسان قابل ملاحظه ای می کند، ناراحت می شوند.
ب) شحّ: این واژه ۵ بار در قرآن به کار رفته است. آیات قرآن “شحّ” را بخل شدید راسخ در قلب معرفی کرده اند. (واحضرت الا نفس الشّح….. نساء/۱۲۸) لازمة این معنا آن است که واژه “شحّ” رساتر و گسترده تر از بخل بوده و توأم با حرص است۲٫ این صفت وقتی در قلب ثابت شده و بر قوا غلبه یابد، نفس را از مطلق کار خیر در گفتار و کردار باز داشته، مانع امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم و تربیت، هدایت و ارشاد و همچنین مانع انفاق، احسان و یاری رساندن به مردم به هر شکل و صورتی می شود۳٫
مصادیق “شحّ” در قرآن کریم
۱- کارهای خیر
در آیة ۱۹/احزاب، از جمله اوصافی که برای منافقین ذکر شده، بخیل بودن ایشان در کارهای خیر است. انگیزه تمام کارشکنی هایشان این بود که آنها در همه چیز بخیل بودند؛ نه تنها در بذل جان در میدان نبرد و کمک های بدنی، بلکه حتی در کمکهای فکری نیز بخل می ورزیدند۱٫
۲- اداء حقوق زوجین در نظام خانواده
خداوند در آیه ۱۲۸/ نساء به دنبال ترس و بیم زن از نشوز یا اعراض همسر در زندگی مشترک، مسئله صلح را در روابط خانوادگی پیشنهاد می کند. به دنبالش مسئله بخل نفس مطرح می شود.زشت ترین بخل این است که یکی از زوجین در خشنودی همسر خود و اداءحقوق وی بخل ورزد. امری که مانع صلح و نیکی به همسر می شود. در ادامه سفارش به احسان و تقوا می کند. یعنی هنگام اداء حقوق دیگران اخلاص را افزوده و هنگام گرفتن حقوق از ایشان از خدا ترسیده و جز آنچه حق انسان است گرفته نشود۲٫
“و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و الصلح خیر و احضرت الا نفس الشح و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعملون خبیرا”
در این ایه نقطه مقابل “شح“احسان به همراه تقوا ذکر شده است. لازم است هر کدام از زوجین در این گونه موارد از هیچ نوع احسانی که موجب شادی همسر می شود کوتاهی ننموده و در کارهای نیک فقط خدا را در نظر داشته باشند.
*راههای پیش گیری از شحّ نفس
۱- انفاق:
در آیة ۱۶/ تغابن، انفاق کردن به عنوان یکی از طرق جلوگیری از بخل نفس مطرح می شود. “…………و انفقوا خیراً لانفسکم و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون“. از امام صادق (ع) چنین روایت است که فرمود: کسی که زکات مال خود را بدهد از شحّ نفس نجات می یابد۱٫ همچنین راوی گوید: امام صادق (ع) را دیدم که از اول شب تا صبح طواف می کرد و می گفت: “اللّهم قنی شحّ نفسی” گفتم: فدایت شوم غیر از این، دعایی از شما نشنیدم. فرمود: چه چیز از بخل نفس سخت تر است. خداوند فرمود: “و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون“۲٫ بنابراین بخل از موانع مهم رستگاری است.
۲- ایثار و برگزیدن دیگران بر خود:
در آیة ۹/حشر سخن از انصاری است که در سرزمین مدینه قبل از مهاجران مسکن گزیدند. هر مسلمانی که به سوی آنها هجرت می کرد، دوست داشته و در درون سینه های خود نیازی نسبت به آنچه به مهاجران داده می شد، احساس نمی کردند. نه چشم داشتی به غنائمی که به آنها داده می شد، داشته و نه نسبت به آنها حسادت می ورزیدند. آنها مهاجران را بر خود مقدم داشتند، هر چند خود به شدت فقیر بودند. به این ترتیب محبّت، بلند نظری و ایثار سه ویژگی آنها بود. به دنبالش می فرماید: کسانی که خداوند آنها را از بخل و حرص نفس باز داشته، رستگارانند. به این ترتیب این سه ویژگی از عوامل مقابله با بخل نفس است.
۳- قتور:
قرآن کریم در این حوزة معنایی واژة دیگری ارائه می دهد و آن واژه “قتور” است که یکبار در آیات به کار رفته است. این واژه از قتر گرفته شده و “قتر” در لغت به معنای تنگ گرفتن در عمل است، خواه در انفاق باشد، یا غیر آن. نقطه مقابل آن اسراف است. اسراف عمل متجاوز از حدّ لحاظ شده از نظر عقل یا عرف است (والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا ………فرقان/۶۷)
“قتر” در اصل، اسم یا مصدر است. غبار و دود و باد، معانی مجازی “قتر” هستند. این ها وجوه ظاهری و مادی “قتر” هستند، اما در وجوه باطنی و روحانی آن رنج و بدی حال و شدت سختی دیده می شود. “و وجوه یومئذ علیها غبره ترهقها قتره ……..” عبس/۴۱٫
در آیة “قل لوانتم تملکون خزائن رحمه ربّی اذاً لامسکتم خشیه الانفاق و کان الانسان قتورا“. اسراء/۱۰۰٫ قتور، تضییق در افکار و اخلاق و اعمال انسان است و موجب متصف شدن به صفاتی همانند بخل و امساک و حسد و مقیّد شدن به محدودیتهای مادی و قیود ظاهری و شهوات نفسانی و علائق دنیوی می شود. انسان بنابر طبیعت اولیه اش قتور است، یعنی متمایل به محدودیت و تضییق نفسش در قیود مادی و تمایلات و علایق دنیوی است۱٫بنابراین در این آیه کسی قتور معرفی شده که امساک می کند. تنگ نظر است و این تنگ نظری در همه ی جوانب وی مشاهده می شود.
۴- ضنّ:
ضنّ، بخل در امر گرانبها است۲٫ در آیة ۲۴/تکویر (و ما هو علی الغیب بضنین)، “ضنین” صفت مشبهه از ماده “ضنّ” است. می فرماید: رسول خدا (ص) نسبت به هیچ چیز از آنچه به او وحی می شود، بخل نمی ورزد و چیزی را از کسی کتمان و پنهان نمی کند و تغییر و تبدیل نمی دهد، بلکه همانطور که جبرئیل به او تعلیم داده به مردم تعلیم می دهد، آنچه را مأمور به تبلیغش شده تبلیغ می کند۳٫
نتیجه گیری:
در قرآن کریم برای تبیین دقیق مفهوم بخل، از واژه های بخل، شحّ، قتور و ضنین استفاده شده است. گر چه همه این واژگان برای مفهوم بخل به کار رفته اند، ولی گسترة معنایی و بار معناییشان با هم متفاوت است. واژه بخل در قرآن کریم ۱۲ بار و در ۷ آیه بکار رفته است. مفهوم و معنای بخل را در قرآن کریم می توان از واژه مقابلش اعطاء شناسایی کرد. اعطاء هم در بذل و هم در مطلق دادن چیزی به کار رفته است. بنابراین بخل به معنای مطلق امساک است. مصداق آن در قرآن کریم با توجه به بافت آیات در مال است و به شدّت نکوهش شده است. آیات قرآن “شحّ” را بخل شدید در قلب تعریف کرده اند. طبق آیات قرآن این واژه گسترده تر از بخل بوده و وقتی در قلبی ثابت شود، او را از مطلق کار خیر در همه زمینه ها باز داشته و مانع رستگاری می شود. این واژه در قرآن کریم ۵ بار به صورت مفرد و جمع به کار رفته است. قتور واژه دیگری است که در این حوزه معنایی قرار دارد. این واژه از قتر گرفته شده و آن در لغت تنگ گرفتن در عمل است. بنابراین قتور، که یکبار در قرآن به کار رفته، تضییق در افکار و اخلاق و اعمال انسان است و موجب بخل و امساک می شود. واژه دیگر “ضنّ” است که در قرآن یکبار برای بخل در امور ارزشمند به کار رفته است.
بخل از منظر آیات و روایات
بخلورزی و پرهیز از انفاق از صفات بسیار ناپسندی است که در قرآن و روایات به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است.
1-بخل از صفات کافران است:
«آنها کسانی هستند که بخل میورزند و مردم را به بخل دعوت میکنند و آنچه را خداوند از فضل و(رحمت) خود به آنها داده، کتمان مینمایند.(این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته) و ما برای کافران، عذاب خوار کنندهای آماده کردهایم.»[2]
2-بخل مایه خسارت خود انسان است:
«آری، شما همان گروهی هستیدکه برای انفاق در راه خدا دعوت میشوید، بعضی از شما بخل میورزند و هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است و خداوند بینیاز است و شما همه نیازمندید.»[3]
انسانهای بخیل به خود بخل میورزند؛ چراکه از همان فقری که از آن میترسند به واسطه بخل زودتر مبتلا میشوند و در حالی که ثروت زیادی دارند نه غذای خوب میخورند و نه لباس خوب میپوشند و نه وسایل خوب برای زندگی خویش فراهم میکنند، این همان بخلورزی به خویشتن است.[4]
3-بخل، طوقی بر گردن بخیل در قیامت:
«کسانی که بخل میورزند و آنچه را خدا از فضل خویش به آنها داده، انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است، بلکه برای آنها شر است؛ بزودی در روز قیامت، آنچه نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند.»[5]
همانا اگر حرصورزی و جمعآوری مال دنیا از حد خود تجاوز کند، همانند طوق آتشینی خواهد بود که نه تنها در آخرت، در همین دنیا نیز شرارههای آن را از آه و سوز گرسنگان و نیازمندان میتوان مشاهده نمود.
4-قرار گرفتن در سختیها:
«اما کسی که بخل ورزد و از این راه بینیازی طلبد و پاداش نیک (الهی) را انکار کند، بزودی او را در مسیر دشواریها قرار میدهیم.»[6]
5-افساری برای کارهای زشت: صفت بخل همچون افساری است که انسان را به سوی اعمال زشت و ناپسند میکشاند. به عنوان مثال انگیزه اصلی تبهکاری و فحشای قوم لوط، بخل و تنگ چشمی آنان بوده است.[7]
حضرت علی(ع) میفرماید:
«بخل دربردارنده بدیهای هر عیبی است و افساری است که(بخیل) به وسیله آن به سوی هر بدی کشانده میشود.»[8]
6-از بین رفتن آبرو: شخص بخیل از آنجا که آبرو و اعتبار در نزد مردم را، زیادی مال و ثروت میداند با بخلورزی سعی در جمعکردن مال میکند، تا آبرویش حفظ شود، غافل از اینکه با این کار آبرویش را بر باد میدهد.
حضرت علی(ع) میفرمایند:
«بخیل آبروی خود را بیشتر از آنکه حفظ کند، از بین میبرد.»[9]
7-نداشتن دوست و رفیق:در دوستی و رفاقت، گذشتن از مال و کمک کردن در مواقع نیاز، لازم است و بخیل این خصلت را ندارد، پس دوستی هم نخواهد داشت.
امام علی(ع)میفرماید:
«بخیل هیچ دوستی ندارد.»[10]
8-بدبینی نسبت به پروردگار: شخص بخیل از آنجا که به رزقرسانی و اعطای پروردگار خود یقین ندارد، احسان و بذل به نیازمندان را، کمشدن مالش میپندارد.
امام صادق(ع) میفرماید:
«از بخلورزی انسان بخیل همین کافی است که نسبت به پروردگارش بدبین است.»[11]
عوامل بخل
1-خودخواهی:گاهی انسان در فکر و تلاش برای خودش است امانه فقط به اندازهای که بخواهد زندگی کند، بلکه هدفش بیشتر جمع کردن است. به عنوان مثال کبوتری که دانه جمع میکند برای اینکه سیر شود، امری طبیعی است و اگر بشر در این حد باشد عادی است ولی یک وقت انسان گرفتار حرص و آز میشود اینجا دیگر صحبت این نیست که میخواهد برای زندگی خود فعالیت کند بلکه فقط برای اینکه جمع کند، تلاش میکند، چنین آدمی در جایی که میخواهد ببخشد یا احسان کند، دچار بخل میشود،که یک بیماری روانی است.[12]
2-مال دوستی همراه با آرزوی دراز:این افراد با این خصوصیات فقط به کسب مال و ثروت و حفظ آن میاندیشند، از این رو دچار بخل میشوند.[13]
انواع بخل[14]
1-بخل در واجبات مانند: زکات، خمس، حقوق واجب مثل نفقه، صرف مال در حج واجب.
امام علی(ع) میفرماید:
«بخل و امساک از اموالی که خدای سبحان، اعطای آنها را واجب کرده، از قبیحترین بخلها است.»[15]
2-بخل در انفاقات:از قبیل دستگیری فقراء، کمک به بیچارگان، صله ارحام، ساختن مساجد و مدارس، صرف مال در اقامه عزاء ابی عبدالله(ع) و کمک به اهل علم.
3-امساک از امور ممدوحه: مانند توسعه بر عیال وحفظ آبروی خود و بستگان.
نشانه بخل
بهانهتراشی و عذر آوردن بیش از اندازه در یاری رساندن به دیگران، نشانهای است که انسان از وجود صفت بخل در درونش آگاه شود.
امام علی(ع) میفرمایند:
«زیادی بهانه تراشی و عذر آوری نشانه بخل است.»[16]
پیامدهای بخلورزی
1-دوری از خداوند: بخیل کسی است که خود را از خدا و خلق گسسته و با شیطان، نفس اماره و اموال ذخیره خود، مأنوس گردیده است.
به فرموده امام رضا(ع):
«بخیل از خدا و مردم دور بوده و به آتش دوزخ نزدیک است.»[17]
2-مشورت نکردن با بخیل: پیامبر اسلام(ص)در سخن حکیمانهای حضرت علی(ع)را از مشورت کردن با شخص بخیل نهی فرمودهاند و سبب آن را چنین بیان کردند که:
«هیچگاه با بخیل مشورت نکن؛ زیرا تو را از هدفت باز میدارد.»[18]
3-نداشتن لیاقت برای رهبری:بخیل از آنجا که علاقه زیادی به ثروتاندوزی دارد، نمیتواند مسئولیت رهبری مسلمانان را بر عهده بگیرد؛ زیرا بر بیتالمال طمع میکند.
امیرمؤمنان(ع) فلسفه آن را چنین بیان میکنند:
«هرگز روا نیست که انسان بخیل بر ناموس، جان، مال، احکام و قوانین و پیشوایی مسلمانان گمارده شود؛ زیرا بر اموال آنان حرص و ولع میکند.»[19]
4-آسایش نداشتن:با توجه به اینکه بخیل به پروردگارش بیاعتماد و بدبین بوده و نسبت به اموال خود وابستگی دارد، همیشه در نگرانی به سر میبرد که مبادا آنها را از دست بدهد و این امر آرامش روحی را از او میگیرد.
امام صادق(ع) میفرمایند:
«برای بخیل راحتی و آسایشی نیست.»[20]
ضرورت درمان و راه آن
انسان خردمند، بخوبی درمییابد که بخل، یک بیماری خطرناک روحی است و زندگی دنیا و آخرت را به تباهی میکشد، از این رو ، درمان آن لازم است؛ بهترین نوع درمان هم آگاه شدن از وخامت و ناهنجاری بخل است.
بنابراین هر کس خواستار علاج بخل باشد، شایسته است در متون دینی که در نکوهش بخل وارد شده، تأمل بسیار کند و آنچه که خداوند به عنوان عذاب برای بخیلان یاد نموده، زیاد درنگ کند.در صورتی که مرض بخل مزمن باشد، از جمله راههای درمان آن این خواهد بود که خود را به نیکنامی و شهرت به سخاوتمندی فریب دهد و حتی از روی ریا بخشش کند تا نفسش را به طمع شهرت به صفت سخاوت ترغیب و منقاد سازد.[21]
اکسیر محبت نیز میتواند صفت رذیله بخل را که ناشی از خودخواهی، سردی و بیحرارتی است، درمان کند.[22]
گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر
ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310